
شعار سال: الان در کشور ما مسأله توسعه علمی، شاخصهای پیشرفت علمی و غیره مطرح است. اما از نظر اینجانب اهداف جامعه علمی ما خیلی خوش تعریف یا مطلوب نیست. برای تبیین مطلب مروری بر بعضی موضوعات کلیدی ضروری است.
در زمانهای قدیم کسب علم برای فهم جهان یا کشف آثار صنع الهی بود. در قرن بیستم، علم وسیله کسب قدرت و ثروت نیز شد. متاسفانه ما علم را نه برای تولید ثروت و قدرت به کار میبریم، نه اصالتاً در مقام فهم طبیعت هستیم و نه در مقام نوآوری در علم. افق فکری عالمانمان بیشتر محدود به حوزه خاصی است که با آن سر و کار دارند و هدفشان غالباً به دستآوردن توفیقات موضعی کوتاه بُرد(نظیر چاپ مقاله یا دریافت کمکهای مالی) است. همچنین کار علمی ما بیشتر تکرار کارهایی است که در غرب میشود، و گاهی هم حاشیههایی به آنها میزنیم. اما کمتر در مقام دستیابی به سرمشقنویسی هستیم. وقتی هم حوزهای مد میشود، یورشی به سوی آن آغاز میشود و حتی بسیاری از نخبگان بدون توجیه کافی به دام آن میافتند و چهبسا از خلاقیتی که میتوانستند در حوزهای وسیعتر بروز دهند وا میمانند.
دانشگاه باید دانشجویی تربیت کند که به ماندن در کشور و خدمت به آن علاقمند باشد و اگر دیندار وارد میشود دیندارتر خارج شود، اما آیا حالا چنین است؟ فرهنگ فعلی حاکم در دانشگاهها به دانشجو القاء میکند که فقط دنبال تأمین شغل آیندهاش و شهرتش باشد.
به نظر اینجانب یک عامل کلیدی در حاکمیت این نوع بینش، ضعف فرهنگ حاکم بر محیط ما است، و همین باعث شده که قضاوتها نسبت به امور درست نباشد.
بعضی عوامل مخل معرفت صحیح، نظیر تعصبات و حب و بغضهای کورکورانه، جهل به قضایا، سطحینگری و غرور، متاسفانه در دانشگاههای ما رایج هستند.
از میان این عوامل غرور و سطحینگری مسئولان دانشگاهی بیش از بقیه عوامل لطمه زنندهاند. گاهی بعضی مسئولان چنان سخن میگویند که گویی همه دانشهای عالم در ذهن آنها جمع شده است، در حالی که گاهی حداقل اطلاعات را ورای تخصص خودشان دارند.
از نظر اینجانب هم روند پیشرفت علم در سالهای اخیر متناسب با ظرفیتهای کشور نبوده است و هم فرهنگ حاکم بر کشور نمایشگر فرهنگ اسلامی نیست. در واقع در زمان حاضر، فرهنگ متعالی اسلام نه در حدی که انتظار داریم در جامعه ما حاکم است و نه در دانشگاههایمان. از فرهنگ غرب هم، که برخی آن را الگوی خود میدانند، نکات مثبت آن را جذب نکردهاند.
ضعف فرهنگ در محیط ما منجر به ناهنجاریهای زیر شده است:
(۱) عقده حقارت نسبت به غرب
بیتوجهی به فرهنگ دینی ـ ملی ما باعث تضعیف هویت ملی و بروز عقده حقارت نسبت به غرب در اکثر محیطهای ما، خصوصاً محیطهای علمی، شده است. الان بعضی دانشکدههای برخی از دانشگاهها، برای جذب استادان، ترجیح میدهند افرادی را بپذیرند که حداقل دوره پسادکتری را در خارج گذرانده باشند.
از آثار عقده حقارت نسبت به غرب تعداد قراردادهایی است که در سالهای اخیر با دانشگاههای غربی منعقد شده است، و همچنین ولعی است که برای انعقاد این گونه قراردادها در مسئولان و بعضی مدیران دانشگاهی میبینیم. برخی از مسئولان ما واقعاً فکر میکنند که غربیان مایلند علم ما را توسعه دهند.
من نمیگویم که با دانشگاههای خارج رفت و آمد نداشته باشیم، ولی باید بیشتر به فکر مشارکت خودمان در نوآوری علمی و همچنین به فکر رفع نیازهای ضروری کشور در داخل باشیم.
یکی از اموری که باید به تقویت آن پرداخت برانگیختن احساسات ملی برای خودکفایی و اعتلای جامعه و طرد سلطه بیگانه است، که متاسفانه در دانشگاههای ما خبری از آن نیست. باید جامعه علمی ما این خواست را پیدا کند که خوداتکا شود و باید مردم به توسعه و رشد اعتقاد پیدا کنند و لزوم آن را باور کنند. ناکائوکا، فیزیکدان ژاپنی که در اواخر قرون گذشته برای تحصیل به اروپا فرستاده شده بود، در نامهای خطاب به استادش تاکادانه چنین گفت: «ما باید فعالانه، با چشمهای باز، با تمامی هوش و حواسمان و با دقت فراوان، بدون کسالت و خستگی و بدون لحظهای توقف کار کنیم. جز همین سختکوشی هیچ دلیلی وجود ندارد که فقط اروپاییان این طور در همه زمینهها پیش باشند. ما باید طی ۱۰ تا ۲۰ سال، دور را [در زمینه علمی] از دست این مردم مطنطن و از خودراضی بگیریم.»
(۲) انتقادناپذیری
انتقادناپذیری هم در میان مسئولان کشوری و دانشگاهی رواج دارد و هم در کلاسها و مناظرات، و متاسفانه بسیاری از مسئولان و عالمان ما فرقی بین انتقاد روشنگرانه و انتقاد خصمانه نمیگذارند و همه انتقادات را خصمانه تلقی میکنند.
ما فرهنگ نقد نداریم. نه میدانیم که چگونه نقد کنیم و نه با قوت نقادی میکنیم و نه نقدپذیریم. در مواردی هم که نقد صورت میگیرد، چون عادت به نقد نداریم، همه عیبجویانه تلقی میشود.
(۳) بیتوجهی به کیفیت
الان بیتوجهی به کیفیت در همه سطوح کشور حاکم است؛ هم در آموزش و پرورش، هم در آموزش عالی و هم در محصولات صنعتی. امروزه در دادن آمارها، بیش از آنکه به کیفیت توجه شود، به کمیت توجه میشود. مثلاً به تعداد دانشجویان، فارغ از کیفیت تحصیل آنان. همینطور کارآمدی افراد صرفاً با نوع مدرک یا مرتبه دانشگاهی آنها یا تعداد مقالاتشان سنجیده میشود. توجه به تعداد مقالات منتشرشده هم فارغ از میزان تاثیرگذاری آنها در رفع نیازهای ملی یا نوآوری در علم است.
ازجمله آفاتی که در اثر بیتوجهی به کیفیت حاصل شده است، رواج معیارهای نادرست در ارزیابی محصول کار دانشگاهیان است و از خسارتبارترین آنها تاکید روی چاپ مقالات در مجلات آی.اس٫آی است، که علیرغم همه هشدارها به آن توجه شایسته نشده است. در این شرایط، دانشجویان معمولاً سراغ حوزههایی میروند که سریعاً منجر به مقاله میشوند.
برای گسترش مرزهای دانش باید دنبال نتایج فوری نباشیم و از محققان برجسته و نخبگان خود انتظار چاپ سریع مقاله نداشته باشیم. متاسفانه بعضی از پژوهشگران برجسته ما برای چاپ فوری مقالات به کارهای سطحی پرداختهاند و در نتیجه در رقابت و بازاری ناخواسته گرفتار شدهاند، در صورتی که اگر این دکان مصنوعی جلوی آنها نبود، میتوانستند به نوآوری در حوزه تخصصشان بپردازند.
چند سال پیش بررسی دقیقی روی ۱۸ نفر از دانشآموختگان ممتاز ریاضی، که دکترایشان را از پرینستون و کلمبیا و ام آی تی و دانشگاه پاریس گرفته بودند، انجام شد. اینها روی هم رفته ۱۸ مقاله داشتند و ۱۰ نفرشان هنوز مقالهای چاپ نکرده بودند. آیا لزومی دارد دانشگاهها را با دانشجوی بیکیفیت پر کنیم؟ آیا همزمان واردکردن دانشجوی متوسط با پول و بدون کنکور به دوره دکترا، همراه با دانشجوی ممتاز از طریق کنکور، آن هم در دانشگاههای درجه اول کشور، لطمهزنی واضح به کیفیت این دانشگاهها نیست؟ آیا درست است که دانشگاههای درجه اول کشور نیروهای ارزنده علمی خود را صرف تربیت دانشجویان متوسط پذیرفته شده در پردیسهای جدیدالاحداث خود کنند، وقتی این همه دانشگاههای دولتی، آزاد، پیامنور و غیرانتفاعی داریم؟ آیا بهتر نیست که دانشگاههای برتر را برای استعدادهای برتر بگذاریم و سطح آنها را پایین نیاوریم؟
(۴) رواج معیارهای نادرست
یک مشکل دیگر که نهایتاً منجر به حذف افراد باکیفیت میشود، رواج معیارهای نادرست در سنجش فعالیتهای علمی افراد است. مثلاً افرادی داشتهایم که اختراعات ارزندهای داشتهاند یا کتابهای ارزندهای تالیف کردهاند، ولی به دلیل نداشتن مقاله، ترفیع سالانه را دریافت نکردهاند. یا افرادی داشتهایم که هم از نظر مقالات وضعشان خوب بوده و هم از نظر کیفیت آموزش، اما چون در دانشکده خود سمت اداری نداشتهاند، به ناحق از ارتقاء مرتبه علمیشان باز ماندهاند. در کدامیک از دانشگاههای مهم جهان این معیارها حاکم است؟
(۵) عدم رعایت شایسته سالاری
امروزه عدم توجه به شایستهسالاری را در همه سطوح کشور، از جمله در دانشگاهها میبینیم. متأسفانه در انتخاب افراد یا تشکیل کمیتهها بیشتر روابط حاکم است تا شایستگیها و این یکی از دلایل عدم موفقیت بعضی برنامهها بوده است.
(۶) بیاخلاقی
ضعف فرهنگ، باعث شده است که ارزشهای اخلاقی نادیده گرفته شوند. ما ضعف اخلاق را هم در جامعه و هم در محیطهای علمی میبینیم، در رابطه استادان باهم، در رابطه استاد و دانشجو، در مناظرهها و همچنین در سطح جامعه. نتیجه این بیاخلاقی ایجاد دافعه در دانشگاهها بوده است. متأسفانه کمیتههای جذب استادان هم در بعضی دانشگاهها بیشتر نقش دافعه داشتهاند و این گونه دافعهها یکی از علل فرار مغزها شدهاند. به قول استاد دکتر شمسیپور: نگویید فرار مغزها، بگویید فرار دهی مغزها.
(۷) فقدان یک دیدگاه کلنگر
قبل از تکوّن علم جدید، علما یک دیدگاه کلنگرانه نسبت به مطالعه طبیعت داشتند و به دنبال ارائه دادن تصویری یگانه از کل طبیعت بودند. تمامی بخشهای علم در متن این جهانبینی کلنگر قرار میگرفت. این دیدگاه را میتوان به راحتی در میان علمای بزرگ دورة تمدن درخشان اسلامی و نیز در میان بنیانگذاران علم جدید یافت.
در زمان ما دانشمندان، متخصصانی شدهاند که فقط به دنبال تخصصهای خاص خودشان هستند و دیدگاه کلنگر نسبت به طبیعت ندارند، و گاهی آنقدر تنگ نظری تخصصی پیدا کردهاند که حتی به حوزههای دیگر رشته خودشان توجهی ندارند و چه بسا شأنی برای آنها قایل نیستند.
البته شکی نیست که با بسط دانش انسانی، چارهای جز تخصصجویی نیست؛ اما تخصصجویی به معنای نادیده گرفتن سایر حوزههای دانش نیست. بدون یک بینش وسیعنگر، عالم فقط راه خود را درست میبیند و از مرتبط کردن یافتههای خود با سایر حوزههای دانش محروم میماند. به قول وایسکوف (فیزیکدان برجسته آمریکایی):
«آموزش علم باید به تأکید روی وحدت و جهانشمولی علم بازگردد و از کوشش انحصاری برای تربیت افراد ورزیده در یک بخش خاص فراتر رود. البته ما باید متخصص لایق تربیت کنیم. اما باید رشتهها را نیز به یکدیگر نزدیکتر کنیم و ارتباط بین رشتههای مختلف علم را نشان دهیم.» بدیهی است که یک فرهنگ جامعنگر از طریق علوم پایه و مهندسی منتقل نمیشود، بلکه باید دانشجویان این حوزهها تعداد مناسبی از علوم انسانی را فرا گیرند. یعنی باید برنامه دانشگاهها کلنگر باشد و جوانان را با مسائل واقعی انسانی و محیط آشنا کند و آنها را برای حل این مسائل مجهز سازد.
دانشگاهها و مؤسسات آموزشی و پژوهشی ما باید رابطههای جدیدی بین علوم طبیعی ـ فنی و علوم انسانی از یک طرف و بین رشتههای مختلف دانش و حیات انسانی و نیازهای اجتماعی برقرار کنند. این منجر به رفاه انسانی و پیشرفت اجتماعی میشود.
این نکتهای است که بسیاری از دانشگاههای غربی به آن پی بردهاند و به همین دلیل بخشهای خاص علوم انسانی و علوم اجتماعی تأسیس کردهاند و دانشجویان کل رشتهها را ملزم به گرفتن بعضی از دروس علوم انسانی و اجتماعی کردهاند. دانشگاههای MIT، Cal Tech، استنفورد و آکسفورد از این جملهاند. بعضی از اینها حتی رشتههایی را بین علوم انسانی و علوم طبیعی و مهندسی دایر کرده و درجه میدهند. استدلالشان هم این است که یک مهندس یا فارغالتحصیل علوم تجربی در یک نظام اجتماعی زندگی میکند و باید ارزشهای فرهنگی و انسانی محیط خود را بفهمد. او باید نتایج اجتماعی، سیاسی و اقتصادی توسعه تکنولوژیک را درک کند. به عنوان نمونه دانشگاه MIT بین دو بخش «علوم انسانی و علوم مهندسی» و «علوم انسانی و علوم پایه» مدرک مشترک کارشناسی میدهد.
متأسفانه بعضی از دانشکدههای علوم و مهندسی ما خصمانه با علوم انسانی، علیالخصوص فلسفه، برخورد میکنند و توجه ندارند که علوم در خلاء انسانها شانی ندارند. دانشگاه صنعتی شریف براساس دانشگاه MIT بنا شد، ولی این دانشگاه در پی آن نیست که تحولاتی را که در MIT در ارتباط با علوم انسانی رخداده دنبال کند.
امید است که اولیای دانشگاههای ما از خواب غفلت به درآیند و حالا که غرب برای آنها الگو است، به همه تحولاتی که در غرب رخداده است توجه کنند. مثلاً به معیارهای علمسنجی آنها هم توجه داشته باشند. آیا در MIT فردی را که کارهای ارزنده کرده ولی مقاله نداشته از ترفیع و ارتقاء باز میدارند؟ آیا آنها مانع ارتقاء یک هیات علمی صرفا به خاطر نداشتن سمت اداری در دانشکدهاش میشوند؟
جز با یک تغییر اساسی در نگرشهای مسئولان وزارت علوم و مسئولان دانشگاهها به علم و توجه به حاکمیت یک بینش کلنگر بر دانشگاهها و حاکمیت معیارهای درست برای سنجش پیشرفت علمی کشور، میهن عزیز ما به یک پیشرفت اساسی دست نخواهد یافت.
* این مقاله مبتنی بر سخنرانی اینجانب در تاریخ ۱۷ر۸ر۹۶ در دانشگاه صنعتی شریف است.
سایت شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از سایت روزنامه اطلاعات ، تاریخ انتشار 30 آبان96، کدمطلب:326915، www.ettelaat.com