شعار سال: پیش از انجام اصلاحات ارضی در دوران پهلوی، حدود ۲۰ درصد مردم ایران در شهرها و بقیه در روستاها زندگی میکردند. اقتصاد مردم، ناتوان و محدود بود. تنها طبقهای که از امکانات اقتصادی بالا برخوردار بود، مالکان و افراد وابسته به طیف حکومت بودند. بازرگانان عمده مدیریت فروش و صادرات تولیدات داخلی و واردات کالاهای موردنیاز را در شهرها در کنترل خود داشتند. همین بازرگانان، مالکان عمده زمینهای کشاورزی هم بودند. اگر یک کشاورز محلی صاحب زمین بود، به دلیل نداشتن امکانات مالی بهویژه برای تأمین آب (در بیشتر مناطق خشک ایران) نمیتوانست مستقلا به کار کشاورزی بپردازد.
سنت تولید کشاورزی در ایران دستکم به دو عامل وابسته بود؛ نخست تأمین آب از قنات و کاریز که به دلیل هزینه مداوم لایروبی و نگهداری به پول نیاز داشت و کشاورزان فاقد آن بودند. دوم نیروی کار که کشاورزان بدون پرداخت دستمزد، خانواده و فرزندان خود را به کار میگرفتند؛ همان حالت کارکشیدن از بردگان توسط مالکان آنها در شرق و غرب عالم. اصلاحات ارضی در ایران در دهه ۱۳۳۰ به تشویق آمریکا و در تقابل با نهضتهای کمونیستی و سوسیالیستی و نفوذ شوروی در ایران انجام شد. در ظاهر امر، تقسیم اراضی موجب زمیندارشدن کشاورزانی شد که از ابتدای شکلگیری ایران باستان تا دهه مورد اشاره، در نوعی اسارت کار میکردند و حدود ۸۰ درصد درآمد اقتصادی آنها نصیب مالکان و بخش کوچکی از آن هم به کدخدا و عاملان مالکان میرسید. اینکه مالکان مالیات یا وجوه شرعی از درآمد خود را میپرداختند یا نه، به این بحث ارتباطی ندارد.
اصلاحات ارضی حکومت پهلوی دوم با هدف تقویت بنیه کشاورزان و استقلال مالی آنها انجام شد اما تبعات آن به فکر دولت نرسیده بود. مهمترین تأثیر جانبی اصلاحات ارضی نابودی تدریجی نظام آبیاری از طریق قنات بود. تکنولوژی حفر چاههای عمیق برای نخستین بار کمی پیش از اصلاحات ارضی در ایران متداول شد. با حذف مالکیت بزرگ، کشاورزان با دو نعمت بازیافته و رایگان روبهرو شدند که عبارت بودند از قنوات و چاههای عمیق موجود. آنچه به فکر مسئولان در آن زمان نرسید، این بود که اگر چاهها و قنوات خشک شدند، چه باید کرد؟ قناتها که از ابداعات ایرانیها در هزاران سال گذشته است و به همین نام در جهان امروز به ثبت تاریخ رسیده، نیاز دائمی به لایروبی و نگهداری داشتند. اقتصاد بزرگ-مالکی تا پیش از اصلاحات ارضی امکان نگهداری قنوات را به مالکان میداد که با انجام اصلاحات ارضی، این امکان خودبهخود از میان رفت و کشاورزان از آن تاریخ تا به امروز از امکانات نقدینگی برخوردار نشده و همراه با نبود فرهنگ کار دستهجمعی، توان خود را برای تأمین آب بهصورت فردی از دست دادهاند. امروز حتی اگر چاه عمیقی خشک شود، کشاورزان برای احیای چاه به صورتی که باید اقدام نمیکنند.حال تبعات این امر را همراه با عوامل دیگر در ساختار جمعیت شهری و روستایی ببینیم:
یک دلیل برای همکارینکردن کشاورزان در تعمیر قناتها (که امروز بیشتر آنها خشک شدهاند) نبود امکانات مالی بهویژه نقدینگی است. کمبود نقدینگی به چند دلیل به وجود آمده است: نخست به دلیل اینکه کشاورزی نیاز به کارگر دارد. بهطور سنتی، در هزاران سال گذشته کشاورزی با کار رایگان (بدون پرداخت دستمزد) توسط فرزندان کشاورزان زیر نظر پدرشان صورت میگرفت.
فرزندان روستاییان به مدرسه نمیرفتند بلکه از لحظهای که چشموگوششان
باز میشد، کار کشاورزی را از چیدن علف، چرای دام، نگهبانی و آبیاری آغاز میکردند.
کشاورزان هم صرفا مسئولیت تغذیه و پوشش بدنی فرزندان خود را بر عهده داشتند. آنچه
در روستا نبود، پول نقد بود؛ اگر بود به مالک منتقل میشد. بازتاب این حرکت را در
کیفیت مسکن روستایی و کدخدا و مالک میتوان دید. مالکان صاحب زیباترین خانههای
شهری بودند که ما امروز آنها را «میراث فرهنگی» مینامیم. کدخدایان خانههایی داشتند
که ستونهای آن آجری و معماری آن از نوع مقاوم و دارای حیاط و در و پنجره زیبا و
شیشههای رنگی بود. زارعان در کلبههایی زندگی میکردند که از خشت خام ساخته شده
بود؛ زیرا پول کافی برای هزینه تبدیل خشت گلی به آجر را نداشتند. در بسیاری از
اراضی کشاورزی، ساخت همین کلبهها هم در اراضی مالکان عمده اما با کار رایگان
کشاورزان صورت میگرفت. کودکان روستایی به مدرسه نمیرفتند و مانند والدین خود
سواد نداشتند اما کار رایگان انجام میدادند.
اکنون برگردیم به نوسانات حرکت اقتصادی در شهر و روستا پس از اصلاحات
ارضی و از آغاز انقلاب تا کنون. پیش از انقلاب، قشر شهرنشین درصد کمی از جمعیت کشور
را تشکیل میداد. مردم شهرنشین در بخشهای تولید مانند مسگری، صنایع دستی، آهنگری،
قالی و پارچه بافی با پول بازی میکردند و بیشتر کاسب بودند. تجار با پول فراوانتر
تجارت داخلی و خارجی را در دست داشتند. تا ایجاد مدارس ابتدایی در شهرها در اوایل
حکومت پهلوی اول، کودکان شهری هم در دکان پدر خود کار میکردند؛ کار رایگان به
ازای زندگی بخورونمیر. شمار کودکان در خانوادههای شهری و روستایی حدود هشت تا ۱۰ نفر بود. اگر بیشتر بود، تعدادی از آنها
به دلیل بیماری میمردند.
گسترش دبستان و دبیرستان بهتدریج کودکان شهری را از کار رایگان برای پدر و مادر خود بازداشت. شمار فرزندان خانوادههای شهری از حدود هشت نفر در 80 سال گذشته، به شش نفر در 60 سال گذشته و به چهار نفر در 40 سال گذشته رسید؛ تا به امروز که به زیر دو نفر رسیده است. روستاها در این حرکت از شهرها کندتر بوده و هستند. رواج دبستان و سپس دبیرستان در روستاها، بهتدریج پدر فرزندان را از داشتن کارگر رایگان محروم کرد. حتی شمار دخترها که در قالیبافی خانههای روستایی به رایگان کار میپرداختند، کاهش یافت. امروز اگرچه شمار فرزندان خانوادههای روستایی هنوز حدود پنج نفر است؛ اما با رواج بیکاری این شمار هم بهسرعت در حال کاهش است. البته پرداخت یارانه به روستاییان و کمتربودن هزینه زندگی در روستا به حفظ شمار بیشتر فرزندان روستایی نسبت به شهرنشینان کمک کرده است. فرزندان روستایی که دبستان و دبیرستان را تمام میکنند، بیشتر به دنبال یافتن کار مستقل از والدین و متمایل به یافتن کار حقوقبگیری هستند و به دلیل بیکاری در روستا به شهرها مهاجرت میکنند. کارگر ارزانقیمت در روستاها با وجود مهاجرانی از کشورهای همجوار تأمین میشود. نسل میانسال در روستاها در صورت امکان به کاسبی در همان روستای خود میپردازند. من روستاهایی را دیدهام که شمار دکانهایش بیشتر از شمار خانوارهای آن است؛ اما به دلیل همین شمار زیاد دکانها و شمار کم خریداران، اقتصاد دکانداری در روستا رونق ندارد. کار گروهی در ایران -چه در شهر یا در روستا- متداول نیست؛ بههمیندلیل شمار بنگاههای معاملات املاک در روستاها از شمار خواروبارفروشیهای همان روستاها بیشتر است. افزایش جمعیت از ۴۰ میلیون به ۸۰ میلیون پس از انقلاب تاکنون موجب مهاجرت جوانان شهری و روستایی به کشورهای دیگر شده است. علاوهبرآن بیکاری موجب فرار جوانان شهری از ازدواج شده و شمار درخورتوجهی از جوانانی که با اصرار پدر و مادرشان ازدواج میکنند، پس از مدت کوتاهی دست به طلاق میزنند. دوگانگی مدیریت شهری و روستایی موجب غفلت مسئولان از تحولات جمعیتی شهر و روستا شده است. مهاجرت روستاییان جوان به شهرها به مشکلات شهرها افزوده است. روشنترین این مشکلات حاشیهنشینی و فقر شهری است که نمادش وجود فقرا در متروی تهران است. زنان جوان که فرزندان شیرخوار را در بغل دارند، در متروها تکدیگری میکنند. گیتارزنها و فروشندگان فراوان ازجمله کودکان فروشنده برخی تنقلات در متروها و خیابانها نمونه دیگری از حرکت روستاییان به شهرها است. افزایش جمعیت شهری از سوی دیگر موجب بالارفتن هزینه شهرنشینی و آلودگی محیط شده و مردم را به روستاها کشانده است.
شمار خودروهای مسافربری از شمار مسافر بیشتر است. بسیاری از رانندگان
این خودروها از شهرهای کوچک و روستاها هستند و شب را در همان خودروی خود سپری میکنند.
کوچهباغهای لطیف شهرها به دلیل حرکت اسنپ تبدیل به دالان دود شدهاند. درحالحاضر
میان مسئولان عمران روستایی و شهری هماهنگی در برنامهریزی وجود ندارد؛ درحالیکه
کار یکی بر دیگری تأثیر میگذارد. سازمانهای برنامهریزی کشور و وزارتخانههای
مربوطه باید بتوانند با هماهنگی و همکاری به این مشکلات رسیدگی کنند و به راهحلهای
مورد نیاز دست یابند. در غیراینصورت برنامهریزی فقط نوعی سرگرمی برای سازمانها
و داشتن بهانه و توجیه برای استخدام دریایی از کارمند است که شمار آنها دو برابر
شمار کارمندان دولتی (در مقایسه با جمعیت) در کشورهای پیشرفته است.
حقوق این کارمندان تا همین اواخر از درآمد اقتصاد کاذب نفتی تأمین میشد. امروز که اقتصاد نفتی ایران دچار مشکل شده، همه ناله
«چه کنم، چه کنم» سر دادهاند. ابتلای ایران به تبعات اقتصاد کاذب نفتی از سال ۱۳۵۲ آغاز شد که بهای نفت صادراتی به 300
درصد افزایش یافت. درآمد بالای نفت مسئولان وقت را از صنعتیشدن کشور دور نگه
داشت. ما از این رویدادها چه آموختهایم، جز اینکه به هم انتقاد کنیم و از هم
ایراد بگیریم؟
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از روزنامه شرق، تاریخ انتشار 11 تیر 98، شماره: 3464