شعارسال :ما بهعنوان یکی از کشورهای سرآمد در زمینه تولید علم، با وجود حجم بالای مقالات و پژوهشهایی که در زمینههای مختلف انجام میشود، همچنان در بخش تولید و محصولات تجاریسازیشده دچار مشکل است و بهرغم محققان و دانشمندان کاربلدی که داریم، هنوز نتوانستهایم در برخی حوزههای صنعت حرفی برای گفتن داشته باشیم. در این زمینه و برای بررسی بسیاری از مشکلاتی که دامنگیر پژوهش و سیستم آموزشی ما شده، با مهدیه قمری، از استادان دانشگاه پیامنور دماوند، نخبه دانشگاهی و از داوران مجلات علمی-پژوهشی همصحبت شدیم که در ادامه میخوانید.
مهدیه قمری، مقاطع تحصیلی دانشگاهی را در
رشته دکتری صنایعغذایی به پایان برده و طی این سالها با ارائه مقالات متعدد
علمی-پژوهشی و
ISI، شرکت در کنگرههای ملی و
بینالمللی کارنامه خوبی از خود به جای گذاشته است که یکی از دلایل انتخاب او بهعنوان
یکی از نخبههای ملی محسوب میشود. او تاکنون در دانشگاههای مختلفی چون آزاد
اسلامی واحد همدان، پیامنور و غیرانتفاعی فعالیت داشته که در واحد همدان بهعنوان
پژوهشگر برتر واحد دانشگاهی شناخته شده است. شاگرداولی بین ورودیهای مقطع
کارشناسی و تعداد مقالات بالا، شرکت در کنگرههای متعدد و مقالات ISI که در دوره کارشناسیارشد ارائه داده بود، باعث شد بهعنوان یکی از
محققان نخبه کشور شناخته شود. ایشان در دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات
هم عضو استعدادهای درخشان باشگاه پژوهشگران و نخبگان است. درحال حاضر هم علاوهبر
تدریس در دانشگاه پیامنور دماوند و موسسه غیرانتفاعی بصیر، به کار نویسندگی کتابهای
تخصصی با موضوع صنایع غذایی و برگزاری کارگاههای تخصصی مهارتمحور هم مشغول است.
او همچنین بهعنوان داور مجلات علمی-پژوهشی در حوزه صنایع غذایی هم فعالیت میکند.
چرا بسیاری از مقالات و پژوهشهای محققان دانشگاهی ما وارد صنعت نمیشوند؟
بسیاری از محصولات ما از خارج از کشور و با هزینههای خیلی زیاد وارد میشوند، در صورتی که بیوتکنولوژی ما قوی است و در زمینههای مختلف حرفهایی برای گفتن داریم. بسیاری از دانشجویان و استادان ما در بهترین دانشگاههای دنیا تحصیل کردهاند و میتوان گفت ما پتانسیل علمی آن را داریم و فقط باید اجرایی شویم. درحال حاضر شمار زیادی از مقالات ارائهشده از سوی محققان ما تنها در قالب مقاله باقی مانده و قابلیت ورود به صنعت را پیدا نمیکنند. بهعنوان مثال، میتوان به پتانسیل بالای بیوتکنولوژیکی در تولیدات مواد اولیه موردنیاز برای بسیاری از صنایع و همچنین استفاده از ضایعات مختلف صنعتی و کشاورزی بهعنوان مواد اولیه مورد استفاده برای رشد میکروارگانیسمها و تولیدات بیوتکنولوژیکی اشاره کرد. همانطور که بسیاری از کشورهای دنیا از ضایعات و محصولات کشاورزی که بومی خودشان است بهعنوان ماده اولیه استفاده میکنند که این امر صرفهجویی زیادی برای صنعت به دنبال دارد.
چرا طرحها و ایدههای پژوهشی وارد بازار نمیشوند و عملا بازدهی مفیدی از آنها در صنعت نمیبینیم؟ آیا در نظر نگرفتن نیاز جامعه علت آن است؟
تاکنون بخش بیشتر پژوهشها بنیادی بودهاند اما از نظر من بهتر است پژوهشها بیشتر به صورت کاربردی انجام شوند. ما به سمت مرزهای علم در حال حرکت هستیم، در حالی که مساله موردتوجه در این میان، اینجاست که باید نیازهای کشور را هم ببینیم. بیشتر تمرکز کشورهای دنیا روی پروژههای پژوهشی کاربردی است. بخشی از وارد نشدن طرحها و ایدهها به بخش تجاریسازی و بازار به این امر برمیگردد که برخی شرکتهای واردکننده در زمینههای مختلف آنقدر سودهای کلانی از آن میبرند که اجازه تولید داخلی و ورود آنها به صنعت را نمیدهند. بهعنوان مثال، برای پایاننامه دکتری، موضوع کیتهای تشخیصی در صنعت را انتخاب کرده بودم که بسیار هم کاربردی بود اما با مشکلات زیادی روبهرو شدم و در آخر، به پیشنهاد یکی از اساتید که توصیه کرد برای اینکه پایاننامهام بدون مشکلات جانبی انجام شود، موضوع دیگری را انتخاب کردم. بسیاری از کیتهای تشخیصی، محصولاتی وارداتی هستند که خیلی از افراد سود واردات و پورسانت آن را میگیرند و به همین دلیل اجازه کار نمیدهند و موضوع را تصویب نمیکنند. اما مشکلی که در برخی دانشگاهها شاهد آن هستیم این است که یا میخواهند موضوع زود تمام شود و به سرانجام برسد، همکاری نمیکنند یا موضوعات هزینهبری هستند که درنهایت نتیجه مطلوبی بهدست نمیآید.
در زمینه صنایع غذایی، برخی کارخانهها
تنها به تولید محصول توجه میکنند و در این مسیر تخلفات متعددی را هم مرتکب میشوند
اما برخی کارخانهها که سعی میکنند علاوهبر تولیدات داخل، به فکر صادرات بوده و
به دنبال پیشرفت باشند، اگر بخواهند به بخش صادرات توجه کنند، درآمدزایی و مشتریمداری
ثابت دارند و میتوانند محصولات جدید را فرموله کنند و قادرند بازاریابی خوبی داشته
باشند. اگر کارخانه مدیریت خوبی داشته باشد، علاوهبر توجه به تولید محصولات جدید،
میتواند به
R&D و تحقیق و پژوهش هم
اهمیت دهد. صنایع بزرگ و پیشرفته در کشور بسیار خوب کار میکنند اما برخی صنایع
کوچک گاه تخلفات زیادی را در کار خود انجام میدهند تا به هدف خود برسند.
چرا با وجود محققانی که داریم و پژوهشهای علمی متعددی که در کشور انجام میشود، اما باز هم در زمینه تجاریسازی و ورود محصول به بازار دچار مشکل هستیم؟
همیشه گفته شده ایران یکی از ثروتمندترین کشورها از نظر داشتن منابع مختلف در دنیاست، پس چرا این ثروت پخش نمیشود و این پیشرفت بهطور محسوس دیده نمیشود؟ همه کار میکنند، اما چرا صنعت مینالد؟ خیلیها معتقدند دانشمندان کشور در هیچ زمینهای علم آن را در اختیار ندارند و همین علت اصلی ضعف صنعت ماست. من با این حرف اصلا موافق نیستم. چرا علمش را نداریم؟ من، خودم در زمینه بیوتکنولوژی کار کردهام و مطلع هستم که ما از نظر دانش و بخش علمی هیچ مشکلی نداریم و میتوانیم همهچیز تولید کنیم اما صنعت ما هیچ تغییری نمیکند. ما علم کافی داریم، محققان خوبی هم داریم و کاربلد هم هستند ولی بازار کار محصول پیدا نشده و ایده تجاریسازی نمیشود؛ از طرف دیگر، خیلی از افراد به تحصیلکردههای جدید اعتماد نمیکنند و سرمایهگذاری انجام نمیشود، باندبازیهایی که وجود دارد، واردکنندههایی که حضور دارند سودهای کلانی دریافت میکنند و همین باعث میشود مانع از تولید محصولات داخلی شود. به عبارتی میتوان گفت، باید نیازسنجیهای دقیقی در جامعه صورت گیرد که براساس آن محققان بتوانند محصولاتی طبق نیاز جامعه تولید و روانه بازار کنند. این نیازسنجیها و پروژههایی که باید توسط بخشهای مدیریتی کشور انجام شود، اهمیت بالایی دارند. باید واسطههای کاربردی در این حوزهها وجود داشته باشند که نیازسنجیها را انجام دهند. حیطههای مدیریتی و قسمتهای کلانی که باید برنامهریزیها را دنبال کنند، وظایف خود را انجام دهند، برنامهریزیها و نیازسنجیهای صنعت را در دستور کار خود قرار دهند و به نوعی سامانهای را اختصاص دهند که در صنعت هرگونه مشکلی که وجود دارد، در آن سامانه ثبت کنند. درواقع، نظام آموزشی کشور باید برنامهریزیها را به درستی انجام دهد و موضوعات برای کار پژوهشی مشخص و تعیینشده باشند تا محقق با خاطره آسوده وارد کار پژوهشی شود.
مدیران صنایع نیز باید به دانش روز محققان
بها دهند و از آن حداقل به صورت پایلوت استفاده کنند و در صورت مشاهده نتایج مطلوب
از آن استفاده کنند نه اینکه از اول به تمام ایدههای فارغالتحصیلان ما نه محکم
گفته و روال معمول صنایع به صورت روتین با مشکلات موجود انجام شود.
تا چه اندازه با مرجعیتدهی به مقالات ISI موافق هستید و فکر میکنید اهمیت دانشگاهها تا این مقدار به این قبیل مقالات میتواند کاربردی باشد؟
من در حال حاضر داور مجلههای علمی-پژوهشی داخلی هستم و تاکنون داوری مجلههای خارجی را نیز برعهده داشتهام. زمانی که مقاله برای ما ارسال میشود، ما براساس معیارهای مشخصی داوریها را انجام میدهیم. شاخصهای علمی و کیفیت کار بخشی از این معیارها هستند. زمانی که موضوعی خوب بوده و خوب هم انجام شده باشد، داوری که انجام میشود و به مرحله چاپ میرسد، به این معناست که این مقاله دارای اعتبار است. از یک منظر میتوان مقالهنویسی را مهم دانست، به این دلیل که یک دانشجو یاد میگیرد اصولی را که در کارهای پژوهشی باید رعایت کند، به درستی انجام دهد. زمانی که کار داوری میشود، ایرادها و مشکلات کار گرفته میشود و حتی با ردشدن مقاله در داوری، فرد متوجه مشکلاتش میشود و در راستای رفع آنها برمیآید؛ بنابراین میتوان گفت مقالهنویسی اهمیت بالایی دارد. اما از منظری دیگر، چنانچه صرفا مقاله نوشتن باشد و تمام همّ و غم صرف مقالهنویسی شود، نه، موافقم نیستم.
شما جاسوسی علمی از طریق مقالات ISI و اینکه مباحث علمی ما به راحتی در اختیار کشورهای دیگر بهویژه آمریکاییها قرار میگیرد را تایید میکنید؟
دقیقا با این موضوع موافقم و به این مساله اذعان دارم که محققان ما با ارائه برخی مقالات علمی بهروز، غذای حاضرآمادهای را در اختیار دیگران قرار میدهند و همین کار، راه را برای سوءاستفاده آنها باز میگذارد. بعضی موضوعاتی که محققان و دانشمندان ما روی آنها کار میکنند، موضوعات برجسته و برتر از نظر جهانی هستند اما برخی صنایع ما به حدی نرسیده که بتوانیم در سطحی بالاتر از آن کار کنیم و علت آن وجود مشکلات خرد است که حلنشده باقی مانده ماندهاند. درواقع، ما یکسری نیازهای زیرساختی توسعهای داریم که برای کار لازم است تا بتوانیم محصولی را تولید کنیم؛ این درحالی است که ما هنوز برخی زیرساختهای پایهای را انجام ندادهایم اما کارهای تحقیقاتیای که در دستور کار قرار دادهایم، در سطح جهانی علم روز و آخرین سیستمهاست. وقتی این کارهای تحقیقاتی صورت میگیرد برای به دست آوردن نتایج تحقیقاتی آن، چه کسی میخواهد از آنها استفاده کند؟ ما که برخی زیرساختها را انجام ندادهایم و درواقع، با ارائه مقاله از سوی ما، علم حاضر و آمادهای در اختیار کشورهای دیگر قرار میگیرد که از آن استفاده میکنند و چون ما برای ارتقای علمی نیاز داریم و محققان به دنبال آن هستند که جدیدترین موضوعات روز دنیا را انجام دهند، این ناهماهنگی سطح علمی و زیرساختهای موردنیاز آن در کشور، مشکلساز میشود و درنهایت برای کشور ما مورد استفاده قرار نمیگیرد. درنهایت پژوهشگران هم در کشور سرخورده میشوند زیرا برای کار بینظیری که انجام دادهاند در داخل کشور موقعیت کاری خوبی پیدا نمیکنند و ممکن است این سرمایههای علمی جذب شرکتهای خارجی شده و مهاجرت کنند.
برخی روسای دانشگاههای دولتی نسبت به این موضوع اعتراض دارند که برخی پروژهها که باید به دانشجویان و استادان ارائه شود، تنها به دانشجویان و استادان خاصی که با برخی شرکتها در ارتباطند، تعلق میگیرد و دیگران از دریافت پروژه محروم میمانند. آیا شما این تخلف را که به «رانت پژوهشی» شناخته میشود، تایید میکنید؟
خودم با این مساله درگیر نبودهام اما یکی از همکاران که در یکی از دانشگاههای سراسری به عنوان عضو هیاتعلمی مشغول فعالیت است، با این مشکل روبهروست و چند سالی است فعالیت میکند و از او برای ارتقا، کار پژوهشی میخواهند. اما دانشجوی مقطع کارشناسیارشد به او نمیدهند یا اگر هم دانشجوی مقطع کارشناسیارشد میدهند، موضوعاتشان به دیگر استادان تعلق میگیرد. بهطوری که تنها چند نفر خاص در دانشگاه هستند که هم دانشجویان کارشناسیارشد و هم موضوعات پروژهها را بین خودشان دست به دست میکنند. از طرفی دانشگاه از او بهعنوان فعالیتهای پژوهشی، مقاله مطالبه میکند اما از طرف دیگر، دانشجوی کارشناسیارشد در اختیار او قرار نمیدهند و حتی موضوعاتی که قصد کار کردن روی آنها را دارد هم به استادان خاص تعلق میگیرد.
آیا این رانت پژوهشی را در کشورهای دیگر هم شاهد هستیم؟
این مساله در همه جای دنیا دیده میشود و هر کسی، با توجه به ارتباطاتی که دارد ممکن است این کار را انجام دهد. اما متاسفانه در کشور خودمان بیشتر شاهد این رانت و ارتباطات هستیم.
امر پژوهش در کشور ما دولتی است و دولت متولی این کار است و معمولا بخش خصوصی وارد این بحث نمیشود. اما وقتی بحث تجاریسازی به میان میآید، سر و کله بخش خصوصی پیدا میشود. آیا این مساله را میتوان یک ضعف برای کشور دانست که ممکن است پژوهش را با آسیب مواجه کند؟
به نظر من باید چیز بینابینی باشد بهطوری که بخشی از امر پژوهش را دولت برعهده بگیرد و متولی بخشی دیگر هم بخش خصوصی باشد. در کشورهای دیگر زمانی که دانشجویی در مقطع دکتری تحصیل میکند، پروژههای دکتری تعریف شدهاند. بودجه این پروژهها از کجا میآید؟ اینگونه است که مشکلی را شناسایی و برای حل آن مشکل برنامهریزی و دانشجو جذب میکنند. دانشجو متعهد میشود موضوع انتخابشده را در مدت زمانی مشخص در قالب پروژه کار و مشکلی را حل کند، مدرک دکتری و حقوقش را هم دریافت میکند و مشکل بخش صنعت هم برطرف میشود. در بیشتر کشورهای دنیا اینگونه است که صنایع بزرگ، مشکلات خود را به دانشگاه ارائه میدهند و دانشگاه هم با بررسی موضوع، برای حل این مشکل قرارداد امضا میکند و متعهد میشود در قبال دریافت هزینهای مشخص، این مشکل را حل کند و به نوعی، براساس مشکلی که تعریفشده، اقدام به جذب دانشجو میکند. در واقع، در این سازوکار، مشکلی از صنعت حل میشود. دانشجویان دکتری در کشورهای دیگر علاوهبر اینکه شهریهای پرداخت نمیکنند، حقوق هم به آنها پرداخت میشود که این حقوق را صنایع و بخش خصوصی میپردازند. در این میان، هم صنعت، هم دانشگاه و هم دانشجو به اندازه هم نفع میبرند. در مباحث کلان کشوری، پروژههای بزرگی را تعریف میکنند که دولت هم در آن دید کلانی دارد و طبق آن باید اولویتهای پژوهشی در نظر بگیرد. همین اولویتهای پژوهشی را به دانشگاهها اعلام میکند و با پرداخت بودجه پژوهشی، به حل مشکلی کمک میکند. شرکتهای خصوصی مسائل مربوط به خودشان را حل میکنند اما در بحث مسائل کلان کشوری، شرکتهای خصوصی قادر به حل آنها نیستند. از اینرو، بینابینی بودن حضور دولت و بخش خصوصی الزامی است که در کشورهای دنیا شاهد برقراری این توازن هستیم اما نبود این توازن در کشور ما یک ضعف حساب میشود که بخش خصوصی در این میان هیچ نقشی ایفا نمیکند و متولی تمام پروژهها دولت است.
وزارت علوم به بهانه آمار بالای بیکاری دانشجویان مقاطع دکتری، در سیاستی انقباضی اقدام به اعمال محدودیتهایی در توسعه تحصیلات تکمیلی و دکتری کرده است. آیا شما با این سیاست موافق هستید؟
زمانی این اتفاق افتاد که تعداد متقاضیان دکتری افزایش یافت و بسیاری از آنها برای ادامهتحصیل به کشورهایی چون مالزی و هند رفتند؛ برای اینکه از خروج دانشجویان از کشور جلوگیری شود، ظرفیت مقطع دکتری را بالا بردند. اما حالا شرایط بهگونهای شده که شمار دانشجویان مقطع دکتری بیش از حد شده است. زمانی کلاسهای مقطع دکتری تنها با دو یا سه دانشجو برگزار میشد، در صورتی که بسیاری از کلاسهای دکتری در این سالها با تعداد زیادی دانشجو تشکیل میشوند. به دلیل بالابودن تعداد دانشجویان دکتری، استادان فرصت بررسی پروژههای پایاننامه دانشجویان را ندارند. با فرض اینکه تعداد دانشجویان دکتری بالا باشد، آیا تعداد کافی استاد برای رسیدگی به دانشجویان و بررسی پایاننامههای آنها و ارائه پروژههایی با سوژههای ناب به آنها وجود دارد؟ که بهطور قطع پاسخ منفی است.
با وجود اینکه درحال حاضر با رشد تعداد دانشجویان دکتری مواجه هستیم، بسیاری از دانشجویان دکتری، بعد از پایان دوره واقعا امیدی ندارند؛ همان کاری که با مدرک ارشد هم میتوانستند انجام دهند، باید با مدرک دکتری انجام دهند. معتقدم جذب دانشجو باید برحسب نیاز باشد و تعادل رعایت شود، هم بین تعداد دانشجو و هم استاد. با ایجاد این محدودیتهای انقباضی با کاهش محقق و کاهش پروژههای دانشجویی روبهرو نخواهیم بود. مسالهای که بیش از هر چیز اهمیت دارد، نیازسنجی در جامعه است که باید انجام شود. خیلی از مقالاتی که برای داوری فرستاده میشوند، موضوعاتی مشابه دارند و هیچ نوآوری در آنها اعمال نشده و در صنعت هیچ کارایی ندارند. درنتیجه، بیش از آنکه صنعت و پروژههای تحقیقاتی با تعداد دانشجویان دکتری در ارتباط باشد، با برنامهریزیهای پروژهای و نیازسنجیهای موثر در جامعه مرتبط است. البته نوآوری محققان و دانشجویان هم نباید نادیده گرفت.
طبق آمار، نسبت مقالات خارجی در مقایسه با مقالات داخلی دانشگاهها نسبت به سالهای اخیر زیادتر شده و اختلافات فاحشی در این میان به چشم میخورد؛ بهعنوان مثال، در دانشگاه صنعتیشریف، 400 مقاله داخلی و چهارهزار مقاله خارجی منتشر میشود. از طرف دیگر، ژورنالهای داخلی که تعدادشان هم محدود است برای چاپ مقالات داخلی هزینههای هنگفتی حدود چهارمیلیون تومان درخواست میکنند، در حالی که مقالات خارجی با هزینههای اندک حدود 200هزار تومان یا حتی بهطور رایگان به چاپ میرسند. شما این مساله را چطور بررسی میکنید؟
دانشجویان ارشد و دکتری برای دفاع از پایاننامه
موظف به چاپ مقاله هستند. چاپ مقالات نمرهای
را به خود اختصاص میدهد که در نمره نهایی پایاننامه و قبولی آنها تاثیرگذار است.
تا چند سال پیش شیوه نمرهدهی به مقالات به این شکل بود که مقالات اگر علمی-پژوهشی
بود، نیم نمره و اگر ISI بود، یک نمره به آن
تعلق میگرفت. از طرفی، تعداد مجلات ISI داخلی بسیار محدود
هستند و از طرف دیگر، هزینههای چاپ مقاله بالاست. این درحالی است که ژورنالهای خارجی
بسیار زیاد هستند و در بیشتر مواقع هزینهای برای چاپ مقاله دریافت نمیکنند و
همچنین زمانی که مقالهای برای ISI فرستاده میشود،
شاخصی به نام
impact factor یا ضریب تاثیر در این
میان مطرح میشود که هرچه ضریب مجله بیشتر باشد، اعتبار آن مجله بیشتر است و چاپ
مقاله در چنین مجلهای اعتبار آن را میرساند. وقتی دانشجویی به دنبال چاپ مقاله
است، درواقع به دنبال آن است که با چاپ مقاله بتواند امتیاز کامل را کسب کند و به
همین دلیل ترجیح میدهد مقالهاش را در ISI چاپ کند که هم هزینه
کمتری دارد و هم امتیاز بیشتری به آن تعلق میگیرد. مجلات ISI ایران محدود هستند و impact factor پایینی
هم دارند و درنتیجه مقاله را در یک مجله ISI خارجی با ضریب تاثیر بالا چاپ میکنند که اعتبار علمی بالایی
دارد. بهعنوان مثال، بسیاری از دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف به دنبال آن
هستند که با توجه به کارهای پژوهشی که انجام دادهاند، نمره بالایی هم در قبال چاپ
مقاله دریافت کنند، به همین دلیل اغلب آنها ترجیح میدهند مقاله خود را در مجلات ISI خارجی با ضریب تاثیر بالا چاپ کنند. بنابراین، پایین بودن impact factor مجلات داخلی، پایین بودن تعداد مجلات داخلی و نمره پایینی که به پاپ
مقالات در مجلات داخلی داده میشود، سه عامل مهمی هستند که دانشجویان را ترغیب میکند
تا مقالات خود را در مجلات ISI خارجی چاپ کنند.
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضاف برگرفته از روزنامه فرهیختگان، تاریخ انتشار15 مرداد 98، کدخبر: 178312،www.newspaper.fdn.ir