شعارسال: یادداشت پیش رو تلاشی ست در جهت نشان دادن تعییر شکل دانشگاه در عصر حاضر و «سرمایهدارانه شدن دانش» [۱] به عنوان قلب رسالت جدید دانشگاه.
در این راستا، ابتدا به مرور پیشروی دانشگاهها در مسیر توسعه اقتصادی پرداخته میشود، بعد از آن، به بحث دربارهی دگردیسی دانشگاه و نقش متمایز دانشگاه و پژوهشهای دانشگاهی در شکل دهی ارتباط آن با صنعت و دولت پراخته میشود. در نهایت، با تکیه بر «نظریه مدل پیچش سهجانبه»، ویژگیها و معیارهای دانشگاههای کارآفرین بررسی میکند.
سیر تحول در نظام دانشگاهی همواره به کندی و بسیار محافظه کارانه، به ویژه در زمینهی بازنویسی معیارهای دانشگاهی که توسط قدرتهای بیرون دانشگاهها تعیین شدهاند، صورت گرفته است. به هر روی با حرکت دانشگاه در مسیر تحول و دستیابی به جایگاه تازه، اولین تغییر دانشگاهی، پژوهش دانشگاهی به عنوان کاربرد دانش دانشگاهی در کنار آموزش قرار گرفت.
به همین خاطر، امروزه دانشگاه در پی الگوی دوم علم برآمده از دومین تحول دانشگاهی، به عنوان بخشی از رسالت خود با توسعههای اقتصادی و اجتماعی همگام میشود. به گونهای که مفهوم دانشگاه کارآفرین توسعههای اقتصادی را چون کاربرد مضاعفی در نظر دارد.
هرچند که مارکس در قرن نوزدهم پیش بینی کرده بود که صنعت مدرن به طور فزایندهای بر پایهی دانش شکل خواهد گرفت، اما شیوه شکل گیری آن کاملاً منطبق بر پیش بینی او نبود. در الگوی دومین تحول علمی تبدیل یافتههای پژوهشی به سرمایههای عقلی، کالاهای دارای ارزش فروش و توسعهی اقتصادی مبنا قرار گرفته است و این موضوع چه در کشورهای در حال توسعه و چه در کشورهای در حال توسعه یافته مطرح شده است.
اتسکوویتس (Etzkowitz) نقش کنونی و پیشین دانشگاه (توسعه اقتصادی و پژوهش و آموزش)، هماهنگی و عدم هماهنگی احتمالی میان این وظایف را بررسی میکند. او بر این باور است که بر اساس شواهد تجربی شناخته شده، ایجاد و تجاریسازی سرمایههای عقلی به هدفی سازمانی در نظامهای آموزشی تبدیل شده است.
این تغییر شکل دانشگاهها به دانشگاه کارآفرین از اواخر قرن بیستم میلادی آغاز شده است. این قالب جدید دانشگاهی دارای رسالت سه گانه، آموزش، پژوهش و توسعهی اقتصادی به صورت توامان است.
دانشگاه – صنعت – دولت
در سالهای اخیر حضور دانشگاه در تجارتهای خصوصی و صنعت رشد قابل توجهی داشته است. بر اساس پژوهشهای اتسکویس تعامل میان دانشگاه و صنعت به صورت حمایت صنعت از طرحهای پژوهشی، انتقال فناوری، ارائهی تحقیقات مشترک، انتقال دانش تعریف میشود.
در مسیر ایجاد پیوند تأثیرگذار میان دانشگاه و صنعت باید به شناخت اهداف و فعالیتها و تفاوتهای آنها بپردازیم، چراکه تعیین تعادل لازم میان پژوهشهای پایه و اهداف تجاری و صنعتی یکی از زمینههای ایجاد تنش در روابط سازمانهاست.
همچنین، تردیدها و پرسشهایی مرتبط با جهت گیری پژوهشهای دانشگاهی وجود دارد. زیرا به همان نسبت که نهادها و سازمانهای بیرون دانشگاه در پی پژوهشهای بی واسطه و بر پایهی علایق شخصی خود هستند، دانشگاهیان نیز ناگزیر به کنترل تناقضهای پژوهشهای وابسته به صنعت و دولت با نقش حرفهای و هدف کاری خود هستند.
مدل پیچش سهجانبهی اتسکوویتس
یکی از مدلهای ارتباطی دانشگاه- صنعت-دولت، مدل «پیچش سهجانبه[۲]» است. طرح الگوی «پیچش سهجانبه» بر مبنای نقش فزایندهی دانشگاه در اقدامات نوآورانهی جوامع دانشبنیان شکل گرفته است. در پی تحول و تطور الگوی نخست علم به الگوی دوم، تکامل تدریجی سیستمهای نوآورانه و چالش رایج در شیوهی ارتباط دانشگاه- صنعت در چیدمان سازمانی رابطهی دانشگاه- صنعت- دولت بازتاب یافته است.
در این الگو، صنعت به عنوان مرکز تولید عمل میکند. دولت، محور اصلی و منبع روابط قراردادی است که تعامل و تبادلهای پایدار را در بین سازمانها صلاحیت میبخشد. دانشگاه به عنوان منبع دانش و فناوری پویا و اصل تولیدهای اقتصادی در جوامع دانش- بنیان است.
شاین (۲۰۰۰) در بررسی چشماندازهای پیشروی روابط نظری در سرمایهگذاری دانش، به وابستگی قدرت مدل مذکور به دانشگاه در پویایی بلندمدت نظام دانشبنیان اشاره میکند. مدل اولیه که به عنوان موقعیت تاریخی- تکاملی در نظر گرفته شد، مدل پیچش سهجانبه [۳] است.
در این مدل دولت روابط میان دانشگاه و صنعت را کنترل و هدایت میکند. مصداق بارز این نسخه را در کشورهای کمونیستی مانند اتحاد جماهیر شوری سابق و کشورهای اروپای شرقی تحت سلطهی «سوسیالیسم موجود [۴]» میتوان یافت. مصداق ضعیفتر این نسخه در سیاستهای کشورهای امریکای لاتین و تا اندازهای در کشورهای اروپایی مانند نروژ تدوین شده است (شکل (1.
مدل پیچش سهجانبه ۲ [۵] دومین نسخه از پیکربندی قلمروهای سازمانی دولت، دانشگاه و صنعت است. این مدل شامل سه فضای نهادی جدا با روابط بسیار محدود و سختگیرانه میان نهادهاست؛ اما در این مدل میان نهادها کنش متقابل وجود دارد.
در مدل پیچش سهجانبه ۲ نهادهای سهگانه با مرزهای قدرتمند عقلانیت اجتماعی، فرهنگی و فنی مستقل از یکدیگر و در تقابل هم عمل میکنند. به عنوان مثال در سوئد بنا بر گزارش پژوهشی مربوط به سال ۲۰۰۰ در سیاست راهبردی این کشور اتخاذ شده است (شکل 2 ).
منابع:
[۱] Capitalization of knowledge
[۲] Triple Helix
[۳] Triple Helix I (TH I)
[۴] Existing Socialism
[۵] Triple Helix II (TH II)
Etzkowitz, H. Webster, A. Gebhardt, C. & Terra, B. R. C. (2000). The future of the university and the university of the future: evolution of ivory tower to entrepreneurial paradigm. Research policy, 29(2), 313-330.
Etzkowitz, H. Webster, A. & Healey, P. (1998). Capitalizing knowledge: New intersections of industry and academia. Suny Press.
Leydesdorff, L. & Etzkowitz, H. (2001). The transformation of university-industry-government relations. Electronic Journal of Sociology.
Etzkowitz, H. (1998). The norms of entrepreneurial science: cognitive effects of the new university–industry linkages. Research policy, 27(8), 823-833.
شعار سال،با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از سایت خبری بردار ،تاریخ انتشار: 8 مرداد1398،کدخبر : ،www.bordar-ensani.ir