پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۲۳۴۳۲۳
تاریخ انتشار : ۳۱ شهريور ۱۳۹۸ - ۰۸:۵۸
مقاله حاضر ترجمه يکي از مقالات (Collected Essays) جلد چهار «مجموعه مقالات» پروفسور جان اسكليز ايوري (John Scales Avery) است.

شعار سال: نويسنده مقاله، استادتمام مدعو دانشگاه کپنهاگ است و تخصص اصلي‌اش شيمي‌فيزيک نظري و شيمي کوانتومي است. او در کنار تحقيق و تأليف علمي، بيش از نيم‌قرن از فعالان برجسته صلح جهاني است و بنيان‌گذار نهادهاي مهم بين‌المللي خلع سلاح هسته‌اي. پروفسور ايوري در سال ۱۹۹۵ از اعضاي برجسته و مؤثر گروه پوگواش بود که جايزه نوبل صلح را دريافت کردند. در مقاله حاضر نويسنده صرفا به رويکرد استفاده غيرانساني از فناوري پرداخته است و ابدا به معناي مخالفت او با پيشرفت دانش و فناوري در عرصه‌هاي صلح‌آميز نيست. کمااينکه تأليفات بسياري در زمينه کاربردهاي شيمي کوانتومي دارد. نکته مهم ديگري که لازم است خوانندگان عزيز مد نظر داشته باشند، استفاده صلح‌آميز از صنعت هسته‌اي است. اگرچه او در مقاله مثال‌هايي از راکتورهاي فوکوشيما و چرنوبيل مي‌زند، مقصودش عدم استفاده صلح‌آميز از دانش هسته‌اي نيست. بديهي است امروزه صنايع هسته‌اي صلح‌آميز که اصول ايمني را رعايت کرده باشد، يکي از ارکان توسعه به شمار مي‌روند و مطابق کنوانسيون‌هاي بين‌المللي حق تمام کشورهاي عضو سازمان ملل و آژانس بين‌المللي اتمي است که از مواهب و منافع صنعت هسته‌اي صلح‌آميز استفاده کنند.

اين موضوع بي‌هيچ ابهامي شامل حال ايران هم مي‌شود. سمت‌وسوي مقاله ايوري نه کشورهايي مانند ايران است که فعاليت‌هاي هسته‌اي آن با نظارت آژانس است و اين نهاد بين‌المللي در گزارش‌هاي رسمي بر صلح‌آميزبودن آن تأکيد کرده، بلكه روي سخن او کشورهايي است که مسابقات تسليحات هسته‌اي به راه انداخته‌اند و کلاهک‌هاي هسته‌اي را ذخيره کرده‌ و آزمايش‌هاي سلاح‌هاي هسته‌اي را انجام داده‌اند. به‌طور مشخص در دنيا فقط يک کشور وجود دارد که از تسليحات هسته‌اي عليه مردم غيرنظامي استفاده کرده و فاجعه هيروشيما و ناگازاکي را رقم ‌زده است؛ بنابراين خوانندگان به‌راحتي مي‌توانند تشخيص دهند که مخاطب اين مقاله کدام کشورها هستند و کدام سياست‌مداران از فناوري‌هاي نوين سوءاستفاده مي‌کنند. پروفسور ايوري به‌طورکلي پديده جنگ را محکوم مي‌کند و بر اين باور است که جنگ با علم و فناوري گره ‌خورده و جهان امروز نهادي را شکل داده که آن نهاد بيش از هر چيز کارکرد اقتصادي پيدا کرده و جنگ برايش ابزار منافع اقتصادي و ديگر منافع قابل‌تصور است. در اين ميان سياست‌مداراني را که با شرکت‌هاي توليدکننده يا دولت‌هاي توليدکننده سلاح‌هاي نامتعارف همکاري مي‌کنند به بي‌اطلاعي از تاريخ چند جنگ گذشته بشر محکوم مي‌کند و هشدار مي‌دهد که تبعات بي‌اطلاعي آنها از پيامدهاي جنگ هسته‌اي گريبان‌گير ميلياردها نفر انسان بي‌گناه مي‌شود و چه‌بسا ابعاد چنين جنگي از کنترل خارج شود و تمام کره زمين را به نابودي بکشاند. آنچه ايوري مي‌گويد شامل حال کشورهايي مانند ايران نمي‌شود که سياستشان مبتني بر دفاع مشروع است و ناگفته پيداست استفاده از علم و فناوري براي حفظ منافع و کيان کشور ناشي از آينده‌نگري و هوشمندي است. آنچه ايوري مي‌گويد فراتر از نگاه موضعي و ملي کشورهاست. او نشان مي‌دهد درپيش‌گرفتن راه جنگ در کره زمين برنده‌اي ندارد و مسئوليت آن بر عهده کشورهاي آغازگر جنگ و استفاده‌کنندگان از سلاح‌هاي کشتارجمعي مانند سلاح‌هاي هسته‌اي است که برخلاف منافع کره زمين و قوانين بين‌المللي بدون سوگيري است.

جنگ داخلي آمريکا که در سال‌هاي ۱۸۶۱ تا ۱۸۶۵ در ايالات متحد آمريکاي امروزي جريان داشت، نخستين جنگي بود که در آن از تفنگ‌هاي ته‌پر1 و اسلحه‌ شليک‌هاي متوالي2 در مقياس وسيع استفاده شد. اين جنگ مصادف است با دوره پادشاهي مظفرالدين شاه قاجار. بعد از جنگ ناظراني از اروپا رهسپار آمريکا شدند تا درباره تأثيرات مخرب و وحشتناک آن مطالعه کنند. در جنگ داخلي آمريکا بيش از سه‌ميليون‌و 867 هزار مرد جنگي در دو جبهه شمالي و جنوبي زير پرچم ارتش‌هاي دو طرف درگير جنگ بودند؛ چيزي در حدود 11 درصد از جمعيت آن زمان آمريکا. در پايان جنگ داخلي نزدیک به يک‌ ميليون نفر کشته يا مجروح شدند. هيچ جنگي قبل از آن يا هم‌زمان با آن چنين تلفاتي در آمريکا بر جاي نگذاشته بود. چه به‌لحاظ تعداد کشته‌شدگان و مجروحان و چه به‌طور نسبي با ديگر عوامل مانند تعداد شرکت‌کنندگان در جنگ و جمعيت کشور. هيچ‌يک از طرفين درگير، انتظار چنين تلفاتي را نداشتند. دو طرف قصد داشتند وارد جنگي کوتاه و مختصر شوند و انتظار نبردي رؤيايي و خوش‌بينانه را داشتند، اما فناوري نوين سلاح‌هاي کشتار چهره جنگ را تغيير داده بود. در جنگ جهاني اول3 به‌مراتب تصوير شفاف‌تري پيش‌روي مردم جهان قرار گرفت که خيال جنگي با تلفات کم و رمانتيک مدت‌هاست رنگ‌ باخته است و وجود خارجي ندارد. در سال ۱۹۱۴، همان سالي که جنگ جهاني اول شروع شد، انديشه‌هاي آرمان‌گرايانه قهرمانان جنگ، ميهن‌پرستان شجاع و سلحشوران خطوط نبرد که در ذهن ميليون‌ها مرد جنگي جاي گرفته بود، اما به‌‌جاي آن تصور خيالي از جنگ آنچه آن مردان جوان با وحشت بسيار تجربه کردند، سنگر‌بندي‌هاي مدرن و جنگ‌هاي سخت تن‌به‌تن در سنگرها بود. آنها بيماري دهشتناک قانقاريا را تجربه کردند و سيم‌هاي خاردار هراس‌انگيز را ديدند. آنها با بمباران توپخانه و ماشين‌هاي کشتار و گازهاي سمي4 مواجه شدند. در جنگ جهاني اول 65 ميليون سرباز بسيج شده بودند که بيش از 37 ميليون نفرشان کشته، مجروح يا مفقود شدند. براي برخي از کشورها آمار کشته‌شدگان و مجروحان و مفقودشدگان سربازانشان بسيار زياد بود. امپراتوري اتريش-مجارستان هفت ميليون و 800 هزار سرباز را روانه جبهه‌هاي جنگ کرد که قريب به هفت ميليون نفرشان به انواع آسيب‌ها مبتلا شدند. عده‌اي کشته شدند، برخي مجروح و برخي ديگر براي هميشه دچار قطع عضو شدند و انواع آسيب‌هاي جسمي و رواني را تجربه کردند؛ چيزي در حدود 90 درصد از سربازان ميدان نبرد. در جنگ جهاني دوم تعداد سربازان کشته‌شده با تعداد سربازاني که در جنگ جهاني اول جان خود را از دست دادند، برابري مي‌کرد؛ اما تعداد تلفات غيرنظامي بسيار بالا بود. فقط در اتحاد جماهير شوروي [سابق[ تخمین زده مي‌شود در جنگ جهاني دوم 20 ميليون نفر، مستقيم و غيرمستقيم کشته شده باشند که از اين تعداد هفت ميليون و 500 هزار نفر در ميدان جنگ جان خود را از دست دادند. بخش قابل‌توجهي از تلفات غيرنظامي اتحاد جماهير شوروي به‌خاطر قحطي و گرسنگي، بيماري يا قرار‌گرفتن در معرض تابش‌ها و تشعشعات خطرناک به بار آمد. جمعيت‌هاي غيرنظامي بسياري هم در ديگر شهرها مانند لندن، کانونتري، روتردام، درسدن، کلن، برلين، توکيو، هيروشيما و ناگازاکي بر اثر بمباران‌هاي ويرانگر کشته يا مجروح شدند.5 بر اساس آنچه ويکي‌پديا نوشته است، تخمين زده مي‌شود در جنگ جهاني دوم بين 70 تا 85 ميليون نفر کشته‌شده باشند.

سلاح‌هاي هسته‌اي، تهديدي براي تمدن بشري

امروزه تغيير اقليم چشم‌اندازي ترسناک را پيش‌روي بشر ترسيم کرده است اما پا‌به‌پاي تغييرات اقليمي، همسنگ آن يا حتي با بزرگاي بيشتر فجايع زيست‌بوم مي‌توانند به‌واسطه جنگ هسته‌اي رخ دهند. براي اينکه تصويري بهتر از عمق فاجعه پيش‌روي خود داشته باشيد، تشعشات ناشي از انفجار رآکتور هسته‌اي چرنوبيل6 مساحتي را به‌اندازه نصف ايتاليا تبديل به منطقه‌اي سکونت‌ناپذير کرد. سال ۲۰۱۱ در فوکوشيماي ژاپن حادثه‌اي هسته‌اي رخ داد. هنوز زود است تا تمام عواقب ناشي از آن مشخص و پديدار شود اما بي‌شک قابل قياس با چرنوبيل خواهد بود. آزمايش بمب هيدروژني7 [توسط ارتش آمريکا] در جزيره‌اي در اقيانوس آرام، به سال ۱۹۵۲ يعني بيش از نيم‌قرن قبل، رشته‌اي از سرطان و تولد کودکان با انواع ناهنجاري‌ها را تا به امروز در جزيره مارشال رقم‌زده است. مثال‌هاي بالا مي‌تواند برای ما ايده‌هايي قابل‌تصور را از عمق فاجعه جنگ هسته‌اي و پيامدهاي زيست‌محيطي آن به تصوير بکشد. به سال ۱۹۵۴ ايالات ‌متحده آمريکا بمب هيدروژني را در يکي از جزاير مارشال اقيانوس آرام با نام آتول بيکيني آزمايش کرد. اين بمب هزارو۳۰۰ بار قوي‌تر از بمبي بود که هيروشيما و ناگازاکي را با خاک يکسان کرد.8 ساکنان يکي از جزاير مارشال به نام رونگلپ که در فاصله ۱۲۰کيلومتري از محل آزمايش بمب هيدروژني، جزيره بيکيني بود، بر اثر تشعشع‌هاي مرگبار و بيماري‌زا به انواع سرطان مبتلا و کشته شدند. حتي امروز هم بعد از گذشت چندين دهه از آزمايش، کماکان انسان‌ها و حيوانات در جزيره رونگلپ و ديگر جزاير نزديک شاهد تولد فرزنداني با اختلالات جسمي هستند. شايع‌ترين بيماري هم نوعي بيماري صعب‌العلاج يا حتي بدون درمان است که کودکاني فاقد استخوان و پوست‌هاي شفاف به دنيا مي‌آيند؛ به‌طوري‌که مغز و قلب‌شان در حين تپش ديده مي‌شود. اين نوزادان يک يا دو روز بيشتر دوام نياورده و سپس مي‌ميرند. تأثيرات زيست‌محيطي جنگ هسته‌اي در کره زمين فاجعه‌بار خواهد بود. استفاده از بمب هيدروژني در جنگ‌ها مي‌تواند عامل و باعث نشت تشعشعات پرتوزا در انواع گوناگون شود. تشعشعات و تابش‌هايي که در وقايعي مانند چرنوبيل و فوکوشيما و نيز جزاير مارشال تجربه کرده‌ايم اما در جنگ مقياس آن بسيار وسيع‌تر خواهد بود. لازم است به ياد بياوريم که مجموع توان انفجاري سلاح‌هاي هسته‌اي در جهان امروز 500 هزار بار بيشتر از توان بمب‌هايي است که هيروشيما و ناگازاکي را ويران کردند. درواقع آنچه امروز با وجود اين تعداد از سلاح‌هاي هسته‌اي کره زمين را تهديد مي‌کند، نه يک شهر بلکه کل تمدن بشري است. آنچه نابود خواهد شد حيات روي سياره زمين است. در کنار پخش و نشت تابش‌هاي مرگبار ناشي از سلاح‌هاي هسته‌اي، جنگ هسته‌اي مي‌تواند به کشاورزي در سطح جهاني ضربه‌اي جبران‌ناپذير وارد کند. توفانِ آتش که بعد از انفجار هسته‌اي ظاهر مي‌شود، باعث سوختن شهرها خواهد شد و ميليون‌ها تن دود ابرگونِ سياهِ ضخيمِ پرتوزا توليد خواهد کرد. اين دود بسيار آلوده به لايه پوش‌کره صعود خواهد کرد و در اطراف کره زمين پخش خواهد شد و براي دهه‌ها پابرجا خواهد ماند. يخبندان و سرماي طولاني‌مدت بارش باران و نور آفتاب را کاهش خواهد داد. از سوي ديگر افزايش شديد تابش بسيار خطرناک فرابنفش فصل‌هاي رويش کوتاه يا حتي به‌کلي نابود خواهند شد. وقايعي که نامش را «قحطي و گرسنگي هسته‌اي» نام نهاده‌اند. حتي يک جنگ هسته‌اي کوتاه با مقياسي کوچک هم مي‌تواند زندگي ميلياردها انسان را در معرض خطرهاي بيشمار قرار دهد. مردماني که امروزه هم در حال دست‌وپنجه نرم‌کردن با سوءتغذيه مزمن‌اند. نبردي تمام‌عيار که در آن از بمب هيدروژني هم استفاده شود، به‌معناي آن خواهد بود که ميلياردها نفر از مردم کره زمين از قحطي و گرسنگي خواهند مرد. گونه‌هاي بسياري از حيوانات و گياهان هم دچار انقراض خواهند شد.

سلاحهاي شيميايي

جنگ‌افزارهاي پيشرفته شيميايي نخستين‌بار در جنگ جهاني اول ديده شدند. آلماني‌ها از گاز کلر عليه متفقين استفاده کردند. نخستين حمله شيميايي ۲۲ آوريل ۱۹۱۵ نزديک روستايي در کشور بلژيک رخ داد و حمله دوم هم دور روز بعد از آن بود. در اين دو حمله شيميايي با گاز کلر پنج هزارسرباز متفقين کشته و 15هزار نفر هم مجروح شدند. در پايان جنگ هر دو طرف از انواع گازهاي سمي در مقياس وسيع استفاده کردند؛ نه‌فقط گاز کلر و گاز خردل بلکه از مقادير زيادي گازهاي مرگبار مانند فُسژِن که به گاز بي‌رنگ هم معروف است. تعداد کل سربازان کشته‌شده با گازهاي شيميايي 92هزار نفر بود، اما يک ميليون و 300 هزار نفر تا پايان عمر از آثار گازهاي شيميايي رنج مي‌بردند. بعد از جنگ جهاني اول چرخشي شديد عليه استفاده از سلاح‌هاي شيميايي در ميدان جنگ شکل گرفت و در سال ۱۹۲۵ پروتکل ژنو امضا شد. پروتکل درباره ممنوعيت استفاده از گازهاي خفه‌کننده، گازهاي سمي، گاز خردل و ديگر گازهاي باکتريايي-شيميايي در جنگ بود. در ابتدا اين پروتکل از سوی 38 کشور به امضا رسيد و بعدها بيش از 130 کشور عضو سازمان ملل آن را امضا کردند. البته پروتکل ژنو توليد و ذخيره‌سازي سلاح‌هاي شيميايي را ممنوع نمي‌کند و هيچ برنامه تنبيهي يا تحريمي براي کشورهايي که از چنين سلاح‌هايي استفاده مي‌کنند، ندارد. از قبل و در زمان جنگ جهاني دوم آلماني‌ها نوع جديدي از گاز مرگ‌بار اعصاب را توليد کردند و در مقياس بسيار کلان آن را ذخيره کردند. آلمان در ابتداي جنگ بين 20 هزار تا 30 هزار تُن گاز اعصاب تابون9 در اختيار داشت و کارخانه‌هايش ظرفيت توليد 12 هزار تُن از گاز تابون را داشتند. شايد ترس از استفاده متقابل متفقين عليه ارتش آلمان باعث شد تا آلماني‌ها هرگز از اين گاز [احتمالا در سطح وسيع] استفاده نکردند. اگرچه آنها از سلاح‌هاي قدرتمندتري بهره‌مند بودند. [گزارش‌هاي موجود حاکي از اين است که] آلماني‌ها از گازهاي شيميايي ممنوع در اردوگاه‌هاي کار اجباري براي نسل‌کشي استفاده کرده‌اند. بعد از پايان جنگ [و شکست آلمان] گازهاي اعصاب آلماني‌ها به دست نيروهاي متفقين افتاد و به آزمايشگاه‌هاي مخفي منتقل شد. بي‌اعتمادي متقابل کشورها به يکديگر ادامه يافت و تحقيقات درباره سلاح‌هاي شيميايي توسعه يافت. در خلال جنگ جهاني دوم گاز خردل به وسیله انگلستان، کانادا، فرانسه، آلمان، مجارستان، ايتاليا، هلند، لهستان، آفريقاي جنوبي، ايالات متحده آمريکا و اتحاد جماهير شوروي توليد و در مقادير بسيار زياد ذخيره‌سازي شد. [تخمين زده مي‌شود] مقدار کل گاز ذخيره‌شده بيش از صد هزار تُن بوده است. از اين گاز دو کشور ايتاليا در اتيوپي و ژاپن در چين استفاده کرده‌اند. همچنين در ميانه دهه ۱۹۶۰ مصر از اين گاز عليه يمن استفاده کرد. همچنين ارتش عراق از اين گاز سمي در حمله به ايران در جنگ بين سال‌هاي ۱۹۸۰ تا ۱۹۸۸ استفاده گسترده کرد. گاز خردل به شکل مايعي روغني‌شکل است و به هنگام تماس با پوست بدن آسيب مي‌رساند. اين گاز در هواي گرم به ‌نوعي گاز بسيار سمي تبديل و تبخير مي‌شود که باعث آسيب‌هاي جدي به بافت‌هاي بدن شده و تاول و کوري و بيماري‌هاي حاد ريوي را در پي دارد. به سال ۱۹۵۲ گروه تحقيقاتي گازهاي سمي در بريتانيا نوعي گاز بسيار مرگ‌بار مربوط به حشره‌کش‌ها را توليد کرد که به وي‌ايکس معروف بود. وي‌ايکس گازي بسيار کشنده‌تر از گازهاي اعصاب قبلي بود. توليد صنعتي اين گاز در ايالات متحده آمريکا از سال ۱۹۶۱ تا ۱۹۶۸ در سايت صنعتي داگوِي در يوتا ادامه داشت. اين سايت در سال ۱۹۶۸ تعطيل شد و از دلايل اهمیت آن نگراني عمومي از حادثه‌اي بود که رخ داد. نشت مقدار کمي از گاز در جهت بادي که مستقيم به سمت شهر مي‌وزيد، باعث تلف‌شدن شش هزار رأس گوسفند شد. در جنگ ويتنام آمريکايي‌ها از انواع گازها و مواد شيميايي برگ‌زدا گازها و مواد برگ‌زدا به دسته‌اي از سلاح‌هاي شيميايي می‌گويند که باعث ريختن برگ درختان شده و مانع گل‌زايي يا ميوه‌دهي مي‌شود- استفاده کردند که از‌جمله آنها مي‌توان از «عامل نارنجي»، «عامل بنفش»، «عامل آبي» و «عامل سفيد» نام برد. در پي استفاده از اين عوامل سمي که باعث غيرقابل استفاده‌شدن زمين و نابودي کشاورزي ويتنام شد، سال‌ها بعد از جنگ اثرات اين سلاح‌هاي شيميايي باعث مجروحيت‌هاي شيميايي و سرطان و تولد کودکان با ناهنجاري‌هاي ذهني و جسمي بود. در مارس ۱۹۸۸ در خلال جنگ ايران و عراق، ارتش صدام حسين از رده گسترده‌اي از گازهاي سمي عليه شهروندان کُرد عراقي ساکن حلبچه استفاده کرد.10 گزارش‌ها حاکي از اين است که بين پنج هزار تا هشت هزار نفر جان خود را از دست دادند و بيشتر قربانيان زنان و کودکان بودند. ارتش عراق به ‌طور پيوسته از گازهاي بي‌رنگ و اعصاب در مقياس وسيع عليه ايران استفاده کرد. اين در حالي بود که ايران و عراق هر دو از کشورهاي امضاکننده پروتکل ژنو بودند. با‌وجود‌اين جامعه جهاني در قبال اقدامات عراق سکوت کرده بود و عمده دليل آن حمايت و تجهيز صدام حسين از طرف انگلستان و آمريکا بود که صدام را «سدي برابر ايران» مي‌دانستند و درواقع صدام را تجهيز کردند.11

سلاح‌هاي بيولوژيک

يکي از دهشتناک‌ترين بيماري‌هاي واگيردار تاريخ، طاعون يا مرگ سياه است که به سال ۱۳47-۱۳52 ميلادي ظهور کرد و از نخستين مثال‌هاي سلاح‌هاي بيولوژيک است. به سال ۱۳۴۶ ميلادي سربازان تارتار با محاصره ورودي کافا در درياي سياه که امروزه در اوکراين قرار دارد، اعضا و جوارح قربانيان طاعون را با منجنيق داخل شهر پرتاب مي‌کردند. شهر آلوده شد و سقوط کرد. در‌اين‌ميان طاعون همه‌گير شد و يک‌سوم جمعيت اروپا کشته شدند. اين نمونه اوليه از به‌کارگيري سلاح‌هاي بيولوژيک و عواقب فاجعه‌بار آن حاکي از پيش‌بيني‌ناپذيري اساسي سلاح‌هاي بيولوژيک است؛ به‌طوري‌که وقتي در محيط رها مي‌شوند، ممکن است از راه‌هاي پيش‌بيني‌نشده پخش شوند. داستان سلاح‌هاي بيولوژيک آدمي را از منظر سلامت عقل‌ گونه انسان نااميد مي‌کند. اين داستان نه‌تنها نشان‌دهنده دستاوردهاي ناشي از تلاش و عقل انسان است؛ بلکه تصويري از تاريک‌ترين وجوه طبيعت بشر است. سلاح‌هاي بيولوژيک درواقع نمونه بارزي از علم عصر فضا و سياست عصر پارينه‌سنگي است. براي نمونه بيماري آبله را در نظر بگيريد. بيماري خوفناکي که فقط در قرن بيستم 300 ميليون نفر را به کام مرگ کشاند. تقريبا يک‌سوم افراد مبتلا کشته شدند و بازماندگان هم آسيب‌هاي بسياري ديدند. آبله به‌ طوري سهوي تبديل به سلاح بيولوژيک براي کمک به فاتحان اسپانيايي در آمريکاي مرکزي و جنوبي شد. بخش اعظم پيروزي‌هاي نظامي آنان مديون انتقال آبله و سرخک به بوميان آمريکا بود. تا پيش از آن بوميان هرگز با سرخک و آبله مواجه نشده بودند؛ بنابراين در مقابل آن ايمني نداشتند و وقتي بيماري توسط اسپانيايي‌ها واگيردار شد، بخش درخور‌توجهي از بوميان کشته شدند. در فرانسه، شيمي‌دان و باکتري‌شناس نامور، لويي پاستور [متولد ۱۸۲۲ برابر با ۱۲۰۰ ه.ش و مصادف با حکومت فتحعلي‌شاه قاجار و متوفي به سال ۱۸۹۵ برابر با ۱۲۷۴ ه.ش و مصادف با آخرين سال حکومت ناصرالدين‌شاه قاجار] و همکارانش با تکيه بر دستاوردهاي پيشين ادوارد جِنِر، ابتدا روي وبا و بعد روي سياه‌زخم12 تحقيقات گسترده‌اي انجام داد و موفق به کشف روشي ايمن براي توليد واکسن شد. لويي پاستور اين کار را از طريق تضعيف کشت‌هاي باکتري انجام داد. آنها بيماري را ايجاد کردند درحالي‌که مصونيت و واکسن آن را هم کشف کرده بودند. پاستور و همکارانش حتي کشف کردند که چگونه به جنگ بيماري مهلک هاري بروند و برايش واکسن توليد کردند؛ بنابراين آبله و ديگر بيماري‌ها نقش مهمي را هم در تاريخ سلاح‌هاي بيولوژيک ايفا کردند و هم در تهيه واکسن در پزشکي نوين. اما در ميانه جنگ جهاني دوم دانشمندان بريتانيايي و آمريکايي امکان استفاده از آبله را به‌عنوان سلاحي بيولوژيک بررسي کردند؛ اگرچه هرگز از آن در ميدان نبرد استفاده نکردند. رئيس‌جمهور آمريکا، نيکسون، هم به‌طور رسمي در سال ۱۹۶۹ به برنامه تسليحات بيولوژيک ايالات متحده در پي فشار فزاينده افکار عمومي پايان داد.13 چند سال بعد، به سال ۱۹۷۲ هم آمريکا، بريتانيا و اتحاد جماهير شوروي کنوانسيون ممنوعيت ساخت، توسعه و ذخيره‌سازي سلاح‌هاي بيولوژيک را امضا کردند. موافقت‌نامه شامل سلاح‌هاي سمي و نابودي آنها نيز بود. اين موافقت‌نامه غالبا با عنوان «کنوانسيون سلاح‌هاي بيولوژيک» شناخته مي‌شود و به‌اختصار BWC نام دارد. ايده ديگري از سلاح‌هاي بيولوژيک وجود دارد که بسيار مشمئزکننده است: سلاح بيولوژيک نژادپرستانه. ايده اصلي پشت اين رده از سلاح‌ها به اين ‌صورت است: پروژه ژنوم انسان آشکار کرد که توالي‌هاي دي‌ان‌اي بي‌رمز همچون توالي‌هايي که براي پروتئين‌هاي مفيد کدگذاري نشده‌اند- در گونه‌ها و نژادهاي انسان با هم متفاوت است؛ بنابراين تبارهاي مختلف بشري را مي‌توان با شناسايي توالي‌هاي دي‌ان‌اي بدون رمز آشکار کرد. نتيجه اينکه مي‌توان ويروس يا سمي را توليد کرد که به شکلي گزينشي گونه‌اي خاص را مورد تهاجم قرار دهد. اين ايده فراتر از تصور آزاردهنده و مشمئزکننده است و دو خطر عمده در پي دارد. نخست اينکه تا زماني که بيماري بين نوع بشر مشترک است، براي مقابله با آن هم بين تمام انسان‌ها تشريک مساعي وجود دارد و همه با هم عليه مهار آن کار مي‌کنند. دوم اينکه تمام انسان‌ها بايد اين‌گونه بينديشند که جزئي از يک خانواده بزرگ بشري روي زمين هستند. در غير اين صورت زندگي گونه انسان با خطرات بسيار جدي مواجه خواهد شد.

مين‌هاي زميني

همان‌طور که در قسمت‌هاي قبلي اشاره کرديم از ويژگي‌هاي جنگ‌هاي امروزي افزايش شمار قربانيان و مجروحان غيرنظامي است. به‌روشني مي‌توان دريافت که بخش قابل‌توجهي از قربانيان مين‌هاي زميني14 يا خشکی کودکان کشورهای فقیر هستند. بنا بر تخمین یونیسف بین ۳۰ تا ۴۰ درصد از قربانیان مین در جهان کودکان زیر 15 سال هستند. کشورهایی که بیشترین آسیب را از مین‌های خشکی یا زمینی متحمل شده‌اند عبارت‌اند از: آنگولا، افغانستان، کامبوج، بوسنی، کرواسی، ویتنام، موزامبیک، اریتره، سودان، کلمبیا، عراق، سومالی، چچن، میانمار و هند.15 هنوز در 82 کشور جهان مین‌های کشف‌نشده وجود دارد و آمار حاکی از آن است که هر سال 20 هزار نفر به مجروحان و قربانیان مین در جهان افزوده می‌شود. تولید مین بسیار کم‌هزینه است و قیمت متوسط تمام‌شده یک مین ]ضدنفر] به شکل تولید کارخانه‌ای سه دلار آمریکاست، اما هزینه‌های اقتصادی ناشی از انفجار مین یا خنثی‌سازی آن بسیار زیاد است. تخمین زده می‌شود فقط هزینه کشف و خنثی‌سازی مین صد برابر هزینه تولید آن است. دلیل آن فناوری به‌کاررفته در مین‌های مدرن است که با دستگاه‌های مین‌یاب حساس به فلز کشف نمی‌شوند و نیازمند روش‌های جدید و صرف زمان و نیروی کار بیشتر است. وقتی قربانی مین یکی از اعضای بدن خود اعم از دست یا پا را از دست می‌دهد، هزینه درمان [شامل درمان جسمی و درمان روانی] آن بسیار بالاست. کودکان و نوجوانان در حال رشد قربانی مین هر شش تا 12 ماه نیازمند یک پروتز جدید هستند. آمارها حاکی از این است که در جهان از هر چهار قربانی مین فقط یک نفر اقبال داشتن عضو مصنوعی را دارد.16 کنوانسیون منع گسترش، تولید، استفاده و انتقال مین‌های ضدنفر در تاریخ اول مارس ۱۹۹۹ تصویب شد و ۱۳۴ کشور دنیا آن را امضا کردند که به کنوانسیون اوتاوا معروف است. اگرچه سه کشور اصلی ایالات متحده آمریکا، روسیه و چین از پیوستن به آن خودداری کردند! در واقع آمریکا به‌تنهایی چهارمین زرادخانه بزرگ مین ضدنفر را با ذخیره بیش از 10 میلیون مین در اختیار دارد.

سلاح‌های کشتارجمعی

عبارت «سلاح‌های کشتارجمعی» به‌طور فراگیر از زمان حمله نیروهای ائتلاف علیه عراق در سال ۲۰۰۳ مورد استفاده قرار گرفت. شاید عبارت «کشتارجمعی» گمراه‌کننده باشد، این در حالی است که این رده از تسلیحات دربردارنده تکه‌هایی از سلاح‌های بیولوژیک، شیمیایی و هسته‌ای است. اگرچه به‌كاربردن‌ گاز اعصاب و گاز سیاه‌زخم غیرانسانی است و استفاده از آن در تضاد با قوانین بین‌المللی است، اما قدرت تخریبی سلاح‌های هسته‌ای بسیار بیشتر از انواع دیگر است؛ بنابراین ترکیب سلاح‌های بیولوژیک و شیمیایی با هسته‌ای مخاطرات و آثاری بیش از آنچه می‌توان تصور کرد، برجای می‌گذارد. همچنین استفاده از سلاح هسته‌ای یا کشتارجمعی در پاسخ به حمله‌های شیمیایی و بیولوژیک کاری غلط است و بر کشتار هرچه بیشتر در ابعادی وسیع دامن خواهد زد. وقت آن فرا رسیده که در سیاست‌های جهانی تجدیدنظر اساسی صورت گیرد.

سیاست‌مداران و تهدید به شروع جنگ

بیشتر سیاست‌مداران حال حاضر دنیا از جنگ داخلی آمریکا با مجموع یک میلیون تلفات و مجروح و دیگر مصائب انسانی هیچ نیاموخته‌اند. آنها از جنگ جهانی اول با بیش از 37 میلیون کشته هم درس نگرفته‌اند. شوربختانه حتی از جنگ جهانی دوم هم با بیش از 60 میلیون کشته هم درس‌های لازم را نگرفتند. سیاست‌مداران حتی چشمان خود را به آنچه در هیروشیما و ناگازاکی رخ داد، بسته‌اند و مخاطرات چرنوبیل و فوکوشیما و جزایر مارشال را به فراموشی سپرده‌اند. آنها در قبال پیامدهای جنگ هسته‌ای که منجر به نابودی جهانی کشاورزی خواهد شد و گرسنگی و قحطی جان نه میلیون‌ها بلکه میلیاردها انسان بی‌گناه را به خطر خواهد انداخت، بی‌توجهی پیشه کرده‌اند. عملکرد آنها در راستای آغاز جنگ است، جنگ‌هایی با ابعاد وسیع و تلفات پرشمار اما کماکان قصد دارند عملکرد و اندیشه‌های خودشان را انسانی جلوه دهند. با‌وجود‌این، واقعیت این است که پیشرفت‌های فناوری موجب شده تا چهره جنگ‌ها عوض شود و ویژگی جنگ‌ها از تلفات کم به صحنه نابودی فوج فوج انسان نظامی و غیرنظامی مبدل شود. پیشرفت فناوری از یک‌سو و در اختیار بودن آن در دست سیاست‌مداران جنگ‌افروز، خطر بالقوه آنارشیسم یا هرج‌ومرج در مقیاس جهانی را تشدید می‌کند. آهنگ پیشرفت‌های فناوری در زمینه هوش مصنوعی، تحلیل داده، پیرایش ژنی و نیز انواع صنایع کلاسیک و بالادستی بسیار بیشتر از آهنگ ارتقای فکر سیاست‌مداران و نهادهای سیاسی بوده است و بنابراین عدم سازگاری در آهنگ روبه‌رشد این دو نهاد فناوری و سیاسی باعث شده تا سیاست‌مداران نقش فناوری و علم را در جنگ دست‌کم بگیرند و درک درستی از پیامدهای آن نداشته باشند. امروزه جنگ هسته‌ای می‌تواند به‌راحتی تمدن بشر را نابود کند. علاوه بر نابودی تمدن بشری، حیات سایر موجودات و در نگاهی کلی زیست‌بوم کره زمین نیز نابود خواهد شد. بااین‌‌حال سیاست‌مدارانی که از گذشته درس نگرفته‌اند و درکی از پیامدهای جنگ هسته‌ای یا هر نوع جنگی که از فناوری‌های پیشرفته استفاده می‌کند، ندارند، از جنگ حرف می‌زنند و آینده بشر را به مخاطره می‌اندازند.

سخن پایانی

گونه انسان اما هنوز به‌طور کامل و به معنای واقعی بافراست و عقلانی عمل نمی‌کند. گویی ما هنوز سزاوار عنوان «انسان خردمند» یا همان هومو ساپینس نیستیم. احساسات عصر پارینه‌سنگی و سیاست عصر حجری کماکان با انسان همراه است. نمونه‌های آزمایشگاهی بیماری‌هایی نظیر وبا در آزمایشگاه‌های کشورهایی ازجمله آمریکا و روسیه [و نیز کشورهای دیگر] به‌دقت در شرایط کنترل‌شده نگهداری می‌شوند. چرا؟ شاید به دلیل دیوار بلند بی‌اعتمادی میان دو رقیب اصلی جنگ سرد باشد. اگرچه هر دو کشور کنوانسیون مربوط به سلاح‌های بیولوژیک را امضا کرده‌اند، هریک از طرفین بیم آن دارند که مبادا طرف مقابل مبادرت به استفاده از چنین سلاح‌های خوفناکی کند. علاوه‌بر‌این گزارش‌های تأییدنشده‌ای وجود دارد که حاکی از ذخیره سلاح‌های بیولوژیک توسط برخی از کشورهای جهان در آسیا و خاورمیانه و اروپا حکایت دارد. در سال ۱۹۸۹ بیوتکنولوژیست برجسته اتحاد جماهیر شوروی [سابق] ولادیمیر پاسشنیک به انگلستان پناهنده شد و دست به افشاگری‌هایی زد. بر مبنای آنچه او افشا کرد، کارخانه داروسازی غیرنظامی موسوم به «بایوریپارات» در واقع دربردارنده یکی از بزرگ‌ترین برنامه‌های سلاح‌های بیولوژیک اتحاد جماهیر شوروی بود. اظهارات پاسشنیک توسط دیگر همکار دانشمندش، دکتر کاناتجان آلیبیکوف که بین سال‌های ۱۹۸۷ تا ۱۹۹۲ مدیر بایوریپارات بود و در سال ۱۹۹۲ به آمریکا پناهنده شد، بازتاب یافت. آلیبيکوف چنین اظهار کرد که روس‌ها در حال تحقیق و توسعه نوع خاصی از ویروس آبله‌اند که در کارخانه بایوریپارات در حال انجام است و سلاحی تهاجمی به‌شمار می‌رود. از سوی دیگر در نوامبر ۲۰۰۱ ایالات متحد آمریکا اعلام کرد که ذخایر سلاح‌های بیولوژیکِ آبله-پایه خود را از بین نخواهد برد.

پي‌‌نوشت‌ها:

1- در تفنگ‌های اولیه گلوله یا باروت از بالای تفنگ یا از سر لوله تفنگ خرج‌گذاری می‌شد اما با پیشرفت فناوری گلوله‌ها و چاشنی عمل‌کننده آن از ته تفنگ بارگذاری می‌شد. تفنگ از قسمتی بالاتر ماشه، با گلوله پر می‌شود و با لمس ماشه گلوله شلیک می‌شود.

2- اسلحه شلیک‌های متوالی به آن دسته از سلاح‌ها گفته می‌شود که قادرند در زمانی کوتاه تعداد زیادی گلوله را شلیک کنند. چنین عنوانی نه‌فقط برای سلاح‌های انفرادی اطلاق می‌شود که سلاح‌های سنگین نظیر ادوات پرتاب راکت در زمانی کوتاه را هم شامل می‌شود.

3- جنگ جهانی اول بین سال‌های ۱۹۱۴ تا ۱۹۱۸ رخ داد. این جنگ دقیقا چهار سال و سه ماه و دو هفته به درازا کشید و در آن کشورهای زیادی در اروپا و آسیا درگیر جنگ شدند. دامنه این جنگ از اروپا و آفریقا تا اقیانوس هند و اقیانوس آتلانتیک شمالی و جنوبی گسترده بود.

4- گازهای سمی هم یکی دیگر از مصادیق سلاح‌های کشتارجمعی است که ناشی از پیشرفت دانش در شاخه‌های مختلف علمی حاصل ‌شده است. از این سلاح نامتعارف هم در جنگ‌های بسیاری ازجمله جنگ ایران و عراق، توسط عراق استفاده شد که آسیب‌دیدگان آن هنوز هم از اثرات آن در رنج هستند.

5- جنگ جهانی دوم در ایران هم تأثیرات مخرب بسیاری داشت. باوجوداینکه دولت ایران اعلام بی‌طرفی کرده بود، اما دول متخاصم انگلیس و روسیه از شمال و جنوب کشور را اشغال کردند. در همین زمان تعداد کثیری از مردم ایران بر اثر بحران غذایی پیش‌آمده در کشور جان خود را از دست دادند. برخی منابع تعداد جان‌باختگان ایرانی را رقمی بین پنج تا هفت میلیون نفر ذکر کرده‌اند. حال تصور کنید استفاده از سلاح‌های هسته‌ای می‌تواند چندصد میلیون کشته برجای بگذارد.

6- حادثه هسته‌ای چرنوبیل یکی از دو حادثه بزرگ‌مقیاس هسته‌ای است که در اردیبهشت سال ۱۳۶۵ در رآکتور شماره چهار واحد نیروگاهی چرنوبیل واقع در شمال اوکراین رخ داد. آن زمان اوکراین بخشی از قلمرو اتحاد جماهیر شوروی بود. نوع رآکتوری که منفجر شد، از نوع آربی‌ام‌کی بود و عامل اصلی حادثه خطای انسانی اعلام شد.

7- بمب هیدروژنی نامی است که بر روی نوعی سلاح هسته‌ای نسل دوم گذاشته ‌شده است. نام علمی‌تر این رده از سلاح‌های هسته‌ای بمب گرماهسته‌ای است. در بمب گرماهسته‌ای دو نوع سوخت وجود دارد. یکی سوخت متعارف مشترک با بمب هسته‌ای مبتنی بر شکافت یعنی اورانیوم یا پلوتونیم و دیگری هیدروژن سنگین یا در نوع پیشرفته‌تر لیتیوم. بمب هیدروژنی یا بمب گرماهسته‌ای نخستین‌بار به سال ۱۹۵۲ در ایالات ‌متحده آمریکا ساخته و آزمایش شد. یک سال بعد هم اتحاد جماهیر شوروی به ساخت آن دست ‌یافت. بعد از این دو کشور هم بریتانیا، چین، فرانسه، پاکستان و اسرائیل به بمب گرماهسته‌ای دست یافتند.

8- هیروشیما و ناگازاکی دو شهر بزرگ ژاپن بودند که به ترتیب در تاریخ‌های ۶ و ۹ آگوست ۱۹۴۵ به خاطر بمباران هسته‌ای ارتش ایالات‌ متحده آمریکا با خاک یکسان شدند. تعداد کشته‌شدگان بمباران بین 129 هزار تا 220 هزار نفر ذکر شده که بخش بسیار زیاد آن مردم غیرنظامی بودند.

9- گاز تابون در طبقه‌بندی سلاح‌های شیمیایی در رده بسیار خطرناک قرار می‌گیرد. از این گاز در جنگ ایران و عراق از طرف صدام علیه نیروهای ایرانی استفاده شد.

10- حلبچه یکی از شهرهای استان حلبچه، استان کردنشین عراق است. 25 اسفند سال 1366، درحالی‌که نیروهای ایرانی موفق شده بودند در عملیات نظامی علیه نیروهای عراقی موفقيت کسب کنند و بخش‌هایی از کردستان عراق را به تسخیر درآورند، ارتش عراق با دستور مستقیم صدام حسین و فرماندهی علی حسن‌المجید، معروف به علی شیمیایی، حلبچه را با انواع گازهای سمی شیمیایی بمباران کرد. دو روز قبل از بمباران شیمیایی، نیروی هوایی عراق با بمباران متعارف و شکستن دیوار صوتی تلاش کرد تا شیشه‌های ساختمان‌های حلبچه را بشکند تا به هنگام بمباران شیمیایی کمترین مقاومت ممکن صورت گیرد.

11- بنا بر برخی منابع در جنگ ایران و عراق، ارتش عراق بیش از ۸۰٬۰۰۰٬۰۰۰٬۰۰۰ دلار تجهیزات نظامی خریداری کرده است که سهم اتحاد جماهیر شوروی و فرانسه بیش از دیگر کشورهاست.

12- سیاه‌زخم بیماری کشنده‌ای است که انسان و حیوان را مبتلا می‌کند. باکتری باسیل‌شکل سیاه‌زخم می‌تواند به شکل بذر گسترش‌یافته و سال‌ها در زمین باقی بماند. این باسیل کشت داده شد و در کشورهای متعددی در قالب سلاح بیولوژیک نگهداری و ذخیره شد؛ از‌جمله آمریکا، بریتانیا و اتحاد جماهیر شوروی.

13- با‌این‌حال شواهد حاکی از این است که ایالات متحده آمریکا صدام حسین را در زمینه سلاح بیولوژیک سیاه‌زخم پشتیبانی کرده و ارتش عراق هم علیه نیروهای ایرانی استفاده کرد. همچنین گزارش‌ شده که چند نفر از مردم واشنگتن و نیویورک در پی نشت این میکروب مهلک از آزمایشگاهی نظامی در سال ۲۰۰۱ جان خود را از دست دادند.

14- مین به رده‌ای از سلاح‌های جنگی گفته می‌شود که در اصطلاح علوم نظامی به «سلاح‌های انفجاری همراه با موج انفجاری شدید و تکه‌تکه‌شدن» گفته می‌شود. مین‌ها به دو دسته کلی «مین‌های خشکی» و «مین‌های دریایی» تقسیم می‌شوند. مین‌های خشکی به انواع «مین ضدنفر»، «مین ضدخودرو» و «مین ضدتانک» تقسیم می‌شوند و در گذر زمان بهره‌گیری از فناوری تولید مین‌ها پیشرفت محسوسی داشته است؛ به‌طوری‌که در‌حال‌حاضر برای ساخت مین از انواع حسگرها و ادوات اپتیکی و فیوزهای انفجاری و... استفاده می‌شود.

15- در این گزارش نام برخی کشورها مانند سوریه، لیبی، ترکیه، اوکراین، پاکستان و یمن قید نشده است.

16- برخی آمارها از کشته‌شدن 16 میلیون مین در پنج استان مرزی ایران در زمان جنگ ایران و عراق حکایت دارند. ایران یکی از کشورهای خسارت‌دیده بابت مین‌گذاری است و هنوز هم در استان‌های مرزی مین‌های برجای‌مانده از زمان جنگ قربانی می‌گیرد.

جان اسکیلز ایوری، شیمی‌فیزیک‌دان نظری دانشگاه کپنهاگ است. پروفسور ایوری به خاطر کتاب‌ها و مقالاتی که در حوزه‌های پژوهشی‌اش مانند شیمی کوانتومی، ترمودینامیک نظریه تکامل و تاریخ علم منتشر کرده، دانشمندی سرشناس و نامور است. در سال 2003 کتاب «نظریه اطلاعات و تکامل» چهارمین دیدگاه پدیدارشناختی نظریه تکامل را ارائه کرده که شامل خاستگاه، تکامل و نیز تحول فرهنگ بشر است. دیدگاه ایوری مبتنی بر ترمودینامیک، مکانیک آماری و نظریه اطلاعات است. از سال 1990 تا چند سال پیش رئیس گروه ملی دانمارکیِ کنفرانس‌های پوگواش درباره علم و مسائل جهانی بود که به دلیل پیری و بیماری از این سمت کناره گرفت. بین سال‌های 2004 تا 2015 هم رئیس آکادمی صلح دانمارک بود. پروفسور ایوری بنیان‌گذار مجله تخصصی Bioenergetic and Biomembrane است و تا سال‌ها سردبیری آن را برعهده داشت. او همچنین برای سال‌های متوالی مشاور فنی سازمان بهداشت جهانی (WHO) و دفتر منطقه‌ای اروپا بود.

شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از روزنامه شرق، تاریخ انتشار 28 شهریور 98، شماره: 3528


اخبار مرتبط
خواندنیها و دانستنیها
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین