شعار سال: در جریان اعتراضات دی ماه 96 شعار «اصلاحطلب اصولگرا دیگه تمومه ماجرا» از سوی برخی معترضان مطرح شد که گذشته از برخی اغراقگوییها درباره آن، بیراه نیست گفته شود طرح این شعار ناظر بر سیاستورزی دو جناح سیاسی کشور در طول سالهای گذشته بود که به اذعان کارشناسان نتوانسته گره فروبسته بسیاری از مشکلات ساختاری را باز کند.
امروز نزدیک به دو سال بعد از اعتراضات دی ماه، میتوان پژواکهایی از شعار «اصلاحطلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا» را در هر دو جریان دید و شنید. اصلاحطلبان به تصریح و شفاف در این باره سخن نمیگویند، اما در جریان اصولگرا بخشهای جوان و به نسبت رادیکالتر، البته با ادبیات دیگری آن را تکرار میکنند.
از جمله نشانههای این پژواک، این گزاره پرویز امینی، تحلیلگر سیاسی اصولگرا است که چندی پیش با روزنامه فرهیختگان در میان گذاشت: «اگر نقطه نزاع (انتخابات) بهجای عنوانهای کلیشهای منقرضشده اصلاحطلب، اصولگرا، پیرامون ایدههای حکمرانی در انتخابات شکل بگیرند، یعنی معلوم شود هر موجودیت سیاسی چه ایدههایی برای حکمرانی دارد و این ایدهها چه تغییراتی در زندگی ما ایجاد میکند، آنگاه میتوان امیدوار بود که فضای انتخاباتی هم شکل خواهد گرفت.»
این ادعا مبنی بر «انقراض» دوگانه اصولگرا-اصلاحطلب امروز هم اغراق آمیز به نظر میرسد. زیرا به رغم همه ضعفهای این دو جریان برای ایجاد انگیزشهای انتخاباتی، جریانهای سیاسی موجود هنوز از توانایی نمایندگی بخشهایی از جامعه برخوردارند، ضمن اینکه جریان سومی نیست تا بتواند طیفهای اجتماعی دیگری را نمایندگی کند. اما نکته کلیدی گزاره امینی این واقعیت است که ایجاد هیجان انتخاباتی و تشویق مردم به حضور در پای صندوقهای رأی، تنها و صرفاً با تکیه بر رقابت با سابقه و امتحان پس داده اصولگرایان و اصلاحطلبان بدون ارائه برنامههای جدید ناظر بر مشکلات موجود، اگر غیرممکن نباشد، دشوار خواهد بود.
امیر محبیان از تحلیل گران اصول گرا در گفت و گویی با خبرآنلاین معتقد است: «جریان اصولگرا یا اصلاح طلب در این دوران باید به سمتی بروند که به مردم طرح و برنامه ارائه بدهند. البته این بیشتر آرزوی من است تا تحلیل من از اتفاقات امروز. امیدوارم چنین وضعیتی شکل بگیرد؛ اما نمیشود و متأسفانه مردم بارها از یک سوراخ گزیده شدند یا به شکلهای مختلف از مسیر انتخاب درست خارج شدند؛»
غلامحسین کرباسچی دبیر کل حزب کارگزاران سازندگی هم در گفت و گویی گفته است: « در کدام بخش اصلاح طلبان وحدت نظر بین احزاب اصلاح طلب در مسایل اقتصادی، سیاسی، سیاست خارجی و داخلی وجود داشته؟ اصلاً چنین چیزی تدوین و اعلام نشده و مانیفستی داده نشده است اصلاح طلبی شامل شعارهایی کلی راجع به بهبود وضعیت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کشور است و همه هم دلشان میخواهد در این جهت حرکت کنند و همه هم مدعی هستند.»
به گفته او،« بحث اصلاح طلبی هم این است که اگر کسانی نارضایتی دارند امیدوار باشند که جریان اصلاح طلب یا اصولگرا یا هر جریان دیگری که روی کار بیاید میتواند وضعیتشان را بهتر بکند. اما وقتی چنین باوری وجود نداشته باشد که اینها نه چنان برنامهی مشخصی را ارائه کردند و جایی هم که آمدهاند نتوانستند در مجموعههایی هم که آمدهاند، چه مجلس و چه شورا، عملکرد درخشانی که بتواند مشکلات مردم را حل کند از خودشان نشان دهند، ناامیدیها بیشتر به عملکردها و کاراییها برمیگردد نه راجع به اینکه شعار جدیدی باید بیاید، مثل نواصلاح طلبی و مانند آن.» بنابر این انتظار است گروه های سیاسی قبل از ورود به عرصه انتخابات مجلس باید بگویند اولاً دستور کار آنان چیست، ثانیاً راه اجرای این دستور کار را مشخص کنند. مثلاً بگویند برای حل مسأله اشتغال، چه نقشه و برنامه مدونی دارند، دستور کار آنان برای محیط زیست چیست، برای حوزه زنان چه طرحی دارند، برای ساماندهی حاشیهنشینیها چه، یا برای مهار تورم از چه الگو و برنامه اقتصادی استفاده میکنند، برای حل ابرچالشهای صندوقهای بازنشستگی یا کمبود آب در ایران، دستور کار مشخص آنان چیست؟ و سرانجام در حوزه سیاست خارجی کدام الگو را در دستور کار قرار میدهند؟
نکته اینجا است که هر دو جریان سیاسی کشور، امروز در فاصله 6 ماه تا انتخابات میدانند که یکی از مشکلات اصلی و جدی آنان، چگونگی ترغیب مردم برای حضور پای صندوقهای رأی است. باوجود این، جز معدود صداهای کم پژواک در میان آنان، تغییری در سیره و صورت آنان دیده نمیشود، تغییری که نشان دهد آنان خود را برای پاسخگویی به سپهر تازه شده سیاست و جامعه در ایران، بازسازی و بازتعریف کردهاند.
در حقیقت کلید پیروزی جریانهای سیاسی در انتخابات پیش رو این خواهد بود که «هر موجودیت سیاسی باید بگوید که چه ایدهای برای حکمرانی دارم. یعنی اگر آمدم در مجلس، چه ایدههایی برای قانونگذاری و چه ایدههایی برای نظارت دارم، یعنی گروههای سیاسی باید پیشاپیش به جامعه بگویند که اگر وارد پارلمان شدند، چه قوانینی تصویب خواهند کرد و این قوانین چه تأثیری بر زندگی مردم خواهد داشت. به عبارت دیگر، امروز دیگر عصر کلیگوییها گذشته است. همان طور که در بالا گفته شد، امروز جریانهای سیاسی باید به طور مشخص، شفاف، کمی و قابل اندازهگیری به مردم بگویند که در صورت حضور در مجلس، چه خواهند کرد و نیز بگویند که مردم چطور خواهند توانست عملکرد آنان را ارزیابی کنند.
به نظر میرسد دغدغه این روزهای اصلاحطلبان پیدا کردن راه حلهایی برای از بین بردن دلخوری مردم از آنها و کیفیت بررسی صلاحیت نامزدهای انتخابات است. آنها اگر چه نگران سردی انتخابات پیش رو و از دست دادن کرسیهای پارلمان هم هستند، اما همچنان بر شیوههای آزموده شده تهییج مردم تأکید میکنند و پاسخی تازه به مسائل تازه در میان آنها دیده نمیشود یا حداقل هنوز آنها را اعلام نکردهاند.
وضع اصولگرایان، از این هم بدتر است، به این معنی که آنان هنوز بر شیوههای گذشته انتخاباتی خود تأکید میکنند. به نظر میرسد آنان هنوز بر این باورند که اگر به وحدت برسند، یعنی بتوانند لیست انتخاباتی واحدی ارائه کنند، باتوجه به یأس مردم از جریان رقیب، حتماً انتخابات را خواهند برد. به عبارت دیگر، آنان بر ضعف کارکردی دولت و مجلس انگشت میگذارند، بی آنکه بگویند برنامه خودشان برای رفع این ضعفها چیست. اگر شعارهای کلی مانند اشتغال، جوانان، باید وضع مردم خوب شود یا وضع معیشت بهتر شود را کنار بگذاریم، این جریان تاکنون یک دستورالعمل مشخص ارائه نکرده است تا بتوان با تکیه بر آن، برنامههای این جریان را ارزیابی کرد.
طیفهای سنتیتر و قدیمیتر اصولگرایان، همچنان شعارها و رویکردهای گذشته را تکرار میکنند. مثلاً روزنامه کیهان اوایل شهریورماه نوشت که «بر همگان روشن شده است که با وجود سازمانهای دولتی خسته و بسته و نشسته، راه برونرفت کشور از مشکلات کنونی، تفکر و گفتمان جهادی با تمرکز بر توان داخلی است و مردم بخوبی درک کردهاند گفتمان مذاکره با امید کاذب به وعدههای توخالی خارجیها حلال مشکلات آنها نخواهد بود. ثانیاً واضح است برای حل مشکلات کشور... به «یک دولت و رئیس جمهور جوانِ انقلابی» نیاز داریم و راه رسیدن به چنین دولتی از یک «مجلس جوانِ انقلابی» میگذرد و تشکیل چنین مجلسی، نیازمند و باور حضور نیروهای جوانِ جهادی در صحنه سیاسی و انتخاباتی کشور است.»
آیا مردم باز هم به این کلیات اعتماد خواهند کرد؟ آیا دلسردی به کلیات اصلاحطلبانه، لزوماً به معنای دل بستن و اعتماد دوباره به کلیات اصولگرایانه است؟ و آیا در صورت تحقق این گزاره و رأیآوری اصولگرایان آنها توانایی گذر از برخی مشکلات ساختاری لاینحل مانده و پاسخ به نیازها و مطالبات جدید افکار عمومی را دارند؟ این گزارهها نشان میدهد که طیفهایی از دو جریان سیاسی کشور، همچنان امیدوارند بتوانند بازی انتخابات را با تکیه بر شکاف و دوگانه اصولگرا-اصلاحطلب پیش ببرند، بی آنکه به خود زحمت ارائه دستورکارهای مشخص به مردم را بدهند. مشخصاً جوانگرایی و تأکید اصولگرایان بر شفافیت و مبارزه با فساد همچنان در چارچوب کلیگوییهایی است که معلوم نمیکند این مقولهها چه مختصاتی دارد و چگونه قرار است اجرایی شود.
تا امروز به نظر میرسد دو جریان سیاسی کشور، به جای ریشهیابی جدی و تحلیل عمیق حوزههای سیاسی و اجتماعی، از یک سوی همچنان درگیر مقولهای به نام وحدت و رفع اختلافات درونی خود هستند و از سویی دیگر هم و غم خود را بر ساخت کلیدواژههای انتخاباتی گذاشتهاند؛ اصولگرایان بر جوانگرایی و شفافیت یا مجلس جهادی و اصلاحطلبان بر کارشناسی بودن منتخبان. تا زمانی که اصلاحطلبان و اصولگرایان از آسمان ایدههای زیبا، به زمین واقعیتهای سخت هبوط نکنند، نمیتوان چشمانداز روشنی برای انتخابات و اساساً نمایندگی مردم تصور کرد.
سایت شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از سایت خبری ایران آنلاین ، تاریخ انتشار 28 شهریور 98، کد خبر: 501864، www.ion.ir