شعارسال: از يك طرف، انتشار ويدئوهايي كه خبر ميداد
هواپيماي بويينگ MD83 شرکت هواپیمایی کاسپین از باند فرودگاه ماهشهر خارج شده و در ابتداي بلوار اصلي ماهشهر به بندر امام خميني (ره) متوقف شده، چتر دلهره را بر مسافران پرواز بعدي با مقصد ماهشهر، گسترانده بود و تأخير بيش از
دوساعته همين شركت هواپيمايي در نوبت عصر هم بر اين نگراني ميافزود. فضاي سنگين و رعب ايجادشده داخل هواپيما پس از مدتي كه تيكآف به آرامي انجام شد، كمكم فروكش كرد. پس از فرود، در راه محل اقامت خبرنگاران، راننده ون، راه را به ميانه شهر ميبرد. ميگويد بلوار اصلي را بستهاند.
نيمههاي همان شب البته، لاشه هواپيما از اتوبان خارج ميشود. با وجود اینكه به نظر ميرسد اين حادثه هم ختم به خير شده، اما هنوز اخباري كه قبل از پرواز به گوش رسيده بود، مانند نوارهاي فيلمي كه تند تند، ميچرخند و صحنه بعدي را رونمايي ميكنند، در ذهنم ميچرخيد.
تجمع کارگران پتروشیمی اروند هلدینگ خلیج فارسخبر تجمع كارگران در پتروشيمي اروند، نخستين خبري بود كه به نظر ميرسيد قرار است به درازا بكشد. اين را يكي از محليها وقتي به ماهشهر رسيدم گفت. ميگفت با اينكه اين واحد پتروشيمي، گردش مالي بالايي دارد، اما كارگرانش از آن بينصيباند. بههميندلیل اعتراضهايمان حالاحالاها تمام نميشود. ماجرا از اين قرار بود كه
کارگران واحد تعمیرات پتروشیمی اروند (واقع در منطقه ویژه پتروشیمی ماهشهر) که تعداد آنان حدود 800 نفر اعلام شده بود، به
نحوه اجرای طرح طبقهبندی مشاغل در این شرکت و همچنین کسر چندین قسط وام و بیمه تکمیلی بهصورت یکجا معترض و چند روزي دست از کار کشیده بودند. بااينحال روابط عمومي اين شركت اعلام كرده بود كه در صورتحساب ارسالی پیمانکار ۹ قسط وام و بیمه عقبافتاده درج شده بود که براي جلوگیری از فشار مالی بر کارگران، فقط دو قسط از حقوق آنها کسر شد؛ اما مسئله آن است كه كارگران فقط مسئلهشان اقساط وام نيست و فشارهاي مالي مداوم، خلقشان را تنگ كرده است.
تیراندازی به سمت اتوبوس کارکنان پتروشیمی ماهشهراين تنها خبر اين روزهاي ماهشهر نيست؛ اتوبوس حامل
کارکنان پتروشیمی تندگویان در جاده اهواز به ماهشهر يكشنبه هفته قبل، مورد حمله افراد مسلح قرار گرفته بود. در جریان این حمله با يك اسلحه شكاري، چند گلوله به سمت سرویس کارکنان شلیک شد. اين خبر در حالي در رسانهها انعكاس يافته بود كه
رانندگان سرویسهای حملونقل پتروشیمی هم چند روزی در تجمع به سر میبردند.
محسن بیرانوند، فرماندار بندر ماهشهر، دراينباره توضيح داده بود كه تیراندازی به سمت اتوبوس حامل کارکنان پتروشیمی تندگویان توسط یک راکب موتورسوار، موضوع امنیتی نيست و تنها به نشانه اعتراض به نرخ کرایهها و نحوه پرداختی به رانندگان رخ داده است.
دو روي يك سكهبا اينكه فعلا هواي ماهشهر، خوب است و بوي نرگس همهجا پيچيده، اما يكي از محليها ميگويد: «خوشموقع آمدهايد. هوا كه گرم شد، نميتوانيد نفس هم بكشيد.
همهجا بوي آمونياك ميدهد».در جاده منتهي به خورهايي كه كارخانهها در آنجا قرار گرفته، بهخوبي ميتوان منظره توسعه و انحطاط را در كنار هم ديد. اين البته سرنوشت يك سرزمين نفتي است كه هرجا دست ميگذارد، طبيعت و هوا را با خود ميبلعد. هرچه به محل استقرار مجتمعهاي پتروشيمي نزديكتر ميشويم، تصوير پررنگتري از
روغن ماسيده بر خور، زير نور آفتاب ميدرخشد؛ درخششي كه البته بيش از آنكه دلپذيري خليج فارس را به رخ بكشد، منظرهاي مشمئزكننده ايجاد كرده است.بااينحال بازديد از كارخانه توليد مواد اوليه ساخت بطري و همينطور توليد نخ باكيفيت براي نساجي، روي ديگر اين سكه را نشان ميداد. توسعهاي كه با اشتغالزايي در منطقه، ميتواند بخشي از بيكاري حاكم بر منطقه را خنثي كند.شهر در آستانه تعطيلات آخر هفته، به تعطيلي فرو رفته، اما هنوز هم كارگران با پلاكاردهايي در دست روبهروي پتروشيمي اروند ايستادهاند. تعدادشان كم شده، اما يكي از آنها ميگويد: «از هفته بعد دوباره شروع ميكنيم».
نه هوا داريم، نه نانبه مردم شهر كه نگاه ميكنيد، سرخوردگي بهوضوح در چهرهشان ديده ميشود. ترس از آيندهاي كه نه نانشان را تأمين ميكند و نه هوا را به آنها بازميگرداند. زمزمههاي شان به عربي است وقتي نميخواهند همكلام شان باشي، اما فشار زندگي آنقدر بالاست كه توان مقاومت را از آنها گرفته. يكي از محليها به ما ميگويد: «عجيب است كه پيمانكاران هم رحمي ندارند. وقتي از شركت، پول شان را ميگيرند با فاصلهاي چندروزه و آنهم نه آن ميزاني كه توافق كردهاند، به كارگران ميپردازند». ميخندد و با طعنه ميگويد:
«بعد ميگويند آرام بگير».يك كارگر ديگر پتروشيمي ادامه ميدهد: «هيچگونه امكانات درست و درماني نداريم. هوا كه نداريم، هوا شرجي كه ميشود،
دود است و تنگي نفس.
ماهي هم كه از آب ميگيريم، جيوه دارد و سرطانزاست. هوا را گرفتيد، نان هم گرفتيد، لااقل يك بيمارستان سوختگي بزنيد».اشارهاش به بيمارستان سوانح سوختگي است كه در منطقه ويژه ماهشهر وجود ندارد و اگر كسي بين پتروشيميهاي پيوسته فرورفته در خورهاي خليج فارس، دچار سانحه شود، بايد راهي اهواز شود.نكته آنجاست كه وزارت نفت هم تلاش ميكند بخشي از نامتوازني توسعه در منطقه را جبران كند، اما باز هم هر كار ميكند، شبيه به درجازدن است. ديروز صبح بر سردر شهر بيلبوردي نصب شد كه خبر ميداد بزرگترين
تصفيهخانه پساب صنعتي در سطح وزارت نفت قرار است در پتروشيمي بندر امام خميني(ره) احداث شود. خبري كه گواه بر پسابهايي داشت كه بهجاي تسويه در تصفيهخانهها، راهي خليج فارس ميشود و همين چند وقت پيش، تعطيلي چند واحد پتروشيمي و بازداشت يكي از مجتمعهاي پتروشيمي را به دنبال داشت.
سنجاق درد بر گردن ماهشهرغم نان، غم آب، درد نداشتن هوايي پاك و نبود غذايي كه مهمترين خوراك مردم محلي است از ترس سرطان، درد بيكاري در كنار
توسعهاي نيمهتمام و نامتقارن، همه و همه سنجاقي است بر گردن ماهشهر؛ ماهشهري كه همين سه ماه پيشدردی جانکاه را تجربه کرده بود.
سفر كه به پايان ميرسد، به اين فكر ميكنم كه چگونه قرار است اين توسعه نامتوازن روزي ايران را رها و جاي خود را با توسعه اقتصادي سازگار با طبيعت عوض كند؛ روزي كه البته هنوز به نظر ميرسد بسيار دور از دسترس است.