شعار سال:تمدن دینی یکی از چالش برانگیزترین مفاهیم در گفتمان تمدن پژوهی است که منتقدان و مدافعان فراوانی دارد. منتقدان این پرسش را مطرح میکنند که در عصر جهانی سازی و غلبه فرهنگی غرب، چگونه میتوان از تمدن با صفتی دینی سخن گفت که ذاتاً میتواند در تقابل با کثرت گرایی منطوی در ذات جهانی سازی قرار داشته باشد؟ یادداشت ذیل به این مطلب میپردازد.
فرهنگ، ذاتاً امری متکّثر است. این تکثّر یا به دلیل تکثّر انسان و جامعه به عنوان عناصر تولید فرهنگ، و یا قدری دقیقتر به علّت تکثّر ذاتی عنصر ادراک و آگاهی در آدمی است. می توان یکی از عوامل تکثّر و تفاوت تمدنها را نیز به تکثّر ذاتی فرهنگها باز گرداند؛ امّا این امر به هیچ روی دلیلی بر یکسان سازی مفهوم فرهنگ و تمدّن نمیگردد.
پس از مرزبندی دو مفهوم "تمدن" و "فرهنگ"، از "تمدّن دینی" به عنوان یک مفهوم سوّم یاد کرده و هر آینه جهان معاصر را فاقد آن میداند؛ جهانی که در سپهر افسونگریهای تمدن غربی قرار گرفته است؛ بنابراین تمدن دینی، آرمانی است مطلوب و دست یافتنی که در مَهد خود "فرهنگ جهانی دینی" را می پروراند و چنانچه عنصر ساختاری فرهنگ را در تبلور اندیشه و تفکّر اجتماعی تفسیر و تحلیل کنیم، در آن صورت پیوند "دانش" و "فرهنگ" امری انکارناپذیر خواهد بود و بدین ترتیب همة ادّعای محوری مقال آن است که برای دستیابی به فرهنگ جهانی دینی نیازمند طرح و ابداع "علوم انسانی دینی" در بستر یک رنسانس دینی نوین هستیم.
"اسلامی سازی دانش"، به ویژه در حوزة علوم انسانی، رمز تحقّق تمدن دینی و پیاپی، راهی برای جهانی سازی فرهنگها و گرفتار نشدن در تکثّر نو به نو ذات فرهنگ است.
بدین سان در تحلیل مفهوم تمدّن، در یک مدل مجموعه نگر که متأخذ از روش سیستمی است، بایستی به این دسته واژهها در عرض و مرتبط با یکدیگر نگریست؛ یعنی مفاهیم پنج گانه:
"انسان"، "جامعه"، "فرهنگ"، "تمدّن" و"تاریخ".
مفهوم تمدّن با هیچ یک از این واژه ها برابری مفهومی ندارد و این امر نشان دهندة مرز مفهومی تمدّن با واژههای هم عرض آن است.
اوّلاً، مفهوم تمدن برابر با مفهوم "انسان" نیست.
چرا که نه تنها انسان، تمدّن را به وجود میآورد که ابعاد تمدّن نیز بَسی گسترده از ابعاد شخصیتی انسان است و تمدّن، تنها دارای جنبه های فردی و شخصی صرف نیست.
ثانیّاً، مفهوم تمدّن با مفهوم "جامعه" هم برابر نیست.
چرا که ابعاد تمدّن، بسیار فراتر از قلمروهای خاص یک جامعه بوده و دایرة نفوذ و تأثیر تمدّنها به مراتب بیشتر از جوامع است.
ثالثاً، مفهوم تمدّن با مفهوم "فرهنگ" هم یکسان نیست.
چرا که تمدّنها فراتر از حوزة "فرهنگ"، شامل ابعاد همه جانبه سیاسی و اقتصادی و اجتماعی نیز میشوند و علاوه این که، فرهنگ همواره جنبه فراملّی ندارد برخلاف تمدّنها، و همچنین تمدّن با فرهنگ دارای روابط متقابل است که نشان دهنده تفاوت مفهومی آن دو است.
رابعاً، مفهوم تمدّن برابر با مفهوم "تاریخ" هم نمی تواند باشد.
چرا که تمدّنها در بستر تاریخ شکل می گیرند و از این جهت تاریخ، فراتر از مرز تمدّن پیش خواهد رفت.
بر این بنیان باید به تعریفی از تمدّن دست یابیم که در عین ارتباط با مفاهیم پنجگانه پیش، امّا با هیچ یک از آنها برابری مطلق نیز ندارند.
نکتهای را نباید از نظر دور داشت که اگر تعریف برگزیده ما تعریف جامعی باشد به صورت طبیعی قابل صدق بر واقعیّت تمدّن امروز جهانی (تمدّن غربی) نیز خواهد بود و می تواند زوایا و ابعاد آن را نیز مورد تحلیل و ارزیابی قرار دهد و این امر نشان دهنده قدرت تحلیل مسأله است چرا که هر تعریف جامعی، در عین سازگاری درون منطقی، باید توانایی تحلیل وضعیّت موجود و اکنون را نیز داشته باشد.
از سوی دیگر می توان با نظر به تمدّن معاصر غربی و تحلیل مؤلفه های کلّی آن و سپس القاء خصوصیّت کردن، و پیاپی تطبیق مفهوم باقی مانده با معیارها و اصول دینی و اسلامی، زمینة طرح تعریف مفهوم "تمدّن دینی اسلامی" را نیز بدست آورد.
- مفهوم تمدّن
بدین ترتیب مؤلفههای مفهوم تمدّن را شامل عناصر ساختاری زیر میتوان دانست:
۱- سیطره فراملّی
سیطره به معنای قدرت و نفوذ است، امّا قدرتی فراتر از یک جامعه که جنبه جهانی و جهان شمولی یافته و این بُعد در واقع نمود قدرت جهانی و بین المللی تمدّن است.
۲- ارادة جمعی و انسانیتمدّن، امری انسانی و محصول حرکت جمعی بشری است و بنابراین تمدّنها ساخته دست بشرند و در واقع محصول یک حرکت جمعی ارادی و آگاهانه، یعنی محصول یک تصمیم آگاهانه جمعی است.
۳- دارای مهد وسرزمینتمدّنها دارای موطن و محل تولّدند و در سرزمین و حکومتی سرمنشاء دارند.
۴- عدم انحصار به مرزهای جغرافیاییتمدّنها مهد دارند، امّا مرز ندارند و این شاخصه نمود شمولیّت و فراگیری تمدّن به خارج از مرزهای خاص یک جامعه است
۵- شمولیّت در روابط انسانیتمدّنها در تمامی انواع و ابعاد روابط انسانی دارای تأثیراند:
۶- برتری طلبی و نوعی جریان سازی به عنوان نمود برتری و توانایی تمدّن در تحقّق اهداف خود.
تمدّنها دارای نفوذ و تأثیر و نوعی برتری طلبی هستند یعنی در واقع نوعی جریان سازی عمومی و جهانی که در حقیقت نمود برتری و توانایی تمدّنها در تحقّق اهداف و آرمانهای مورد نظر خودشان است.
۷- تعالیجو و آرمانخواهاین شاخصه نمود برخورداری تمدّنها از مکتب و مبانی خاص مکتبی است چرا که هر تمدّنی با هر مکتب و دینی سازگاری ندارد.
۸- تأثیر در تحوّلات تاریخی تمدّنها
این شاخصه نمود تأثیرگذاری تمدنها در معادلات تاریخی است چرا که اثرگذاری تمدّنها در سرنوشت تاریخی انسان و البته تغییر مسیر حرکت بشریّت به سمت تعالی یا سقوط، امری انکارناپذیر است.
تردیدی نیست که این مؤلفههای ۸ گانه هیچ یک با آنچه امروز در جهان معاصر و در سپهر افسونگرهای تمدّن غرب با آن مواجه هستیم، سازگاری ندارد و هر کدام از این شاخصهها میتواند مبداء و منشاء تفاوت و اختلاف تمدّن اسلامی با تمدّن غربی به حساب آید.
- نقش فرهنگ جهانیبدین سان با تحقّق تمدّن دینی زمینه های بروز و ظهور "فرهنگ جهانی دینی" نیز فراهم خواهد شد و این بخش ساختاری تمدّن نیز فراگیر شده و به میزان سیطرة تمدّن، فراملّی و جهانی میگردد.
- یک پرسش مهمّ.امّا در اینجا پرسش قابل توجهی وجود دارد که شرط جهانی شدن فرهنگ دینی چیست؟ و آیا به صرف تحقّق تمدّن دینی، جهان نیز مآلاً تحت نفوذ فرهنگ جهانی دینی قرار خواهد گرفت؟مقصود از فرهنگ جهانی دینی چیست؟ آیا منظور همان دیدگاه پارهای صاحبنظران مانند دکتر سیّد حسین نصر و دیگران است که گفته اند بشریت امروز می تواند به مشترکات آموزه های ادیان شرقی تکیه کند و با این فرهنگ عمومی جهانی مشکلات اصولی خود را حل شده بیابد؟ البته که این مشترکات بسیار کارسازند آن هم در شرایط بحرانی و تکثّرزای آشفته امروز، امّا این وحدت در صورت تحقّق، فقط یک وحدت نظری و مفهومی است و نه بیشتر، در حالی که ما امروز به بیش از چنین وحدت های نظری نیازمندیم؛ بنابراین اگر چنین راه حلّ های لازمی را بپذیریم، امّا بی تردید این چاره جویی ها برای بحران های جهان معاصر کافی نخواهد بود.
بدین ترتیب
پاسخ پرسش از مفهوم فرهنگ جهانی دینی، به ارتباط عنصر "فرهنگ" با "دانش" باز میگردد.تحقّق تمدّن اسلامی در عالم واقع وابسته به "دانش تمدّنی" خاص خودش است و از آنجا که دانش موجود معاصر با مبانی و زیرساخت های اومانیستی و مادّیگرایانه شکل یافته، قابلیت تحقّق ابعاد چندگانه و ویژة تمدّن آرمانی اسلامی را ندارد. راه حلّ جهانی سازی فرهنگ دینی، ابداع علوم انسانی نوین در بستر یک رنسانس دینی جدید است؛ یعنی تغییر و تحوّل علومانسانی در مسیر تولید، ابداع و کشف نظریه های جدید متناسب با ساخت و ساختارهای تمدّن دینی اسلامی.
در حقیقت نه تنها تمدّن از جهت ابعاد فرهنگی ، که از جهات ابعاد سیاسی و اقتصادی نیز در همه جایگاهان خود محتاج عنصر دانش است و در این عرصه تردیدی نیست که علوم انسانی در مصدر نیازهای تمدّنی است، چه این که در تاریخ گذشته نیز تحوّل و فراگیری تمدّنهای بشری نیز بدون ظهور نظریه های نوین در حوزة علوم انسانی محقّق نگردیده است.هر تمدّنی و چه رسد به تمدّن دینی اسلامی، بی نیاز از علوم انسانی نیست چه این که "انسان"، عنصر محوری تمدّنها محسوب میشود و علوم انسانی نیز در عمومی ترین برداشت ها، علومی اند که از انسان و مسایل مرتبط با آن سخن می گویند و در تعریفی دیگر علومی هستنند که عمدتاً با نگاههای نظری پیرامون انسان و مسایل پیرامونی آن سخن میگویند و ریشه در مبانی و پیش فرض های مکتبی و ایدئولوژیکی دارند.
البته
اهمیّت علوم انسانی ابعاد مهم دیگری نیز دارد مانند نقش مستقیم علوم انسانی در مدیریّت جامعه و سپس تمدّن و تاریخ که نوعی "مدیریّت نظری" جوامع است و نیز نقش غیر مستقیم علوم انسانی از طریق علوم تجربی و ریاضی در مدیریّت جامعه که نوعی "مدیریّت کاربردی" جامعه به حساب میآید؛ بنابراین می توان نتیجه گرفت که بسیاری از مشکلات و معضلات مدیریتی در جامعه، به علوم انسانی باز میگردد.امّا ریشه این مشکلات چیست؟چند فرض قابل طرح است:- فرض اوّل: جهل به دانش- فرض دوّم: عدم بهره برداری درست از دانشجهل به دانش به معنای بی دانشی است که مبدا سوء مدیریّت میشود و عدم بهره برداری از دانش به معنای سوءنیّت است. امّا نکته اینجاست که در فرض علم به دانش و همچنین عمل به دانش نیز باز شاهد مشکلات مدیریتی در جامعه خواهیم بود! دلیل آن چیست؟
شاید ریشه در خود علوم انسانی است! در این صورت باید به فرض سوّمی اندیشید.
امّا در این باره با دو معضل روبرو هستیم:
معضل اوّل در این خصوص، نبود و "فقدان علوم انسانی بومی دینی" است؛ و معضل دوّم که مهمتر نیز می نمایاند عدم ترسیم "هرم علوم انسانی" است یعنی نبود یک فلسفة علوم انسانی یا به بیانی
"فقدان مهندسی علوم انسانی".نبود چنین مهندسی و عدم ترسیم هرم و هندسه علوم انسانی ریشه بسیاری مشکلات در جوامع اسلامی امروز و مآلاً مانعی برای تحقّق تمدّن دینی اسلامی و بروز فرهنگ جهانی دینی است؛ و هر آینه با ترسیم این هرم، امکان برقراری و ارتباط بین علوم فراهم گشته و جایگاه هر علم در ارتباط با سایرین مشخص خواهد شد و در واقع نقش های فلسفی خواهیم داشت که نسبت علوم و ترابط شرایط و دادوستد آنها را تعیین خواهد کرد.
بی تردید یکی از ابعاد تحوّل در علوم انسانی، ترسیم این هرم و مهندسی جامع علوم انسانی است.
در واقع پاسخ به سؤالاتی از این دست که نسبت اقتصاد با سیاست، اقتصاد با فرهنگ، فلسفه با سیاست، و مانند آن در جامعه اسلامی، چگونه تصویر و ترسیم میگردد؟ همه به این مهم باز میگردد؛ و تردیدی نداریم که این نوع نسبتها در نگاههای دینی با نگاههای غربی و سکولاریستی و مادّیگرایانه به هیچ روی برابر نیستند.
در آن هرم نهایی، حدّ و تراز هر دانش تخمین زده خواهد شد چرا که حتماً هر مجموع های از دانش نمیتواند در یک تراز واحد و با یک اولویت واحد باشد. ترسیم آن هرم میتواند ریشه بسیاری از اختلافات موجود کارشناسی و تناقضات مدیریتی را در جوامع اسلامی حل کند؛ مسایل و موضوعات پارادوکسیکالی که به هر نحو در جامعه اسلامی، ناچار از پاسخگویی به آنها هستیم.
نتایج بحث:۱- تمدّن دینی اسلامی در دنیای کنونی وجود ندارد.۲- این تمدّن را باید ایجاد کرد و البته امکان وقوع آن وجود دارد.۳- نقطه شروع تحقّق تمدّن دینی اسلامی در مقام سیاست، حکومت اسلامی است. (این سخن مشابه کلام ابن خلدون است که می گفت بدون دولت، تمدّن محقّق نمیشود)۴-، اما این سرآغاز در مقام فرهنگ و دانش به سلسله مراتبی وابسته است
تحقّق تمدن دینی اسلامی محتاج دانش تمدنی خاص و ویژه خود است که هم اکنون در جهان علم فاقد آن هستیم. دستیابی به چنین دانش تمدنی، وابسته به تحول در علوم انسانی است و تحول در علوم انسانی، بدون کشف و ابداع نظریه های علوم انسانی نوین دینی ممکن پذیر نیست و این امر به معنای اسلامی سازی علوم، در بستر یک رنسانس دینی تدریجی صورت خواهد پذیرفت. البته باید به جای پروژههای اسلامیزه کردن به اسلامیزیشن اندیشید یعنی جایگزینی تئوریهای ترکیبی به جای تئوریهای تلفیقی.
شعار سال ، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از ساعد نیوز، تاریخ انتشار:29شهریور1399، کد خبر:101957، saednews.com