شعار سال: نسبت میان «فرهنگ» و «صنعت» از چند زاویه قابل تحلیل و تبیین است که یک منظر از آن، بررسی نقش و تاثیر دین، مذهب و نیروهای مذهبی بر فرماسیون تولیدی و بویژه مناسبات میان اهل فرهنگ با صاحبان صنایع و مشاغل تولیدی است.
سنجش نسبت میان این دو پدیده، البته بحث ظریف و دامنه داری است. به طور طبیعی در همه ادوار تاریخی روابط و مناسباتی میان شارحان و مبلغان مذهبی و صاحبان کسب و کار و حِرَف مختلف وجود داشته است، اما در اندیشه سیاسی مدرن غرب، برای نخستین بار «فردریش هِگِل» به تبیین تئوریک این موضوع پرداخت. او متاثر از «نظریه مُثُل افلاطون» باور داشت که همه چیز، ابتدا از «ایده» و متافیزیک شروع میشود و سپس به «ماده» شکل و صورت فیزیکی میبخشد.
«ایده ی» مورد نظر هگل، مجموعهای از عقاید، سنتها و باورهایی بود که امروزه «فرهنگ» نامیده میشود. «ماکس وبر» همین عقیده را بسط داد تا جائیکه مدعی شد که فرهنگ و بویژه ادیان و مذاهب نه تنها بر شکل گیری تمدن صنعتی غرب تاثیر داشته، بلکه ظهور نظام سرمایه داری نیز به واسطه تفسیرهای جدید لوتر و کالون از مذهب کاتولیک و ظهور پروتستانیسم ممکن شده است.
«کارل مارکس» این نظریه هگل را برعکس کرد تا ثابت کند که اتفاقا تمدن صنعتی غرب، نتیجه غلبه و سلطه «ماده» بر «ایده» است. به نظر مارکس، تحولات اقتصادی و صنعتی و پیدایی نیروی نوظهوری به نام «بورژوازی»، همه مناسبات فرهنگی قدیم را تحت تاثیر قرار داده است. جمله معروفی دارد که بورژوازی همه چیز را «دود کرد میکند و به هوا میفرستد».
او همچنین اعتقاد داشت که در نظام سرمایه داری صنعتی غرب، مذهب و نیروهای مذهبی نه تنها قادر به نقش آفرینی نیستند بلکه خود (بسان دولت و حکومت)، ابزار سلطه طبقات فرادست علیه طبقات فرودست و مانع تحولات سیاسی و انقلابی به حساب میآیند. از نظر او، مذهب زائیده مناسبات تولیدی است و نظام سرمایه داری، از مذهب به عنوان عامل حفظ وضع موجود یعنی تسلیم فقرا در مقابل اغنیا استفاده میکند به همین دلیل «مذهب افیون توده هاست»!
نسل جدید مارکسیستهای اروپایی و نظریه پردازان جریان چپ نو، نظیر تئودور آدرنو و ماکس هورکهایمر، این وجه از اندیشه مارکس را پی گرفتند و برای بیان منظور خود، از اصطلاح فنیتر «صنعتِ فرهنگ» (Kulturindustrie) استفاده کردند. به گمان آنها، طبقه حاکم در نظام سرمایه داری غربی با استفاده از رسانهها شامل فیلم، سینما، کتاب و روزنامه به شکل دهی فرهنگ، نگرش و عادتها و بطور کلی به خلق سبک زندگی، برای مردم دنیا پرداخته و از این طریق، سلطه خود را تحکیم کرده اند.
فرهنگ و صنعت در ایرانسنجش رابطه فرهنگ و صنعت در ایران، حتی نسبت به جوامع غربی، دارای سختیها و تفاوتهایی است. قبل از هرچیز باید به یاد داشته باشیم که فرهنگ در انگلیسی (Culture) که به معنای کِشت کردن و رویاندن است با فرهنگ در زبان فارسی که مبانی فلسفی و اخلاقی دارد، متفاوت است. از آن گذشته به دلیل قدمت و غنای فرهنگی موجود در جامعه ایران، هر پدیده مدرن و تازه ای، ابتدا نسبتش با فرهنگ سنجیده میشد تا مشخص شود که به چه میزان با ارزشهای فرهنگی مطابقت دارد. به عبارتی مسئله اصلی حفاظت از فرهنگ در مقابل تحولات اجتماعی و اقتصادی بوده است. در حالیکه برای کشورهای پیشرفته، مسئله اصلی «توسعه» است و عمده مساعی آن مصروف همسو سازی چهارچوب فرهنگی با مبانی توسعه اقتصادی و صنعتی و همچنین افزایش درجه انعطاف فرهنگ در مقابل فرهنگ و یا خرده فرهنگهایی است که صنعت و تکنولوژی تولید و تحمیل میکند.
در ایران باستان اما، به لحاظ مصادیق تاریخی، آنگونه که مکتوبات نشان میدهد، میان روحانیون زرتشتی و طبقات بالای جامعه (اشراف) رابطه تنگاتنگ و یا ائتلافی دائم وجود داشته و جنبشهای تودهای مانی و مزدک تا حد زیادی، واکنش به همین پدیده بوده است. با این حال، شناخت رابطه نیروهای مذهبی با صاحبان حِرَف و صنعت در این دوره، نیازمند بررسی دقیق تری است.
ورود اسلام به ایران با نگرش تازه به انسان و طبیعت، باعث تغییراتی در نظام تولیدی جوامع پیرامون خود شد. به عنوان مثال تا قبل از ورود اسلام به ایران، حوزه اصلی فعالیتهای صنعتی ایرانیان «فلزکاری» بود، اما بعد از استقرار حکومتهای عربی، جهت صنعتی کشور از فلزکاری به «سفالگری» تغییر یافت که تا حد زیادی با زندگی ساده و بادیه نشینی اعراب شبه جزیره عربستان منطبق بود.
از قرن سوم هجری به بعد، ایرانیان در درون فرهنگ اسلامی، اقدام به تفکر و بازآفرینی صنعتی زدند که از قرن چهارم تا حمله مغولها در قرن هفتم، در واقع نقطه اوج پیشرفتهای علمی و فنی آنان بود. با حمله مغولها، مذهب به عنوان عامل شکل دهنده به فرهنگ صنعتی دستخوش تغییراتی شد که مهمترین آن انزوای روحانیون مذهبی و فعال شدن صوفیه بود. مغولها با آن دسته از صوفیه که مبلغ نوعی کار و کوشش، اما بیگانه با سیاست و حکومت بودند، سازگاری بیشتری داشتند. شاید تحمل مولانا جلال الدین محمد بلخی که بر تصوف اخلاقی، اما غیرسیاسی و غیرشورشی تاکید میکرد، از همین منظر بوده است (۱). تصوف که از قرن چهارم به بعد عرفان نامیده میشد، در دوره کشتار مغولها، البته ملجای روحی و روانی نیز برای مردم آسیب دیده آن زمان به حساب میآمد.
اهل تصوف و اهل حِرَف در ایراندر هر صورت، رابطه فرهنگ و صنعت در ایران، از حمله مغولها تا روی کارآمدن حکومت صفوی را باید در چهارچوب روابط عرفا و متصوفه با اصناف و اهل حرف و صنایع بررسی کرد. از این تاریخ به بعد، رابطه فرهنگ با صنعت همان رابطهای است که میان روحانیون و فقها و کسبه و بازاریان و صاحبان صنایع خرد و پیشه وری بر قرار بوده که تا امروز نیز ادامه یافته است.
از آنجا که در ایران و البته در کل جهان و تا قبل از پیدایی تکنولوژی، صنعت از طریق رابطه استاد و شاگردی و سینه به سینه منتقل میشد، بطور طبیعی اهل فرهنگ و اهل صنعت، نیازمند رابطه حرفهای و پیچیدهای نبودند و در واقع ظهور تکنولوژی و نیاز به بهره گیری از علم و دانش در ساخت کالاهای صنعتی، باعث گسترش و پیچیدگی روابط میان فرهنگ و صنعت شد.
به هر حال از قرن هفتم تا دهم، به تدریج روابطی میان صوفیه و صنعگران (اعم از آهنگران، مسگرها و غیره..) شکل گرفت که در کتاب «فتوت نامه سلطانی» محمدحسین واعظ کاشفی، اشاراتی به این رابطه صورت گرفته است (۲). این البته به معنی رابطه کامل فرهنگ و صنعت نبود، اما این دوقشر توانستند با هم اتصالی پیدا کنند و از این رابطه سود متقابل ببرند.
کمک صوفیه و عرفا به اهل صنعت عموما از طریق برگزاری «آئین فتوح» در خانقاهها و یا بازارها انجام میشد. «فتوحات»، مقادیر نقدی و غیرنقدی، مثل غذاهایی بود که برای اهل خانقاه فرستاده میشد (۳). در مواقعی هم صوفیها واسطه اطعام مساکین توسط اهل صنعت و کسبه میشدند. صوفیها هم به نام بانی مجلس اصطلاحا کمر میبستند و این باعث افزایش ارزش و حرمت بانی مجلس و صاحب آن حرفه میشد (۴).
حتی صوفیه تلاش میکردند که آن دسته از کسبه و اهل حِرَف را که به هر دلیلی دچار ورشکستگی، بدهی و یا بی آبرویی و یا زوال حرمت شده اند را از نابودی نجات دهند و با جلب کمک جوانمردان و اعطای نوعی احترام اجتماعی، باعث ماندگاری و استمرار کار آنها شوند. شاید رسم گلریزان به معنی کمک به افراد بی پول شده، اما شریف، از همان آئین فتوت بر جای مانده است.
همچنین، حضور صنعتگران در خانگاهها و ارتباط با عرفا و شعرا باعث انتقال ارزشهای انسانی و اخلاقی بویژه بسط رسم فتوت و جوانمردی در میان صنوف آنها میشد و از سویی، اهل صنعت هم ابعادی از زندگی واقعی را به عرفا و صوفیه نشان میدادند تا از مسائل مردم و جامعه پیرامون خودشان خیلی فاصله نگیرند و اصطلاحا نگاهی صرفا انتزاعی به بیرون از خانگاهها نداشته باشند. متاسفانه چنین ارتباطهای اثربخشی میان اهل فرهنگ و اهل صنعت به مرور دچار انقطاع شد.
رابطه میان روحانیون و فقیهان با کسبه، بازاریان و صنایع پیشه وری که رابطه پیچیده تری است، در یادداشت دیگری مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از ماهنامه اقتصادی اجتماعی کارخانه دار، تاریخ انتشار: 13 دی 1399، www.karkhanedar.com