شعار سال: بدون شک همه در طول روز از کنار خبرهایی گذر میکنید که در آن مدیران به بیان آخرین آماروارقام در حوزه مسئولیت خود میپردازند. بسیاری از شما شاید توجهی به چنین مطالبی نداشته باشید، یا نگاهی اجمالی به آن بیاندازید، بدون آنکه بدانید چه مشقتهایی برای اخذ و نشر همین آمارِ به ظاهر ساده بر اهالی رسانه هموار میشود.
اهمیت آمار بیمه بیکاری در مازندران
در روزهای پرالتهاب کرونا، یکی از مهمترین مسائل مورد بحث در کشور؛ «افزایش بیکاری» و بهتبع آن «بیمه بیکاری» است، که مخاطبان بسیاری، خبرهای مربوط به آن را موبهمو دنبال میکنند.
در آستانه نخستین سالگرد کرونا در ایران، بررسی نرخ بیکاری و آخرین وضعیت بیمه بیکاری در مازندران ضرورتی جدی برای تفهیم و اقناع افکارعمومی است. این اطلاعات، همزمان کیفیت کار دولت و میزان برخورداری طبقاتِ عموما فرودست، از حداقل درآمد را روشن میکند.
نرخ بیکاری استانها، هرماه توسط مرکز آمار ایران اعلام میشود، اما برای دستیابی به آمار برخورداران از «بیمه بیکاری» در مازندران و تاثیرات یکساله کرونا بر آن، بهترین مرجع مدیرکل تعاون کار و امور اجتماعی استان است.
این نهاد دولتی مرجع اصلی امور مربوط به کار در مازندران است که با بسیاری از نهادهای مهم استانی، همچون بهزیستی تأمیناجتماعی، کمیتهامداد و فنیوحرفهای رابطهای تنگاتنگ دارد و همزمان پل ارتباطی دولت و بخش خصوصی در حوزه کارگری است. تمام سندیکاهای کارگری استان پیام خود به مراجع بالادستی را از طریق همین ادارهکل و نمایندگان مجلس به پایتخت میرسانند؛ بنابراین تصمیم گرفتیم بهدلیل رعایت پروتکلها، بدون مراجعه به این نهاد و از طریق تماس تلفنی، از آخرین وضعیت بیمه بیکاری در استان در یکسالگی کرونا مطلع شویم و بسیاری را از این ابهام آماری برهانیم.
و، اما بعد...
یکشنبه ۲۸ دیماه
ماجرا از روز یکشنبه آغاز شد. نخستین تماس، صبح ۲۸ دیماه با آقای مدیرکل گرفته شد. مسئله را برای آقای اصغری بازگو کردم و از وی خواستم تا چند دقیقه کوتاه پیرامون این موضوع به گفتگو بپردازیم.
منطقاً ایشان برای کسب آخرین آمار و برای جلوگیری از اشتباه گفتگو را به فردا موکول کردند.
دوشنبه ۲۹ دیماه
صبح دوشنبه برنامهها را طوری تنظیم کردم که حوالی ساعت ۱۰ بتوانم با مدیرکل کار و تعاون مازندران یک گفتگوی کوتاه داشته باشم و همانطور که گفتم، تنها آخرین آمار در خصوص بیمه بیکاری و برخی مسائل پیرامون آن را از وی جویا شوم. تقریبا ساعت ۱۰، نخستین تماس برقرار شد، اما کسی پاسخگو نبود.
به خودم گفتم؛ احتمالا درگیر کاری هستند و درحال حاضر نمیتوانند به قول و قراری که داشتیم عمل کنند، پس صبر کردم.
کمی بعد نگران شدم که نکند اصلا تماس مرا ندیده باشند و هنوز منتظرند تا من زنگ بزنم. پس دوباره تماس گرفتم تا بدقولی نکرده باشم.
بعد از چندبار بوق خوردن، اینبار ثانیهشمارهای صفحه گوشی، به نشانه پاسخِ طرف مقابل به شماره افتادند. درحالی که دفترچه سوالات را جلوی خودم مرتب میکردم سلام و احوالپرسیهای متداول را انجام دادم، اما وقتی نوبت به پاسخ رسید، یک صدای غریبه گفت: "آقای اصغری مشغول هستند و نمیتوانند پاسخ بدهند، کارتان را بگویید"
گفتم "برای مصاحبه هماهنگ کرده بودیم و... "، اما انگار روز شلوغی بود و ایشان برای این گفتگوی چند دقیقهای هم وقت نداشتند.
پس از اتمام تماس، حس بدی به من میگفت که "پشت فرمان بودن" دیروز و آمار دقیق نداشتن، تنها بهانهای بود برای اینکه وقت جناب مدیرکل با این مسائل بیاهمیت گرفته نشود، اما نمیخواستم قضاوتی سریع کرده باشم، پس گفتگو را به روز دیگری موکول کردم و ناامید نشدم.
سهشنبه ۳۰ دیماه
سهشنبهها روز ملاقات عمومی مدیران است و بسیاری از خبرنگاران ترجیح میدهند تا اگر سوالی حیاتی و فوری نبود این روز را برای ارتباط مستقیم مدیران و مردم خالی بگذارند و تماس خاصی با آنها نداشته باشند. بعد از کرونا هرچند که ملاقاتهای مردمی کمرنگ و کمرنگتر شد، اما این عادت خبرنگاران تا حدودی برجای مانده و من نیز تصمیم گرفتم امروز را هم به آقای اصغری فرصت دهم و مدام تحریریه را با بهانههای عجیب، به وعده فردا دلخوش میکردم.
چهارشنبه ۱ بهمنماه
چهارشنبه به امید اینکه امروز شاید روز چندان شلوغی برای مدیران نباشد، یک بار دیگر شانسم را امتحان کردم و با شماره مدیرکل کاروتعاون مازندران تماس گرفتم. هرچند اینبارهم سرنوشت مشترکی در انتظارم بود. "مشترک مورد نظر در حال حاضر پاسخگو نمیباشد... "
پنجشنبه ۲ بهمنماه
آخر هفته درحال بررسی فعالیتهای هفتگی، دوباره یادم آمد مصاحبهای که از یکشنبه بنا بود انجام شود هنوز روی زمین مانده و تصمیم گرفتم برای تکمیل این گزارش بازهم پیگیر شوم. ساعت حوالی ۱۰ صبح بود که تماس گرفتم، این دفعه، اما بعد از ۳ بار بوق خوردن با رد کردن تماس مواجه شدم!
چند دقیقه بعد پیامی از مدیرکل دریافت کردم با این مضمون که "لطفا پیام دهید". دوباره خودم را معرفی کردم و سوژه گزارش را هم در همان پیام یادآوری نمودم. حتی به این اشاره کردم که تنها ۲ دقیقه وقتتان را خواهم گرفت! به این امید که اینبار دیگر بتوانم به آن چند عدد کذایی دست پیدا کنم.
پس از دقایقی دوباره صفحه گوشی به نشانه دریافت یک پیام جدید روشن شد. "سلام. درخدمتم. ببخشید جنابعالی؟ ". متوجه شدم که احتمالا به علت مشغله کاری جناب اصغری به کل قرار و مدارمان را از یاد برده و حتی یادش نیست که از ابتدای هفته قول یک گفتگوی کوتاه را به چه کسی داده بود.
با این حال به روی خودم نیاوردم و سعی کردم دوباره خودم را به ایشان معرفی کنم. در انتها هم گفتم که "اگر وقت و شرایطش را دارید بفرمایید که من تماس بگیرم. " دقایقی بعد هم از سوی وی پیامی دریافت کردم که در آن بالاخره گفته بود:"لطفا ساعت دوازده و نیم تماس بگیرید".
در آن لحظه کمی احساس شرمندگی کردم و پیش خودم از اینکه زود قضاوت کرده بودم ناراحت شدم. ساعت نزدیک به ۱۲ و ۳۰ دقیقه ظهر بود خواستم دفترچه سوالاتم را باز کنم، اما آنقدر که از ابتدای هفته این چند سوال را مرور کرده بودم، تنها در خواب یادشان نمیافتادم، پس بدون اضافهکاری منتظر رسیدن وقت مقرر بودم تا تماس برقرار شود.
بالاخره ساعت موعود از راه رسید و من که میکروفون را از قبل آماده کرده بودم دوباره با مدیرکل کاروتعاون مازندران تماس گرفتم. اینبار مطمئن بودم که قرار است چند دقیقهای با او گفتگو کنم، برای همین، بوق اول را که شنیدم، صدایم را صاف کردم و آماده حرف زدن شدم. بوق دوم هم به صدا درآمد، اما به یکباره تماس قطع شد و یک صدای تکراری پشت خط گفت "دستگاه مشترک مورد نظر اشغال میباشد"!
شک نداشتم که مشکل از خط تلفن است وگرنه امکان ندارد بعد از این پیامها بازهم تماس من قطع شود! به همین خاطر دوباره تماس گرفتم و در عین ناباوری بازهم این ماجرا تکرار شد! به ساعت نگاه کردم و دیدم که چند دقیقهای هم از ١۲ و نیم گذشته، و من بعد از این همه کشمکش تنها چیزی که نصیبم شده چند قول آبکی و چند وعده تماس بود که بیشتر به من فهماند وقت، کار و انرژی ما برای بعضی از این مدیران کوچکترین ارزشی نداشته و نخواهد داشت.
من که انتظار داشتم بعد از معرفی کامل خود، رسانه و هدفم به جناب رئیس در نخستین گفتگو، تماس بعدی از طرف ادارهکل تعاون، کار و امور اجتماعی گرفته شود و ضمن تشکر از دغدغه و پیگیری ما، خودشان آمارها را ارائه کنند، بعد از بارها پیگیری، نهتنها مورد تمجید قرار نگرفتم بلکه شخصیتم کاملا نادیده گرفته شد.
مورد امیدوارکننده سعدیپور
البته در همیشه روی یک پاشنه نمیچرخد و نباید همه را به یک چشم قضاوت کرد. در همان روز یکشنبه که برای اولین بار در این هفته با مدیرکل کاروتعاون تماس گرفتم، برای بررسی وضعیت شهریه مدارس غیرانتفاعی، تماسی هم با مدیرکل آموزشوپرورش داشتم. هرچند میدانستم که در این دوران کرونا و بهویژه زمان برگزاری آزمونهای مجازی دانشآموزان، آموزش و پرورش شلوغترین روزهایش را میگذراند، اما برای پیگیری تماس خانوادهها باید هرطور شده این مسئله را جویا میشدم.
سعدیپور در همان اولین تماس، بیعذر و بهانه پاسخگو بود و برای دریافت آمار دقیقتر شماره مرا به رئیس توسعه مدارس غیردولتی استان داد و چند دقیقه بعد بدون پیگیری از طرف من، آقای قربانزاده خودش تماس گرفت و آخرین آمار و اطلاعات پیرامون وضعیت شهریهها در مدارس مازندران را برای مخاطبان عبارت توضیح داد.
قصدم از این مثال، تنها این است که بدانید این بیتوجیها همیشگی و همهجایی نیست و هستند افراد بسیاری که هنوز برای مردم و افکار عمومی جایگاه ویژهای قائلند.
ریشه مشکلاتی نظیر برخورد آقای اصغری، یا بهتر بگویم کمتوجهی وی به حوزه رسانه چیست؟
تقریبا هفتهای نیست که استاندار مازندران از اهمیت رسانهها و نقش آنان در جامعه نگوید و مدیران را به داشتن مشاور رسانهای و ارتباط تنگاتنگ با رسانهها ترغیب نکند. بیشک حسینزادگان شخصا رسانهایترین استاندار مازندران در چند دههی اخیر است، اما وقتی به بعضی از سازمانها و ادارات کل و اساساً ساختار کلی نظام اداری در مازندران نگاه میکنیم، میبینیم که بسیاری از این گفتهها تنها تا جلوی درب استانداری در ذهن این مدیران باقی میماند.
این نه تنها برای آنها، بلکه برای استانداری مازندران نیز نشانه خوبی نیست. وقتی در هر جلسه از نقش مهم رسانه در جامعه و لزوم پاسخگویی مدیران صحبت به میان میآید، اما در عمل اتفاقی نمیافتد، تناقضی در ذهن مخاطب اینجا میشود که به ناامیدیاش میانجامد.
آقای اصغری تنها یک نمونه است، نه یک هدف. مسئله این است که بیتوجهی وی علیرغم پیگیریهای مستمر، اگرچه موجب رنج ما میشود، اما مسئله را شخصی نمیکنیم.
جان سخن اینکه؛ الگوی «اصغری» برای دولت در ماههای پایانی کارش خطرناک و الگوی «سعدیپور»، مفید خواهد بود. اکنون وقت ارتباط مداوم با رسانهها و اقناع افکارعمومی است. مدیران باید خودشان به دنبال اهالی خبر و تحلیل بدوند تا به مردم بگویند در این چند ساله چه کردهاند و ضمن شنیدن صدای آنها، رسانهها را به مثابه خط تماس مستقیم با افکارعمومی بدانند.
مسئولان و مدیران اجرایی باید توجه داشته باشند که اطلاع رسانی و تنویر افکارعمومی، موجب ایجاد اعتماد بین مردم و آنها میشود.
امیدواریم سایه فرهنگ غلط "پاسخگویی تنها به مقام بالادستی" به زودی از سر مدیران مازندرانی برداشته شود و در سالها و ماههای آینده هر مدیری فارغ از هر نگاه سیاسی، حزب و یا جناهی که به آن تعلق دارد، خود را موظف به پاسخگویی به مردم و رسانهها بداند.
ماجرای اخیر البته سوژهای مناسب به دست تحریریه عبارت داد. قصد داریم به زودی در سلسله گزارشهایی به کیفیت روابطعمومی و اطلاعرسانی ادارات و دستگاههای اجرایی مختلف استان بپردازیم و میزان فعالیت رسانهای آنها را با اهمیتشان بسنجیم.
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات، برگرفته از عبارت، تاریخ انتشار:۵ بهمن ۱۳۹۹، کد خبر:۵۸۲۷۵، www.ebaarat.ir