*منظور شما این است که عقب ماندگی ۹۵ درصدی از برنامه دراین پروژهها (رامشیر-منصوری) منطقی است؟ببنید این فرضیاتی که گفتیم، ۲ پایه اساسی دارد، یکی داراییهای خود پیمانکاران است از جمله ماشین آلات، نیروی ماهر، وضعیت مالی مناسب و دولتی و خصوصی بودنشان است؛ از طرف دیگر بحث دوم ما مربوط به عوامل محیطی است که در اجرای یک پروژه بسیار اهمیت دارد.
*چه عوامل محیطی باعث چنین تاخیرهایی شده است؟به عنوان مثال افزایش تحریمها که اگرچه پروژههای ما با در نظر گرفتن شرایط تحریمی کشور برنامه ریزی شده بود، اما مشکلاتی، چون افزایش بیرویه نرخ تسعیرارزبرای قراردادهای مرحله اول که بصورت ریالی بسته شده بود، بازهم تاثیر ویژهای بر کار گذاشت..
در همان روزها بود که ما سفارش ساخت خطوط لوله ولولههای جداری خود را به یک شرکت داخلی سپردیم که مشکلات برسر راه اینکار باعث تاخیرهایی شد که به نوعی غیرقابل پیش بینی بود. اما بدلیل الزام به رعایت قانون حداکثرسازی ساخت داخل اجتناب ناپذیربود. مورد دوم ما سیل بی سابقه سال ۹۷ و ۹۸ بود که دسترسی به بخشی از تجیهزات سطحی ما را بامشکل مواجه نمود و بحث بعدی بیماری کرونا بود که به دلیل ایتلای همکاران در بدنه کارفرما و پیمانکار و نیز منع ترددها و تعطیلیها باعث تاخیر در کار ما شد.
همچنین پس ازحادثه آتش سوزی در چاه۱۴۷ رگ سفید، مقررات سختگیرانه خاصی لحاظ شد که از این دیدگاه، برخی از دکلهای ما در طرح نگهداشت رد صلاحیت شدند که همین امر باعث محدودیت در اشتغال دکلها شد.
بحث بعدی قانون بهره گیری حداکثری از توان داخلی بود که سال ۹۸ ابلاغ شد که باعث ایجاد موانعی برسر راه شد. اما مورد بعدی که بسیارمهم است بحث عدم تخصیص ارزخارجی است. ما در این طرح نگهداشت نتوانستیم از روش تخصیص ارز بهره ببریم و همه تعاملات وپرداختها ریالی انجام شد. برای مثال وقتی پیمانکار نیاز به یک متریال خاص دارد باید ریال را تبدیل به ارز مورد نظر خود کند و این ارز را به حساب شرکت خارجی انتقال دهد که در این میان ضرر مالی زیادی میبیند. ضمن اینکه هزینههای انتقال ارزنیزبرعهده پیمانکاراست. مورد بعدی ظرفیت سازندگان داخلی است که توان تولید آنان به نسبت نیاز ما بسیار کمتراست. وقتی از EPC و EPD صحبت میکنیم این P حلقه اتصال مهندسی به اجراست و اگر شما نتوانید خرید کنید نه میتوانید پروژه را مهندسی کنید و نه میتوانید آن را اجرا کنید. ضمن آنکه نباید فراموش کرد ۶۰ تا ۶۵ درصد قراردادهای ما مربوط به بخش کالاست، تا جاییکه بنده بارها در جلسات تاکید کرده ام تمام هم و تلاش خودمان را بایستی برای تبدیل تقاضا به عقد قرارداد صرف کنیم تا بتوانیم تاخیرات حداقلی داشته باشیم.
یا حتی همین قطعیهای مکرر برق که سبب بالارفتن قیمت سیمان و فولادشد، که گاهی حتی تبدیل به بهانه برای پیمانکاران ما شده است. اینها همه بحثهایی است که هر کدام باعث اختلال و تاخیر در کار میشود که متاسفانه خارج ازاختیارات من مجری و پیمانکاران است.
*در مورد تامین کالا ظاهراً بسیاری از نیازها از بخش انبار مناطق نفت خیز جنوب تامین شده؛ به نظر شما تاکید بر کمبود نیاز دراین بخش به عنوان یکی از اساسیترین دلایل تاخیر منطقی است؟این کالاها با مجوز وزیر فقط برای چاههای اول تامین شد تا فقط دکلها برای حفاری چاهها سریعتر شروع به کار کنند. اما در مورد چاههای بعدی شرکتهای پیمانکاربا کالای خودشان کاررا به جلو بردند. البته برخی ازهمان کالاهایی هم که از انبار کارفرما بصورت کالای معوض برداشت شده بود توسط پیمانکاران به انباربازگردانده شده است. از من به شما نصیحت درهر پروژه در حال انجامی اگر میخواهید پیشرفت وموفقیت کاریک پروژه را پیشبینی کنید اول بپرسید برنامه تامین کالای پروژه چگونه است؟
نکته بعدی، اما بحث نوع روشی است که برای نحوه سنجش پیشرفت پروژه در نظر گرفته میشود که بنده فکرمیکنم سختگیرانه باشد. ما باید بدانیم سنجش پیشرفت مخصوصا در بحث کالا در هر پروژه چگونه است.
*چه روشی برای پیشرفت این پروژهها در نظر گرفته شده است؟نظامنامه ما که باعث نارضایتی پیمانکاران هم شد این بود که تا کالا به مرحله انبارکارفرما نرسد و تمام مدارک بازرسی تحویل نگردد پیشرفتی ازبابت کالا برای آنان ثبت نمیگردد. اگرمیخواستیم با قیاس پروژههای سابق رامشیر و منصوری را پیش ببریم درصد پیشرفت مورد اشاره شما به سه برابر رقم فعلی میرسید. ما دراین بخش از روشهای سختگیرانه و البته محصول گرا بهره بردیم و همین امر بخشی از دلیل انتشاررقمهای پایین درصد پیشرفت این پروژها تلقی میگردد.
*ظاهرا در بخش پرداختها به پیمانکاران دچار مشکلاتی شدهاید؟یکی از اساسیترین مشکلات ما بحث عدم تطابق پرداختها بوده چراکه طبق قانون ما بیشتر از ۲۵ درصد نمیتوانیم رقمی به پیمانکار پرداخت کنیم؛ بنابراین پیمانکار باید در ابتدا پیش پرداخت اولیه را به سازنده پرداخت کند و پس از آن با ارسال مستندات برای ما و بهره گیری از تضمینهای بانکی ما ۲۵ درصد را به آنان پرداخت کنیم.
اما در سوی دیگر شرکت سازنده ۵۰ درصد پیشپرداخت را میخواهد و این عدم تعادل در پیش پرداختها بین پیمانکاران و شرکتهای سازنده باعث اختلاف مالی میشود که در نتیجه پیمانکاری که بالاخص خصوصی هستند و توان مالی دارند میتوانند ازپس هزینهها بربیایند، ولی متاسفانه خصولتیها در این خصوص دچار مشکل میشوند و خب باعث شده پیمانکاران محدود بشوند. واقعا در بسیاری از موارد زیاده خواهی سازندگان داخلی پیمانکاران را با مشکلات اساسی مواجه کرده است؛ هرچند مهمترین عامل این درخواست سازندگان هزینههای تامین مواداولیه بوده که معمولا بایستی بصورت نقد پرداخت شود.
*آقای مهندس اشارهای داشتید به بحث تاخیر مجاز، به نظر شما تاخیر مجاز در ۲۸ مخزن چه میزان است؟بیش از ۸۰ درصد تاخیرات در قانون و طبق ماده ۴۳ مجاز است. این موارد شامل ۶ الی ۷ مورد است، مثلا دستور تغییر کار، تاخیر در برخی از تعهدات از سمت کارفرما برای مثال در زمان تحویل برخی از پرداختها و یا تحویل زمین بدون معارض که نمونهاش را در نرگسی ورامین داشتیم، بحث حوادث غیر قابل پیشبینی برای مثال سیل، بیماری، اعتصابات واینگونه موارد، بحث تغییر مقررات و قوانین برای مثال تغییردر قوانین و شرایط در گمرک، تعلیق مدت پیمان و یا وقوع برخی از شرایط که پیمانکار در آن مقصر نیست. مثل قطعی برق یا موضوع انجام کارهای مبالغ مشروط!
* در حال حاضر چه میزان تولید از ۶ بسته اولیه داریم؟ بنابر برنامه باید چه میزان تولید میکردیم؟در حال حاضر پیمانکاران ۶ بسته اول حدود ۵ هزار بشکه تولید میکنند که البته طبق برنامه زمانبندیای که داشتیم باید چیزی حدود ۲۶هزاربشکه تحویل میدادیم.
*تمام مشکلاتی که شما به عنوان دلایل تاخیر از آنان یاد کردید اغلب در بسیاری از پروژهها دیده شده واقعا به نظرشما این دلایل برای چنین تاخیر قابل تاملی با احتساب چاههای تعمیری مورد قبول است؟به نظر من نباید پروژهها را با هم مقایسه کرد، چون براساس استاندارد مدیریت پروژه؛ پروژهها منحصربه فرد هستند. برای مثال درپروژههای قبلی یک زمانی درهای تمام دنیا به روی ما باز بود. کالا و پول دردسترس بود. برای مثال در یک طرح (گازمایع) ما در لندن با سازنده شروع به مراوده فنی میکردیم بلافاصله بعد ازیک هفته پیش پرداخت از PCC پرداخت میشد و شرکت خارجی تجیهزات را وارد میکرد و کار پیش میرفت. البته من با انتقاد شما موافقم، اما درطرحهای قبلی بحث تحریم به شکلی که امروز گریبانگیرهستیم وجود نداشت.
*من با این موضوع مخالفم، چون در زمان احمدی نژاد ما تحریم را داشتیم و بعضا به خاطر مسائل سیاسی هم با لجبازی شرکتها هم مواجه شده بودیم، بنابراین با تمام این شرایط تولید ما در آن زمان قابل قبول بود. اما موضوع من الان این است که صراحتا از شما میخواهم که به این سوال من پاسخ دهید که چرا طرحی که قرار بوده ۲ ساله تمام شود چرا تمام نشده، علی رغم این که طرح ۲۸ مخزن مصوبه شورای اقتصاد بوده؛ الان ایراد کجا بوده؟ طرح اولیه مشکل داشته؟ پیمانکاران کوتاهی کردند؟ مناطق به عنوان مجری نتوانسته کار را پیش ببرد؟ واقعا مشکل کجاست؟به نکته خوبی اشاره کردید، اما آن چیزی که قبل داشتیم با چیزی که امروز داریم بسیار متفاوت است، در رابطه با مهندسی چاهها هیچ فرقی بین شصت سال پیش و الان نداریم و ما طبق تجربیات داخلی صنعت نفت این موضوعات را پیش میبریم پس نمیتوان گفت شناخت ازمخزن نداشتیم، اشتباه است، اما در خصوص حفاری برخی شرایط پیچیده درمخزن ممکن است شمارا به تولیدی که برنامه داشتید نرساند.
درنهایت میخواهم بگویم مقایسه کردن در این موضوعات اشتباه است. به گفته متخصصان ۷۰ درصد موجبات شکست یک پروژه این است که شما ۲ نسخه همسان برای آنها بریزید، بنابراین دلایل تاخیر پروژههای سابق با چیزی که امروز در طرح نگهداشت میبینید بسیارمتفاوت است.
در این میان دو ویژگی که من با آنها اشاره کردم بسیار حائزاهمیت است، یکی بحث فست تراک و عجلهای بودن کار که کار چندانی از ما دراین بخش ساخته نبوده و دیگری توانایی کم وبضاعت و ظرفیت پیمانکاران است که خب توان و ظرفیت پیمانکاران ما بیش از این نیست. اگر چه ما به آنها گفتیم که شما E&P هستید، ولیوقتی پای کار آمدند، ما باید آنها را مدیریت میکردیم؛ ما باید به آنها میگفتیم که مثلا یک مدیر بازرگانی داشته باشند ضمن اینکه اغلب آنها پیمانکاران تحت الارضی تلقی میشدند و در بخش مدیریت سطح الارضی بسیارضعیف بودند. به هرحال آرام ارام که به سمت جلو رفتیم کم کم حل شدند. برای مثال درمناقصات بعدی بخش سطح الارض و تحت الارض مشارکتی جلو رفتند و حالا در حال پیشرفت هستند و این نشان میدهد بلوغ این طرح در حال تحقق است.
*به اعتقاد کارشناسان تاخیر دراین طرح را باید در ۲ نکته اساسی جستجو کرد، اول نوشتن یک نسخه واحد برای تمام مخازن و دیگری مربوط به پیمانکارانی است که تجربه کافی را نداشتند و آمدنشان در این عرصه به هر حال خودش نیازمند تجربه بیشتری بوده است درسته؟در بخش اول شاید توضیح کافی نداده ام که بد برداشت کرده اید. خب ببینید هر طرح و پروژهای که در طرح نگهداشت نوشته شده براساس نوع فعالیتهای سطح الارضی و تحت الارضی موردنیاز بوده، برای مثال اگر در رامشیر ما سطحالارض بزرگتری داشتیم شرح کار هم به همان منوال نوشته شده، اما زمان بندی کوتاه بوده است و ما ۴۲ ماه را ۲۴ ماه نوشتیم و حالا دربرای اصلاح برخی طرحها ۳۰ ماهه نوشتیم و حداقل ۶ ماه به طرح اضافه کردیم.
مشکل اصلی عدم تطابق زمانبندی با واقعیت کار و محدودیتهایی بود که در بخش کالا وهمچنین شرایط محیطی که من عرض کردم، وجود داشت!
*اگر بخواهیم از صفر تا بیست به طرح ۲۸ مخزن نمره بدهید چند میدهید؟من ۱۵یا ۱۶ میدهم. به چند دلیل اول به خاطر یکپارچگی که در طرح و هزینهها وجود دارد و سبب حفظ زنجیره تولید شده است. همچنین پرورش مدیران متخصص که هر روز به تعداد آنها افزوده میشودودرواقع ما ازپرورش مدیران پروژه به سمت مدیران طرح پیش رفتیم. در پایان میخواهم بگویم این تجربه اندوزیها و پرورشمدیران توانمند آینده دراین پروژهها همین دلیلی است که به نظرم طولانیشدن کار را به ضرر کارفرما بدل نمیکند ودرآیندهای نزدیک شاهد روانترشدن اجرای پروژهها خواهیم بود.
شعارسال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از نفتی ها، تاریخ انتشار:۱۴ شهریور ۱۴۰۰، کدخبر: ۴۱۲۱۷، naftiha.ir