شعار سال: در ابتدا باید تاکید کنم که سالمندی پدیدهای صرفاً بیولوژیکی و جسمی نیست بلکه پدیدهای اجتماعی است و در بین جوامع و افراد مختلف به شکل نابرابری تجربه میشود. سالمندان با توجه به سرمایههای انباشتی طی مسیر زندگی، تجربه متفاوتی از سالمندی خود دارند؛ برخی سالمندی جسمی و فیزیولوژیک را زودتر و حتی قبل از رسیدن به سن تقویمی سالمندی تجربه میکنند، اما درمقابل افرادی نیز هستند که زندگی سالم، فعال و موفقی را در زندگی سالمندی تجربه میکنند.
ولی نباید فراموش کرد که روایت غالب سالمندی در ایران روایت سالمندی سالم، فعال و موفق نیست و تجربه زیسته سالمندان ایرانی فاصله زیادی با سالمندی سالم، موفق و فعال دارد؛ بنابراین افراد در تجربه سالمندی، همگون نیستند بلکه نابرابرند و تجربه سالمندی بین سالمندان تجربه ناهمگونی است.
حال نشانگرهای نابرابری در بین سالمندان را در چه قلمروهایی میتوان دید؟
در زمینه برخورداری از بیمه بازنشستگی در بین سالمندان باید توجه داشت که میزان پوشش بازنشستگی افراد ۶۰ ساله و بالاتر در ایران، ۴۵.۴ درصد است (زنجری و صادقی، ۱۳۹۹). درواقع بیش از نیمی از سالمندان ایرانی خارج از پوشش نظام بازنشستگی قرار دارند. اگر بخواهیم افراد بالای ۶۵ سال را در نظر بگیریم، تنها ۳۰ درصد این افراد به مزایای بازنشستگی دسترسی دارند (گلاب، ۱۳۹۸). نکتهای که اینجا قابل اهمیت است این است که در سیاستهای اجتماعی نباید «سالمندان» را با «بازنشستگان» اشتباه گرفت. برخی از سالمندان، بازنشسته نیستند. همچنین برخی از بازنشستگان، سالمند نیستند.
سوالی که اینجا پیش میآید این است که سهم سالمندان بدون بیمه بازنشستگی در سیاستهای رفاهی چقدر است؟! آیا سیاستهای اجتماعی و رفاهی تا به امروز عمدتاً با تاکید بر جامعه بازنشستگان (برای مثال طرح همسانسازی حقوقهای بازنشستگی) نبوده است؟!
به نظر میرسد سهم برخی از سالمندان بدون بیمه بازنشستگی، بدون درآمد و تهیدست از برنامههای رفاهی صرفاً به مساعدتهای بسیار حداقلی و نامکفی نهادهای حمایتی محدود میشود که از خط فقر و معیشت و هزینههای زندگی روزمره فاصله دارد؛ بنابراین در سیاستگذاریهای اجتماعی باید در کنار بازنشستگان به سالمندان جامعه نیز توجه داشت.
۲۵ درصد سالمندان ۶۰ ساله و بالاتر (یک چهارم سالمندان) در فقر درآمدی نسبی زندگی میکنند. این درحالی است که فقر درآمدی برای دیگر گروههای سنی حدود ۱۳درصد است (زنجری و صادقی، ۱۳۹۹). بنابراین، سالمندان دو برابر بیشتر از سایر گروههای سنی در معرض خطر تجربه فقر هستند.
در دوره زندگی سالمندی، زنان سالمند بیشتر از مردان سالمند در معرض خطر تجربه فقر قرار دارند. خطر فقر در بین زنان سالمند دو برابر مردان سالمند است (زنجری و صادقی، ۱۳۹۹)؛ بنابراین جنسیت متغیر مهمی است که تجربه سالمندی را نابرابر و متفاوت میکند. زنان سالمند امروز متعلق به نسلی هستند که برای بهرهمندی از تحصیلات و اشتغال، فرصتهای برابری در جامعه نداشتند و عمدتاً به فضای خانه، خانهداری و مراقبت از کودکان و سالمندان خانواده محدود میشدند. درنتیجه سهم زنان بازنشسته در بین سالمندان امروز ناچیز هست و زنان اغلب در نقش مستمریبگیر همسر خود در نظام تامین اجتماعی حضور دارند.
در دوره زندگی سالمندی، سالمندان مسنتر دو برابر بیشتر از سالمندان جوانتر در معرض خطر تجربه فقر قرار دارند (زنجری و صادقی، ۱۳۹۹)؛ بنابراین سن و وضعیت سلامت سالمندان متغیر مهمی در تجربه سالمندی است. البته نباید فراموش کرد که سن و سال و وضعیت سلامت جسمی نیز خود پدیدهای اجتماعی است.
خطر فقر سالمندان در بین استانهای مختلف ایران متفاوت است؛ برای مثال این میزان در سیستان و بلوچستان، ۷۰ درصد و در تهران و البرز، کمتر از ۱۰ درصد است (زنجری و صادقی، ۱۳۹۹). این موضوع به نابرابری در توسعهیافتگی استانهای کشور برمیگردد.
۱۷ درصد سالمندان دارای حقوق بازنشستگی در دو دهک پایین درآمدی متمرکز هستند، اما این نسبت در بین سالمندان بدون حقوق بازنشستگی افزایش مییابد و به ۳۵ درصد میرسد. این موضوع نشاندهنده نقش مثبت نظام بازنشستگی در کاهش فقر در سالمندی است (گلاب، ۱۳۹۹). این موضوع نشانگر اهمیت سرمایه اقتصادی در زندگی سالمندی است و تجربه سالمندی را نابرابر میسازد.
با این حال باید توجه داشت که کفایت مزایای بازنشستگی در صندوقهای بازنشستگی مختلف، نابرابر است. کفایت مزایای بازنشستگی برای صندوق بازنشستگی کشوری در سطح متوسط و برای سازمان تأمین اجتماعی، کمتر از متوسط است (گلاب، ۱۳۹۸). متوسط حقوق بازنشستگی در صندوق بازنشستگی کشوری تا ۷۳.۵ درصد هزینهها را پوشش میدهد و متوسط حقوق بازنشستگی در صندوق تامین اجتماعی تا ۵۳.۵ درصد هزینهها را پوشش میدهد (گلاب، ۱۳۹۹). البته کفایت مزایای بازنشستگی مبتنی بر مالکیت مسکن متفاوت میشود. همچنین این میزان در استانهای مختلف نیز متفاوت است؛ بنابراین در بین صندوقهای بازنشستگی مختلف نابرابری وجود دارد. لازم به ذکر است که کفایت مزایای بازنشستگی بعد از اجرای طرح همسانسازی حقوق بازنشستگی بهبود پیدا کرده است.
یکی دیگر از مشکلات سالمندان، بیسوادی فراگیری است که در بین آنها رایج است. نتایج سرشماری نشان میدهد در سال ۱۳۹۵، ۵۴ درصد سالمندان ایران، بی سواد هستند. بخش زیادی از سالمندان نیز عمدتاً کمسوادند. لازم به ذکر است که تنها حدود ۲۴ درصد از سالمندان ۶۰ ساله و بالاتر، تحصیلات مقطع راهنمایی یا بالاتر دارند (زنجری و صادقی، ۱۳۹۹).
در این بین، ۶۶ درصد سالمندانِ بی سواد، زنان و ۳۴ درصد، مردان هستند. بی سوادی زنان سالمند شدت بیشتری دارد و تقریباً دو برابر مردان سالمند است که به نابرابری جنسیتی در دسترسی به تحصیلات و غلبه ایدئولوژی مردسالارانه در زندگی خصوصی و عمومی زنان برمیگردد. زنان سالمند تاوانِ محدودیتها، کاستیها، فقدانها و نابرخورداریهای اجتماعی در مراحل پیشین زندگی را میدهند. آنها در بسیاری از سرمایهها نسبت به مردان، قدرت پایینتری دارند که از تفاوتها و نابرابریهای مسیر زندگیشان نشأت میگیرد؛ چرا که جنسیت در بستر اجتماعی و فرهنگی، زمینههای تفاوت در سرمایهها را طی مسیر زندگی ایجاد میکند.
لازم به اشاره است که درصد بی سوادی در بین سالمندان روستانشین بالاتر از سالمندان شهرنشین است. مبتنی بر نتایج سرشماری سال ۱۳۹۵، ۵۶ درصد سالمندان شهری و ۲۱ درصد سالمندان روستایی، باسواد هستند. میزان باسوادی در استانهای مختلف ایران نیز نابرابر است. مبتنی بر مطالعه زنجری و صادقی (۱۳۹۹) در استانهای خراسان شمالی، کردستان، چهارمحال بختیاری، سیستان و بلوچستان و ایلام، کمتر از ده درصد سالمندان دارای تحصیلات راهنمایی و بالاتر بودهاند درحالی که در استان های تهران، سمنان و البرز، ۳۰ درصد سالمندان دارای تحصیلات راهنمایی و بالاتر بودهاند.
سواد و تحصیلات، تجربه زندگی سالمندی را از جهت بهرهمندی از سواد سلامت، سواد تغذیه، سواد رسانهای و سواد حقوقی و همچنین مهارتهای زندگی، متفاوت می سازد؛ بنابراین تجربه سالمندان باسواد و سالمندان بی سواد و یا کمسواد نابرابر است و آنها سالمندی را به شکل و کیفیتی واحد تجربه نمیکنند. بی سوادی سالمندان موجب میشود که آنها امکان استفاده از اینترنت و فضای مجازی، شبکههای اجتماعی و دیگر امکانها و برنامههای تکنولوژیهای نوین و همچنین امکان مطالعه کتاب و روزنامه و یادگیری مهارتهای فرهنگی دیگر را نداشته باشند. این موضوع نشانگر اهمیت نقش سرمایه فرهنگی در زندگی سالمندی است. در این زمینه ارائه آموزشهای کاربردی به سالمندان در راستای همنوایی و سازگاری سالمندان با تکنولوژی و استفاده از این ابزارها در زندگی روزمره بسیار ضرورت دارد و کیفیت زندگی سالمندان را بسیار بهبود میبخشد.
نرخ مشارکت نیروی کار سالمندان کشور نیز نشان میدهد که این نرخ در مناطق روستایی بیشتر از مناطق شهری است. دلیل آن به این موضوع برمیگردد که اغلب سالمندان روستایی دارای بیمه بازنشستگی نیستند و درنتیجه در سنین سالمندی ناچار به فروش نیروی کار خود به شکلهای مختلف هستند. این دسته از سالمندان عمدتاً بنا به جبر و ضرورت معیشتی کار و فعالیت اقتصادی میکنند. کار در بین این دسته از سالمندان عمدتاً از جنس فعالیت و مشارکت داوطلبانه و فراغتی نیست بلکه از جنس ضرورت و جبر است برای تامین معیشت روزمره؛ بنابراین باید توجه داشت که معنای کار در دوره زندگی سالمندی برای سالمندان طبقات احتماعی مختلف، متفاوت است.
همه این آمارها حکایت از آن دارد که تجربه سالمندی در ایران تجربهای نابرابر است. ناهمگونی تجربه زیسته سالمندان نیز ریشه در تفاوتها و نابرابریهای اجتماعی دارد. لازم به تاکید است که این نابرابریها در بین سالمندان آتی نیز وجود خواهد داشت. سالمندان آتی، جوانان امروز برای مثال دهه شصتیهایی هستند که مشکلاتی، چون بیکاریهای گسترده و خارج بودن بخش زیادی از پوشش تامین اجتماعی، ناامنیها و بیثباتیهای شغلی، طولانی شدن دوره تحصیلات و درنتیجه تاخیر در ورود به مشاغل دارای درآمد، کاهش ازدواج و طولانی شدن دوره تجرد و زندگی مجردی، افزایش طلاق، حاکم شدن الگوهای خانوادگی بیفرزندی یا تکفرزندی، اجارهنشینی و فقدان برخورداری از مالکیت مسکن و مواردی دیگر در بین این نسل موجب میگردد اگر چه سالمندان آینده در برخی شاخصها و ویژگیها مانند میزان باسوادی و نابرابری جنسیتی، وضعیت نسبتاً بهتری نسبت به سالمندان نسل کنونی داشته باشند، ولی از جهت حمایتهای فرزندمحور و خانوادهمحور نسبت به سالمندان کنونی از موقعیت متفاوتی برخوردار باشند؛ بنابراین در بین سالمندان آتی، سالمندان مجرد و تنهای بیشتری خواهیم داشت. سالمندان بدون مسکن بیشتری خواهیم داشت یا همچنان بخشی از سالمندان آتی، بدون بیمه بازنشستگی خواهند بود.
حال بهتر است در سیاستگذاری اجتماعی سالمندی چه رویکردی اتخاذ شود تا بلکه به کاهش نابرابریهای اجتماعی در تجربه سالمندی منتهی گردد و مسیر و حرکتی به سوی تجربه سالمندی سالم، موفق و فعال باشد؟همانطور که گفته شد تجربه دوران سالمندی برای همه سالمندان، تجربهای واحد و یک شکل نیست و برحسب کیفیت دسترسی به انواع سرمایهها تجربهای متفاوت و نابرابر است. افراد مبتنی بر سرمایههای انباشتی (اقتصادی، فرهنگی، خانوادگی، اجتماعی و سلامت) طی مسیر زندگی (قبل از دوره زندگی سالمندی) سالمندی متفاوتی را تجربه میکنند به نحوی که میتوان گفت تجربه سالمندی تا حد زیادی تجربهای طبقاتی است.
نکته مهم دیگر ضرورت توجه به
نابرابریهای متعدد و چندگانه بین سالمندان در سیاستگذاری اجتماعی است. سالمندانی که از چند سو آسیبپذیر باشند، سالمندی پروبلماتیکی را تجربه میکنند. برای مثال تجربه سالمندی «زنی ۷۵ ساله، بی سواد یا کمسواد، بدون بیمه یا مستمری بازنشستگی، ساکن یکی از روستاهای ایلام یا سیستان و بلوچستان یا کردستان» با تجربه سالمندی «زنی ۷۵ ساله، با تحصیلات دیپلم، بازنشسته و دارای حقوق بازنشستگی، ساکن شهر تهران»، تجربهای کاملاً متفاوت و نابرابر است؛ بنابراین باید توجه داشت نه تنها تجربه سالمندی بین زنان و مردان متفاوت است، بلکه تجربه سالمندی بین خود جامعه زنان نیز متفاوت و نابرابر است؛ چرا که علاوه بر جنسیت، پای مولفههای دیگری، چون طبقه اجتماعی، تحصیلات، منطقه سکونت (روستایی یا شهری یا مرکزنشین یا حاشیهنشین) و وضعیت سلامت در میان است که سالمندان در این مولفهها نابرابر هستند. همچنین باید دقت داشت که تجربه سالمندی بین خود جامعه مردان نیز به یکشکل و کیفیت نیست و اهمیت سرمایههای انباشتی سالمندان طی مسیر زندگی همینجاست که روشنتر میگردد؛ بنابراین با توجه به نابرابریهای چندگانه در بین سالمندان (تبعیض سنی، جنسیتی، طبقاتی، فرهنگی و …) توجه سیاستی خاص به گروهها و اقشار آسیبپذیر سالمندان و ارائه حمایتهای درآمدی و خدمات اجتماعی هدفمند به این اقشار ضرورت دارد. درنهایت باید تاکید کرد که سیاستگذاری اجتماعی سالمندی در جامعهای با تجربه سالمندی نابرابر از الزامها و ضرورتهای اساسی است. امروز جامعه ایرانی نیازمند مسئولیتپذیری بیشتر دولت در حمایت از سالمندان طبقات فرودست است.
علاوه بر همه اینها از نگاه اینجانب ( شیوا پروایی)، اجتماعی تلقی کردن پدیده سالمندی و اتخاذ رویکرد سالمندی مبتنی بر مسیر زندگی در سیاستهای اجتماعی میتواند تا حدی برای سالمندان آتی راهگشا باشد. مبتنی بر این رویکرد، سالمندی ما فقط محصول دوره زندگی سالمندیمان نیست بلکه محصول تاریخ زندگی ماست. باید از امروز به فکر سالمندی جمعیت آتی بود. ترویج و گسترش این رویکرد در سطح جامعه عمومی و زندگی روزمره افراد و همچنین اتخاذ این رویکرد در سیاستهای اجتماعی و رفاهی میتواند در راستای رسیدن به سالمندی سالم، موفق و فعال مفید باشد. برای نمونه یکی از سرمایههای مهم در زندگی سالمندی، سرمایه سلامت است که به دلیل نادیده انگاشتن آموزش سواد سلامت، پیشگیری و خودمراقبتی در نظام سلامت و درمان ایران، در بین سالمندان با ضعف سرمایه سلامت مواجه هستیم. سالمندانی که سرمایه سلامت بهتری دارند، به مراتب سالمندی سالمتر و موفقی را تجربه میکنند. اما باید دقت کرد که سرمایه سلامت خود پدیدهای اجتماعی و تا حدی طبقاتی است. همه طبقات اجتماعی، توانایی کاربرد خودمراقبتی و پیشگیری را در زندگی روزمره ندارند. به همین دلیل بایستی دولتها با سیاستهای اجتماعی و حمایتی خود در این راستا گامهای محکمی بردارند.
این فقدانها، غفلتها و نادیدهانگاریها دامان سالمندان آتی (جوانان نسل امروز) را نیز خواهد گرفت. مگر اینکه از امروز اهمیت آموزش، پیشگیری و خودمراقبتی را در بین نسل امروز بیشتر کنیم و تسهیلات آن را در مدارس، دانشگاهها و محیطهای شغلی فراهم و نهادینه سازیم. صندوقهای بازنشستگی و تامین اجتماعی، نظام آموزشوپرورش، دانشگاهها و رسانههای جمعی و اجتماعی میتوانند با آموزش سبک زندگی سالم، ارتقاء سواد سلامت و تغذیه، تاکید بر پیشگیری، ورزش و تحرک بدنی در راستای نیل به سالمندی سالم، موفق و فعال اقدام کنند. استفاده از ظرفیت نهادهای دولتی، رسانهها، آموزش و پرورش، دانشگاهها، نهادهای مردمنهاد و خیریهای در راستای گسترش آموزش سواد سلامت و تغذیه و مهارتهای زندگی بسیار ضروری است. آموزشوپرورش و آموزش عالی باید در مقاطع مختلف دروسی را برای آموزش سواد سلامت، سواد تغذیه، سواد پزشکی، خود مراقبتی و مهارتهای زندگی و سبک زندگی سلامتمحور اختصاص دهند تا به تدریج طی مسیر زندگی، این مهارتها در افراد درونی و نهادینه شود.
اما باید توجه داشت که تامین معیشت روزمره و تامین نیازهای ضروری زندگی بر همه قلمروهای دیگر ارجحیت دارد و تا زمانی که افراد در جامعهای با اقتصاد تورمی، بیثبات و ناامن زیست میکنند و در جست و جوی معاش و نزاع برای بقاء هستند، توان و امکان گذر از نیازهای اساسی و تامین مراتب بالای نیازهای خود را نخواهند داشت.
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از انگاره، تاریخ انتشار: ۱۵ مهر ۱۴۰۰، کد خبر: ..... ، www.engare.net
لطفا در اولین فرصت متن را بردارید یا اسم بنده را در ابتدای متن بگذارید به عنوان نویسنده. هرچه سریع تر اقدام کنید. نویسنده این متن در سایت انگاره شیوا پروائی است و می بایست با رعایت اصول حرفه ای ارحاع می دادید. کارتان بسیار غیرحرفه ای بوده است
با سلام و عرض ادب خدمت خانم دکتر شیوا پروایی
موارد بررسی شد و کاملا حق با شما می باشد. غفلت پیش آمده بدلیل اهمال همکاران چپ چین سایت صورت پذیرفته که با تذکر بجای شما ، رفع گردید.
پایگاه تحلیلی خبری شعار سال، تنها پایگاه خبری در کشور است که برای کلیه اخبار غیر اختصاصی خود، منبع نگاری کامل می کند. باعث خوشحالی است که در صورت مشاهده هر گونه مغایرت با این چارچوب ، ما را در جریان بگذارید تا رفع نقص شود.
پایگاه تحلیلی خبری شعار سال ، میزان دو مقاله و متن از شما می باشد. منتظر دریافت و انتشار سایر آثار ارزشمند شما هستیم.