شعار سال:دکتر مهدی جمشیدی؛ عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی نوشت:
[۱]. دوگانۀ «تاریخنگاریِ انتقادیِ فرهنگی/ بیتاریخیِ سرگردانِ فرهنگی»
انتظار این بود که در طرح، فصل و بخشی به «آسیبشناسیِ گذشته» اختصاص مییافت و مسیر پیمودهشده، تحلیل میشد و «چالشها/ غفلتها/ لغزشها»، آشکار میشدند، نه اینکه به ناگهان، «بایدها و نبایدها» به میان آیند و هر آنچه که در گذشته رخ داده است، نادیده انگاشته شود. ما با یک «ساختار نوپدید» مواجه نیستیم که در نقطۀ آغاز حیات خود قرار داشته باشد، بلکه این ساختار، همزاد انقلاب است و دههها، «تجربههای متراکمِ درست و نادرست» دارد. طرح تحوّل باید در چنین «زمینه»ای متولّد شود و از متن «مسألهها و معضلههای این مسیر طولانی»، سربرآورد، نه اینکه «بیتاریخ» و «معلّق»، در برابر مخاطب بنشیند و یکباره، مدینۀ فاضلۀ خویش را تصویر نماید.
[۲]. دوگانۀ «اهتمام متمرکز فرهنگی/ اهتمام پراکندۀ فرهنگی»
در طرح، «مجموعۀ بسیار گستردهای از تکالیف و مسئولیّتها» مشخص شدهاند، بدون اینکه «اولویت منطقی» و «ترجیحِ واقعی» در میان باشد؛ چنانکه فهرستی از مطالبههای رهبر انقلاب از شورا در کنار یکدیگر درج شدهاند. شورا نمیتواند چنین دستورکار وسیعی را انتخاب کند و در «همۀ زمینهها» در «زمان واحد»، کامیاب شود، بلکه باید ناظر به واقعیّتهای فرهنگیِ کنونی، معیاری برای «تقدّم» و «تأخّر» برگزیند و «دایره و دامنۀ عمل» خود را محدود سازد. شورا باید چشمی به «فرهنگ» داشته باشد و چشمی به «علم»، و در این دو قلمرو، برترینها و واجبترینها را انتخاب کند و چندین سال، در یک جهت، حرکت و جهد کند و دستاوردی بیندوزد و توفیقی کسب کند، و آنگاه بر اساس داشتهها و اندوختههایی اینچنینی، پهنههای دیگری را برگزیند. برگرفتن همهچیز در همان گام نخست، سنگ بزرگی است که از نزدن حکایت میکند. حتّی ارادههای انقلابی و ساختارشکن نیز نمیتوانند بیپروا و جسورانه، «تمام امکانها» را در اختیار خویش ببینند و یکهتازی کنند، بلکه باید در هر مقطع زمانی و با توجّه به ضرورتها و اقتضاهای اینجایی و اکنونی، دست به «انتخابهای حکیمانه» بزنند.
[۳]. دوگانۀ «پایش فرهنگی/ کنش فرهنگی»
همچون گذشته، در این طرح نیز «رصد/ روایت/ شناسایی» بیش از هر مسألۀ دیگری، صدرنشین است، حالآنکه این امر، «مقدّمه» است و باید از آن بهعنوان ابزاری در راستای هدفها استفاده شود. فلسفۀ وجودیِ شورا، «کنشگریِ عالی در فضای فکری و فرهنگی» است و این با پایشبسندگی و توقف در آمار و ارقام، حاصل نمیشود. مسألۀ اصلی، «فاعلیّتِ بیرونی و محسوس» شوراست، امّا در این طرح، نشانی از «تحوّل» در این باره به چشم نمیخورد. هرچه که هست، همان «خطّ و رویّۀ پیشین» است و حداکثر این است که چند بند جزئی و فرعی به آن افزوده شده است، امّا روشن است که نمیتوان بر این «بازاندیشیهای ناچیز و اقلّی»، تحوّل نام نهاد و به این واسطه، در انتظار یک «اتّفاق متفاوت» نشست.
[۴]. دوگانۀ «قرارگاه فرهنگی/ ادارۀ فرهنگی»
در این طرح، همچنان شورای عالی انقلاب فرهنگی در هندسه و هیئت یک «نهاد دیوانسالارانه»، تعریف شده که از «طراوتِ فرهنگِ جهادی» و «نشاطِ روحیۀ انقلابی»، بیبهره است؛ بهطوریکه همۀ امور در «قالبهای رایجِ اداری» دیده شدهاند و «نظم دیوانسالارانه» بر مناسبات و جهتگیریها، حاکم است. اگر شورا نتواند برای خویش، «فضای تنفّسی تازه» تعریف نماید و از «ساختارهای متصلّب و اداریشدۀ کنونی»، عبور کند، در تلۀ موانع ساختارها، اسیر خواهد بود و گرهی را نخواهد گشود. وقتی بوروکراسی برای تجدّد، در حکم «قفس آهنین» است، پُر واضح است که برای انقلاب اسلامی نیز چنین خواهد بود و ما به طریق اولی، باید خود را از قید و بند آن رها کنیم. شورا به اندازهای که از قواعد دیوانسالاری فاصله میگیرد و به نهاد انقلابی و جهادی نزدیک میشود، کامیاب خواهد بود، امّا به دلیل عادیانگاریِ فرهنگِ رقیب و غلبۀ آن، در این باره اندیشه نشده و به عنوان پیشفرض قهری و جبری، بر روح طرح، حاکم شده است.
[۵]. دوگانۀ «بایدهای فرهنگی/ فنآوریهای فرهنگی»
پس از این که وضع آرمانی، مشخص گردید، باید «سازوکارها» و «روشها» یی برای گذار انتخاب شوند که قدرت «انتقال» و «جابجایی» داشته باشند. بهعبارتدیگر، ما به یک «نقشۀ راه» نیاز داریم که در آن، «مسیرها» و «معبرها»ی عبور از وضع کنونی به وضع آینده، تعیین شده باشد، نه اینکه تنها به سلسلهای از بایدها و نبایدها - که آیتالله خامنهای آنها را در طول دهههای گذشته طلبیده است - اشاره شود و «منطق» و «مجرا»ی گذار، نادیده انگاشته شود. خود آیتالله خامنهای از این روشها و شیوهها بهعنوان «فنآوریهای فرهنگی» یاد میکند و معتقد است که پارۀ مهمّی از خلّاقیّتهای فرهنگی، معطوف به آن است.
شعارسال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته ازپایگاه خبری تحلیلی صراط ، تاریخ انتشار: 28دی 1400، کدخبر: ، www.seratnews.com،581613