شعار سال: با پیشرفت بشر و تحولات جدید در فناوری اطلاعات و ارتباطات، جوامع انسانی به سوی جامعه اطلاعاتی و جامعه داناییمحور حرکت میکنند. در جامعه داناییمحور، آنچه سبب ایجاد مزیت میشود، مهارتهایی است که دانش و اطلاعات را با کارایی به خدمات و کالاهای نو و ابتکاری تبدیل میکند. با گذشت زمان، همانطور که نقش اطلاعات و دانش در افزایش بهرهوری جوامع مهمتر میشود، توسعه نیز بیشتر جنبه نرمافزاری پیدا میکند و مسائلی مانند آموزش و تربیت نیروی انسانی متناسب با نیازهای زمان، بیشتر مورد توجه دولتها قرار میگیرد. تحولات ناشی از انقلاب اطلاعاتی تا آنجا مهم و قابل توجه بودهاند که امروزه فرد باسواد به کسی اطلاق میشود که چهار مهارت پایهای را داشته باشد؛ یعنی افزون بر سوادهای سنتی، (سواد خواندن، نوشتن و حساب)، سواد جدیدی مطرح شده که یونسکو از آن بهعنوان سواد اطلاعاتی و ارتباطاتی نام میبرد. در کشور ما ایران فراگیرترین نهادی که به امر آموزش و تربیت نیروی انسانی میپردازد، وزارت آموزشوپرورش است که حدود یکچهارم جمعیت ایران را در خود جای داده است. متناسب با تحولات جدید در عصر اطلاعات، آموزشوپرورش هم باید تحولاتی را از سر بگذراند تا بتواند جایگاه مؤثر خود را در رشد و پیشرفت جامعه بیابد. در این فضا آموزشوپرورش با سه مسئله اساسی مواجه است. آموزشوپرورش از یک طرف باید مهارتهای جدید مورد نیاز در عصر اطلاعات را به دانشآموزان آموزش دهد و از طرف دیگر باید ابزارها و فناوری جدید را در خدمت آموزش به کار گیرد و بالاتر از همه اینها باید به اصلاح فرایندها و مهندسی مجدد سازمان خود متناسب با عصر اطلاعات بپردازد. در همین ارتباط گفتوگو با علی حسینی، معاون مرکز امور بینالملل و مدارس خارج از کشور وزارت آموزشوپرورش را بخوانید:
با شتاب سریع فناوریهای نوین جای خالی بازاندیشی در نظام آموزشی ایران به چشم میخورد. چگونه نظام آموزشوپرورش میتواند جهتگیری مؤثری بر پذیرش فناوری آموزشی داشته باشد تا از این فرصت برای رفتن به سمت آموزش خلاق استفاده کند؟
تغییر و تحولات در حوزه فناوری و تکنولوژی در دنیا امری تصادفی نیست. در حقیقت فناوریهای نوین طوری طراحی شدهاند که بتوانند در یک بازه زمانی بسیار طولانی و حتی در یک بازه زمانی نامتناهی یا نامشخص مانند عمر انسان، به کمک انسان بیایند تا خدمات برسانند. اساسا فلسفه شکلگیری فناوری، تصادفی یا یک امری که دارای بنیان خاصی نباشد، نیست. وقتی تکنولوژیها اینگونه تعریف شوند ابعاد مختلفی میگیرند و این ابعاد میتواند زندگی انسان را چه در حوزه اجتماعی و اقتصادی و چه در حوزه سیاست و محیط زیست تحتتأثیر قرار داده یا حتی تغییر دهد. قطعا یکی از اساسیترین حوزههای اجتماعی حوزه آموزش است. ما در حوزه آموزش با انواع و اقسام پدیدههای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی مواجهیم. حوزه آموزش حوزهای است که رویکردش به سمت آینده است. در کل دنیا حوزه آموزش بهعنوان حوزهای است که نگاهش به سمت تحولات و نیازهای آینده بشر معطوف و به صورت باورنکردنی منعطف است و بنابراين برنامههای آموزشی هم به همین سمت میرود و به سمت آیندهپژوهی و آیندهنگری در حرکت است. خیلی جالب است که دقیقا این با ذات فناوری مطابقت دارد زیرا این ذات بر این است که براساس نیازهای آینده انسان طراحی میشود و مواردی که ما احساس میکنیم نیازی به آنها نیست، در بخش تکنولوژی در آینده دیده شده تا بعدها انسان استفاده کند و پیوستگی خاصی میان آموزش و تکنولوژی به وجود آمده است. از باب نگاه فیلسوفانه به فناوری، میتوان گفت پدیده فناوری بر آموزش چیرگی پیدا کرده است. فناوری آموزشی وسیلهای است تا ابعاد آموزش را توسعه دهد و این منطقی است اما اساسا فناوری میتواند کالبد آموزش را به هم بریزد و یک آموزش نوین را مبتنی بر خودش ایجاد کند که اگر لوازم تکنولوژی نباشد آموزش فراگیر و باکیفیت هم نباشد. پس صرفا نمیتوان گفت این آموزش است که فناوری را در دل خودش جا داده است و به عنوان ابزار آن را به کار میبرد درحالیکه میتوان این استنباط را داشت که فناوریهای نوین به قدری جذابیت منطقی دارند که اساسا مردمی که جذب آن میشوند، در مسیر آموزش قرار میگیرند. باید از این فرصت استفاده کرد و برنامههای درسی و محتواهای کتب آموزشی و روشهای تدریس را متأثر از فناوری طراحی کرد تا در آینده این برنامهها اسیر فناوری نباشند.
چگونه میشود از فناوری اطلاعات و ارتباطات (ICT) به عدالت آموزشی دست یافت؟
در فلسفه شکلگیری فناوری مهمترین بحث، دسترسی است. بهگونهای خدمات داده شود که حداکثری سهولت در دسترسی ممکن باشد و در آموزش همین ویژگی دسترسی اهمیت ویژهای دارد، زیرا جمعیت انبوهی میتوانند از یک منبع و بستر یکسان و مشخص بهرهمند شوند. درواقع فناوری اساسا به دنبال توسعه عدالت و دسترسی برابر آموزشی است. بنابراين روزبهروز سختافزار که عامل تبعیض است کمهزینهتر میشود تا همه بتوانند از این ابزار استفاده کنند و بسترهای منابع عظیم به طور یکسان با امکان دسترسی نسبتا برابر توسعه یابد.
همین عدالت اجتماعی را دامن میزند و در این حالت خدمات در حوزههای مالی، اجتماعی و آموزشی در طبقههای مختلف اجتماع توسعه پیدا میکند. درواقع دسترسی ساده و آسان به فناوری گسترش پیدا کرده و عدالت اجتماعی و آموزشی بهواسطه آن در حال نهادینهشدن است. بنابراین باید از این امکان استفاده و نظام آموزشی را بر بستر فراگیر فناوری توسعه و عادلانه و برابر توزیع کرد. جمعیت انبوهی به ابزارهای فناوری دسترسی دارند، اما خدمات آموزشی که در آن تعریف میشود باید بهگونهای باشد که عدالتمحور باشد. پس در توسعه عدالت آموزشی از دو جنبه میتوان به موضوع نگاه کرد؛ یکی اینکه سیستم آموزشی کشور ما گسترده و عمومی است و ویژگی مهم گستردگی فناوری اطلاعات، میتواند نقش بزرگی در ارتقای کیفیت آن داشته باشد. دیگر اینکه فناوری اطلاعات بهلحاظ خدمات فناوری بهگونهای در کشور توزیع شده که میتواند بهعنوان بستری فراگیر برای آموزش مورد استفاده قرار گیرد. در کشور ما حتی روستاها هم زیرساخت خوبی در فناوری دارند، اما سیستم آموزشی تا چه اندازه میتواند روی این ابزارها پیادهسازی شود تا آموزش عادلانه در مناطق محروم اجرائی شود؟ باید برنامههای خاص عدالت آموزشی بر بستر این فناوری تعریف و آماده شود.
با توجه به فناوریهای جدید در حوزه فناوری اطلاعات و ارتباطات (ICT) و حضور فعال سازمانهای مردمنهاد در حوزه آموزش، آیا یک وزارتخانه تمرکزگرا میتواند به حضورش در عرصه آموزشوپرورش ادامه دهد و همه مسئولیتهای آموزشوپرورش را خودش برعهده بگیرد؟
سیستمهای آموزشی در دنیا بر اساس ساختار جغرافیایی و جمعیت دانشآموزی، سرانه و درآمد ناخالص ملی کشورها متفاوت است، اما کشورهایی که دارای شرایطی مانند کشور ما از حیث گستردگی و آموزش رایگان هستند، به طور مشابه سیستم آموزشی متمرکزی دارند. نظام آموزشی ما با توجه به اساس ایدئولوژی خاصی که به تعلیم و تربیت اسلامی و آموزههای دینی داریم در برابر تغییر و تحول بسیار حساس است که البته منطقی و طبیعی به نظر میرسد، بنابراین تمرکز بسیار قویتری در برنامههای درسی و آموزشی مشاهده میشود، اما، سیستمهای توزیع فناوری در دنیا که بر اساس فلسفه فناوری شکل گرفته، دارای سیستمهای پویا هستند و اساسا به شکل قابلانعطافی در حال تغییرند. اگر قرار باشد نظام آموزشی در کنار سیستم پویای توزیع فناوری قرار بگیرد و اصطلاحا در آن تلفیق شود ممکن است که اساسا فلسفه حضور فناوری در کنار نظام آموزشی از دست برود و نتوان بهخوبی از این فرصت استفاده کرد. برای کمککردن به رشد نظام آموزشی و حفظ ساختار فرهنگی آن باید ساختاری تعریف شود که این ساختار تکمیلکننده باشد. شرکتهای دانشبنیان یا سمنها میتوانند نقش تسهیلگری را در این تلفیق و توسعه آن داشته باشند، بهگونهای که خدماتی را در کنار این سیستم آموزشی تعریف کنیم که این خدمات تکمیلکننده، تسهیلکننده و پرکننده نقاط ضعف سیستم آموزشی ما باشند و در نهایت وظایف در این حوزه را به سمنها و بخش خصوصی و ... واگذار کنیم، اما اینکه چگونه این ظرفیت بالقوه خارج از ساختار محکم و بهشدت متمرکز آموزشی در داخل این سیستم خودش را نشان دهد برعهده دولتهاست. نهاد آموزش میتواند پنجرههایی را در درون برنامه درسی و آموزشی خودشان طراحی کند و این فرصتها اختصاص پیدا میکند به خدماتی که سمنها و شرکتهای خصوصی یا دانشبنیان یا افراد کارآفرین میتوانند در این پنجرهها و بازه نقش خود را ایفا کنند. اینکه تا چه اندازه سمنها یا شرکتهای خصوصی مایل باشند در فراگیرکردن نظام آموزشی نقش ایفا کنند، متفاوت است. در بعضی نقاط محروم سمنها خود را بهنوعی در پنجرههای آموزشی قرار دادهاند و ارائه خدمات میکنند و بعضا برخی سمنها هستند که میخواهند بازی خودشان را داشته باشند و نمیخواهند در این پنجرهها خودشان را قرار دهند. البته ناگفته نماند که ما مشکلاتی را در بخش مدیریتی آموزشوپرورش داریم که باید مرتفع شوند و همچنین در حوزه رویهها و قوانین آموزشوپرورش که باید برطرف شوند.
چشمانداز شما برای حضور سمنها در آموزشوپرورش چیست؟
بخشی از ظرفیتهای آموزشوپرورش در سمنها به کار گرفته شده است، اما بسته به اهدافی که سمنها دنبال میکنند متفاوت است. از آنجایی که بخشی از سمنها به کمپانیهای خصوصی تبدیل شدهاند و به دنبال سود و منفعت هستند، طبیعی است که احتمال میرود از مسیر عدالت آموزشی منحرف شوند یا ظرفیت مالی آموزشوپرورش بهگونهای نیست که بتواند از خدمات غیررایگان آن ها استفاده کند و بنابراین نمیتوانند در سیستم آموزشی فراگیر باشند، اما بخشی از سمنها هستند که مایلند ارائه خدمات بدهند، بدون اینکه به دنبال درآمدزایی باشند. ما باید برای سمنها تعریف داشته باشیم. برخی منطقهایاند یا حتی برخی مدرسهای هستند؛ یعنی سمنهایی که تمرکزشان روی منطقه خاص و تعداد مدرسه خاص است.
آموزشوپرورش وقتی در منطقهای میخواهد طرحی را پیاده کند متوجه باشد که چه سمنهایی مایل به مشارکت هستند؛ مأموریتها و خدمات آنها چه کمکی به سیستم آموزشی منطقه و مدارس میکند؟ هزینه- فایده مشارکت نهادهای غیردولتی و سمنها بر نظام آموزشی چگونه است؟ چه شکافی را در حوزه عملکردی میخواهند پر کنند که آموزشوپرورش از آن عاجز است؟ و سایر موارد... تا بر اساس مدل منطقهای بتوانیم مشکلات مناطق آموزشی مختلف را با کمک سمنها پوشش دهیم.
سایت شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از سایت روزنامه شرق، تاریخ انتشار 19 فروردین 97، کد مطلب: 184918، www.sharghdaily.ir