شعار سال: نشست خبری مدیرکل بهزیستی استان گیلان به مناسبت هفته بهزیستی روز گذشته برگزار شد. نشستی که فرق چندانی با سال گذشته آن نداشت و به آمار و ارقام تکراری و تعداد افتتاح مراکز اورژانس اجتماعی در سال گذشته بسنده شد که اتفاقا تناقضات آن مورد توجه رسانه ها قرار گرفت؛ اما آنچه برای هر فعال رسانه ای منصف و آگاه اهمیت دارد تعداد کودک آزاری، همسر آزاری و خودکشی نیست که هر سال نیز با آمار متناقضی روبهرو هستیم. حتی این که تعداد معلولان زمانی ۴۴ هزار نفر و چند ماه بعد ۴۰ هزار نفر نیز است مهم نیست. مهم نحوه عملکرد این سازمان بر افراد تحت حمایت این سازمان است.
آن چیزی که برای ما اهمیت دارد این است که بدانیم مراکز بهزیستی به طور مثال چرا این اندازه کم و غیر استاندارد است و چه راهکارهایی برای رفع آن شده است که شاهد مشکلاتی چون مرکز کودکان اوتیسم نباشیم. آیا نباید حداقل در همین نشست خبری پرسید که سرنوشت مرکز اوتیسم و کودکان نگهداری شده چه سرنوشتی پیدا کرد. این که عدم آموزش مناسب به افسردگی روانی بسیاری از مربیان مراکز تبدیلشده نباید جوابی بگیرد؟ سوال ما این است که آقای پارسی چه مواقعی به صورت سرزده به مراکز نگهداری شبانهروزی تشریف برده اند و بازدید کرده اند. آیا درست است که همه این بازدیدها از قبل اطلاعرسانی شده بود تا همه چیز گلوبلبل نشان دادهشده است؟ تا چه حد جوانگرایی در مراکز شبانهروزی صورت گرفته که رویکرد جدید و نوینی در برخورد با کودکان و زنان تحت پوشش مراکز شبانهروزی صورت گرفته است؟
اینها سؤالاتی است که آقای پارسی هیچ جوابی به آنها نداده است. تنها چند سال شاهد تکرار آمارهایی هستیم که چندان نیز دقیق نمیباشد؛ مثلا سال ۹۶ ایسنا نوشته است: آقای پارسی گفته سال ۹۵ تعداد ۵۹۴ مورد کودک آزاری، ۴۰۶ مورد همسر آزاری، ۲۳۱ مورد خودکشی و ۱۸ مورد سالمند آزاری ثبتشده است، اما امسال یک خبرگزاری دیگر از زبان وی مینویسد «بحث کودک آزاری سال ۹۵ تعداد ۳۱۶ مورد بود که سال ۹۶ این تعداد به ۵۵۵ مورد رسیده است. همسر آزاری از ۱۹۹ مورد در سال ۹۶ به ۳۰۳ مورد و خودکشی از ۱۱۹ مورد به ۴۴۴ مورد رسیده است.» آخر هم هیچ کس متوجه نشده این موارد کاهش داشته یا افزایش؟
آنچه رسانه از سازمانی چون بهزیستی میخواهد بیان واقعیتها و بررسی جدی مشکلات است. رسانه نیامده از سازمانی که قرار است در امور خیریه فعالیت میکند منفعت مادی را طلب کند. نه چنین توانی در بهزیستی است و نه به واقع این با افکار یک خبرنگار آگاه همخوانی دارد. این که مدیران درها را به روی خبرنگاران ببندند و آنها را از پرسش گری منع کنند نتیجهاش این می شود که حادثهای چون مرکز نگهداری کودکان اوتیسم رشت در آن سوی آبها پوشش داده شود و مدیران سازمان در توجیه عدم اطلاعرسانی اعلام کنند که نباید بهانه به دست ضد انقلاب داد. گویی ما رسانه ها آمدهایم تنها بدانیم که تنها تعداد همسرآزاری و کودک آزاری در شهر چقدر است. این را که پزشکی قانونی و دادگستری نیز می توانند بیان کنند.
سایت شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از سایت سپید خبر ، تاریخ انتشار 29تیر 97، کدمطلب:۱۹۸۵۳، www.sepidkhabar.ir
خدماتی که اقای دکتر قلی نیا در زمینه بهزیستی در دوران مدیریت خودشون در این حوزه داشتن رو واقعا کس دیگه ای نمیتونه تکرار کنه! من مصاحبه های ایشون رو دنبال کردم که در نشریات و سایت ها همون زمان ها منتشر میشد عملکرد ایشون واقعا ستودنی بود! مدیران کنونی در نقاط مختلف ایران واقعا دارن کم لطفی و بی تدبیری میکنن