پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۱۶۷۱۲۸
تاریخ انتشار : ۱۵ آبان ۱۳۹۷ - ۰۸:۲۶
دکتر قطب‌الدین صادقی این روزها در تماشاخانه شانو دارد باغ آلبالوی آنتوان چخوف را اجرا می‌کند که اجرایی کاملا متفاوت با آن چیزی است که تاکنون در تهران اجرا شده است و این به‌خاطر نوع نگاهی است که به امپرسیونیسم یا همان سبک و سیاق مد نظر چخوف در متن‌های بلندش مشهود است.

شعار سال: صادقی با یک گروه جوان که تحت تعلیم او بوده‌اند توانسته است به جنبه‌های نوین و در عین حال کارگاهی و تجربی دامن بزند. شاید دیگران هم پیش از این خواسته‌اند متفاوت باشند اما این تفاوت‌ها همواره با نقد ونظرهای ضد‌و‌نقیض همراه بوده ‌است و دکتر صادقی این تفاوت را با حضور جوان‌تر‌ها و به حداقل رساندن امکانات اجرا ممکن ساخته است. این خود بهانه‌ای شد تا درباره این اثر که بارها در تهران اجرا شده و دیگر آثاری که از کارگردانان دیگر به صحنه آمده است گفت‌وگویی کنیم.

انگیزه‌تان از اجرای باغ آلبالو در شرایط فعلی تئاتر چه می‌تواند باشد؟
ژان کلود کری‌یر مقدمه‌ای در یکی از کتاب‌های تئاتر پیتر بروک دارد که در آن می‌نویسد: تئاتر جهان سه قله دارد، یکی تئاتر یونان باستان، دوم ویلیام شکسپیر و سوم چخوف. من بارها آثار یونانی را کار کرده‌ام و از شکسپیر چندین متن را به صحنه آورده‌ام و این‌بار خواستم که به آرزوی دیگرم که چخوف است بپردازم. این یک مطلب اما مطلب دوم اینکه می‌خواستم اجرائی را علیه این تئاتر تجاری پول‌محور انجام دهم که مبتنی بر اندیشه و فرهنگ باشد. با این رویکرد که تئاتر نباید فراموش شود و انتخاب چخوف با وسوسه زیبایی‌شناسانه می‌توانست یک پاسخ به این جریان باشد. مطلب سوم هم اینکه نقدی وارد بر آموزش در دانشکده‌های هنری دارم و به‌همین‌دلیل آکادمی تئاتر شانو را راه‌اندازی کرده‌ام که بتوانم به بهترین شکل ممکن به هنرجویان آموزش بازیگری و کارگردانی بدهم. برای یک سال یک دانشکده 600 دانشجوی تئاتر گرفته است، این را قیاس کنید با تئاتر پاریس که با صدها اجرائی که هر شب دارد کنسرواتوارش هر سال 60 نفر جذب می‌کند و این می‌شود قیاس مع‌الفارقی که در آنجا کیفیت آموزش ملاک است و در اینجا کمیت اصل آموزش است. ما در این آکادمی می‌خواهیم هنرجویان را با اصل تئاتر آشنا کنیم که بدانند چگونه باید در تئاتر بازی و اجرا کنند که این روزها جریان‌های کذب و دروغی که کاملا پول‌محور هستند حاکم بر کلیت تئاتر ما شده‌اند و باید مقابل اینها هم ایستاد.
متن باغ آلبالو در ظاهر ساده است، اما در باطن کلی آدم و قضایای پیچیده و حرف دارد و این هنرجویان که تازه‌کار هستند چگونه این تحلیل در اختیارشان قرار گرفته که همه‌چیز در زمان بازی‌ها برایشان قابل فهم شده باشد؟
من قبل از هر چیز به‌دنبال آموزش امپرسیونیسم بوده‌ام که در متن‌های بلند و به‌ویژه در باغ آلبالو بسیار چنین سبکی مشاهده می‌شود و در آن خواسته‌ام از ناتورالیسم دقیق‌تر، زندگی درونی و بیرونی افراد را بفهمند و این را هدف قرار داده‌ام. بنابراین از ابتدا هم به‌دنبال این نوع تربیت بوده‌ام که بازیگران با دستمایه‌قرارگرفتن چخوف در این آموزش‌ها به‌درستی تفهیم شوند و این تربیت در طول آموزش‌ها و تمرین‌ها به یک اجرای درست تبدیل شود. اینها باید در سکوت و زندگی درونی و به دور از فراموش‌شدن ضرباهنگ زندگی درونی بازیگری‌شان شکل بگیرد و زیربنای کارشان هم هنر بازیگری و تئاتر باشد که بعدها این رویکرد را با خود به سمت تلویزیون، سینما و تئاتر ببرند. بنابراین ما در اجرایمان بیشتر بر بُعد درونی و بُعد نمادین تأکید می‌کنیم و ما با برداشت شاعرانه اجرایمان را شکل داده‌ایم که شاید هیچ‌کس در ایران این‌گونه چخوف را کار نکرده باشد.
یعنی زاویه دید تازه‌ای برای اجرایتان یافته‌اید؟
دقیقا، ما به پسر غرق‌شده و هشت‌ساله‌ای می‌پردازیم که کل قصه را روح او روایت می‌کند و مفهومی شاعرانه در بستر اجتماع دارد شکل می‌گیرد. با یک دکور نمادین و مینی‌مالیستی و فضای شاعرانه بُعد و برداشت تازه‌ای را ارائه کرده‌ایم.
باید در این حذف اتکای همه‌چیز به بازیگرها باشد؟
بنابراین برداشت ما در بازی‌ها کاملا نو و در اتکای به القای فضای کلی اثر که شاعرانه است، خواهد بود.
دکور هم بنابر مینی‌مالیستی‌بودن کار به حداقل‌ها بسنده کرده است؟
با یک فشردگی بیش از حد معنا، به اشیا شکل کاربردی داده‌ایم که بشود این نشانه‌ها را به شکل نمادین ارائه کرد و از دکورهای اجق‌وجق اپرایی و زرق‌وبرق‌های بورژوایی دوری کرده و به کاربرد اشیا، لباس، نور و موسیقی بها داده‌ایم.
موسیقی چگونه است؟
بسیار درون‌گرایانه و شاعرانه.
تولیدی است؟
نه، انتخابی است، چون ما هزینه ساخت موسیقی را نداشته‌ایم و خودم این قطعات را انتخاب کرده‌ام که خودش مقابله‌ای با تولیدات آثار پرهزینه باشد و با حداقل‌ها همچنان بتوانیم تئاتر تولید کنیم و از آن حداکثرها را برداشت کنیم. به عمد خواسته‌ام ضد تئاترهای سرمایه‌محور، نوکیسه و دلالان باشیم که همگی پول‌محورند. اگر به تئاتر پیتر بروک در پاریس سر بزنید می‌بینید که تئاترش یک ویرانه است و حتی دیوارش را هم گچ نکرده که هیچ‌چیزی مانع از تحقق خود تئاتر نشود و ما هم نظرمان رسیدن به سرچشمه‌ها و هنری است که در آن رابطه‌گرفتن با مخاطب اصل و اساس است. ما باید از آنچه در تئاتر منجر به دروغ و کذب می‌شود پرهیز کنیم و برایمان سادگی و سرچشمه و ارتباط بی‌واسطه نمادین و عاطفی نمایش
مهم بوده است.
چرا از چهره‌ها و افراد حرفه‌ای استفاده نکرده‌اید؟
به عمد خواسته‌ام هیچ چهره‌ای در کارمان نباشد. این یک انتخاب است و ما نخواسته‌ایم یک تئاتر پولکی بسازیم و هدفمان ارائه یک تئاتر ارزشمند و جدی است.
فکر می‌کنم با آنکه تماشاخانه شانو با مدیریت خودتان گردانده می‌شود، با چنین تعریفی دارد مدیریت می‌شود؟
ما کیسه ندوخته‌ایم که پول جمع کنیم و ما بیش از هر چیزی داریم به کیفیت اجراها فکر می‌کنیم و همین چندی پیش یک اجرا از شادی جلیلیان در شانو داشتیم که با 30 نفر از هنرجویان هنرستان این کار را کرده بودند و با قاطعیت می‌گویم که از هر کار حرفه‌ای دیگری جذاب‌تر بود. برای ما کیفیت انسانی و نگرش در این تئاترها مهم است و اصلا هم به نام‌ها توجه نمی‌کنیم. ما نمی‌خواهیم کارهای دروغین و تلاش‌های سطحی‌نگر و آتراکسیون‌های رقص و آوازی را در اینجا به تماشا بگذاریم. از نظر ما تئاتر بخشی از جهان و هستی ماست و به بشر کمک می‌کند که در نظر، اندیشه و هنر بکوشد و ما در این فضا به‌دنبال گسترش چنین چیزهایی هستیم و می‌خواهیم شهامت داشته باشیم و نسبت به کیفیت در تئاتر متعهد باشیم و از سقوط هنر پیشگیری کنیم
بنابراین کارتان سخت‌تر هم می‌شود؟
در این شب‌ها خیلی‌ها به دیدن باغ آلبالو آمده‌اند و هنوز هم عده‌ای هستند که طرفدار آثار جدی هستند و اینها دغدغه فرهنگی در جامعه دارند و دلشان می‌خواهد همچنان تئاتر در ایران مستقر باشد و همه کاملا تجاری نشود.
این جای امیدواری است؟
باید از جایی شروع کرد. هیچ چیزی بدون دقت هنری و بدون آموزش باکیفیت در این کار تبدیل به اجرا نشده است و ما با تمرین‌های سخت و با یک تعریف درست از هنر تئاتر درواقع روی صحنه آمده‌ایم. ما به این هنرجویان یاد داده‌ایم که بدانند یک روح‌اند در چند بدن و این روحیه کار گروهی است و با احترام و فروتنی و به‌دور از جاه‌طلبی‌های مرسوم چنین چیزی ممکن خواهد شد و این چیزی نیست که به‌راحتی بشود در این روزگار تعلیمش داد.
چقدر آموزش دیده‌اند؟
شش ماه آموزش مبانی بازیگری دیده‌اند و بعد هم از دل آموزش‌ها به باغ آلبالو رسیده‌ایم و ضمن آموزش آکادمیک همه نقش‌های باغ آلبالو را بازی کرده‌اند و هم‌زمان هفت، هشت ماه هم تمرین کرده‌ایم که اولین محصولش همین باغ آلبالوست.
تنها آموزش داده‌اید؟
بله مبانی بازیگری با خودم بوده و بعدها محمودرضا رحیمی برای بیان و بهزاد جاودانفر برای بدن به ما پیوسته‌اند.
این روال ادامه می‌یابد؟
بله یک گروه دوم هم داریم که پس از طی‌کردن مقدمات آموزشی وارد فضای انتخاب یک متن دیگر می‌شوند و باز آنها هم نمایشی را به صحنه خواهند آورد. البته برای گروه اول هم در نظر داریم که در پروسه بازیگری پیشرفته یک متن از برشت را انتخاب کنیم و آن را به اجرا برسانیم.
چرا با آنکه سال‌هاست در دانشگاه‌ها تئاتر آموزش می‌دهید و بارها هم با گروه‌های دانشجویی متفاوت کار کرده‌اید اما اینها در کنارتان نمانده‌اند؟
این خصلت دانشگاه است که بعدش بازیگران به رادیو، تلویزیون و سینما می‌روند و برخی هم در تئاتر فعال می‌شوند ولی در آکادمی هدف ما نگه‌داشتن اینهاست که بشود همچنان در یک گروه با هم کارهایی را انجام داد. بنابراین در اینجا نه کسی به دنبال نمره است و نه استخدامی در میان است و فقط رابطه ما با تئاتر دارد شکل می‌گیرد.
شما اجرای آربی از باغ آلبالو را دیده‌اید؟
بله اتفاقا با مرحوم مهین اسکویی و مرحوم دکتر آریانپور به دیدنش رفتم که سه‌تایی کنار هم نشستیم. آربی اجرایش خیلی کلاسیک بود و پر از تعاریفی بود که از دیرباز در مورد چخوف گفته می‌شد. او مرگ‌اندیشانه، فضا را سیاه گرفته بود. در آن کار بازی مرحوم خانم فهیمه راستکار، مهدی هاشمی در نقش فریز، داریوش فرهنگ در نقش گایف و بعد باقر غفاری در نقش لوپاخین را به خاطر دارم. همچنین دوست عزیزم صدرالدین زاهد در آن بازی می‌کرد.
اجرای زنجانپور در سال 66؟
بله در تالار وحدت و بعد از دو، سه شب با موشک‌باران‌های تهران این اجرا همین‌طور ماند و نتوانست به تأثیری عمومی تبدیل شود و این اجرا خیلی عاطفی بود.
اجرای رکن‌الدین خسروی؟
بله اتفاقا نقدی هم بر آن نوشتم. خسروی این اجرا را خیلی کودکانه گرفته بود و نمی‌دانم چرا این‌گونه شده بود.
شاید هدفش ابزورد باشد؟
نمی‌دانم! در برابر آن فضای کلاسیک و سنگین چرا باید این‌گونه شاد و کودکانه شده باشد؟
ایرادش چه بود؟
خیلی سیاسی گرفته بود؛ همه‌چیز و حتی آن مرد مستی که در پرده دوم گدایی می‌کند، سیاسی شده بود و پر بود از شعارهای کارگری... به‌هرحال رکن‌الدین خسروی کارگردان مهمی است و کارش هم برایمان قابل احترام.
اجراهای دیگر؟
بله برخی بودند که اصلا از پایه اشتباه و مزخرف بودند و نمی‌خواهم نام ببرم چون خیلی از چخوف و فضای آثارش دور شده بودند.
روبرتو چولی هم از آلمان به جشنواره فجر یک تئاتر آورده بود؟
بله آن را دیده‌ام و اتفاقا این کار و فاوست جزء بهترین کارهای اوست که در تهران هم اجرا شده‌اند. او درک درستی از چخوف داشت؛ چون نه مثل آربی کاملا سیاه و تلخ بود و نه مثل خسروی کاملا شاد... او کارش تجربی بود و در دو، سه جا کارهای بسیار درستی در میزانسن‌ها می‌کرد؛ مثلا در صحنه‌ای به جای اینکه چهارپایه را جلو ببرد پیانو را جلو می‌کشید و با این حرکت بلاهت طبقه اشراف را نشان می‌داد که همان بهتر دچار فروپاشی شوند. باغ آلبالو مثل هملت می‌ماند و می‌توان از آن برداشت‌های متعدد و متنوعی کرد و می‌توان آن را با ابتکارهایی اجرا کرد که قدر مسلم ساختار نویی داشته باشد و ما نیز نه زیاد شاد گرفته‌ایم و نه زیاد اندوهگین و این کار‌مان را متفاوت می‌کند. درعین‌حال شبیه به هیچ‌یک از کارهایی نیست که در تهران اجرا شده‌اند. چخوف در تمام آثارش قهرمان ندارد و فقط دارد می‌گوید که همه دچار ندانم‌کاری شده‌اند و جذابیتش هم همین است که هر بار قشری را نقد می‌کند که نمی‌توانند زندگی کنند و اصلا دچار توهم سوسیالیستی نشده‌؛ برخلاف آن چیزی که در دوران استالین و پس از آن سعی کردند این‌گونه چخوف را به صحنه بیاورند و چخوف سخت از این‌گونه نگاه منتفر است.

شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از روزنامه شرق، تاریخ انتشار 14 آبان 97، شماره: 3285


اخبار مرتبط
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین