شعارسال: روز گذشته عبدالحسین خسروپناه، معاون علومانسانی و هنر دانشگاه آزاد اسلامی پس از بازدید از روزنامه «فرهیختگان» در پاسخ به این سوال که با توجه به اینکه حدود 47 درصد دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی در حوزههای علومانسانی مشغول به تحصیل هستند، این دانشگاه نسبت به دانشگاههای دولتی چه مزیتی دارد که میتواند از این ظرفیت استفاده کند، گفت: «نگاه جدیدی که در دانشگاه آزاد اسلامی وارد شده نوعی نگاه کارآمدی دانشگاه و پیوند دانشگاه با جامعه است که استفاده و کشف نظام موضوعاتی که در مناطق مختلف و کل کشور وجود دارد، باعث شده ساختار دانشگاه آزاد اسلامی علممحور شود.»
این استاد فلسفه افزود: «بهنظرم این نگاه که باعث تغییر ساختاری در دانشگاه آزاد اسلامی شده، مهمترین مزیت آن است که این دانشگاه نسبت به دانشگاههای دیگر پیدا کرده، اما وزارت علوم ساختارش علممحور شکل نگرفته، دانشگاههای جامع هم علممحور نیستند، البته طبیعتا وقتی وارد دانشکدهها میشوید، میبینید دانشکدهها علممحورند، اما ساختار کلان دانشگاه و وزارت علوم نیز اداریمحور است.»
او گفت: «منظور از ساختار علممحور و اداریمحور این است که در وزارت علوم ساختار اداریمحور اما در دانشکدهها و گروهها علممحوری وجود دارد؛ این پیوند ساختار علمی و ساختار اداری بهنظر ناهمگونی را ایجاد کرده است اما در دانشگاه آزاد اسلامی ساختار را از بالا، علممحور گرفتهاند و طبیعتا این ساختار علممحوری که در کل کلان دانشگاه آزاد اسلامی است با ساختار علممحوری که در دانشکدهها و گروههاست پیوند پیدا میکند و این یک امتیاز و ظرفیت خوبی را برای این دانشگاه ایجاد میکند.»
خسروپناه تاکید کرد: «انسجامی که در دانشگاه آزاد اسلامی وجود دارد هم مزیت بعدی آن است؛ به هرحال همانطور که اشاره شد بیشتر از 45 درصد دانشجویان در رشتههای علومانسانی و هنر هستند و از طرفی حدود 10 هزار عضو هیاتعلمی علومانسانی و هنر در کل دانشگاه آزاد اسلامی نیز وجود دارد که این مدیریت منسجم خیلی میتواند به پیوند دانشگاه و جامعه کمک کند تا این وعده راحتتر تحقق پیدا کند؛ قطعا تنها با ساختار اتفاق نمیافتد و حتما باید استادان و هیاتعلمی در این طرح مشارکت کنند.»
معاون علومانسانی و هنر دانشگاه آزاد اسلامی در پاسخ به این سوال که پولساز نبودن رشتههای علومانسانی باعث استقبال کم دانشجویان در دانشگاههای دولتی شده و دانشگاه آزاد اسلامی چه چشماندازی را با توجه به این نکته برای علومانسانی در حوزه دانشگاه دارد، عنوان کرد: «تمام رشتهها و گرایشات علومانسانی بدون استثنا هم ساحت معرفتی و هم ساحت کارکردی دارند. ما اگر به رشتههای علومانسانی با توجه به دو ساحت معرفتی و کارکردی نگاه کنیم، آن وقت همه رشتههای علومانسانی میتوانند هم از نظر معرفتی رشد کنند و هم میتوانند درآمدزایی داشته باشند، چراکه رشتهای مانند حقوق بهدلیل درآمدزایی، اقبال زیادی به آنها وجود دارد ولی رشتهای مانند روانشناسی و جامعهشناسی بهدلیل نداشتن درآمد پس از فارغالتحصیلی اقبال کمتری دارند؛ اما روانشناسی بالینی هم مانند حقوق است، چون روانشناسان بالینی میتوانند بهعنوان مشاور فعالیت و درآمدزایی داشته باشند؛ پس اگر واقعا رشتههای جامعهشناسی و گرایشهای مختلف جامعهشناسی ما درسهایی در آن تدریس شود که ناظر بر نیازهای جامعه باشد، میتواند درآمدزایی داشته باشد.»
استاد دانشگاه تهران ادامه داد: «بسیاری از این آسیبهای اجتماعی که وجود دارد و نهادهایی که متولی هرکدام از این مشکلات هستند، بهشدت محتاج شخصیتهای علمیاند که مسالهها و معضلات را بشناسند و راهکارهای درمانی بدهند.حتی رشتههایی مانند فلسفه که انتزاعیترین دانش است؛ نیازمند این است که امروزه جنبه انضمامی پیدا کند؛ یعنی کانکریت شود و با فلسفههای مضاف پیوند برقرار کند. فلسفههای مضاف، درواقع انضمامیکردن فلسفه است. به همین خاطر فقدان همین فلسفههای مضاف و انضمامی است که میبینید اقبالی به فلسفه محض که انتزاعی است، وجود ندارد و در حل معضلات کارا نیست؛ اما اگر در فلسفه محض انشعابات فلسفههای مضاف ایجاد شود، قضیه متفاوت خواهد بود.»
او افزود: «امروزه در دنیا فلسفهای خاص و تخصصی وجود دارد که کاربردی است و حتی شرکتی مثل تویوتا در ژاپن در بخش فلسفه تکنولوژی، کارمندانی دارد که تخصصشان در فلسفه تکنولوژی، فلسفه زیبایی، فلسفه هنر و مانند آن است.»
خسروپناه در ادامه با اشاره به اینکه از مهمترین اقداماتی که در دانشگاه آزاد اسلامی و در حوزه علومانسانی میتواند صورت گیرد، کاربردیسازی این علوم است، گفت: «نفس انسان دارای دو قوه «عامله» و «عالمه» است. ما براساس آن ساختار معاونت علومانسانی و هنر را در دو ساحت عالمه و عامله دستهبندی کردهایم و درواقع ساختار به این شکل در حال تکمیل شدن است. در این 10 روز، سندی هم برای تاسیس این معاونت تهیه کردیم و برای تدوین آن با اساتید مختلف مشورت داشتم و منابع مختلف را مطالعه کردم و اسناد بالادستی را دیدم. این سند هم مبتنیبر دو ساحت عالمه و عامله است.
ما نباید علومانسانی را فقط در بعد کارکردی ببینیم و بعد معرفتی را رها کنیم. یعنی نباید براساس مبنای پراگماتیسمی بگوییم که کاری به بحثهای نظری و معرفتی نداریم. بومیسازی علومانسانی دقیقا مبتنیبر همین مبانی است و حتما باید به ساحت اندیشه و مبانی توجه شود، اما نباید به این ساحت بسنده کرد و حتما باید به بعد کارکردی علومانسانی هم توجه شود. بهنظرم با توجه به این نگاه اولین سود و بهره معرفتی و عملی را خود اساتید خواهند برد. یعنی اساتید علومانسانی وقتی دانش حکیمانه، عالمانه و کاربردی خود را ببینند، انگیزه بیشتری پیدا میکنند و بهتر میتوانند خدمترسانی کنند و احساس میکنند تنها یک معلم نیستند و در ساختن جامعه نقش دارند.
درواقع بخش عظیمی از مشکلاتی که در ساختار تقنین و قوه قضائیه و مجریه داریم هم به این نقص برمیگردد. استادان علومانسانی باید به نقصهای معرفتی و علمی بپردازند و رسالهها، پایاننامهها و مقالات علمی- پژوهشی و ISI خودشان را براساس همین نیازها تدوین کنند.»
سایت شعارسال، با اندکی اضافات و تلخیص برگرفته از روزنامه فرهیختگان، تاریخ انتشار:8بهمن1397 ، کدخبر: 163552: newspaper.fdn.ir