
شعارسال: پروژههاي مختلفي در کشور اجرا شده يا در دست اجراست که کارشناسان اشکالات آن را قبل، حين يا بعد از اجرا گوشزد کردهاند. معمولا مخاطب کارشناسان منتقد، کارفرمايان و در سطح کلان، دولت است؛ اما اين سؤال مطرح است که آيا اجراي پروژههايي مانند احداث 27 سد روي سرشاخههاي رودخانههايي که به درياچه اروميه ميريزند، مهندس مشاور نداشته؟ آيا احداث سد گتوند در خوزستان يا سد هراز در مازندران، بدون مطالعات اوليه فني انجام شده؟ آيا اجراي پروژه سد لار در استان مازندران، بدون مطالعات مهندسي اوليه امکانپذير بوده است؟ آيا توسعه شهرهاي تهران و تبريز، بدون مطالعات مشاور انجام شده است؟ تقريبا به همه اين سؤالها ميتوان يک جواب يکنواخت داد؛ اگر به اسناد فني تمام اين پروژهها مراجعه شود، گزارش مهندسي مشاور داشتهاند. همه آنها اجرا نشدهاند، مگر آنکه يک يا چند مهندس براي طراحي و اجراي مناقصه و تأييد اجراي آنها، بهطور شفاهی در جلسات و کتبی در گزارشها نظر مثبت داده باشند. کارفرما و دولت مسئول بودهاند، ولي کارشناسان هم مسئولان ديگری بودهاند که بر اجراي اين طرحها نظر مثبت دادهاند. نگاه کنيد به طرح دوطبقهکردن بزرگراه صدر در تهران که حين و پس از اجرا انتقادهاي فني بسياري را برانگيخت. يا طرح احداث دنباله جنوبي بزرگراه امام علي از منطقه نظامآباد- لشکر در تهران به سمت شهرري که آن نيز هنگام اجرا با انتقاد بسياري همراه بوده و هست. اگر به اسناد فني اين پروژهها مراجعه کنيد، اتفاقا گزارشهاي مهندسي مشاور مرحله به مرحله براي آنها تهيه شده و انجام اين کارهاي عمراني را در تهران مورد تأييد قرار دادهاند. درباره انتقال آب از درياي مازندران به منطقه سمنان نيز باز مسئله از همين نوع است. نهتنها گزارشهاي مهندسي مشاور، به اجراي چنين برنامههايي نقد نکردهاند، بلکه همواره مستنداتي بهعنوان دستاورد مطالعات علمي و فني موجود است که اجراي چنين برنامهاي را تأييد ميکند. چرا چنين است؟ آيا مهندسان مشاور نميدانند؟ يا کارشناسي ندارند که نکتههاي منفي و انتقادآميز اين برنامهها را يادآوري کنند و روي آنها بايستند؟ حدود 30 سال قبل، در ابتداي کار حرفهايام بعد از اتمام دوره ليسانس، در يک شرکت مهندسي مشاور مشغول به کار شدم و ادبيات معمول در آن شرکت که بعدها ديدم تقريبا ادبيات معمول در تمام مهندسان مشاور -لااقل در سطح مديريت آنهاست- آن بود؛ «اگر پول وجود داشته باشد، از پس هر مشکلي ميتواني برآيي و هر پروژهاي را ميتواني اجرا کني». البته در عالم واقع ميتوانيم نمونههاي عملي و عيني اين ذهنيت را فراوان ببينيم. در يک نهاد علمي و فني خصوصي يا دولتي، با درنظرگرفتن پارامترهاي علمي، بايد خط قرمزهايي وجود داشته باشد که حتي اگر به ضرر منافع کوتاهمدت شرکت است، بر حرف فني درست کارشناسي بايستند يا مانع اجراي پروژه شوند يا ملاحظات واقعي –نه صوري– را بر اجراي پروژه حاکم کنند. در بسياري از موارد (متأسفانه بيشتر موارد)، با اين ادبيات مديريتي مواجه ميشويم که در تنگناي مالي هستيم، به کارشناسانم چند ماه است حقوق ندادهام يا دير حقوق دادهام، در معرض ورشکستگي هستيم و... و بههرحال «پروژه را اولا نبايد از دست داد» و از سوي ديگر «نبايد منويات و اراده کارفرما معطل بماند». اگر کارفرما اراده کرده است که آب درياي مازندران به منطقه جنوبي البرز در استان سمنان منتقل شود، (با اين ذهنيت) بايد کار را بگيريم، انجام هم بدهيم و با اجراي آن مخالفت هم نکنيم؛ اما براي آنکه جلوي هر سؤال بعدي را ببنديم، بهتر است در انتهاي هر گزارش خود (که در راستاي توجيه اراده کارفرما تهيه شده است) بنويسيم «البته لازم است مطالعات بيشتر در مراحل بعدي انجام شود». به اين ترتيب، حتي اگر کار بعدها با اشکالات جدي و انتقادهای فراوان مواجه شد (مانند خشککردن درياچه اروميه يا احداث سد گتوند) خواهيم گفت: ما که گفته بوديم «مطالعات بيشتر لازم است». در اين صورت ميتوان پرسيد: وجدان حرفهاي و مهندسي چه اهميتي دارد؟ اصلا به آن پايبندي داريم؟ يا واقعا بر اين باوريم که با پول ميتوان (و بايد) همه نوع ايده (واقعي يا فانتزي) را اجرا کرد؟ در هر صورت، نتيجه اين فرايند چنان است که ميبينيم؛ با وجود آنکه اين پروژههاي فني اشکالات فراوان محيطزيستي، فني و اجتماعي دارند، يکي پس از ديگري اجرا ميشوند! انگار همانقدر که در کشور ما دسترسي به آب شيرين محدود و از نظر جغرافيايي بسيار پراکنده است، دسترسي به درآمد منصفانه نيز چنان سخت است که امضاي حرفهاي و مهندسي را پاي هر طرحي بايد گذاشت. به اين گزارهها لطفا توجه کنيد: هر نوع عملياتي كه در منطقه مصوب طرح انتقال آب درياي مازندران به سمنان صورت بگيرد، به دليل ويژگيهاي زمينساختي مخاطرهآميز است. هر نوع اقدامي كه به حفر ترانشه منجر شود، بخشي از پوشش آخرين واحد زمينشناسي يا هولوسن (دور حاضر، عهد حاضر) را از بين ميبرد و محو ميكند. هولوسن همان بستري از زمين است كه جنگلها روي آن قرار دارند و برداشتن هولوسن منجر به ناپايداري زمين ميشود. از مهمترين نتايج دور انسان و تخريب هولوسن هم گرمشدن زمين و خطر انقراض حيات از روي زمين است؛ فعاليتهاي بشر اگر قرار است در جهت حفظ طبيعت و پايداري نوع بشر و حيات باشد، بايد در مخالفت با فرايند گرمشدن صورت بگيرد و كارهايي مانند انتقال آب مازندران به سمنان مشخصا در اين جهت نيست. اين طرح دخالت واضحي در هولوسن است كه در ادامه خود هم جنگلهاي اين منطقه، هم خاك البرز را از بين ميبرد و نتيجه آن توليد بيشتر گازهاي گلخانهاي، تقويت كربن و مونوكسيد كربن و در نتيجه گرمتر شدن زمين خواهد بود. اجراي طرح انتقال آب درياي مازندران به سمنان با از بين رفتن 250 هکتار جنگل مواجه ميشود که بههيچعنوان جبرانپذير نيست. سطح دريا حدود 27 متر از سطح درياهاي آزاد و توپوگرافي صفر پايينتر است و با توجه به اينكه درياي مازندران درياي بستهاي است و شوري بالايي دارد، برداشت آب و انتقال آن ميتواند به بالارفتن شوري آب منجر شود. پيشازاين نيز کشور شوروي با دخالتهاي خود خشكساليهاي بزرگي را در تركمنستان، قزاقستان و روسيه رقم زد. در واقع اقدامات شوروي در اطراف درياي كاسپين موجب خشكشدن تالابها شد و اين اقدام با دخالت انساني صورت گرفت. در پي احداث پروژه خط انتقال آب از درياي مازندران افزايش سيلخيزي در مازندران، وقوع زمينلغزشهاي بيشتر و تحريک وقوع زلزلههاي کوچک و احتمالا تحريک گسلهاي بزرگ لرزهزا و جابهجايي و انتقالهاي بعدي جمعيت و تمرکز بيشتر جمعيت در شهرهاي بزرگ و به تبع آن نياز به تأمين آب براي همين جمعيت متمرکز و رشديابنده آينده، قابل انتظار است. آيا اين گزارهها نامفهوم است؟ آيا غيرعلمي و غيرمعقول مينمايد؟ يا واقعا فروش خدمات مشاوره و اجراي چنين طرحهايي آنقدر ارزش و اهميت دارد که نبايد به تبعات آنها فکر کرد؟ استان مازندران در معرض خشکسالي است. دچار کاهش بارندگي نسبت به سال قبل نيز هستيم، با اين وضع، آبخيزداري همچنان مانند قبل از سيلابهاي 98 نگرانکننده است. برای مثال ميتوان به رونق فروش و تبديل زمينهای کشاورزي و مراتع به منازل و مجتمعهاي مسکوني در مازندران و ازبينبردن درختان، بهويژه درختاني که در باغها و حوالي زمينهاي کشاورزي قرار گرفتهاند و مالک شخصي دارند، اشاره کرد. آيا با انتقال آب از درياي مازندران به سمنان اين روند تخريب را بايد تشديد کرد؟ يا اينکه عدهاي ديگر از پيش و بيشتر از ما محيط زيست را تخريب کردهاند، توجيهي ميشود براي آنکه ما نيز به چنين فرايند تخريبيای بپيونديم؟ اصل اول در مديريت کاهش ريسک، «جلوگيري از ايجاد ريسکهاي جديد» است. هيچکس حق ندارد بر ريسکهاي موجود با هر دليل يا بهانهاي بيفزايد. البته وجدان کاري و اخلاق در حرفه مهندسي و نحوه مديريت مهندسان مشاور مقوله ديگري است که در جاي ديگر بايد به آن پرداخت. مديريت بحران از همين امروز درباره پروژه انتقال آب از درياي مازندران، با نقد و ارزيابي فني هر گزارش مهندسي مشاور که درباره اين طرح و طرحهاي مشابه تهيه شده است، آغاز ميشود. فردا دير است.
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات بر گرفته از روزنامه شرق ، تاریخ انتشار: 30 دی 1398 ، کد خبر: 3628 ، www.sharghdaily.ir