پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۲۷۹۷۱
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار : ۱۷ شهريور ۱۳۹۵ - ۱۱:۳۵
اگر در مواضع سیاسی احزاب محافظه‌کار و مدافعان افراطی لیبرال سرمایه‌داری جستجو کنیم، مصادیق متعددی از ستیز با شواهد علمی را خواهیم یافت.

شعار سال: این گزاره که ایدئولوژی در نظام‌های توتالیتر در تقابل با علم (حتی علم تجربی) قرار گرفته، شواهد متعدد و مدعیان مصممی دارد که مخالفت فیزیکدانان شوروی با نظریه‌های فیزیک جدید و زیست‌شناسی ژنتیکی را در ماجرای لیسنکو (Lysenko) - به‌عنوان نمونه‌های تعارض محتوایی «علم سوسیالیستی» با «علم موجود بورژوایی»[۱] - و نیز مخالفت نازی‌ها و فیزیکدانان هوادار ایشان با نظریات نوین نسبیت و کوانتم - و به طور کلی هرچه که فیزیک یهودی (به آلمانی Jüdische Physik) نامیده شده و در تقابل با فیزیک آریایی (به آلمانی Arische Physik) یا فیزیک آلمانی (به آلمانی Deutsche Physik) قرار می‌گرفت - شاهد مثال می‌آورند.

این مواضع را می‌توان در منابع ایرانی که در نقد عقب‌ماندگی علمی در ایران نوشته شده و تاریخ دانشگاه پس از انقلاب را تاریخ حاکمیت ایدئولوژی بر علم تعبیر کرده‌اند، به وفور یافت. چنانچه رضا منصوری در فصلی با عنوان «علم در دوران سلطه نازی‌ها در آلمان» (منصوری، ص ص ۷۲-۶۶) و «شوروی و جامعه علمی آن» (همان، ص ص. ۴-۷۲) به تفصیل به آن اشاره کرده است.

اما واقعیت این است که این گرایش‌های محافظه‌کارانه درباره اندیشه‌های جدید در علم لزوماً ریشه در ایدئولوژی و به خصوص ایدئولوژی حکومت توتالیتر ندارد. به‌عنوان مثال آنان فراموش می‌کنند که شخص آلبرت اینشتین هم در مواجهه با آراء ورنر هایزنبرگ (Werner Karl Heisenberg) و نیلز بور (Niels Henrik David Bohr)‏ در مبانی آماری کوانتم تردید داشت. استدلال مشهور او این بود که «خدا شیر یا خط بازی نمی‌کند» و متقابلاً این جواب را از بور شنید که: «ما هم وظیفه نداریم برای خدا در اداره جهان تعیین تکلیف کنیم» (هایزنبرگ، ص ۸۱). موضع انیشتین در این زمینه چنان مصمم بود و در گفتگوهای رودررو با بور و هایزنبرگ در طرح بیهوده آزمایش‌های ذهنی برای ابطال عدم قطعیت اصرار ورزید که بعد از چند روز دوست اینشتین به نام پائول اهرن فرست که فیزیکدانی بود اهل لیدن در هلند، گفت: «اینشتین، من به جای تو خجالت می‌کشم، استدلالات تو در برابر مکانیک کوانتومی جدید شبیه استدلالاتی است که مخالفانت در رد نظریه نسبیت می‌کنند» (همان، ص ۸۲).

و نیز متقابلاً هایزنبرگ زمانی درباره نسبیت گفته بود: «این نظریه را با عقلم دریافته‌ام ولی هنوز دلم آن را نیافته است» (همان، ص ۳۴).[۲]

اما آیا فراتر از این نمونه‌های آکادمیک و ایدئولوژیک، در نظام‌های لیبرال و به اصطلاح غیرتوتالیتر هم می‌توان ردپای مخالفت سرسختانه با علم را یافت؟

*انکار تخریب محیط زیست

اگر در مواضع سیاسی احزاب محافظه‌کار و مدافعان افراطی لیبرال سرمایه‌داری جستجو کنیم، مصادیق متعددی از ستیز با شواهد علمی را خواهیم یافت. به‌عنوان مثال جمهوری‌خواهان آمریکا هنوز که هنوز است حقیقتی علمی به نام «تغییرات اقلیمی» (Climate Change) را که ناشی از آلودگی‌های زیست‌محیطی باشد، به رسمیت نشناخته‌اند. این موضوعی است که فارین پالیسی به تفصیل به آن پرداخته و می‌پرسد که چرا حزب جمهوری‌خواه آمریکا (GOP) یک امر غیرقابل انکار را انکار می‌کند؟[۳]

به‌عنوان مثال، آنگونه که CBS نوشته، تد کروز (Ted Cruz) سناتور ایالت تگزارس که کاندیداتوری او برای انتخابات اخیر ریایت‌جمهوری از جانب برادران میلیاردر چارلز و دیوید کخ حمایت می‌شد، درباره تغییبراتی اقلیمی صراحتاً گفته بود که چنین چیزی رخ نمی‌دهد (ain't happening). او مدعی شد که «اگر به داده‌های ماهواره‌ای در ۱۸ سال گذشته بنگریم، هیچ اثری از گرم شدن زمین گزارش نشده. این یک خطر برای تئوری‌های آنهایی است که گرمایش زمین را بیش از حد بزرگ جلوه می‌دادند. مدل‌های کامپیوتری آن‌ها چیزی را نشان می‌داد که ماهواره‌ می‌گوید رخ نمی‌دهد. ما دریافته‌ایم که اداره کل اقیانوس‌شناسی و جوشناسی آمریکا (NOAA) و دیگر سازمان‌های دولتی فدرال کتاب‌سازی می‌کنند».[۴]

گاردین هم در گزارش مفصلی آراء تک‌تک چهره‌های شاخص جمهوری‌خواه آمریکا درباره پدیده تغییرات آب‌وهوایی زمین را فهرست کرده است.[۵] در این فهرست نام دونالد ترامپ (Donald Trump) به خاطر توییت‌هایش می‌درخشد که از جمله نوشته بود:

«مفهوم گرم‌شدن زمین توسط چینی‌ها خلق شد با این هدف که صنایع آمریکا را غیر قابل رقابت کنند» (نوامبر ۲۰۱۲).

«گرم‌شدن زمین یک حقه محض و هزینه‌بردار است» (دسامبر ۲۰۱۳).

«مهملات پرهزینه گرم‌شدن زمین به پایان رسیده. سیاره ما بسیار سرد است و دمای اندکی را تجربه می‌کند، و دانشمندان طرفدار گرم شدن زمین به یخ چسبیده‌اند» و نیز: «همه رخدادهای آب‌وهوایی توسط حقه‌بازان مدعی گرم‌شدن جهانی به کار گرفته می‌شوند تا ما را برای مالیات‌های بیشتر به بهانه حفظ سیاره‌مان قانع کنند» (ژانویه ۲۰۱۴).

«اوباما فکر می‌کند که این مشکل شماره یک جهان امروز است. اما من فکر می‌کنم که این مسئله در پایین پایین‌های لیست است... من به آب‌وهوا و تغییرات باور دارم، و باور دارم که فراز و فرود خواهد داشت. این تغییرات به سال‌ها و قرن‌ها بستگی خواهد داشت... اما ما مشکلات بسیار مهمتری داریم» (سپتامبر ۲۰۱۵).

تد کروز هم در اکتبر ۲۰۱۵ خطاب به منتقدان خود در انکار پدیده تغییرات اقلیمی گفته بود: «تغییر اقلیمی علم نیست، مذهب است. به الفاظ آنها نگاه کنید وقتی به شما می‌گویند «منکر». واژه منکر در زبان علم جایی ندارد. یک دانشمند خوب، شکّاک است. در غیر این صورت، نبایستی یک دانشمند باشد. اما در زبان هشداردهندگان گرم‌شدن زمین، منکر زبان مذهب است که می‌گوید شما یک مرتد هستید، یک کفرگو.»

سانتور جیم اینهوف (Jim Inhofe) هم که برای تمسخر طرفداران نظریه گرم شدن زمین، در فوریه ۲۰۱۵ یک گلوله برف را در دست فشرده و با نگاه به به سقف سنا (به نشانه آسمان و جو کره زمین) گقته بود «سرد است، خیلی سرد، خیلی غیرعادی»، یک دهه قبل در اکتبر ۲۰۰۴ هم گفته بود: «گرم‌شدن زمین، بزرگترین حقه‌ای است که مردم آمریکا را دست انداخته. همان‌طور که قبلاً گفته بودم این یک واقعیت بود و امروز هم باقی مانده. شاید آنچه که این نیرنگ را اثرگذار کرده، این است که ما بارها و بارها شنیده‌ایم که این موضوع به عنوان گزاره‌ای علمی بی‌چون و چرا است و روی آن اجماع وجود دارد که اگر با کاهش گسیل گازهای گلخانه‌ای تغییر بنیادی در روش زندگی‌مان ندهیم، سبب گرم‌شدن زمین به شکلی فاجعه‌بار خواهیم بود. اما این به وضوح یک جمله نادرست است».

این مواضع البته بیشتر در خدمت سرمایه‌داری افسارگسیخته است تا مواضع محافظه‌کارانه سنتی حزب جمهوری‌خواه. منافع کمپانی‌های بزرگ آمریکایی سبب می‌شود سیاستمداران دست راستی اولویت محیط زیست را نادیده ‌گیرند، تا آنجا که آمریکا همچنان زیر بار تعهدات پیمان کیوتو (Kyoto Protocol) برای کاهش دفع گازهای گلخانه‌ای مهم‌ترین عامل از بین رفتن لایه اوزون و گرم شدن هوا که از قضا پدیده‌های غیرمترقبه ناشی از آن بیشتر دامن سواحل آمریکا را گرفته است - نرفته و همچون استرالیا اگرچه آن را امضا کرده‌ اما از تصویب آن سر باز می‌زند.

البته مواضع سنتی و مذهبی محافظه‌کاران آمریکایی در تقابل با جریانات نوین علمی و اجتماعی هم بحث مفصلی است، که باید در بطن جامعه مذهبی آمریکا بررسی شود. سمیر اکاشا (Samir Okasha) در «فلسفه علم» (Philosophy of Science: a very short interoduction) شرح داده است که توده‌ها و نخبگان مذهبی (پروتستان‌های انجیلی) در ایالات متحده، و به‌خصوص در ایالات جنوبی این کشور، که راضی نیستند معتقدات دینی‌شان را به مقتضای یافته‌های علمی دستخوش جرح و تعدیل کنند، چگونه در مقابل تدریس نظریه تکامل داروین که آن را در تضاد با سِفر آفرینش در عهد عتیق می‌دانند، در مدارس این کشور مقاومت کرده و «تأکید می‌کنند که داستان خلقت به روایت کتاب مقدس حقیقت است نه مجاز، و بر این اساس نظریه تکامل داروین یکسره نادرست است. این نظر موسوم است به «خلقت باوری» که در ایالات متحده حدود ۴۰% از جمعیت بزرگسال به آن قائلند... خلقت‌باوری وزنه‌ی سیاسی نیرومندی است که بر تعالیم زیست‌شناسی در ایالات متحده تأثیر چشم‌گیر داشته و بسیار مایه هراس دانشمندان شده است» (اکاشا، ص. ۱۷۱).

*انکار وجود جامعه؟

مارگارت تاچر (Margaret Thatcher) در مصاحبه ۲۳ سپتامبر ۱۹۸۷ با داگلاس کی (Douglas Keay) که با عنوان "Aids, education and the year ۲۰۰۰!" در مجله هفتگی Woman's Ownمنتشر شد، عباراتی را به کار برد که می‌گفت: «چیزی به نام جامعه وجود ندارد» (There is no such thing as society). البته خطایی در کار نبود و تاچر دو بار این عبارت را به تفصیل و با تعبیر متفاوت به کار برد که بعدها در سان‌دی تایمز (۱۰ جولای ۱۹۸۸) هم منتشر شد. [۶]

در یک کلام، او مدعی بود که: «چیزی به نام جامعه وجود ندارد، فقط مردان و زنان منفرد و خانواده‌هایشان وجود دارند».

البته موضع او در قبال جامعه، بیش از آنکه انکار یک واقعیت علمی (Scientific fact) به شیوه موضوعات قابل مشاهده و آزمایش فیزیکی باشد، تلاش برای تضعیف آن به مثابه یک برساخت اجتماعی (Social Construction) در ذهن سازندگانش بود. برای نیل به وضعیتی که نوام چامسکی (chomsky) رخداد آن در آمریکا را چنین توصیف می‌کند: «اگر ما در جامعه‌ای دموکراتیک زندگی می‌کردیم که در آن مردم سازمان‌یافته بودند، اوضاع کاملاً فرق می‌کرد؛ اما ما در چنین جامعه‌ای زندگی نمی‌کنیم. مردم اتمیزه شده‌اند».[۷]

اشاره وی به اتمیزه شدن (Atomization) مردم آمریکا در نظام نولیبرالی به معنای از بین بردن هویت و ساختارهای جامعه و اجتماع اتمیزه به شکل آسیب‌پذیر در برابر نظام‌های نولیبرال و شکل‌پذیر در نظام‌های فاشیستی و توتالیتر است. چرا که «در انتقاد مردم‌سالارانه از جامعه توده‌وار سه اصطلاح اصلی به طور تلویحی مطرح می‌شود. نخست، همراه با از دست رفتن وابستگی‌های گروهی فرد، وی هر چه بیشتر و بیشتر «ذره‌ای می‌شود»، و از همین رو، احساس عدم همبستگی با همنوعان خویش می‌کند. دوم، در نتیجه‌ی ذره‌ای شدن، فرد برای پذیرش ایدئولوژی‌های تازه آمادگی خواهد یافت و این در واقع طلب همبستگی ]جدید[ برای جبران همبستگی از دست رفته است. سوم، توتالیتاریسم یعنی نوعی همبستگی کاذب ظهور خواهد کرد که در آن، یک گروه نخبه بر جامعه تسلط تام و تمام می‌یابد. فرد اساساً به این دلیل از جنبش توتالیتر هواداری می‌کند که این جنبش امنیت را به او پیشکش می‌کند» (کوهن، ص ص. ۱۸-۲۱۷).

به یک معنی، نومحافظه‌کاران همان چیزی را می‌خواهند که مقدمه خیزش توده خشمگین و ظهور فاشیسم در آلمان شد: از بین رفتن یا انکار ساختارهای دیرپای اجتماعی، و «ذره‌ای شدن» اعضای جامعه‌ای که همبستگی آن از دست رفته و به جامعه توده‌وار تبدیل شده، به شکلی که بتوان آن را از بالا جهت‌دهی کرد. چه با ایدئولوژی فاشیستی در خدمتی یک حزب میلیتاریست و ناسیونالیست (شبیه حزب نازی)، چه با ایدئولوژی لیبرالیسم در خدمت کلان‌ سرمایه‌داران (از قبیل یک درصد سرمایه‌دار مسلط آمریکا).

این همان خطری است که باید در مواجهه با نومحافظه‌کاران هوادار سرمایه‌داری افسارگسیخته بدان توجه داشت و سنگر علم و جامعه را در مقابل آن که چیزی کم از ایدئولوژی‌های ویرانگر نظام‌های توتالیتر شوروی و هیتلری ندارد، خالی نکرد.

*منابع چاپی:

اکاشا، سمیر (۲۰۰۲). فلسفه علم. ترجمه هومن پناهنده (۱۳۸۷). تهران: فرهنگ معاصر.

بنتون، تد و کرایب، یان (۲۰۰۱). فلسفه علوم اجتماعی: بنیادهای فلسفی تفکر اجتماعی. ترجمه شهناز مسمی‌پرست و محمود متحد (۱۳۸۴). تهران: آگه.

کوهن، آلوین استانفورد. تئوری‌های انقلاب. ترجمه علیرضا طیب (۱۳۸۰). تهران: قومس.

منصوری، رضا. ایران ۱۴۲۷: عزم ملی برای توسعه‌ی علمی و فرهنگی. چاپ ششم (۱۳۸۷). تهران: طرح نو.

هایزنبرگ، ورنر (۱۹۶۹). جزء و کل. ترجمه حسین معصومی همدانی (۱۳۶۸). تهران: مرکز نشر دانشگاهی.

[۱]- واقعه لیسنکو اشاره دارد به نام تروفیم لیسنکو (Trofim Lysenko)، مسئول پژوهش‌های زیست‌شناسی در دوران استالین، که موفق شد مخالفت خود با ژنتیک مندل (Mendelian genetics) را به یک جنبش قوی علمی-سیاسی تبدیل کند. همزمان جریانی در بریتانیا هم وجود داشت که به علم کارگری گرایش یافت: «در آن زمان، دانشمندان و فلاسفه شوروی به بحث بر سر این موضوع آخری می‌پرداختند، و دانشمندان رادیکال عمدتاً طرفدار شوروی در بریتانیا گرایش به اتخاذ این موضع داشتند، تا زمانی که واقعه بدنام لیسِنکو در زیست‌شناسی شوروی رخ داد (see Lenin Academy ۱۹۴۹; Lewontin and Levins in Rose and Rose ۱۹۷۶ b; lecourt ۱۹۷۷; Benton ۱۹۸۰). به نام «علم پرولتاریایی» دانشمندن ژنتیک شوروی متهم به «بورژوا» و «ایدئالیست» بودن شدند. بسیاری دستگیر شدند، برخی مردند، علم ژنتیک در شوروی نابود و خسارت عظیمی به کشاورزی شوروی وارد شد» (بنتون و کرایب، ص. ۱۰۸).

[۲]- ضمن اینکه هایزنبرگ خود مسیحیِ معتقدی بود و سلسله بحث‌هایی در فلسفه و الهیات با فیزیکدانان دیگر داشت که در قالب کتاب «جزء و کل» (به آلمانی Der Teil und das Ganze) منتشر شده‌اند. از جمله می‌توان به فصل «علم و دین» (همان، ص ص. ۹۳-۸۳) اشاره کرد که بحثی است میان هایزنبرگ، بور و ولفگانگ پائولی با فیزیکدان ضددینی چون پل دیراک درباره عقاید دینی آلبرت اینشتین و ماکس پلانک. و نیز فصل «پوزیتیویسم، مابعدالطبیعه و دین» (همان، ص ص. ۱۸-۲۰۶) که مباحثات جالبی است با پائولی و بور درباره پوزیتیویسم منطقی (Logical Positivism) اصحاب حلقه وین (Vienna Circle).

[۳]- Climate Change Is Undeniable. So Why Is the GOP Still Denying It?

http://foreignpolicy.com/۲۰۱۶/۰۳/۱۱/climate-change-is-undeniable-so-why-is-the-gop-still-denying-it/

[۴]- Republican debate: Candidates talk climate change:

http://www.cbsnews.com/news/republican-debate-gop-candidates-talk-climate-change/

[۵] - Climate change and the Republican party: 'America is not a planet'

https://www.theguardian.com/environment/۲۰۱۵/nov/۲۳/climate-change-republican-party-trump-inhofe

[۶]- بنگرید در سایت بنیاد مارگارت تاچر:

- Who is society? There is no such thing! There are individual men and women and there are families and no government can do anything except through people and people look to themselves first.

- It is society that is at fault. There is no such thing as society. There is living tapestry of men and women and people and the beauty of that tapestry and the quality of our lives will depend upon how much each of us is prepared to take responsibility for ourselves and each of us prepared to turn round and help by our own efforts those who are unfortunate.

http://www.margaretthatcher.org/document/۱۰۶۶۸۹

[۷]-ترجمه مصاحبه چامسکی با سایت ژاکوبن را اینجا بنگرید:

http://tarjomaan.com/vdcj.heafuqexosfzu.html

اصل عبارت از این قرار است:

It would be different if it was a democratic country where people were organized, but they’re not. You know, they’re atomized.

https://www.jacobinmag.com/۲۰۱۵/۰۷/chomsky-interview-citizens-united-democracy-higher-education/

با اندكي تلخيص و اضافات برگرفته از خبرگزاري مهر، تاریخ انتشار: 15 شهریور 1395، کد مطلب: 3757627:www. mehrnews.com


اخبار مرتبط
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
United Kingdom
۱۶:۴۳ - ۱۳۹۶/۱۲/۰۳
0
0
لااقل منکر تخریب محیط زیست نمی تونیم باشیم
ن.ف83
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین
پرطرفدارترین