بسیاری ما را به سُخره گرفتند
دهیار روستای کریم آباد بیان میکند: در ابتدا مورد تمسخر بسیاری قرار گرفتیم؛ میگفتند «کشور سند ندارد شما برای روستا به دنبال سند هستید» حتی زمانی که باشگاه کشاورزان جوان را در روستا راه اندازی کردیم بسیاری به تمسخر میگفتند «باشگاهش به معنی بدنسازی است و کشاورزی آن به معنای بیل و کلنگ»!
غلامی با تاکید بر اینکه تمامی اهالی دست به دست هم دادیم تا روستایی را که رو به نابودی بود به یکی از بهترین روستاها تبدیل کنیم، تصریح میکند: در ابتدای کار این روستا دارای ۷۰ خانوار بود، اما امروز به ۱۳۲ خانوار رسیده است.
قابل اجرا بودن سند ۲۰ ساله روستا یکی از نکاتی بود که غلامی بر آن تاکید داشت و اضافه کرد: باتوجه به اینکه این سند همچون دیگر اسناد، بخشنامهای و دیکته شده از بالا به پایین نیست و از طرف دیگر آرمانگرایانه تنظیم نشده، بلکه با توجه به ظرفیتهای درون روستا تدوین شده است و سعی کردیم در تنظیم آن که دو سال به طول انجامید و حدود هشت سال از اجرایی شدن آن میگذرد، از دانش بومی و نظرات اهالی و حتی افرادی که از روستا مهاجرت کردند بهره گیریم، بنابراین قابلیت اجرایی شدن را داراست.
خراسان رضوی
تنها سازهای مردمی- مردمی موفق است
وی اجرای گفتمانهای دولتی- دولتی و مردمی- دولتی را مؤثر ندانست، خاطرنشان کرد: تنها سازهای مردمی- مردمی موفق است، چراکه هر کجا که مردم را پای کار نیاوریم، کارها نیمه تمام رها میشود، امروز در کریم آباد این نکته جا افتاده که تا مردم پای کار نیایند و کمک نکنند توسعه و آبادانی محقق نخواهد شد.
یک ظرافت درباره کمکهای گروههای جهادی
دهیار روستای کریم آباد تاکید میکند: حتی حرکت گروههای جهادی که از شهرها و دانشگاهها به روستا میآیند مورد نقد ماست؛ آنان به روستاها میآیند و خود دیوار میچینند و جوان روستایی هیچ دخالت و همکاری در این پروسه ندارد؛ معتقدیم که مردم خود باید پای کار بیایند.
وی ادامه میدهد: یکی دیگر از اقداماتی که انجام دادیم ثبت دانش بومی بود، بسیاری از کهنسالان سنتها و آیینی دارند که در صورت فوت آنان، از بین خواهد رفت به همین دلیل سعی کردیم، این دانش بومی را ثبت کنیم.
غلامی میافزاید: به طور مثال هر ساله مراتع ما شاهد حمله ملخ است و جهاد کشاورزی برای از بین بردن این ملخها هرساله هزینههای بسیاری متحمل میشود. از کهنسالان روستا خواستیم به ما بگویند در گذشته برای مبارزه با این ملخها چه میکردند که متوجه شدیم چشمهای به نام «پَرَک» وجود دارد که هر ساله در همین ایام پذیرای حضور پرندگانی است که اتفاقا علاقه بسیاری به این ملخها دارند، مردم روستا آب این چشمه را به ورودی روستا میکشاندند و اینگونه از شر ملخها رها میشدند.
دهیار روستای کریم آباد تاکید میکند: در کریم آباد به دنبال این هستیم که یک دهیار نداشته باشیم، بلکه همه دهیار و دلسوز روستا باشند و برای توسعه آن بکوشند.
میزان تغییرات روستا در این هشت سال پرسش دیگری بود که از وی پرسیدیم و در جواب گفت: روزگاری کودکان اقدام به شکستن شاخه درختان روستا میکردند، اما امروز تمام نهالها را به نام دانش آموزان سند زدیم و طریقه حفظ و نگهداری از درختان را به آنان سپردیم.
غلامی ادامه میدهد: یک روز را به نام روز «کریم آباد» نامگذاری و تمام کریم آبادیها را موظف کردیم که در این روز در روستا حضور داشته باشند تا بتوانیم از ظرفیت آنان برای توسعه روستا استفاده کنیم.
وی میافزاید: روزگاری هدر رفت آب در این روستا بالا بود، اما امروز با اجرایی شدن طرح تجدید منابع آبی، نه تنها میزان مصرف آب را کاهش دادیم که سطح زیر کشت را سه برابر و به سمت کاشت محصولات کم آب بر مانند زعفران حرکت کردیم.
مدیرانی که به سخره میگرفتند امروز معرفیمان میکنند
دهیار روستای کریم آباد میگوید: امروز کریم آباد به جایی رسیده که همان مدیرانی که ما را به سُخره میگرفتند، امروز ما را به عنوان روستای برتر معرفی میکنند.
غلامی ضمن بیان اینکه «کریم آباد کشور کوچک ما و کوچک ما زیباست» شعار ماست، میافزاید: روزگاری بچههای همین روستا از بردن نام کریم آباد خِجِل میشدند، اما اکنون ۹۰ درصد همین افراد عکس پروفایل خود را از کریم آباد میگذارند.
از روزنامهنگاری تا هجرت به حاجیبیگی
مسعود نبیدوست روزنامه نگاری است که سالها در رسانههای مختلف مشهد قلم زده و به واسطه دبیری در صفحه مردم روزنامه قدس با سبک زندگی روستایی آشنا میشود.
وی در ادامه تحقیقات خود با روستای «هیراج» در استان اصفهان آشنا شده که جمع زیادی از ساکنان آن از شهر به آنجا مهاجرت کردهاند؛ به این ترتیب با شناسایی روستای «حاجی بیگی» در تربت حیدریه به منظور توسعه آن، در آنجا ساکن میشود.
الگوهای فعلی توسعه مبتنی بر ضعف هستند و نه دارایی
نبیدوست در خصوص هدف خود از مهاجرت به روستا میگوید: معتقدم الگوی توسعه روستایی در بسیاری از مدلها صحیح نیست، چراکه بر مبنای ضعف روستا تبیین میشود و نه داراییهای آن.
وی ادامه میدهد: تفاوت مدل ما با مدلهای پیش از این دقیقا همین بود که سراغ داراییها و امکانات روستاییان رفتیم؛ از داراییهای هنری و فرهنگی گرفته تا خانه و باغ.
نبیدوست معتقد است: در سایر مدلها تغییرات در روستاها ناظر به اتفاقات بیرون و دیکته شده از جانب فرمانداران و دیگر مسؤولان است، اما در نگاه دارایی محور تمامی تغییرات پشتوانه درونی دارد و نوعی توسعه درونزاست.
حل مشکلات شهر زیر سایه حل مشکلات روستا
وی حل مشکلات شهر را منوط به برطرف شدن مشکلات روستاها میداند و تصریح میکند: در این مدل ساکنین روستا باید پای کار بیایند و خود برای جذب گردشگر اقدام به مرمت خانه هایشان کنند.
نبیدوست در بخش دیگری از سخنان خود بزرگترین چالش روستا را نبود فعال فرهنگی میداند و میافزاید: نبود همین فعالین فرهنگی سبب اصلی مهاجرت به شهرها شده است.
با خلاء نهادهای مردمی تصمیم ساز مواجه هستیم
وی تاکید میکند: در روستاها با خلاء نهادهای مردمی تصمیمساز مواجه هستیم و تقریبا فعالیت فرهنگی جدی را شاهد نیستیم.
نبیدوست ادامه میدهد: در حوزه سند پیشرفت و توسعه با چالش جدی روبرو هستیم و به طور کلی سندی در این خصوص نداریم و همین امر سبب شده روستاها با سلیقه فرمانداران و یا شوراها تغییر کنند.
وی یکی از مهمترین اهداف خود در روستای «حاجی بیگی» را تدوین سند ۱۰ ساله روستا خواند و تصریح کرد: بر اساس این سند تمام ظرفیتهای روستا از مسائل فرهنگی و اجتماعی تا اقتصادی مشخص میشود و پس از تنظیم آن میکوشیم با نوشتن میثاقنامه، اهالی را ملزم به رعایت آن کنیم.
نبیدوست ضمن تاکید بر حفظ و ارتقای نهادهای اجتماعی غیررسمی در روستاها، خاطرنشان میکند: به طور مثال روزگاری در همین روستاها نظام «یاوری» حاکم بود به این ترتیب که زنان با کمک یکدیگر نان میپختند و تقسیم شیر میکردند، امروز هم میتوانیم این نظامات و اجتماعات را ارتقا دهیم.
آیا بحث اقتصاد در روستا دارای متولی است یا خیر سوال دیگری بود که نبی دوست در پاسخ به آن گفت: فعالترین نهاد در روستاها کمیته امداد است. امروز از ۱۲۰ خانوار روستا ۷۰ خانوار تحت پوشش کمیته است و این یعنی هیچ وقت نگاه صحیحی به حل مشکل روستا وجود نداشته است.
وی تاکید میکند: چنانچه کمیته امداد میخواهد در روستاها برنامهای داشته باشد باید در ارتباط با همان نهادهای مردمی باشد.
روستاهایی رهاتر از رها
نبیدوست معتقد است که روستاها رهاتر از آن چیزی هستند که تصور میکنیم و به طور کلی هیچ فرد و نهادی وجود ندارد که در حوزه آموزش مسائل اقتصادی در روستاها اقدامی انجام دهد.
وی میافزاید: برخی روستاییانِ ما از سمهایی در کشاورزی استفاده میکنند که به ۵۰ سال پیش بازمیگردد و این درصورتی است که کشاورزی مدرن امروز از سمهای ارگانیک که خطر کمتری هم دارند بهره میبرند.
نبیدوست بار دیگر تاکید میکند: باید فعال فرهنگی در روستا وجود داشته باشد تا همه مسائل را آموزش دهد.
احیای «عروسکهای» حاجی بیگی
وی یادآوری میکند: یکی از ظرفیتهای «حاجی بیگی» عروسک بومی این منطقه است که کوشیدیم آن را که زمانی ارزشمند بود احیا کنیم؛ امروز هر عروسک به اسم یکی از زنان روستا نامگذاری میشود و به فروش میرسد؛ این عروسکها نماینده فرهنگ و لباس این منطقه هستند.
نبیدوست بیان میکند: همچنین یکی دیگر از ظرفیتهایی که در حوزه اقتصاد منطقه وجود دارد سبزیهای کوهی است. امروز زنان با جمع آوری این سبزیها و خشک کردن و به فروش رساندن آن در مشهد، به اقتصاد خانواده کمک میکنند.
«ما را به خیر تو امید نیست، شر مرسان»
وی یکی دیگر از مشکلات فعلی روستا را ایجاد مزاحمت برخی نهادها دانست و گفت: سیاست برخی نهادها به گونهای است که باید به آنها «بگوییم کمک نمیخواهیم، لطفا خرابکاری نکنید»!
نبیدوست به معضل خالی از سکونت شدن روستاها اشاره و آن را خطری برای شهرها میداند و اظهار میکند: روستاهای ما برخلاف روستاهای دیگر شهرها زادگاه فرهنگ است و ضرب المثلها در همین روستاها خلق شدهاند.
وی بیان میکند: چنانچه این روستاها را از دست بدهیم پیشینه فرهنگی خود را از دست دادهایم، بنابراین تا زمانی که کهنسالان ما در این دنیا هستند باید دانش بومی آنان ثبت و به نسل بعد منتقل شود.
تصمیمگیری در مرکز و اجرا در روستاها سبب نابودی شده است
همانگونه که بسیاری از کارشناسان معتقدند راه نجات کشور از مسیر نجات روستاها میگذرد و این نجات تنها از مسیر توجه به درون امکانپذیر است.
بارها شاهد بودهایم که تصمیمگیری در مرکز و پیدا کردن آن در شهرها و روستاهای ما چه پیامدهای جبران ناپذیری را به بار آورده است.
اینکه طرحی را در مرکز به تصویب برسانیم و این طرح به همان نحوی که در جنوب کشور اجرا میشود در شمال و شرق و غرب اجرا شود، جز نابودی بافت روستایی و افزایش مهاجرت به شهرها ثمره دیگری نداشته است.