پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۲۸۰۹۷۹
تاریخ انتشار : ۲۱ خرداد ۱۳۹۹ - ۱۷:۱۹
جنگلِ روزگار ما، به ویژه با گسترده و دگرگون شدن بازدارنده‌هایی که پایداری جنگل‌ها را در این دورانِ بهره‌کشی افسارگسیخته با نام «پیشرفت» نشانه رفته، نیازمند ساماندهی است
شعار سال: دست نهادن اندیشه‌پردازان طرح‌های جنگلداری بر تنها ۴۷ درصد پهنه جنگل‌های شمال که در گفتمان رایج دربرگیرنده «چوب صنعتی» است و چرایی به کار نبستن این طرح‌ها در رویشگاه‌های ایران و تورانی یا جنگل‌های بلوط زاگرس، برای بیان سایه گستری دیدگاه مالی و اقتصادی جنگلداری «چوب‌محور» بر هدف‌های نگاهبانی و نگاهداری «جنگلبانی» بس است. نکته دیگر آنکه در پی ریل‌گذاری نادرست تاریخی، به کار بستن طرح‌های جنگلداری را بدون درنظر گرفتن «شایستگی» و بدتراز آن، بدون «پایش» درست، به پیمانکاران بخش خصوصی واگذار و این زیستگاه‌های ارزشمند را با «قانون بازار آزاد»، «خودگردان» اداره کردیم.

چکیده مدیریت خودگردان طرح‌ها بر پایه آرنگ «اقتصاد درون‌زای جنگل» یعنی اینکه چوب جنگل را بفروشیم، دامنه سودی به پیمانکاران پرداخت و پس از برداشت دیگر هزینه‌ها، آنچه ماند را برای ساماندهی جنگل به کار گیریم. این نگرش، خاستگاه مسوولیت‌گریزی تاریخی دولت در برابر جنگل‌های کشور شد، چرا که «خودگردانی» جنگل در ۶ دهه گذشته دستاویزی شده تا دولت‌ها به جنگل‌های شمال به عنوان بنگاه اقتصادی و کارخانه تولیدی بنگرند.

در حالی‌که «زیستگاه‌های هیرکانی - کاسپیانی» برخلاف جنگل‌های اروپا دست کاشت یا کشتزار نیستند که امروز کاشته و فردا برداشت شوند. این جنگل‌ها بازمانده‌های دوران سوم زمین شناسی هستند و در زمین همانند ندارند بنابراین روا نیست با روش اروپایی و پیشِ رو گرفتن «دانش وارداتی و ترجمه بنیان» از این جنگل‌ها بهره‌برداری چوبی کنیم.

این ساختار اکولوژیک یکتا، نگاه و مدیریت یگانه یا به بیان دیگر «مدیریت بومی» می‌جوید. نگاه و روش ساماندهی بومی از دیدگاه سازمان‌های مردم نهاد نیز عبارت از بازدارندگی از هرگونه بهره‌برداری چوبی از این اندوخته‌های ژنتیکی، بیرون راندن دام از جنگل، جلوگیری از تغییر کاربری و زمین‌خواری، بازداشتن از هرگونه دست‌اندازی در ساختار هیدرولوژیک این زیستگاه در برگیرنده سدسازی‌ها و طرح‌های جابه‌جایی آب، بازدارندگی از ساخت بزرگراه‌های نوین و بهره‌گیری از کانسار‌ها و ساماندهی گردشگری و بهره سخن «نگاهبانی و نگاهداری» ویژه است که انجام شدن آن هم نه نیازم

ند «هزینه» بلکه نیازمند آهنگ و اراده‌ای برای «سرمایه‌گذاری» بلندمدت است. دولت و ملتی که بالنده به میزبانی این دارایی یگانه و یکتا هستند، باید بُن مایه‌های مالی آن را هم با اولویتی ویژه فراهم کنند. این بُن مایه مالی یا همان «سرمایه‌گذاری»، رقم‌های دست‌نیافتنی‌ای نیست. یک دهم بودجه ساخت سدی نه چندان بزرگ مانند سد البرز، برای مدیریت بهینه جنگل‌های شمال در یک سال بس است. اگر نتوانستیم یا به نظر نگارنده با انگیزه‌هایی «نخواستیم» که چنین شود، روا نیست و نباید پیکان انگِ کارشکنی‌ها را به سوی سازمان‌های مردم نهاد نشانه رویم.

۶۰ سال پیش هنگامی‌که نخستین طرح‌های بهره‌برداری چوب در جنگل‌های شمال با آمدنِ مستشارانی از اتریش، کانادا، امریکا، رومانی و حتی پاکستان آغاز شده، هنوز دانش و جایگاه محیط زیست و نگرانی‌های پیرامون آن چنین گسترده و همه‌گیر نبود. شاید اگر آن روز‌ها از ته‌نِشست کربن یا پدیدآوردن و اندوختن آب شیرین به عنوان کارکرد‌های جنگل گفت و شنودی به میان می‌آمد، درک و دریافت آن کمتر باورپذیر بود. اگرچه امروز نگاه‌ها در گذر زمان و با دستمایه‌سازی از دستاورد‌های دانش بنیان دگرگون شده است.

با همین نگرش، امروز باید «جنگلداری» و «جنگلبانی» را دو دیدگاه ناهمسان و ناهمسو بدانیم. «جنگلداری»، دانشی بر پایه دانش‌های اقتصاد و مهندسی و با هدف «خلق ثروت و اشتغال» و با نگاهی «منبع» پندارانه به «طبیعت» است، اما «جنگلبانی»، دانشی بر پایه زیست بوم برای «بهره‌گیری پایدار از توانمندی‌های زیستی جنگل» بدون به کاربردن مهندسی و با نگاهی «زیست بوم/زیستگاه» گرایانه به «طبیعت» است.

نگاه دانشوران جنگلداری به جنگل، نگاهی «اِکونومیک» و نگاه دانشوران جنگلبانی به جنگل، نگاهی «اِکولوژیک» است. این دو «دیدگاه» ناهمسو، مایه دو «برداشت» ناهمسان و پیامد آن نیز در پیش گرفتن دو «روش» ناهمسو و ناهمسان در کار نگاهداری، نگاهبانی و بهره‌برداری از گنجینه هیرکانی - کاسپیانی شده است. گنجینه‌ای که در پی کمتر از یک سده مدیریتِ «مهندسی محور»، از زیستگاهی «تجدیدپذیر» به خرابه‌ای «تجدیدناپذیر» دگرگون شده و آینده درخشانی برای آن پیش‌بینی نمی‌شود.

کوتاه سخن آنکه، دست یافتن به هدف‌های «ملی – محلی» جنگلداری و پخش درآمد دوره‌ای و ناپایدار خلق شده آن، نیاز‌های شمار بسیار اندکی از مردمان دارنده این ثروت را پاسخ می‌گوید، اما «آرمان جهانی» جنگلبانی، «جهان شمول» است و مرز‌های سیاسی و جغرافیایی را به رسمیت نمی‌شناسد و «دادگرانه» در سراسر زمین و میان همه زیست‌مندان گسترش می‌یابد.

 نو نهالِ «طرح تنفس» پیشاهنگی برای جایگزینی «جنگلداری» با «جنگلبانی» است. این دو «روش» را بیشتر اندیشه کنیم و نسبت خود را با آن باز نماییم.

شعارسال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از سایت خبری اسکان، تاریخ انتشار: ۲۱ خرداد ۱۳۹۹، کد خبر: ۲۸۰۲۹، www.eskannews.com/
اخبار مرتبط
خواندنیها و دانستنیها
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین