شعار سال: مجید اخشابی گفت: یک فرد به راحتی میآید با خواندن یک تک آهنگ و کلیپهای رقص و آواز در فضای مجازی به شهرت میرسد و پس از حضور در تلویزیون به رسمیت هم شناخته میشود و با همین اعتبار به راحتی به کشورهای دیگر مهاجرت کرده و در آنجا به تولید محتوای ضد فرهنگی کشور خودمان میپردازد.
مجید اخشابی، خواننده، آهنگساز و نوازنده شاید نیازی به معرفی نداشته باشد و علاوه بر اهالی موسیقی، بسیاری از مردم نیز با صدای او در بسیاری از تیتراژهای سریالهای تلویزیون آشنا و خاطره داشته باشند. او علاوه بر خوانندگی، تحصیلات آکادمیک موسیقی دارد و سال هاست در این زمینه در حال تدریس و شاگردپروری است. با اخشابی به بهانه حال ناخوش این روزهای موسیقی، خوانندههای یک شبه و اعتباری که خود رسانه به آنها میدهد، به گفتگو نشسته ایم.
* این روزها متاسفانه شاهد این داستان تلخ هستیم؛ خوانندههایی که از موسیقی چیزی نمیدانند بازار موسیقی را در دست گرفته اند در صورتی که اساتید موسیقی خانه نشین شده اند.
اخشابی: تا موقعی که گوشی برای شنیدن وجود دارد هرکسی به خودش اجازه میدهد که وارد عرصه موسیقی شود و ذهن و گوش مردم را مشغول کند و به پولی برسد و بازار مکارهای برای خودش بسازد.
هر کسی که بتواند با انتشار یک فایل یا یک صوت در فضای مجازی به شهرت برسد و همه به او توجه کنند و تحسینش کنند و بخواهند با او عکس و امضا بگیرند؛ طبیعی است که از این اتفاق استقبال میکند و نمیشود همع تقصیر را به گردن او انداخت.
یک بخشی از تقصیر این ماجرا برگردن مخاطبین است که هرچیزی را گوش میکنند و برایش به به و چهچه میکنند؛ مردم باید کارها را گزبنش و ارزیبای کنند و ببینند که آن کار اصلا ارزش و محتوای مناسبی دارد یا خیر؛ اگر داشت آن را بشنوند.
هر جوانی دوست دارد رویاهایش را دنبال کند و به آن برسد، اگر مخاطبین صاحب دقت، اندیشه و زیبایی شناسی نباشند وضعیت موسیقی از این حالت خارج نمیشود.
الان یک جوان که از خانه پدر و مادرش قهر میکند میآید و خواننده میشود* قدیمترها کسی که میخواست خواننده شود چند سال آموزش میدید، چندین سال نزد اساتید مختلف میخواند تا بتواند خواننده شود و به شهرتی برسد، اما الان با یک تکآهنگ و چند کلیپ رقص و آواز در فضای مجازی خوانندهها مثل قارچ سبز میشوند.اخشابی: در روزگار قدیم مردم به هرکسی که میخواند خواننده نمیگفتند، بالاخره صدا یک معیارها و الگویی داشت و با خوانندههای برتر مقایسه میشد و اگر میتوانست رکورد زیبایی را رقم بزند آن موقع میگفتند خواننده است، اما الان هیچ متر و معیاری وجود ندارد و هر کسی که با نرمافزارهای موسیقی و صداسازی کار کند را خواننده میخوانند.
همین لایکهایی که درفضای مجازی پای پستهایشان میگیرند باعث میشود یک خواننده ظهور و بروز کند؛ مردم قبلا بهتر تشخیص میدادند که چه کسی خواننده است.
الان یک جوان که از خانه پدر و مادرش قهر میکند میآید و خواننده میشود و مردم او و زندگیاش را دنبال میکنند درصورتیکه نه بلد است درست حرف بزند و نه محتوای ذهنی درستی دارد؛ تمام رفتار و کردارش ادا و اصول و بچهگانه است.
یک سری مسخره بازی و کارهای چیپ از این افراد در فضای مجازی و کارهایشان میبینم که برایم قابل درک نیست و میگویم آیا این کارها ارزش دیدن و لایک دارد؟ بعضی وقتها هم میگویم نکند نگاه من با مردم فاصله گرفته است که اینگونه چیزها برایم جذابیت ندارند، ولی وقتی که رجوع میکنم به چیزهایی که یاد گرفتهام میبینم که این کارها ضدارزش است و چیزی ندارد که حتی بخواهیم به آن توجه کنیم و عمرمان را حتی در حد چند ثانیه صرف دیدن آنها بکنیم.
رسانهها قورباغه را رنگ میکنند و به جای قناری به مردم قالب میکنند* در حال حاضر رسانههای مختلفی به خصوص رسانه ملی در دیده شدن و اعتبار بخشیدن به چنین افرادی نقش مهمی ایفا میکنند.اخشابی: رسانهها در این زمینه نقش دارند، اما رسانه مثل یک ویترین است که جنسهای بنجل را در جلوی ویترین میگذارند و آن را به فروش میرسانند؛ این کار و ماهیت رسانه است که چیزی را معرفی بکند و ما میتوانیم از رسانههای مختلف هزار مدل چیزهای مخلف ببینیم و انتخاب کنیم که مصرف کننده آن باشیم یا خیر، اما این بحث در مورد تلویزیون که رسانه ملی است متفاوت است و ما نباید چنین تبلیغ شدنهایی را در تلویزیون ببینیم که متاسفانه میبینم.
بعضی وقتها متحیر میشوم که آیا چنین ادایی تشویق و لایک دارد؟ یک نفر که یک شیرینکاری و ملق بازی در میآورد را در صدر مجلس قرار میدهند و میگویند حرف بزن، بعدا مشخص میشود که این آدم فیک بوده است و ارزش توجه کردن نداشته و با یک پشت پا همه چیز را خراب کرده است. رسانهها در این مورد نقش اساسی دارند.
دیگر نمیشود به رسانهها اعتماد کرد، چون قورباغه را رنگ میکنند و به جای قناری به مردم قالب میکنند، البته من نمیگویم تمام رسانهها این کار را میکنند. من میگویم در تبلیغات اصلا نباید به رسانهها اعتماد کرد.
مردم هم باید هوش و ذکاوت هنری خود را به کار بگیرند و انتخاب کنند که چه آهنگی رو گوش کنند و اجازه بدهند که فرزندانشان هم گوش کنند، ببینند آیا محتوا و ارزش دارد که آن اهنگ را بشنوند یا خیر؟
برنامه آموزشی موسیقی در تلویزیون نداریممسئولان فرهنگی و رسانهها و علی الخصوص رسانه مالی باید در زمینه فرهنگ سازی و آشنایی مردم با هنر اصیل و پاک عمل کنند که متاسفانه هیچکاری در زمینه ارتقاء سطح آگاهی مخاطب نمیکنند؛ رسانه ملی ما در این زمینه بسیار کمکاری میکند، موسیقی پخش میکند، اما از موسیقی خیلی خیلی کم حرف میزند و به ندرت برنامههای آموزنده در خصوص هنر و مخصوصا موسیقی در تلویزیون میبینیم.
تلویزیون باید برنامه آموزشی تولید کند و به مردم یاد بدهد که چه نکاتی را باید در انتخاب یک محصول فرهنگی در نظر بگیرند و مثلا یک موسیقی را گوش بدهند.
یک فرد به راحتی میآید با خواندن یک تک آهنگ و کلیپهای رقص و آواز در فضای مجازی به شهرت میرسد و پس از حضور در تلویزیون به رسمیت هم شناخته میشود، همین آدم بعد از مدتی به دلیل وجهه هنری که پیدا کرده است به راحتی میتواند به کشورهای دیگر مهاجرت کند و متاسفانه در آنجا به تولید محتوای ضد فرهنگی کشور خودمان میپردازد، اینجا توپ در زمین مسئولان فرهنگی است. کسی که هیچ در مورد موسیقی یا آن هنر نمیداند، زمام امور فرهنگی را سالها در اختیار میگیرد.
وزارت ارشاد در زمینه آموزش موسیقی و فرهنگسازی هیچ کاری نکردهمظلومترین حوزه در این کشور حوزه فرهنگی است و هرکسی را که در جای دیگری به کار نمیآید را به حوزه فرهنگی میفرستند و یک مسئولیت به او میدهند در صورتیکه باید به مقوله فرهنگ و هنر بیش از هر چیزی اهمیت داده شود چرا که همین هنر و فرهنگ است که نسلها را تربیت میکند.
مسئولانی در مقوله فرهنگ و هنر داشته ایم و داریم که در زمینه هنر از کمترین سواد برخوردارند.
وزارت ارشاد تنها کاری که میکند این است که مجوز بدهد یا ندهد و اصلا در زمینه آموزش و فرهنگسازی هیچ کاری انجام نمیدهد.
*متاسفانه گاهی اوقات میبینیم هنرمندان بنام و با تجربه و خیلی توانمندی با این به اصلاح خوانندههای دو روزهای که چیزی از موسیقی نمیدانند همکاری میکنند و حتی دیده میشود که به صورت مشترک با آنها در یک آهنگ میخوانند.اخشابی: دلیل این فاجعه را نمیدانم چیست، به نظرم فقط میتواند جنبه مالی داشته باشد.
همه ما از این پیشنهادات اغواگرانه داریم که ممکن است در قبال انجام دادن آن چیزی را بدست بیاوریم و چیزهایی را از دست بدهیم؛ بخش مهمی از شخصیت هنرمند را انتخابهایش میسازد و نه این که چه جیزی را انتخاب کند، این مهم است که چه چیزهایی را انتخاب نکند، این خیلی مهمتر از کارهایی است که انجام میدهد.
نوک پیکان را صرفا نمیتوانیم به یک جهت نشانه بگیریم، باید به سه جهت نوک پیکان را نشانه بگیریم، مردم سطح سلیقهشان تنزل پیدا کرده است، هنرمندان آثار با کیفیت مانند قبل تولید نمیکنند و آن طور که باید زحمت نمیکشند و سادهانگارانه با قضیه برخورد میکنند و در آخر رسانهها و درکل سیستم مدیریتی هم دچار خطا هستند.
ما متاسفانه هیچ مدیریت کلان فرهنگی نداریم.* واقعا شاید تصور آینده موسیقی به این روال وحشتناک باشد.اخشابی: بله، ممکن است در یک یا دو دهه آینده چیزی از موسیقیمان باقی نمانده باشد و امثال شجریان برای ما افسانه شوند و دیگر هیچوقت تکرار نشوند و دیگر روزگار چنین فردی را در موسیقی به خود نخواهد دید.
متاسفانه داریم میراثی را از دست میدهیم که جبران کردنشان بسیار سخت و حتی غیرممکن است.
چیزی از موسیقی اصیل ایرانی باقی نمانده است، شخصیت ایرانی موسیقی سنتیمان را نتوانسته اند حفظ کنند، اکثر خوانندههای سنتیمان هم به سمت و سوی موسیقی پاپ کشیده شدهاند و از سازهای غربی در آثارشان استفاده میکنند.
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از شبکه اطلاع رسانی راه دانا، تاریخ انتشار: 7 آبان 1399، کدخبر: 1661748، www.dana.ir