شعار سال: امروزه هوشمندسازی به کلیدواژهای در مدیریت کشاورزی تبدیل شده است بهگونهای که نقش تعیینکننده خود را در حوزههای مختلف به نمایش میگذارد. به همین دلیل به نظر میرسد گذار از کلیدواژه سیاستهای تجربهشده یا برنامههای پاسخدادهشده درگذشته برای مدیریت مسئلههای اقتصادکشاورزی لازم و ضروری است و باید بهنوعی این مهم را در دستور کار قرار داد زیرا عدم توجه به موضوع هوشمندسازی در حل مسئلههای اقتصادکشاورزی مترادف با ایجاد و یا تشدید ریسکهای فراروی بخش کشاورزی است که در سالهای اخیر بهشدت تجربهشده است و ناکارآمدی راهحلهای سنتی، جزیرهای و بدون تحلیل از قوتها و فرصتهای پیش روی ناشی از بهکارگیری آنها را نشان داده است. در این چارچوب، بخش مهمی از بودجه صرف مدیریت رفتارهایی در بخش کشاورزی بهویژه در حوزه اقتصادکشاورزی میشود که نتیجهای جز تزریق ناکارآمدی و اثربخشی تشدیدکننده ریسکها و تبدیل آنها به بحران نداشته است. بهبیاندیگر، مسئلههای کشاورزی خود را با شرایط جدید انطباق داده و حتی با مسئلههای دیگر موجود در بخش کشاورزی پیوندهای چندگانهای را برقرار مینمایند تا بر بخش کشاورزی هزینه تحمیل نمایند و هوشمندی خود را در عمل به لحاظ اثرگذاری نشان میدهند درحالیکه مدیریت کشاورزی همچنان نگاه سنتی به مسئلههای کشاورزی دارند و فکر میکنند مسئلههای کشاورزی نیز سنتی هستند و با مدیریتهای تجربی تاریخ گذشته میتوان آنها را مدیریت کرد.
با این مقدمه سؤال این است که آیا وقت آن نرسیده است تا مدیریت بخش کشاورزی از "سطل زباله"راهحلها برای تصمیمگیری استفاده ننماید و بیش از این در دام راهحلهای با اثربخشی بسیار پایین و یا تزریقکننده ناکارآمدی در حل مسئلههای کشاورزی گرفتار نشود؟ چه دلیل قابل توجیه اقتصادی- اجتماعی برای استفاده از راهحلهای سنتی، غیرهوشمند و ناکارآمد برای حل مسئلههای هوشمند اقتصادکشاورزی وجود دارد؟
به نظر نویسنده، در عصر دانایی محوری و استفاده از راهحلهای دانشمحور وقت آن رسیده است تا از سطل زباله راهحلهای سنتی گذار داشت و مسیر تعالی را در حل مسئلههای کشاورزی با گذار به راهحلهای هوشمند برای مسئلههای هوشمند داشت اما به نظر میرسد برخی از مدیران به سه دلیل قصد استفاده از ابزارهای هوشمند و در نتیجه راهحلهای هوشمند را برای حل مسئلههای کشاورزی ندارند:
(1) عدم باور به اینکه مسئلههای کشاورزی هوشمند شدهاند و با توجه به مجموعه شرایط پویا، رشد فراینده دارند، تغییر شکل، فراوانی و شدت اثر مییابند، قدرت ترکیبپذیری دارند و اثرات خود را در کل زنجیره نشان میدهند، (2) عدم آگاهی از وجود راهحلهای هوشمند برای حل مسئلههای هوشمند کشاورزی که خود ناشی از تفکر سنتی مبتنی بر تجربه، عدم بهروزرسانی دانش مدیریت و تصمیمگیری و مدیریت ریسکهای کشاورزی و در نهایت عدم استفاده از مشاورههای مدیریتی مدبرانه در چارچوب هوشمندسازی راهحلها است و (3) عدم اعتقاد و باور به نوگرایی در راهحلها برای حل مسئلههای کشاورزی هوشمند و مزمن شده کشاورزی که ناشی از اعتماد بیشازحد به تجربههای مدیریتی پرهزینه است و منافع مدیریتی فردگرا را در این رویکرد میدانند و اعتقاد چندانی به خروج از مدیریت سلسلهمراتبی ندارند. در هر سه حالت، ریشه این نوع رویکرد به حل مسئلههای کشاورزی ناشی از پیلهای است که مدیران به دور خود و برخی اطرافیان سنتی خویش تنیدهاند و حاضر نیستند در این پیله شکاف ایجاد کنند، به اطراف خود نگاه دقیق و متفکرانه داشته باشند و اساساً نگاه این گروه از مدیران به مدیریت نگاه مربیگری نیست و تلاش نمینمایند از هوش معنوی بهرهبرداری نمایند. بهبیاندیگر، مدیران سنتی باید حداقل به راهحلهای هوشمندانه برای حل مسئلههای هوشمندکشاورزی اجازه ظهور (حتی غیرعملیاتی) بدهند و بر اساس منافع مدیریتی فردگرایانه منافع این نوع راهحلها را مورد ارزیابی قرار دهند تا در صورت عدم تعارض با منافع مدیریتی آنها، در بخش کشاورزی عملیاتی شوند. این راه، راه حداقلی است تا زمانی که مدیران تنها به فکر منافع فردی و پایداری مدیریتی خویش هستند نه منافع بخش کشاورزی، وگرنه اکثر متخصصین میدانند و بر این باورند که استفاده از راهحلهای هوشمند داروی درمان مسئلههای هوشمند تنیده شده بر بخش کشاورزی هستند و میتوان با این نوع رویکرد، منافع بسیاری را در بخش کشاورزی تزریق کرد و مقدمات تحول کشاورزی را رقم زد. در این چارچوب پیشنهاد میشود شورایی متشکل از خبرگان و نخبگان از درون و بیرون بخش کشاورزی متشکل از اعضای هیئتعلمی دانشکدههای کشاورزی، مراکز تحقیقات کشاورزی، نخبگان جوان کشاورزی، نهادهای خصوصی کشاورزی و حتی کشاورزان دارای ایدههای راهگشا تشکیل شود تا بتوان با ارجاع مسئلههای کشاورزی به این شورا، راهحلهای جامع و هوشمند عملیاتی برای حل مسئلههای کشاورزی را دریافت کرد تا از خسارتهای موجود در بخش کشاورزی ناشی از عدم مدیریت این مسئلهها جلوگیری شود.
امید اینکه این پیشنهاد با فوریت در دستور کار نهاد عالی کشاورزی قرار گیرد تا بتوان ریسکهای فراوان موجود در بخش کشاورزی را مدیریت کرد. عملیاتیسازی این پیشنهاد خود نیازمند هوشمندی مدیریتی است که اهمیت پیشنهاد و مزایای فراوان ناشی از این پیشنهاد را از زوایای مختلف مورد مداقه و بررسی قرار دهد تا در صورت مثبت بودن آن، از آن برای تولید منافع در بخش کشاورزی استفاده نماید.
محمد قربانی. استاد دانشگاه فردوسی مشهد
اختصاصی پایگاه تحلیلی- خبری شعار سال