شعارسال:چندین سال است که از ساخت مدارس نوین در ایران میگذارد و چندین سال است که انقلاب اسلامی در ایران اتفاق افتاده است. اما چرا ما همچنان در بحث کتاب آن هم در مدارس زیر خط فقر مطلق قرار داریم؟
آیا از مدارس و آموزش و پرورشی که کتاب در اولویت نیست جامعهای کتاب خوان و اندیشه ورز شکل میگیرد؟
آیا متولیان آموزشی ایران، اهمیت وجودی کتاب را میدانند؟
آن قدر وضع کتابخانههای مدارس ایران تاسف بار است که حتی بیان و نوشتار پیرامون آن دردناک مینماید. مدارس و سیستم آموزش و پرورشی داریم که کتاب در آن جایگاهی ندارد و تنها یک سری کتابهای درسی برای انتقال ربات وار مطالب مشخصی به دانش آموزان استفاده میشود، به عبارتی هیچ گونه تلاش خاصی برای ارزش کتابخوانی انجام نمیگیرد. انسان، مدرسه و کتاب، این سه کلمه یا مقوله مرتبط در جامعه انسانها منجر به رشد جامعه انسانها شده است، اما هر کدام از این مقولات به طور جداگانه قابل بحث میباشد و به عبارتی میتوان هر کدام را جداگانه بررسی کرد که معنای مورد تصور ما از آنها چه میباشد تا فهم درستی از اهمیت وجود کتاب در مدرسه داشته باشیم.
کتاب
درابتدای کلام، لازم مینماید که خود کتاب از نظر وجودی و هویتی بررسی شود تا مشخص گردد که آیا کتابهای درسی یا هر کتابی را میتوان در مقوله کتاب گنجاند؟
آنچه از تعاریف بر میآید تعریف دقیق و مشخص و مورد قبول همگان وجود ندارد. به طور کلی به نوشتهای که از صفحات مشخص و به هم متصل و منظم که محتوای هدفمند دارد میتوان نام کتاب را برداشت کرد پس کتاب درسی یک کتاب است. اما آیا در ارزش گذاری محتوایی کتابها همه کتابها به یک شکل میباشند؟
از نظر ارزش گذاری انواع مختلف کتاب چه از نظر تاریخی و محتوایی و کارکردی و ... وجود دارد، و اگر بخواهیم کتابهای درسی را نسبت به کتابهای دیگر ارزش گذاری کنیم میتوان با توجه به ساختار محتوایی، پدیدآورندگان، دست چندم بودن مطالب آن، و چیده شده بودن محتوا بر اساس یک سری ایدئولوژی و همچنین از شکل و شمایل به دلیل ظاهری تکراری و جلدهایی نازیبا و یا تکراری و موارد دیگر مانند تقسیم بندی محتوایی و دقت و غیرجذاب بودن این نوع کتاب را در سطح بسیار نازلی قرار داد و میتوان این نوع کتابها را کتابهای اجباری همگانی ایدئولوژیک دانست که ممکن است افراد یک جامعه به اجبار آن را دردست بگیرند و کتابی که به اجبار در دست گرفته شود هر چند منافعی متصور باشد باز هم میتوان گفت این کتابها از بسیاری جهات نمیتوانند یک کتاب خوب یا حتی قابل قبول باشند و برای فهم این موضوع به این نکته توجه کنید که اگر در یک کتابخانه چنین کتابهایی باشند مردم و کودکان و یا همان دانش آموز و دانشجو به چه میزان برای آنها ارزش قائل شده و توجه میکنند و به اختیار برداشته و میخوانند؟
تا اینجا تا حدودی ارزش کتابهای درسی دیکته شده را مورد بررسی قرار دادیم، اما هدف از این ارزش گذاری این بود که بدانیم و در نظر بگیریم که کتابهای درسی اجباری نمیتوانند به معنای واقعی دانش آموز و انسان را با مقوله ارزش کتاب و لذت کتابخوانی همخوان کنند و حتی ممکن است نتیجه عکس از این کتابهای اجباری حاصل گردد.
در نتیجه یا باید روند کتابهای درسی در مدارس تغییر کند و
آزادی انتخاب کتاب به معلم و دانش آموز داده شود و یا اینکه در کنار چنین کتاب هایی، کتابهای پرمحتوا و اصیل و زیبا و متنوع در جلوی چشم افراد باشد تا بتوانند شکلهای مختلف و محتواهای گوناگون کتاب را دریابند.
پس تا اینجا مشخص شد که کتب درسی نمیتوانند به معنای واقعی جایگزین همه کتابها گردند و سطح نازلی از کتاب میباشند و این سطح نازل کتابها باعث کتاب زدگی کودکان و نوجوانان میگردد.
همان طور که گفته شد یکی از راههای برون رفت از سطح نازل کتابهای درسی و روند آن، وجود کتابهای متنوع و اصیل در کنار دانش آموز میباشد به طور مثال وقتی معلم در کتاب فارسی به درسهای مرتبط با شاهنامه یا مثنوی معنوی و یا بوستان و ... میرسد لازم است از همان کتابها حداقل یک نمونه در مدرسه وجود داشته باشد و در دیگر کتابها و درسها نیز به همین شکل.
اما با وجود اهمیت وجود کتابهای مختلف و اصیل مرتبط با درسهای دانش آموزان در مدرسه به وضوح میبینیم که چنین اتفاقی در مدارس ما نیفتاده است و کتب درسی تنها کتاب آموزشی میباشد که ربات وار باید خوانده شده و به پایان رسانده شود.
آمارهایی در رابطه با وجود کتابخانه در مدارس وجود دارد که بسیار فاجعه بار و دردناک هست و علاوه بر این، همان مقدار کم کتابهایی که در مدارس است در سطح بسیار نازل و غیر مرتبط با درسها میباشد به طور مثال کتابهایی که در مدارس ابتدایی هستند اکثر
ا کتابهای مذهبی و یا داستانی کودکانه میباشند آن هم کتابهای با محتوا و نویسنده ضعیف.(برای اطلاعات بیشتر به این لینک مراجعه کنید: https://b۲n.ir/x۰۷۹۹۲)
ب
ی توجهی به مقوله کتاب در واقعیت امر
بگذارید تا شمهای از میزان توجه مسئولان به این موضوع را نشان دهم. نگارنده این متن، چند ماه قبل یک نامه اتوماسیونی برای رئیس اداره منطقه فرستاد؛ با مضمون تهیه کتاب برای مدارس که مورد توجه قرار نگرفته و بلافاصله بایگانی گردید. سپس بار دیگر همان نامه اتوماسیونی برای تهیه کتاب به رئیس اداره کل استان فرستاده شد که او هم فرستاد برای معاون فرهنگی و سپس آنجا بایگانی گردید.
در مدرسه نیز بارها از مدیر خواسته شد که هزینه چند کتاب برای مدرسه را تقبل کنند که اصلا توجه نشد و همچنین تلاشهای دیگر نگارنده بر این موضوع به هیچ راهی منتهی نگردید. انگار کتاب در این ارگان آموزشی که بر ستونهای کتاب پایه گذاری شده است؛ هیچ گونه اهمت خاصی ندارد.
این بی توجهی به موضوع کتاب در مدارس و این سیستم آموزشی چنان هست که کارکرد این سیستم را مسخ کرده و با بحران هویت مواجهه میکند.
اگر این سیستم یک سیستم آموزشی است یکی از مهمترین و یا حتی مهمترین رکن آن در آموزش و تربیت بحث کتاب و کتابخوانی است و، چون هیچ کس توجه چندانی به این موضوع ندارد میتوان گفت این سیستم یک سیستم آموزشی نیست؛ ممکن هست نامهای دیگری بر آن نهاد؛ اما یک سیستم آموزشی با این تعریف نمیباشد؛ ممکن است یک سیستم مغزشویی یا سیستم اجباری و ... نامید.
پس نگارنده از جامعه و دولت میخواهد که با توجه به این موضوع، نام دیگری برای وزارت آموزش و پرورش ایران در نظر بگیرند.
شعارسال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته ازصدای معلم، تاریخ انتشار ۲۸ خرداد ۱۴۰۰، کد خبر: ۲۱۱۷۳، www.sedayemoallem.ir