شما این جدلها را احیانا خطرناک، هشدارآمیز یا کلا امری منفی میدانید یا مثبت؟خطرناک و منفی هست، اما لازمه تبیین جامعه است. یعنی چنانکه اگر جامعه میل به حرکت داشته باشد طبیعی است که یک عده مخالف و یک عده موافقند.
ببینید! برخی از همین قشری که الان حکومت در دست اوست یک زمانی با حمام و دوش مخالف بود؛ و میگفت شیطان است با حمام در بیرون منزل، با آموزش و پرورش و مدرسه و دانشگاه مخالف بود و قس علی هذا.
خیلی اتفاق عجیبی در جامعه ما افتاده که قشری که مخالف اینها بوده حال قدرت در دستش است و خودش دارد نوسازی میکند و دغدغهاش دغدغه نوسازی است؛ البته به سختی، توام با ناتوانی و فقدان نظام کارشناسی؛ ولی ارادهاش این است. میخواهد اتم بسازد، میخوهد آپولو هوا کند و میخواهد در منطقه اول باشد و در جهان ستیز کند. این خیلی چیز عجیبی است که در ایران اتفاق افتاده و ما آن را به رسمیت نمیشناسیم.
اگر این شکافها را هشدارآمیز و خطرناک بدانیم، باید برای کمتر کردن آسیبهای آنها باید کاری شود؟خیر. لازم نیست کسی نگران اینها باشد و غصه اینها را بخورد. چون چنین کاری مجوز میدهد به رادیکالها که شروع کنند به قلع و قمع کردن.
به نظر من همانطور که خودکشی یک انسان را در جامعه امری طبیعی میدانیم (البته به معنای بد و مذموم) اعتراض، بیدینی و... هم در جامعهای که در حال حرکت است طبیعی هستند. ولی وقتی شما آن را بد بدانید یک عده رادیکالهای سنت گرا قلع و قمع کردن را شروع میکنند و با رادیکالهای مدرن یک دعوای بیحاصل ایجاد خواهد شد.
دعوایی که ما در مشروطه و انقلاب اسلامی هم دیده ایم. عدهای میگویند قانون اساسی جهوری اسلامی را باید دور بیندازیم و عدهای میگویند جمهوری اسلامی از طرف خدا آمده است. ببینید این نگاه رادیکالهای دوطرف است؛ اما اگر طبیعی بدانید که عدهای هم باید در کشور مخالف جمهوری اسلامی باشند و عدهای هم آن را ادامه حکومت پیامبر (ص) یا حکم آن را نص مقدس بدانند دیگر دعوا و نزاعی صورت نمیگیرد.
پس باید چه کنیم؟باید برویم ببین آن بخش وسط و اصلی و میانه جامعه چگونه رفتار میکند. آن بخش جامعه لازم باشد رأی میدهد یا رای نمیدهد؟ اطاعت میکند یا خیر؟ دیندار یا بیدین است؟ چه موسیقی گوش میدهد و... آنجا را باید دنبال کرد که ترکیبی از همه آن مواردی است که گفتم.
نقش سیاست در این میان چیست؟ چون به طور واضحی در دوگانههای اخیر به ویژه در مورد خانمها کیانی و علیزاده و جدلهایی که میان هواداران هر یک رخ داد، مشخصا هر دو ورزشکار در پیام هایشان سیاست را عامل و مقصر اتفاق رخداده اعلام کردند.بله کاملا درست است. سیاست همیشه مخل است؛ به هم میزند و مفسده ایجاد میکند. کما اینکه در این ۴۰ سال هم همین طور بوده و چه قدرت دست جناح راست بوده و چه دست جناح چپ، هرگاه دخالت کرده مفسده ایجاد شده و اجازه نداده است جامعه مسیر خود را پیش ببرد.
مثلا وقتی مردم رأی میدهند عدهای برچسب میزنند که به اصلاحات رای داده اند یا در دورهای دیگر میگویند به عدالت رای داده اند. یا وقتی بخشی از جامعه رای نمیدهند میگویند اینها از دین عبور کردهاند و گمراهند. سیاست اینگونه با این برچسبها مخل حرکت طبیعی جامعه میشود.
ببینید! گزارههای سیاسی اصلا گزارههای خوبی نیستند. جامعهای که این همه بار روی آن میگذارند یک جایی خسته میشود و اصلا رأی نمیدهد. یک جا عصبانی میشود رأی میدهد و یک جا عصبانی میشود و رأی نمیدهد و آن باری که سیاست بر دوشش گذاشته زمین میگذرارد.
حال آنکه باید اجازه داد که جامعه نفس بکشد؛ سیاست، اما مخل حرکت طبیعی اجتماعی است.
سیاست همیشه جامعه را به دعواهای الکی انداخته و هزینه ایجاد کرده استبا این حساب ما میتوانیم بگوییم یکی از عواملی که این دو گانهها اینقدر پررنگ شده همان سیاست است؟بله. دقیقا. چون قدرت همیشه دست رادیکالهای راست یا چپ بوده است.
مثلا نگاه کنید وقتی اصولگراها حکومت میکنند میگویند مردم دین ندارند و دین مردم در خطر است وای وای ناموس و فساد و...! وقتی رادیکالهای اصلاح طلب در قدرت بوده اند میگویندای وای فقدان حقوق شهروندی و فقدان دموکراسی و باز دعوا و ستیز صورت میگیرد.
مشکل این است که سیاست همیشه جامعه را به دعواهای الکی انداخته و هزینه ایجاد کرده است.
سیاست همین است مسائل را به حاشیه میبرد. اما جامعه را ببینید مثلا در مورد زنان مساله ارث و مالکیت و ازدواج و تصمیمگیری در مناسبات اجتماعی و فرزند آوری و... را چگونه خود زنان دارند حل میکنند؛ به آرامی و بدون خونریزی که اینها اتفاقات عجیبی است.
جامعه خود باید به جایی برسد که اراده کند و تصمیم بگیرد، نه اینکه ما بگوییمیا مسأله حجاب را ببینید. در این جامعه بدون دعوا و خونریزی تا کجا پیش آمده اند، اما رادیکالها میخواهند آن را به دعوا و خونریزی تبدیل کنند.
اصولگراهای رادیکال که میآیند میگویند زنها باید به خانه بروند، زن در جامعه یعنی افزایش فحشا و. دعوا را درست میکنند؛ بعد این را ابزاری میکنند که مانع حرکت طبیعی زنان و جامعه شوند. در حالی که جامعه باید مسیر طبیعی خود را طی کند تا مسأله ازدواج و خانواده و فرزند آوری و... تکلیف آن مشخص شود، قوام بگیرد، قوی شود. معلوم شود که ما باید فرزند بیاوریم یا نه. یعنی جامعه باید به آنجا برسد حال که ازدواج کرده فرزند بیاورد یا نه.
جامعه باید اراده کند و تصمیم بگیرد، چون این جامعه جامعه قبل نیست که هرکس ازدواج میکرد طبیعتا ۱۰ فرزند هم میآورد. حال هم جامعه خود باید به جایی برسد که اراده کند وتصمیم بگیرد، نه اینکه ما بگوییم.
شعارسال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از فرارو، تاریخ انتشار: ۹ مرداد ۱۴۰۰، کدخبر: ۴۹۸۸۶۰، fararu.com