پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
پنجشنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 2024 May 02
کد خبر: ۳۶۷۴۷۷
تاریخ انتشار : ۲۰ آذر ۱۴۰۰ - ۱۷:۴۷
دانشگاه نتوانسته وظیفه خود بابت روشن‌گری و آموزش اندیشه و عقلانیت را در قبال دانشجویان ایفا کند.
شعار سال: شورا‌های سیاست‌گذاری که در اصل با ماهیت و کارکرد دانشگاه بیگانه و مانع تحقق اهداف و رسالت حقیقی دانشگاه هستند، چنان عنان دانشگاه را در ایران به دست گرفته و آن را عرصه تاخت و تاز ایدئولوژیک و کنترل اندیشه قرار داده‌اند، که اشتیاق و شکوفایی دانشگاه تباه و پویایی آکادمیک آن زایل گشته است. معلوم نیست چه زمانی آرمان دانشگاه از بقایا و خاکستر خود برخیزد و این محقق نمی‌شود مگر آنکه به هویت تاریخی و نهادی خود رجوع کند که هنوز محرّک و پویاست. بسیاری از دانشگاهیان خود به این انحلال بزرگ تمکین و یاری کرده‌اند. عده‌ای هم که وظیفه و رسالت خود را می‌شناسند، شرمسار دانشجویانند. دروس عمومی در دانشگاه، آموزش فرهنگ و حیات آکادمیک هیأت علمی، مصادره و ارتباط فکری و پرورشی گفتمان دانشگاهی با دانشجویان قطع شده است. دانشگاه نتوانسته وظیفه خود بابت روشن‌گری و آموزش اندیشه و عقلانیت را در قبال دانشجویان ایفا کند. حال آنکه کسب آموزش با این هدف و کیفیت، نیاز و حق مدنی دانشجویان است. محاق کرونایی باعث شد این ناکارآمدی دانشگاه به اشتباه تقصیر شرایط پاندمی پنداشته شود و نه حاصل سیاست‌های نادرست. چنین نیست که قلمرو فکر، اندیشه و ذهن مردم به ویژه جوانانِ مشتاق یادگیری، عرصه تاخت‌و‌تازِ مغلطه‌های سیاسی، القاء روانی تعصبات و تابو‌های عقیدتی و تبلیغ فرهنگ مصرفیِ سلبریتیزه باشد. ذهن جوانان و محصلین این مملکت حرمت و عصمت دارد و تجاوز به آن به اندازه تجاوز به عنف و تعدّی به ناموس وطن، ستیز و مقابله برمی‌انگیزد.

مقدمه‌ای تاریخی‌

۱۶ آذر ۱۳۳۲ و اقدامات دانشگاهی منتهی به واقعه ۱۳ آبان ۵۷، دو مظهر یک حقیقت‌اند: پویایی فکری و اجتماعی دانشگاه، مسئولیت‌پذیری اجتماعی، افشاگری سیاسی و همبستگی دانشگاه با سایر جنبش‌ها و مطالبات مردمی. این وقایع و دیگر روز‌های پراعتلاء دانشگاه، هویت تاریخی و نهادی دانشگاه و جنبش دانشجویی را رقم زدند. اکنون بعد از گذشت چند دهه در حسرت توان فکری و تأثیرگذاری اجتماعی دانشگاهِ آن دوران هستیم. امروزه هر سناریو برای احیاء دانشگاه مستلزمِ رجوع به هویت تاریخی خود است. زیرا صحبت در خصوص یک ارگانیسم زنده است و نه نوستالژیای خاطرات پیشین. قبل از آغاز بحث، واقعه ۱۳ آبان ۵۷ را توضیح می‌دهم چرا که حقیقت این واقعه با تحریف بیان شده است. به طور خلاصه، ۱۳ آبان مظهر همبستگی و سمپاتی دانش‌آموزان و دانشجویان با اقدامات اجتماعی و سیاسی دانشگاهیان در ماه‌های انقلاب بوده و سازمان ملی دانشگاهیان ایران کانون فکری آن اقدامات بود.

اصل ماجرا از زبان یکی از مؤسسان سازمان، دکتر ناصر پاکدامن منتشره در نشریه منجنیق (۱۳۹۸) به این شرح است. «در نشست سازمان ملی دانشگاهیان، تصمیم گرفته شد که مدت یک هفته در دانشگاه‌ها در همبستگی با نهضت مردم، مراسم سخنرانی و بحث و گفتگو برگزار شود. این مراسم به نام هفتۀ همبستگی نامیده شد و از ۶ تا ۱۱ آبان (۱۳۵۷) با خواست‌های معین در همۀ دانشگاه‌های کشور برگزار شد. هفتۀ همبستگی در روز پنجشنبه ۱۱ آبان با قرائت قطعنامه‌ای در دانشگاه تهران پایان گرفت. در این قطعنامه از جمله می‌خوانیم: هفتۀ همبستگی ملی فرصتی بود برای نشان دادن انزجار عمیق مردم ایران در برابر تحمیل افکار و عقاید فرمایشی و برای نشان دادن اینکه فقط با آزادی عقیده و بیان، قلم و اجتماعات است که فرهنگ ملی را می‌توان در راه اعتلای ملت و مملکت هر روز غنی‌تر و سرشارتر کرد».

به گفته پاکدامن، «موجی که در هفتۀ همبستگی برخاسته بود با پایان گرفتن این هفته، فرو ننشست. در همان روز پنجشنبه، دانشجویان عزم کردند تا از دانشگاه صنعتی (صنعتی شریف فعلی) به راهپیمایی به سوی دانشگاه تهران بپردازند. چنین اقدامی با مخالفت نیرو‌های نظامی و انتظامی روبه رو می‌شود. صبح شنبه ۱۳ آبان، جمعیت انبوهی از دانشجویان و دانش‌آموزان در مقابل در جنوبی دانشگاه تهران گرد آمده‌اند. شعار‌ها صریح و روشن است ... درگیری با ارتش بالا می‌گیرد. ارتشیان به سلاح آتشین دست می‌برند و با شلیک اینها، زخمیان و کشتگان بر زمین می‌افتند ... یکشنبه ۱۴ آبان، راهپیمایی عظیمی به هم‌دردی با دانشجویان و دانش‌آموزان مقتول برگزار می‌شود ... دولت شریف‌امامی در آن روز استعفا می‌دهد.» چنین بود واقعه ۱۳ آبان ۵۷ که به درستی روز دانش‌آموز اطلاق شد، ولی بعد‌ها در روایت مورخان رسمی کشور، دلیل نادرستی برای این ظهور و همبستگی عنوان گردید. حال سؤال اینست که دانشگاه و دانشگاهیان به دانشجویان چه داده بودند و چه نسبتی بین اقدامات دانشگاه در یک طرف و دانش‌آموزان و دانشجویان برقرار بود که این‌چنین مورد حمایت و همبستگی از جانب این قشر جوان قرار گرفت؟ جواب اینست: ایفای نقش دانشگاه به عنوان مرجعیت فکری، مسئولیت‌پذیری آن در قبال وضعیت جامعه و همبستگی خود دانشگاه با نهضت مردمی و روند مطالبات اجتماعی و سیاسی در کشور. دانشگاه در سال‌های انقلاب ملقب به «سنگر آزادی» شد. کافی است روی مفاد منشور سازمان دانشگاهیان در مرداد ۵۷، قطعنامه آبان ۵۷ و قطعنامه خرداد ۵۸ مداقه کنیم تا به نقش بارز دانشگاه به عنوان مرجعی فکری پی ببریم. اگرچه در ماه‌های انقلاب، عمل‌گرایی مفرط انقلابیون کاملاً غلبه داشت، عمده‌ترین تشکلات دانشگاهی از قبیل سازمان ملی سعی در درک خردمندانه اوضاع و تدبیر و تأمل روی افکار و اقدامات انقلابی داشتند و این در منشور سازمان، محتوای هفته همبستگی آبان ماه و نیز قطعنامه‌های بعدی نمایان است.

مبارزه فکری دانشگاه با جهالت در فکر و عمل

ملاحظه کردیم در برهه‌ای از تاریخ اجتماعی ایران، دانشگاهیان، مسئولیت در قبال جامعه و آگاهی‌بخشی را شناخته و بدان عمل کردند. اکنون چرا دانشگاه و دانشگاهیان این‌چنین درمانده و مبتلا به آرفلکسی - اگر نگوئیم بی‌حسی کامل - شده است؟

بنابراین در شرایطی به سر می‌بریم که مرور و اقتباس از خاطرات پیشین، بیشتر از توجه به آینده اهمیت دارد. خطیرترین رسالت دانشگاه اکنون چه است؟ توجه کنیم که حوزه فکر و اندیشه و تصمیم در ایران دچار فقر شدید و آفت‌های مهلک شده، زیرا فئودالیزه، سلبریتیزه، تعصب‌آلود و پوپولیستی شده است.

قسمت اعظم جمعیت و بخش‌های جامعه تاوان این بحران را می‌دهند و جوانان اعمّ از دانش‌آموزان و دانشجویان، قشر آسیب‌پذیر این بیماری هستند. دانشگاه که ماهیتاً با تحلیل اندیشه و نظریه سروکار دارد، بیشترین وظیفه را در امر اصلاح وخامت حوزه‌های اندیشه، تدبیر و تصمیم‌گیری در کشور عهده‌دار است.

متأسفانه دانشگاه و دانشگاهیان به این مهم پی نبرده و نسبت به معضلات اجتماعی، بی‌اعتنا و گنگ مانده‌اند. علّت اصلی را بایستی در برخی نسخه‌های بالادستی دیکته شده برای دانشگاه جست و جو کرد. دانشگاه ارتباط فکری و پرورشی خود را با دانشجویان از کف داده است. توان و اجازه‌اش را ندارد و حاصل کار چیزی جز شرمندگی و عذاب وجدان نیست. تهاجم و تعدّی به حوزه فکر و عقیده و ذهن انسان، به طرق و تکنیک‌های خاصی عمدتاً در اختیار مالکین رسمی رسانه‌های جمعی، نهاد‌های تبلیغاتی، آموزشی و فرهنگی کشور است. به عبارتی، حوزه فکر و سخن و اشاعه باور، فئودالیزه شده است. سلبریتیزه شدن ارزش‌های زندگی و فرهنگی، آفت مهلکی‌ست که به جان مزرعه اندیشه و آگاهی این جامعه افتاده است. در سال‌های اخیر شاهدِ سلبریتیزه شدن مرجعیت فکری و پیروی افکار عمومی از سلبریتی‌ها و فرهنگ تجاری در عموم جامعه هستیم. این پدیده باعث ایجاد افکار محدود و سطحی بدون منطق تفکّر در سطوحی از جامعه به ویژه جوانان شده است. وقتی از ورود دانش و اندیشۀ انتقادی به آگاهی اجتماعی به هر دلیلی ممانعت شود فضا برای سلبریتیزه شدن باز می‌شود. از طرف دیگر، آگاهی عمومی در معرض افکار و باور‌های دگم و جاهلانه قرار گرفته و ذهن محصلین با دروس عمومی نامتناسب متصرف شده است. باور‌ها و تعصبات کور با انواع تلقین و تبلیغ و القائات روانی باورانده می‌شود. عوام‌پروری، تعدّی به ناموس فکر و اندیشه و حاصل آن انواع واکنش‌های توده‌وار و تصمیمات نابخردانه و در نتیجه سوخت‌وسوز‌های جبران‌نشدنی در کشور است. اکنون دفاع از قلمرو آگاهی و تفکر و تصمیم، به اندازه دفاع از مام‌وطن ارزش و ضرورت دارد. دانشگاه بایستی به دانشگاهیان و افراد جامعه بیاموزد عقیده را نه از روی تعصّب بلکه برمبنای مهارت‌های تفکّر منصفانه و باور به تکثّر حقوق و حقایق پرورش دهند.

خوشبختانه دانشِ جامعی از مهارت تفکّرِ نقّاد و مُنصف در دسترس است و ضروری‌ست درسی با موضوع مهارت تفکّر تدوین و برای تمامی دانشجویان دانشگاه‌ها تدریس شود. این موضوع بایستی مطالبه معلمین و دانشگاهیان باشد. برخی به اشتباه، عمده‌ترین تعارض عقیدتی و اجتماعی در کشور را تقابل دین‌گرایی و سکولاریسم می‌دانند. حال آنکه حوزه آگاهی، بسیار کم به تقابل صدق و مغلطه در جامعه پی برده و تبعات ناگوار آن‌را در بخش‌های مختلف جامعه به‌خوبی نشناخته است. مصادیق معارضۀ صدق و مغلطه در جامعه کنونی، کمتر از تقابل سنت و مدرنیسم نیست. کیفیت تضارب آراء و تحمل عقاید در جامعه بسیار قهقرایی شده و خشونت و نفرت، متداول‌ترین پاسخ و واکنش عمومی‌ست. افکار و عقاید متفاوت، به حساب غرض‌ورزی یا تخریب گذاشته می‌شود. راه خروج از این بن‌بست و مغاک کج‌اندیشی اینست که در آموزه‌های پرورشِ اندیشه و عقیده، ذهن باید چنان تربیت شود که عقاید را به عنوان فرضیات قابل‌اصلاحی بپذیرد که حقی را مطالبه یا حقیقتی را ایضاح می‌کنند، و نه عقایدی از دگم‌های عدول‌ناپذیر و در خدمت منفعت‌طلبی گروه‌های خاص؛ به‌عبارتی، گشودگی ذهن به افکار متفاوت و کثرت حقایق اندیشه‌ها.

چهار وظیفه دانشگاه

نگارنده ۳۲ سال به عنوان دانشجو و مدرّس در متن دانشگاه‌های ایران حضور داشته و فراوان در باب ایده‌آل‌ها و آسیب‌های دانشگاه نوشته است. به عقیده این قلم، نهاد دانشگاه و دانشگاهیان در وضعیت خطیر فعلی چهار وظیفه و رسالت کلان دارند. اول، شناخت اساتید و دانشجویان از هویت تاریخی و معرفتی دانشگاه؛ دوم، پروژه‌های آموزشی و فرهنگی دانشگاه با هدف مبارزه با کج‌اندیشی در زمینه‌های عقیده‌سازی و تصمیم‌گیری در مسائل کلان؛ سوم، مطالبه برای استقلال نهادی و معرفتی دانشگاه و چهارم، کاربردی کردن پژوهش‌های دانشگاهی و نقش مؤثر دانشگاه در فن‌آوری، صنعت و مدیریت کشور. در خصوص وظیفه اول صحبت فراوان است که در نوشته‌های پیشین شرح داده‌ام. به این اکتفا می‌کنم که دانشگاه اولاً یک متدولوژی کلان برای تحلیل و داوری نظریات تبیینی و ارزشی است. ثانیاً، دکترین و گفتمانی‌ست که دانش صدق-محور تولید می‌کند. دانش صدق-محور وجه مشخصه و ممیزه دانش دانشگاهی است و آن‌را از ایدئولوژی و دانش تجارت-محور کاملاً مغایر می‌کند. بنابراین، دانشگاه یک مرجع فکری مجهز به دانش روز و تابع اخلاق مسئولیت و دوراندیشی است. آشنایی و فراگیری این مباحث نخست برای خود اساتید دانشگاه بایستی در جلسات دانش‌افزایی اعضاء هیأت علمی گنجانده شود. متأسفانه دستاورد‌های فعلی دانشگاه در ایران، هویت معرفتی و قضاوتی خود را از دست داده و نقش چندانی به عنوان مرجعیت فکری در جامعه ندارد.

در خصوص وظیفه دوم، در سطور پیشین موجه‌سازی شد. تکرار می‌کنم که دانشجویان نیاز مبرم دارند و حق آموزشی آنهاست که در مورد مباحث و دانش‌های بنیادی از قبیل انسان‌شناسی، ماهیت تربیت، اخلاق و حقوق در سطح دانشِ روز آموزش و پرورش کسب کنند. همچنین نیاز دارند در استدلال، تصمیم‌گیری و مسئولیت در سطح جمعی، مشارکت و تمرین داشته باشند.

دانشگاه‌ها باید در زمینه رشد آگاهی و مشارکت گروهی دانشجویان برنامه‌های منظم و ثمربخش بر مبنای آموزه‌های روانشناسی اجتماعی و نه با هدف ارشاد ایدئولوژیک، به اجرا بگذارند. دروس معارف دانشگاه، سال‌هاست با محتویات و منابع ثابت باقی مانده‌اند و در حد معرفت روز بشر نیستند. این دروس می‌باید اصلاح و یا جایگزین شوند و با توجه به اهمیت حیاتی آموزش تفکر نقّاد و مُنصف، ضروری است درسی با این محتوا برای دانشجویان همه رشته‌ها تدریس گردد.

دانشگاه می‌باید استقلال کافی برای تدوین دروس عمومی و برنامه‌های آگاهی‌بخشی و فرهنگی مناسب برای دانشجویان داشته باشد، در نتیجه وظیفه سوم یعنی مطالبه برای استقلال نهادی و معرفتی دانشگاه ضرورت پیدا می‌کند. یا دولت باید مجاب به حمایت از دانشگاه با این اهداف و رسالت گردد که در ناکجاآباد اقتصادی فعلی بسیار بعید می‌نماید و یا خود دانشگاه باید با حضور گسترده و مؤثر در صنعت، فن‌آوری و توسعه حوزه‌های علمی – خدماتی، منابع مالی مورد نیازش را تأمین کرده، تا بتواند زیرساخت‌هایش را تقویت، کسر مشروعیت تربیتی‌اش را برطرف و توان مالی و خودمختاری کافی برای پیشبرد اهداف والایش را کسب کند.
 
تعداد بازدید : 4


شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از صدای معلم، تاریخ انتشار: ۲۷ آبان ۱۴۰۰، کد خبر: ۲۱۷۴۲، sedayemoallem.ir
اخبار مرتبط
خواندنیها-دانستنیها
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین