شعار سال: در حدود ۱ سال قبل تقریبا روزانه به یکی از پرشمارترین گروههای کارمندی کشور سر میزدم و در نهایت ۶ ماه پیش دیگر وضعیت را تحمل کنم و آن را رها کنم. اما چرا؟
در تعریف فرهنگ سازمانی گفته اند که مجموعهای از ارزشها و باورها و درک و شیوههای تفکر است که اعضای سازمان در آن وجوه مشترک دارند. حالا به این دو نکته توجه کنید:
نکته اول_ اصلا باور مدیریت موفق در جایی که فرهنگ سازمانی قوی وجود ندارد فرض بر محال است و در جایی که رضایتمندی مشتریان داخلی کم است باور درستی انجام امور نیز بسیار اندک است حالا فرقی نمیکند بیمارستان باشد یا یک شرکت بیمه؟ به همین خاطر معتقدم در جایی که رضایتمندی مشتریان داخلی اندک است خیلی نباید به کسب جوایز و مدالها و نشانهای یک سازمان با دیده اطمینان نگاه کرد. در مدیریت امروز دنیا پرداختن به ارزشهای اخلاقی و مسئولیت اجتماعی و نگاه به کارکنان به عنوان اعضای خانواده یک پدیده اجتناب ناپذیر است تا ضمن داشتن محیط شاد یک سازمان با ثباتتر و قویتر داشت این مفهوم را ۱۴۰۰ سال پیش در یک جمله از معصوم داشتیم که "کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیته"
یک سازمان در بحث فرهنگ سازمانی دو بخش مشهود و غیر مشهود دارد، بخش مشهود همان شعارها و لباسها و جشنها و علائم است و بخش غیر مشهود ارزشهای اصولی و باورها و اعتقادات و نگرشها و احساسات است.
فقط میخواهم به برخی از امور و نقش انها در غنای فرهنگ سازمانی در دنیا بپردازم:
۱_ مراسم معارفه؛ هدف از این مراسم تسهیل نقش اجتماعی افراد و پذیرش پست جدید است به همین خاطر است که با تمام عزت و دقت یک نیروی خدماتی را معارفه میکنند و اهمیت نقش او را با یک معارفه زیبا و در خور به وی یادآوری میکنند.
۲_ تشویق: جشنهای سالانه که موجب شناسایی بیشتر افراد و نقش اجتماعی انها میشود و در این مهم ملاکهای دقیق در نظر گرفته میشود و اینگونه نیست که مدیران ارشد زنان خود را به عنوان کارمند نمونه و همسر نمونه انتخاب کنند، زیرا میدانند که با این کار صدمات سختی به سازمان وارد میکنند.
۳_ بازپروری؛ این امر با تاکید بر ساختارهای اجتماعی و بهبود وظایف سازمانی انجام میشود.
۴_ انسجام که در قالب جشنهای مذهبی و یا ملی برای برانگیختن احساسات و تقویت روابط اعضا با سازم ان صورت میگیرد تا آنان تعهد بیشتری به سازمان داشته باشند.
حالا نکته دوم:
چرا گروه را رها کردم در جایی که مشتریان داخلی یک سره لب به دشنام و مدیران بد قول و یا ناتوان هستند و هیچ اثری از ارائه طرحهای خلاقانه برای بهبود شرایط نیست؟ چگونه میتوان به آینده اطمینان داشت؟ در چنین شرایطی هیچ جای شگفتی نیست که فردیت کارکنان و منافع شخصی انها بر منافع سازمانی ترجیح داده شود و جای شگفتی نیست که کادر درمانی چنین سازمانی با کار دوم و سوم و حتی عدم پذیرش بیمار و یا ارجاع آن به مطب شخصی راه خود را از سازمان جدا کند و یا کارشناس بیمه آن در شیفت عصر مشاور شرکتها باشد تا علیه سازمان خود مشاوره بدهد و در چنین بستری فساد توسعه مییابد حتی اگر تمام فرآیندهای کاری مکانیزه و بر بستر آی تی قرار گیرد، زیرا تجربه نشان داده است که اگر فرهنگ سازمانی قوی وجود داشته باشد نیاز به سیستمهای کننرلی سخت نیست و اگر سیستم کنترلی خیلی هم سخت باشد حتی نتایج معکوس میدهد و جای تاسف اینکه در کشوری که شعارها و آرمانهای خود را ارزشهای مذهبی و اخلاقی معرفی میکند ما حتی الفبای فرهنگ سازمانی را نمیدانیم و در جهت استقرار یک فرهنگ سازمانی قوی تلاش نمیکنیم؟
مسئولان پاسخ بدهند که این جمله از آن کیست: فرهنگ مثل هوایی است که در آن تنفس میکنیم.
مهدی اسفندیار
دبیر سرویس سلامت و رفاه اجتماعی روزنامه صدای ملت
دانشجوی ارشد مدیریت گرایش خط مشی و سیاست گذاری
پایگاه تحلیلی خبری شعار سال برگرفته از کانال نه به عوام فریبی