پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۳۹۴۳۵۱
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار : ۱۲ فروردين ۱۴۰۳ - ۲۲:۱۹
یوسفعلی میرشکاک در گفت‌وگو با اکبر نبوی گفت ، یک مصیبت دیگری که ما داریم این ممیزی‌های وزارت جدید ارشاد است. که اگر ولش کنند از خمسه نظامی تا همین الان شروع می‌کنند لغات را در آوردن. چرا ژرف‌تر نگاه نمی‌کنید؟ یک بزرگواری گفت در سرزمین قد کوتاهان معیارها همیشه بر مدار صفر سفر می‌کنند.صریح می‌گویم، ما فیلمی‌ را که خیلی‌ها وحشت دارند از فکرش در پرده عریض سینما دیدیم، اتفاقی افتاد؟ ما از این نترسیدیم، این ایمان ما را نگرفت.کسی که از آب بترسد در حوض غرق می‌شود.

شعار سال: یوسفعلی میرشکاک شاعر، روزنامه‌نگار و طنزپرداز در گفتگوی ویدیویی با اکبر نبوی ضمن انتقاد به سیاست‌های فرهنگی حاضر، می‌گوید: یک مصیبت دیگری که ما داریم این ممیزی‌های وزارت جدید ارشاد است. که اگر ولش کنند از خمسه نظامی تا همین الان شروع می‌کنند لغات را درآوردن.

مصیبت های ممیزی وزارت ارشاد،اگر وزارت ارشاد را ول کنی از زمان خمسه نظامی تا الان را ممیزی می‌کنند

چرا ژرف‌تر نگاه نمی‌کنید؟ یک بزرگواری گفت در سرزمین قد کوتاهان معیارها همیشه بر مدار صفر سفر می‌کنند. صریح می‌گویم، ما فیلمی‌ را که خیلی‌ها وحشت دارند از فکرش، در پرده عریض سینما دیدیم، اتفاقی افتاد؟ ما از این نترسیدیم، این ایمان ما را نگرفت.کسی که از آب بترسد در حوض غرق می‌شود.

تعداد بازدید : 4

توضیحات تکمیلی برای بهره برداری بیشتر از خبر: 

یوسفعلی میرشکاک (زادهٔ ۱۳۳۸ در خیرآباد از منطقه بن‎معلا شوش خورستان) شاعر، نویسنده، و طنزپرداز است.او در دومین دوره جشنواره بین‌المللی شعر فجر در بخش امام و انقلاب برگزیده شده‌است. میرشکاک در طول سی سال اخیر در زمینه‌های گوناگونی فعال بوده‌است؛ از سرودن شعر و نگارش نقدهای ادبی تا نوشته‌های طنز و مقالات سیاسی و مذهبی و عرفانی. همکاری و همراهی او با سید مرتضی آوینی قابل توجه است.میرشکاک اهل طایفه ساکییان است. او از سال ۱۳۵۸ به‌طور جدی به سرودن شعر پرداخت و بیش از همه، متأثر از شاعرانی چون مهدی اخوان ثالث، منوچهر آتشی، محمدعلی معلم دامغانی، و بیدل دهلوی بوده‌است.

مصیبت های ممیزی وزارت ارشاد،اگر وزارت ارشاد را ول کنی از زمان خمسه نظامی تا الان را ممیزی می‌کنند

برخی از اشعار استاد میرشکاک توسط اهالی موسیقی کشورمان به آواز خوانده شده است. از جمله غزل «خیز و جامه نیلی کن روزگار ماتم شد» با نام «اسم اعظم» در آلبوم غریبانه۲ با صدای غلامعلی کویتی‌پور و آهنگسازی مجید رضازاده، غزل «زلف رها در بادت آخر داد بر بادم» با صدای مرحوم ناصر عبداللهی در آلبوم «بوی شرجی» ،تصنیف جنون با آهنگسازی سید علی مصطفوی و آواز پوریا اخواص و سرود زیبای «رقص مرگ» در سوگ شهید آوینی با آهنگسازی هادی آزرم و خوانندگی سید محمد عبدالحسینی. همچنین آلبوم «داغ سودای محمّد» اختصاص به شعر و دکلمۀ یوسفعلی میرشکاک دارد با آهنگسازی گروه شاهو.

۱۵ تیر ۱۴۰۱ با حضور مدیران صندوق اعتباری هنر، گواهینامه درجه یک هنری در رشته «شعر» به یوسفعلی میرشکاک اعطا شد. برخی از آثار او عبارتند از:
ستیز با خویشتن و جهان
جای دندان پلنگ
از زبان یک یاغی
فرامرز نامه
زخم بی‌بهبود
دیپلمات‌نامه
پوریای ولی
توسعه و اباحه
سنت؛ مدرنیته؛ هویت
تکنیک قارعه
القارعه
سیاست زدگی
رخنه در تکنیک
نسبت ما و تجدد
ایمان و تکنولوژی
مؤمنان در آخرالزمان
آخرالزمان و نیست انگاری
ویژگیهای آخرالزمان
منتظران و حقیقت انتظار
ویژگیهای انسان آخرالزمان
ایرانیان و موعدگرایی
برده صاحب‌عنوان
مذهب قیاس
انسان آزاد
نوشتن در اوج بحران
تصوف تقویمی، تصوّف تاریخی
غفلت و رسانه‌های فراگیر
نیست انگاری و شعر معاصر

وی درباره آشنایی اش با رهبر انقلاب می گوید که،من در شب شعر حسینیه‌ ارشاد برنامه داشتم که از بد حادثه، بنی‌صدر سخنران آن بود. پس از آن شب شعر که مهمان آقای سبزواری بودم، شخصی از طرف بنی‌صدر به خانه‌ی آقای سبزواری آمد و گفت که آقای بنی‌صدر گفته است این جوان -که بنده بودم- را بفرستید بیاید روزنامه‌ی ما؛ انقلاب اسلامی. پیامد همین قضیه آقای سبزواری من را برداشت و برد آنجا، اما بی‌حجابی جماعت را که دید، تاب نیاورد و برگشتیم. سوار پژوی آقای سبزواری شدیم و ایشان هم خیلی ناراحت، سرازیر شدیم به سمت میدان توپخانه و ما را برد به روزنامه‌ی جمهوری اسلامی و تحویل داد و آن‌جا مشغول به کار شدیم. یک روز آقای خامنه‌ای -صاحب‌امتیاز روزنامه- وارد شدند. من از سر جایم تکان نخوردم، یعنی مثلاً دارم می‌نویسیم. خودم را مشغول نشان دادم. جماعت همه رفتند به سمتی که ایشان بود و پس از اندکی صحبت، آقای خامنه‌ای گفتند که آقایان بروند سر کارشان، می‌خواهم از نزدیک ببینم که کی چه کار می‌‌کند. جماعت گروه ادبی-فرهنگی هم نشستند؛ یعنی جناب سید مهدی شجاعی،‌ قاسم‌علی فراست، سید حبیب‌الله لزگی، آقای شجاعیان و اکبر خلیلی. به هر حال جماعت همه نشستند و آقا یکی یکی از بخش‌های مختلف بازدید کردند تا این‌که نوبت به بخش ما رسید. من مثلاً سر پایین می‌نوشتم، اما آقایان بلند می‌شدند و خودشان را معرفی می‌کردند. آخرین نفر پس از معرفی خودش، من را نیز معرفی کرد. این اولین برخورد ما با آقا بود. دیدم آقا آمدند جلو و سلام کردند. آمدم بلند شوم که دستشان را رو شانه‌ی بنده گذاشتند و گفتند راحت باشید و بنشینید. بعد گفتند که اجازه است ما شما را ببوسیم؟ در حالی ‌که خیلی از آقایان ناراحت بودند که چرا فلانی بلند نشده است. بعد از این، آقا هر وقت که می‌آمدند روزنامه، یک سری به حضرات تکان می‌دادند و یک‌سره می‌آمدند پیش ما.

مصیبت های ممیزی وزارت ارشاد،اگر وزارت ارشاد را ول کنی از زمان خمسه نظامی تا الان را ممیزی می‌کنند

آقا چون خودشان شاعر هستند، شاعران را دوست دارند و به موضوع ادبیات اهمیت می‌دهند. در اوایل انقلاب خودشان جلساتی را راه اندازی کردند که جوانترین عضو آن جلسه من بودم. مرحوم سبزواری، استاد شاهرخی، استاد اوستا، استاد معلم و آقای شمسایی حضور داشتند. در این جلسات بود که هم زبانی، همدلی و رفاقت ما با آقا شکل گرفت. یادم می‌آید برخی اساتید مرا اذیت می‌کردند که آقا به شدت از بنده حمایت می‌کردند.

میرشکاک درباره علت ماندنش در ایران می گوید که، من همکار سیدمحمد آوینی بودم. روزی سید محمد تماس گرفت و برای نقد و بررسی فیلم «برلین زیربال فرشتگان» از ما دعوت کرد. قرار بود نادر طالب زاده این فیلم را تحلیل کند. ما تا آن روز نادر را نمی‌شناختیم. من به همراه احمد عزیزی به آن جلسه رفتیم. وقتی وارد جلسه شدیم، دیدم جوانی نشسته که در دلم ناخودآگاه جای گرفت. فیلم که تمام شد آن جوان شروع به نقد فیلم کرد. مقداری که گذشت مرحوم احمد عزیزی به آن فرد گفت: «شما فلسفه بلدی؟!» نگاهی به احمد کردم و گفتم: «احمد کِشِت» و به محض اینکه دوباره آن جوان صحبت می‌کرد؛ عزیزی مجدداً می‌پرسید: شما فلسفه بلدی؟ من گفتم: «احمد کُرَ کِشِت». دوباره همین اتفاق افتاد، من خیلی ناراحت شدم و صبرم تمام شد و دعوای بدی با احمد کردم که بگذار بنده خدا حرفش را بزند. گوربابای فلسفه! احمد عزیزی وقتی می‌خواست کسی را وارد چالش کند به او می‌گفت: فلسفه بلدی؟! آن روز هم سید محمد آن جوان را معرفی نکرد. چند روز بعد یک متنی نوشتم برای معرفی فیلم‌های حوزه آن زمان وقتی قلم روی کاغذ می‌گذاشتم تا ۷۰ صفحه می‌نوشتم ولی با توجه به محدودیت‌های چاپ در نهایت در ۱۵ صفحه خلاصه کردم. پس از آن از حوزه تماس گرفتند و مارا فراخواندند. ما هم رفتیم و آنجا بود که متوجه شدم سید مرتضی همان جوانی بود که در آن جلسه دیده بودم. در آن جلسه سید مرتضی گفت کل یادداشت را در اختیار ما بگذارید. آن مطلب با عنوان «دیداری و شنیداری» در اولین سوره سینما در سرمقاله چاپ شد. این را هم بگویم اگر مرتضی نبود یکی از آنهایی که از کشور خارج می شد من بودم.شهید آوینی فردی بود پر از انرژی که می‌توانست متناقض ترین انسان‌ها را دور هم جمع کند. مرتضی بر انسان‌های تکنیکی ولایت داشت. با یک چرخ نمی توان به درستی حرکت کرد. کسی که می‌خواهد مسلمان باشد باید حتماً «نیچه»، «فروید» را بشناسد و این رمز موفقیت شهید آوینی بود. مگر می‌شود تا اینجا در غرب فرو رفته باشیم و نخواهیم آن را بشناسیم.

اختصاصی پایگاه تحلیلی خبری شعار سال،برگرفته از منابع گوناگون

اخبار مرتبط
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۲۲:۲۰ - ۱۴۰۳/۰۱/۱۲
0
0
واقعا فرق سانسور با ممیزی چیه؟ میرشکاک شدیدا مخالف ایدئولوزی شدن دین است ، ضمن اینکه به جمهوری اسلامی اعتقاد کامل دارد
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین
پرطرفدارترین