شعارسال: بنا به اعلام رسمی در حال حاضر بیش از ۴۴۰ هزار نفر به عنوان مدیر در دستگاههای اجرایی کشور اشتغال به کار دارند. این در حالی است که تعداد کارمندان کشور ژاپن با جمعیت ۱۲۷ میلیونی جمعاً ۳۰۰ هزار نفر است و ما در ایران با ۷۵ میلیون جمعیت، ۱.۵ برابر کارمندان ژاپن، فقط مدیر داریم!
طبق آخرین آمارها، در حال حاضر در کشور حدود ۳۶۰۰ سازمان و دستگاه اجرایی، نزدیک به ۴ میلیون کارمند حقوق بگیر و ۴.۵ میلیون نفر بازنشسته مستمری بگیر داریم.
در دومین بخش از یادداشت"درنگی بر موانع توسعه یافتگی ایران"، به هفت شیوه مدیریتی ضد توسعه در کشور میپردازم که باعث توقف و ایستایی در روند توسعه یافتگی کشور هستند.
با پوزش از مدیران متخصص، دلسوز و عاشق میهن، با وجدان، متعهد و لایق، خوانندگان گرامی را با سبکهای مدیریتی زیان بار و خسارت آور آشنا میکنم.
مدیران و شیوههای مدیریتی که وجودشان در مسند امور مساوی است با عقب ماندگی، هدررفت منابع و تأخیر در روند توسعه کشور:
۱- مدیران معامله گر و بی هویت
مدیرانی هستند که از سبک پوشش تا طرز سخن گفتن خود را با گفتمان دولتها تنظیم میکنند و دوری و نزدیکی به گروهها و افراد ذی نفوذ سیاسی را با شامه قوی خود میسنجند که چه زمانی راهنمای چپ و چه زمانی راهنمای راست را بفشارند.
این تیپ مدیران از همه بیشتر تحول کشور را قفل میکنند. اخلاق، جوانمردی و پایبندی به قیود انسانی هرگز در قاموس این مدیران جایگاهی ندارد. اینها را باید دلالان سیاسی و اقتصادی نامید. برای ایشان هرگز مهم نیست چه کسی در رأس کار باشد. مهم تارهای در هم تنیدهای هست که روی آن میغلطند و از منابع و مزایای دولتی و بیت المال ارتزاق میکنند. وقتی پای اصلاح طلبی در میان باشد، ژست اصلاح طلبی میگیرند و وقتی اصولگرایی روی بورس باشد، گوی سبقت را از اصولگرایان میربایند.
پیش چشم این جماعت معامله گر، دغدغههای اخلاقی، ملی و میهنی، پیشرفت کشور، جوانمردی و وطن پرستی خندهدارترین واژگان است. تنها دو چیز در نظر این مدیران مقدس است: ما باشیم و منافع ما برقرار باشد!
۲- مدیران پاره وقت و از راه دور
این دسته از مدیران اگر چه به اسم مدیر تام و تمام یک سازمان یا اداره هستند، اما واقعیت چیز دیگری است. دو روز تدریس در دانشگاه، یک روز مشاور یک شرکت، دو روز سفر کاری! اینان سازمان خود را از راه دور اداره میکنند. این مدیران سعی میکنند سازمان را با ساعات حضور خود تنظیم کنند. گاهی از خود میپرسم در حکم کارگزینی این مدیران مگر فوق العاده مدیریت و سایر مزایا بابت «یک ماه کار تمام وقت» پرداخت نمیشود پس چگونه میپذیرند که نیمی از هفته را در محل خدمت نباشند و از این مزایا برخودار شوند؟
۳- مدیران قبیلهای و عشیرهای
این بلیه همیشگی سازمانهای دولتی و اجرایی در کشور ماست. مدیری که فقط همشهریهای خود را به کار میگمارد و امور عشیره خود را رتق و فتق میکند. این دسته مدیران هیچ گونه درکی از نگاه ملی به مسائل ندارند. ایران و آینده کشور را در روستا و زادگاه خود میبینند. وقتی با یک ارباب رجوع یا کارمند سازمان خود مواجه میشوند که در زمره همشهریانش نیست، گویی با یک غیر ایرانی و بیگانه طرف هستند. ماحصل فامیل گرایی چیزی جز تضییع حقوق مردم و جلوگیری از شایسته سالاری نیست.
۴- مدیران آکادمیک و غیر اجرایی
این قبیل مدیران از مدیریت فقط دانش آن را به ارث برده اند. مدیران دانشگاهی، اما کم توان و غیر اجرایی! به همه چیز از منظر مسأله و موضوع پژوهشی نگاه میکنند. سازمان را با کلاس درس اشتباه گرفته اند.
نمیدانند که منابع، زمان و انرژی در حدی نیست که به پای افکار و آرمانهای انتزاعی آنها تلف شود. این مدیران نمیدانند در کنار ارزشمندی نگاه پژوهشی به مسایل، سرعت عمل هم مهم است. این مدیران به اسم کار علمی، خواسته یا ناخواسته فرصتهای طلایی توسعه را میسوزانند.
۵- مدیران ترسو و مطیع
مدیرانی که میبینند و میدانند نتیجه تصمیم مقام مافوق آنها چقدر زیان بار است، اما به دلیل شخصیت ضعیف و منفعل خود هرگز لب به نقد و نظر نمیگشایند.
خطر این قبیل مدیران بزدل به حدی است که امیرمؤمنان علی (ع) پرهیز از انتصاب اینها را در نامه ۵۳ نهج البلاغه به مالک اشتر متذکر شده اند. دلیل اطاعت پذیری و بله قربان گویی این مدیران یا از سر به خطر نیفتادن منافع آنهاست یا به دلیل اینکه تصور میکنند شایستگی یعنی اطاعت پذیری محض از مافوق و بی نیازی به نظرات کارشناسان.
این دسته از مدیران اتفاقاً اجازه ابراز نظر را از کارمندان و کارشناسان میگیرند. تجربه نشان داده در این قبیل سازمانها عموماً پدیده "سکوت سازمانی" و "انزوای کارشناسان" رخ میدهد.
۶- مدیران انتخاباتی- تبلیغاتی
این مدیران اساساً با هدف شرکت در انتخابات، وارد یک سازمان میشوند و تلاش میکنند محبوب دلها شوند. تمام کارهایی که میکنند تبلیغاتی است. خوب کار میکنند که رأی بیاورند. ضرر این مدیران آن جایی است که تمام امکانات و منابع ملی در اختیار خود را ابزاری برای رسیدن به موقعیت بالاتر میپندارند. سازمان را به ستاد انتخاباتی خود تبدیل میکنند. مدیریت اینها بسیار بی ثبات، کوتاه مدت و زیان بار است.
۷- مدیران هزینه ساز
این دسته از مدیران روی خطی از هزینه کار میکنند. وقتی میزان هزینه و نتیجه اقدامات آنها را بررسی میکنیم در مییابیم اگر همین برنامه به بخش خصوصی سپرده شده بود، با هزینه بسیار کمتر و با کیفیت بالاتر انجام میشد.
سالهاست در این کشور مدیران بسیاری به بهانه یک مأموریت کاری، هم حق مأموریت میگیرند هم پاداش، و هنگام بازگشت از سفر نیز از بودجه بیت المال سوغات آنچنانی به منزل میآورند و یا ولنگاری مالی که برای برگزاری یک جلسه ساده کاری با هزینههای سنگین و گزاف مانند رزرو هتلهای گرانقیمت با فهرستی از هزینههای غیر ضروری و تشریفاتی همراه میشود.
سخن آخر
اگر ایران را عاشقانه دوست داریم فراموش نکنیم اولاً توسعه مسیری پیمودنی است و رسیدن به ایرانی توسعه یافته تر، با مدیرانِ کم کار، منفعت طلب، هزینه ساز، تبلیغاتی، ترسو، ناکارآمد و فامیل مدار و مدیرانی که عاشق تعالی سازمان، بهبود زندگی مردم و وطن خود نیستند، میسر نیست.
آنچه معروض داشتم نه به قصد تخطئه گروه سیاسی خاصی و نه هرگز به قصد نادیده گرفتن تلاش صادقانه مدیران شریف و توسعه گرای میهن عزیزمان بلکه به قصد اصلاح رویههای مخربی بود که مسیر پیشرفت میهن عزیزمان را اگر متوقف نسازد، اما حتما کُند خواهد ساخت. امید آنکه مؤثر افتد.
شعارسال با اندکی اضافات و تلخیص برگرفته از عصرایران، تاریخ انتشار: 26مهر1394، کدخبر:424667، www.asriran.com