شعارسال: «معاویه وقتی به قدرت رسید، اعلام کرد حکومتش، حکومت وحدت و جماعت است. گمان میکرد وقتی جامعه را یکدست کند، وحدت در جامعه زیاد میشود. در حالی که اساسا این گونه نیست. حکومت اموی، میخواست یک حکومت یکدست ایجاد کند، در حالی که در دوره معاویه سه جناح مهم، با یکدیگر درگیر بودند. هر کسی میخواست بعد از معاویه خودش قدرت را به دست بگیرد، به همین دلیل علیرغم همه زحماتی که عمروعاص برای حکومت اموی کشید، ولی ترور شد؛ لذا آن جاهایی که لازم بود، یکدیگر را حذف میکردند. چرا امام حسین فرمودند من برای اصلاح امتم خارج شدم، زیرا این سرطان متاستاز کرده بود؛ بیماری انحطاط در جامعه آمده بود.» این بخشی از سخنان دکتر غلامرضا ظریفیان استاد تاریخ دانشگاه، در نشست چراغی دیگر؛ از سلسله نشستهای خانه اندیشمندان علوم انسانی است که به مناسبت ایام شهادت سیدالشهدا (ع) برگزار شد، او در سخنان خود به علل سعود ارزشهای دینی، با استناد به آیات قرآن در مدینه پیامبر از منظر جامعه شناسی، و علوم تاریخی و سیاسی پرداخت و در ادامه دلایل سقوط آن را پس از سی سال باز هم در مدینه بر شمرد و تلاش کرد فاجعه عاشورا را به عنوان «حاصل جمع خودکامگی دینی و انحطاط اخلاقی» به تبین بنشیند.
او ابتدا سخن اش را با این شعر اقبال لاهوری در باره امام حسین (ع) آغاز کرد:
«هرکه پیمان با هوالموجود بست
گردنش از بند هر معبود رست
عشق را آرام جان حریت است
ناقه اش را ساربان حریت است
آن امام عاشقان پور بتول
سرو آزادی زبستان رسول
الله الله بای بسم الله پدر
معنی ذبح عظیم آمد پسر.
چون خلافت رشته از قرآن گسیخت
حریت را زهر اندر کام ریخت
خاست آن سر جلوهی خیرالامم.
چون سحاب قبله باران در قدم
بر زمین کربلا بارید و رفت
لاله در ویرانهها کارید و رفت
تا قیامت قطع استبداد کرد
موج خون او چمن ایجاد کرد
ماسوی الله را مسلمان بنده نیست
پیش فرعونی سرش افکنده نیست
رمز قرآن از حسین آموختیم
ز آتش او شعلهها افروختیم»
انسجام جامعه منوط به نحوه عمل حاکم
این استاد دانشگاه در ادامه گفت که «پیامبر گرامی اسلام ۲۳ سال تلاش کرد، تا از یک جامعه درهم گسیخته، پر تنازع، و خشن اجتماعی و اخلاقی، یک جامعه به طور نسبی همبسته، مبتنی بر توحید، عدالت، اخلاق پی ریزی بکند. قرآن دلیل متذکر میشود و میفرماید: فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ (۱۵۹ آل عمران) از رحمتهای خدا این است که نرم، ملایم و منعطف هستی؛ و اگر نرم و منعطف نبودی و از موضع فرعونیت، تکبر، و خودبرتربینی با مردم روبه رو میشدی، رابطه ات با مردم نه افقی که عمودی بود، وَلَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ کسی دورت جمع نمیشد؛ بنابراینای پیامبر، که اندیشهها و دیدگاه هایت ملهم از وحی است، اگر روش درست را انتخاب نکنی، موفق نخواهی شد. بسیار اتفاق میافتد که ما اعتقاد درستی داریم، ولی با روشهای بسیار غلط میخواهیم آنها را پیش ببریم. از این رو خدا به پیامبر میگوید دلیل همبستگی جامعه تو، عمل اخلاقی تو است.»
او در ادامه با تاکید بر «عمل» و تمایز آن با «رفتار» گفت: «تاکید میکنم که عمل، رفتار هم نیست. تفاوت است میان رفتار و عمل. شخص وقتی گرسنه میشود، به طور غریزی میل به خوردن چیزی پیدا میکند. به این رفتار میگویند. اما عمل، یک اقدام آگاهانه است. سیره نیز به همین معنا است. سیره پیامبر، یعنی عمل پایدار آگاهانه. از این رو خداوند عامل انسجام را نحوه عمل مبتنی بر اخلاق و انعطاف پیامبر میداند. آن هم نه فقط عمل فردی، بلکه عملی که پیامبر آن را از سطح به عمق جامعه آورد.»
پیامبر و ایجاد رابطه افقی با مردم در جامعه
ظریفیان سپس در تشریح عمل اخلاقی، آن را درسیستم اجتماعی، و ایجاد رابطه افقی توسط پیامبر ذکر کرد و گفت: «پیامبر رابطه افقی را به حوزه قرارداد آورد. ایشان قبل از این که وارد مدینه بشود قرارداد بست، با قراردداد به مدینه آمد؛ و از ابتدای مدینه تا انتهای عمر مبارکشان، این منطق آگاهانه را رها نکردند. یکصد و بیست و خردهای قرارداد با مردم در عرصههای اجتماعی، سیاسی، و فرهنگی بستند. از این منظر در حرکت خود مخاطب خود را به رسمیت میشناسند. یک رابطه به طور کامل افقی و نه رابطه عمودی؛ و خداوند بر این رابطه تاکید میکند و میفرماید که این نگاه اخلاقی و حفظ کرامت آدمیان است که منجر به ایجاد همبستگی است و آن جامعه خشن مملو از بحرانهای اخلاقی را به یک جامعه به طور نسبی در طراز یک جامعه اخلاقی تبدیل کرد.»
او افزود: «برخورد افقی پیامبر باعث شد مردم یثرب (مدینه) که سالیان دراز درگیر تنازع و اختلافهای شدید با یکدیگر بودند، به گونهای اکسیر اخلاق و رفتار درست در میان آنان منتشر شد و به گونهای شد که خدا، به آنان مدال بخشندگی داد. وَیُؤْثِرُونَ عَلَیٰ أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ کَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ (آیه ۹ سوره حشر) به عبارت دیگر، اگر مردم در معرض تابش عمل درست قرار بگیرند، تحول بزرگ در آنان رخ میدهد. خدا میگوید که «اینها هرچه داشتند بخشیدند در حالی که خودشان در سختترین شرایط بودند.» خداوند به مردم مدینه مدال ایثار میدهد.»
چرا جامعه اصلاح نمیشود؟ قرآن یقه خودکامگی را به شدت میگیرد
ظریفیان در ادامه با اشاره به این که «اگر قرآن را از این زاویه بنگریم، مشاهده میکنیم که یقه خودکامگی را به شدت و سخت میگیرد» افزود: «درارتباط با تاریخ صدر اسلام، بیشتر به درگیریهای فرقهای و کمتر به عناصر عوامل همبستگی ساز توجه شده است. میخواهید ببینید مسیرتان چه زمانی درست میشود؟ ببینید کی به نتیجه و آخر میرسید؟ معیار به نتیجه رسیدن چیست؟ تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ (۸۳ قصص) دار آخرت چیست؟
مرد آخربین مبارک بندهای است
چگونه به این نتیجه میرسید؟ تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لَا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا ۚ وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ هر وقت تصمیم گرفتید، عمل کردید که با مردم از موضع بالا، استیلا، و خودکامگی، روبه رو نشوید، به سرانجام میرسید. واگرنه نمیرسید. آخرت از آن کسانی است که با انسانها از بالا رفتار نمیکنند. قوم برگزیده نمیشوند. خلوص سازی با این شیوهای که در تاریخ مشاهده میکنیم، انجام نمیدهند. برخوردشان با مردم، برخوردی افقی است.»
او افزود: «اگر میخواهیم دریابیم چرا در جامعه به نتیجه درست نمیرسیم، ببینید که با جامعه چگونه برخورد میکنید. نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لَا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا؛ بنابراین هزاران سینه بزنیم، که درست است، هزاران عبادت بکنیم که بسیار خوب هم هست، اما اگر از موضع استکبار و استیلا با انسان ها، با بچه هایمان، خانواده مان، و جامعه مان رفتار کنیم، به آخرت و نتیجه درست و سرانجام صحیح نمیرسیم. زیرا از این مرحله عبور نمیکنید. باید از این صافی عبور بکنید تا به آخرت و نتیجه صحیح برسید.»
ایجاد تحول در مدینه با جامعه افقی؛ بزرگترین بدی نزد خدا
این استاد دانشگاه در ادامه به ذکر برخی روشهای پیامبر در اصلاح جامعه جاهلی پرداخت و گفت: «وقتی به جامعه جاهلی نظر میکنیم، در مییابیم این، جامعهای شفاهی و دارای منطق شفاهی است. پیامبر به محض آن که وارد مدینه میشود، آن را به یک میثاق مکتوب و قانون اساسی مدینه تبدیل میکند. یثرب که حالا نامش به مدینه تغییر کرده است، یک جامعه متکثر و متنوع از لحاظ قومی و هم مذهبی است. در آن یهودیان، مشرکین، و تازه مسلمانها و ... حضور دارند. اما پیامبر در چنین جامعهای نمیگوید من از امروز میگویم و شما بنویسید، بلکه با قراردادن یک میثاق همه تکثرها و تنوعها را به رسمیت شناخته و سپس تاکید میکند مسلمانان و یهودیان، امت واحده هستند. از این رو درعین حال که تنوع جامعه را میپذیرد، تلاش کرده نوعی همبستگی ایجاد بکند؛ بنابراین پیامبر در مدینه یک ساختار افقی با یک نظام قراردادی در عمل ایجاد کرد.
بزرگی سراسر به گفتار نیست
دوصد گفته، چون نیم کردار نیست»
او افزود: «در جوامع با توسل به دین چه مواردی را گناه میشمارند، و آن را مقایسه کنید با نگاه قرآن که با آن چه در جامعه کنونی تبلیغ میشود به طور کامل متفاوت است. یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ (۲ صف)ای کسانی که ایمان آورده اید، چرا چیزهایی را میگویید که به آنها عمل نمیکنید. سپس به همین بسنده نکرده است، در ادامه در آیه ۳ میگوید کَبُرَ مَقۡتًا عِندَ ٱللَّهِ أَن تَقُولُواْ مَا لَا تَفۡعَلُونَ. مقت، در قرآن سه بار آمده است، یکی در باره کفر، یکی در باره جنگ و دیگری در باره آدمی است که حرف میزند و خودش عمل نمیکند. این نزد خدای اکبر، بزرگترین بدی و گناه است.»
چه حقوقی برای ایجاد تحول به رسمیت شناخته شد؟
این پژوهشگر حوزه تاریخ اسلام سپس به ابعاد تحول در جامعه مدینه پرداخت و گفت: «در جامعه مدینه به آن دلیل تحول رخ داد که نگاه افقی، قراردادها، ملایمت، و انعطافها ایجاد و منتهی به تامین کرامت آدمیان و مومنان و شیوه زیست آنان شد. مومنین چگونه رفتار میکنند؟ عِبَادُ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلَّذِینَ یَمۡشُونَ عَلَی ٱلۡأَرۡضِ هَوۡنࣰا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ ٱلۡجَٰهِلُونَ قَالُواْ سَلَٰمࣰا (۶۳ فرقان) "هون" را کتب معنی لغات قرآنی، تواضع معنا کرده اند. یک معنای مهمتر از تواضع میگوید عبادالرحمن کسانی هستند که زندگی شان، حق دیگران را ضایع نمیکند. امکانات دیگران را از بین نمیبرند. با تاکید بر این که دیگران هم حق دارند، زندگی میکنند. همه انسانها حق دارند؛ و این به معنای تواضع و بهره مندی درست از منابع است.»
او افزود: «امیرالمومنین در نامه اش به مالک، به او تاکید کرد تو حیوان درنده نیستی، مردم انسان هستند، یا با تو برادر و یا با تو برابرند. این توصیه بزرگ به مالک آیا امروز آویزه گوش مااست؟ گاه ما فکر میکنیم، چون مسلمان و شیعه هستیم بر دیگران برتری داشته، قوم برتریم، و برای دیگران اساسا حق حیات قائل نیستیم. این نگاه با قرآن، سیره پیامبر و اهل بیت، تطبیق نمیکند. برخی به روایاتی که حتما جعلی است استناد میکنند، به گونهای که ما قوم برگزیده بوده و حق داریم با دیگران هر رفتاری که میخواهیم، اعمال کنیم.»
انحطاط در مدینه پیامبر؛ استبداد از کجا آغاز میشود؟
ظریفیان در ادامه با طرح این سوال که «چه شد مدینه، این جامعه به طور نسبی طراز اخلاقی، در مدت ۳۰ سال در همه ابعاد منحط شد؟» گفت: «وقتی میگویم جامعه، منظورم تک تک آدمها نیستند، بلکه منظورم نظام اجتماعی و انسانهایی است که در آن زندگی میکنند. چه شد که در این جامعه ارزشها آن هم با ابزار دین تهی شد؟ چه شد که آن جامعه پویا، به یک جامعه تکفیرکننده، فرافکن، نقدناپذیر، خودحق پندار، خودخداپندار، هیاهوگر، غارتگر، فریبکار، دروغگو، سرکوبگر، محرومیت ساز، خوارساز، مصیبت ساز، سلطه گر و پیمان شکن تبدیل شد. آن هم به نام دین.»
او سپس امیرالمومنین علی (ع) و نهج البلاغه را از بزرگترین استبداد شناسان یاد کرد و گفت: «ایشان از زوایای مختلف وارد بحث استبداد شده، به این معنا که اگر استبداد، و خودخواهی و خودخداپنداری آمد، جامعه به تدریج ارزش هایش را از دست میدهد. ریشه انحطاط اخلاقی، استبداد است. به همین دلیل امیرالمومنین گفت من استبد برأیه فقد هلک اگر استبداد به وجود بیاید، قطعا هلاک میشوید. امیرالمومنین استبداد را تنها از بعد سیاسی آن نمیبیند. بلکه از نظر او، استبداد ابعاد روانشناسی، و بعد اعتقادی هم دارد.»
این استاد دانشگاه سپس به معرفی کتبی پرداخت که امکان مطالعه در حوزه روانشناسی استبداد را فراهم میکند: «کتاب آقای دلشاد به نام ریشههای خودکامگی در نهچ البلاغه، کتاب روانشناسی لئواشتراوس، کتاب روانشناسی استبدادو خودکامگی مانس اشپربر همگی کتب بسیار خوبی برای ریشه یابی استبداد هستند به این معنا که استبداد قبل از آن که یک امر سیاسی باشد، یک امر روانشناختی است. آدمی که در خودش احساس حقارت میکند، میخواهد این حقارت را به گونهای جبران بکند، تا دیگران بفهمند او نیز قدرت دارد. از این جا استبداد شروع و به تدریج فربه میشود. البته جامعه و انسانها هم به آدم متکبر کمک میکنند. به همین دلیل گفته اند که اگر با کسی روبه رو شدی که متکبر است تاییدش نکن، فتکبروا، مثل خودش برخورد کن. نگذار شکل بگیرد؛ بنابراین ریشه استبداد را روانشناسان در انسان حقیر و تهی میبینند که میخواهد خودش را به طور مصنوعی پر بکند. حال چگونه پر میکند؟ با قدرت.»
جایگزینی ایدئولوژی قدرت به جای اصالت حقیقت
او سپس به ایجاد استبداد در مدینه اشاره کرد و گفت: «خطبه ۱۵۰ علی (ع) کالبد شکافی استبداد است، وقتی پیامبر از دنیا رفت، علی (ع) میفرماید از ریسمانی که از دوستی آن (نظام) فرمان یافته بودند بریدند و گفتند مگر میشود، ما زحمت کشیده ایم و از این طریق جدا سازی و انقطاع آغاز و ایجاد شد. قوم برگزیده، انسان برگزیده و خلوص سازی را مطرح کردند. از ریسمانی که از دوستی آن (نظام) فرمان یافته بودند و اعتصموا به حبل الله جمیعا و لاتفرقوا، بریدند. بنیان و اخلاق را از ریشه درآوردند و در جای دیگر نهادند. بعد میگوید مست شدند، زیرا تا دیروز همه چیز به عدالت توزیع میشد، و حال شد من و رانت من. به همین دلیل میگوید از دنیا مست شدند. چون حالت عادی نداشتند. از این رو اصالت قدرت برجای اصالت حقیقت نشست.»
ظریفیان در ادامه با نقل قولی از علی (ع) میگوید، «به سنت آل فرعون» برگشتند.» او افزود: «آل فرعون چیست و چرا این اندازه قرآن بر فرعون تاکید کرده است؟ إِنَّ فِرۡعَوۡنَ عَلَا فِی ٱلۡأَرۡضِ وَجَعَلَ أَهۡلَهَا شِیَعࣰا یَسۡتَضۡعِفُ طَآئِفَةࣰ مِّنۡهُمۡ یُذَبِّحُ أَبۡنَآءَهُمۡ وَیَسۡتَحۡیِۦ نِسَآءَهُمۡۚ إِنَّهُۥ کَانَ مِنَ ٱلۡمُفۡسِدِینَ (۴قصص) کار فرعون، استیلا، نگاه از بالا، و ایجاد تنازع میان آدمیان بود. مردم را فرقه فرقه و شیعه شیعه میکرد. به همین دلیل امیرالمومنین میفرماید که دارید برمی گردید به سنتهای آل فرعون؛ و البته تبعات این بازگشت هم به سراغ شما میآید. زیرا قدرت در برابر حقیقت اصالت پیدا کرده است. زمانی که ایدئولوژی، قدرت میشود، اخلاق و حتی خدا قربانی میشود. أَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ أَفَأَنتَ تَکُونُ عَلَیْهِ وَکِیلًا (۴۳ فرقان) حتی خدا را در پای قدرت به نام دین قربانی میکند.»
او افزود: «ریشه این انحطاط را باید در استبداد جست. از این رو امیرالمومنین میگوید رجع قوم علی الاعقاب. به جاهلیت برگشتید. دال مرکزی جاهلیت چیست؟ الحق لمن غلب. حق با کسی است که پیروز است. به همین دلیل زمانی که علی (ع) به حکومت میرسد و حاکم میشود، به مالک میگوید: مالک مبادا بگویی که من مسلط هستم، و از من فرمان دادن و از ایشان اطاعت کردن است. البته نظام اجتماعی نیاز به نظم دارد، ولی از کدام منظر؟ خدا به پیامبر میفرماید فَذَکِّرۡ إِنَّمَآ أَنتَ مُذَکِّرࣱ لَسْتَ عَلَیْهِمْ بِمُصَیْطِرٍ (غاشیه ۲۱ و ۲۲) همه ما دیکته گفته ایم. در دیکته، ما میگوییم و دیگری مینویسد. ولی این گونه آدم درست تربیت نمیشود که من بگویم و او بنویسد.»
حکومت یکدست در دوره معاویه
این استاد دانشگاه در ادامه با اشاره به این که «قرآن، پیامبر، امیرالمومنین و امام حسین (ع) ریشه و مسئله اصلی را رها نمیکنند» گفت: «معاویه وقتی به قدرت رسید، اعلام کرد حکومتش، حکومت وحدت و جماعت است. گمان میکرد وقتی جامعه را یکدست کند، وحدت در جامعه زیاد میشود. در حالی که اساسا این گونه نیست. حکومت اموی، میخواست یک حکومت یکدست ایجاد کند، در حالی که در دوره معاویه سه جناح مهم، با یکدیگر درگیر بودند. عمروعاص و مروان هر یک دنبال قدرت گیری فرزندان خود بعد از معاویه بودند. حسین بن نمیر نیز ساز خودش را کوک میکرد. از این رو در نظام استبدادی، همه کسانی که با یکدیگر کار میکنند، همراه هم نیستند. تصور میکنند میتوانند وحدت ایجاد بکنند؛ زیرا دنبال دنیا هستند. تصور اغلب آنان این است که چرا او باشد و من نباشم. البته معاویه مقتدر است، ولی اختلافات جدی است. به همین دلیل علیرغم همه زحماتی که عمروعاص برای حکومت اموی کشید، ولی ترور شد؛ لذا آن جاهایی که لازم بود، یکدیگر را حذف میکردند. جناح یمنی و جناح قریشی قیسیان هم وجود داشتند. ولی معاویه توانمندی آن را داشت که اجازه ندهد کار از دستش خارج شود. یزید فکر میکرد میتواند با زور مسایل را حل بکند. نتوانست و همه چیز به هم ریخت. این که امام حسین فرمودند من برای اصلاح امتم خارج شدم، چرا؟ زیرا این سرطان متاستاز کرده بود؛ بیماری انحطاط در جامعه آمده بود. امیرالمومنین میگوید دو گروه را در جامعه درست کرده اید، یک عده که اساسا بی خیال دین شدند، و گفتند که دین به چه دردی میخورد. از این رو دنبال لهو و لعب و فساد و عدهای هم رفتند صوفی شدند، و اعلام کردند هر کاری بکنید فایدهای ندارد.»
نظریه مرجئه و نقش نخبگان در رخداد کربلا
ظریفیان سپس به نظریهای که مطرح میکند اگر مسلمانی اشتباه کند، در نهایت خداوند او را هدایت و یا در آن دنیا آمرزیده میشود گفت «هرچند مرجئه را بنی امیه ایجاد نکرد، ولی آنان دستگاه تئوریکی را منسجم کردند که بر مبنای آن معتقد بودند که امید دارند خدا روزقیامت با آنان کاری نداشته باشد. مرجئه یک جریان بسیار مهم بودند. برای بسیاری آدمهایی که نمیتوانستند و یا نمیخواستند عمل کنند، برای تحمل شرایط سنگین، تئوریای درست کردند که بگویند بله، عمل مهم نیست. آدم فاسد از دین خارج نمیشود. خدا برای او روز قیامت بخشنده است. با این تئوری راحت شدند. آنهایی هم که فسق و فجور میکردند، میگفتند حالا کی قیامت را دیده است، و اگر هم باشد، امید داریم تحت عنایت قرار بگیریم. مرجعه از ارجاع یعنی امید میآید.»
او سپس به سخنان امام حسین (ع) در منا استناد کرد و گفت: «امام حسین (ع) در آن جا میفرماید که شما روحانیون و علما بودید که این استبدادی که میآمد، به دو دلیل کوتاه آمدید و اجازه دادید چنین اتفاقی رخ بدهد. ۱- در جیب هایتان باز بود. (طمع) و ۲- ترسیدید تا از موقعیت هایتان محروم شوید. از این رو شما کاتالیزور شدید و به این روند سرعت بخشیدید.»
این استاد دانشگاه در آخر گفت: امام حسین (ع) در ابتدای سخنان خود در منا، بر روی عوامل انحطاط جامعه انگشت میگذارد و ابتدا آیه لَوْ لا یَنْهاهُمُ الرَّبَّانِیُّونَ وَ الْأَحْبارُ (۶۳ مائده) را در باره علمای یهود میخواند که حاضر شدند به همه چیز تن بدهند؛ و بعد میفرماید که این وضعیت دو اتفاق را در جامعه ایجاد کرده است: ۱-عَن قَوۡلِهِمُ ٱلۡإِثۡمَ (۶۳ مائده)؛ دروغگو شدید. از این پس جامعه نمیتواند اعتماد کند؛ و ۲- وَأَکۡلِهِمُ ٱلسُّحۡتَ (مائده ۶۳) حرام خور شدید. رانت ها، و مزیتها و موقعیتهایی که به شما دادند، شما را به این وضعیت رسانده است. امام حسین (ع) فرمودند برای اصلاح امتم میآیم، نگفتند میآیند مساجد، و نمازها را آباد و درست بکنند، اینها همگی انجام میشد. ایشان فرمودند این دو مورد رخ داده و اگر اینها اصلاح نشود، انا لله و انا الیه راجعون.
شعارسال با اندکی اضافات و تلخیص برگرفته از خبرآنلاین، تاریخ انتشار: 26تیر1403، کدخبر:1932826، www.khabaronline.ir