پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۴۵۶۶۹
تاریخ انتشار : ۲۲ دی ۱۳۹۵ - ۱۱:۵۱
از آنجا که انسان موجودی الهی و اجتماعی است‏ برای اداره امور جامعه نیازمند افرادی است که دارای علم‏ و هنر مدیریت و برنامه‏ریزی،رهبری و نظارت بر فعالیت‏های مختلف برای شکوفا شدن استعدادهای او در جهت رشد و کمال باشد.این علم و هنر در متعالی‏ترین‏ شکلش در سیره نبی مکرم اسلام(ص)و ائمه هدی(ع) متجلی شده و مدیریتی الهی و مبنای شناخت‏ حقیقت وجود انسان است که با حکومت بر دل‏ها تحقق‏ می‏یابد.

شعار سال: در این مقاله سعی شده با استفاده از آیات قرآن‏ کریم و سیره نبی اکرم اسلام(ص)و ائمه بزرگوار(ع)و احادیث و روایات،صفات و خصوصیاتی که یک مدیر باید داشته باشد و روش‏هایی که باید اعمال کند تا بتواند جامعه را اداره کند،تبیین و تحلیل شود.
امیر مؤمنان علی علیه السلام می‏فرماید:
«زمامدار مانند رودخانه پهناوری است که رودهایی کوچک از آن جاری می‏شود،پس اگر آب آن‏ رودخانه پهناور،گوارا باشد،آب درون رودهای کوچک گوارا خواهد بود،و اگر شور باشد آب درون‏ آنها شور خواهد بود
شرح ابن ابی الحدید،ج 20،279
اگر انسان‏ها در مسیر توحید قرار گیرند صاحب همه ارزش‏های الهی و همه کرامت‏ها می‏شوند

مقدمه

مدیریت علم و هنر برنامه‏ریزی،هماهنگ کردن،رهبری و نظارت بر فعالیت‏های گوناگون به منظور دستیابی به هدفی‏ مشخص است.این علم و هنر در سیره نبی اکرم اسلام(ص)و ائمه‏ هدی(ع)در متعالی‏ترین و زیباترین شکلش تجلی یافته که‏ مدیریت الهی و بر مبنای شناخت حقیقت وجود انسان است.این‏ مدیریت،مدیریتی است که با حکومت بر قلب‏ها محقق می‏شود و هدف آن شکوفا نمودن استعدادهای انسان در جهت رشد و کمال و وارد کردن او در نور به اذن خداوند است.
خداوند متعال در سوره ابراهیم آیه 1 می‏فرماید:«این کتابی‏ است که بر تو نازل کردیم تا مردم را به اذن پروردگارشان از ظلمت‏ها خارج کرده و به سوی نور ببری،به راه خداوند عزیز و ستوده بینا» پس بزرگ‏ترین رسالت انبیا،از بین بردن موانع و مشکلات و فراهم نمودن زمینه رشد و شکوفایی استعدادهای انسان در جهت‏ رشد و کمال است.آنها آمده‏اند تا این موجود طبیعی را از مرتبه‏ طبیعت به مرتبه عالی مافوق طبیعت،مافوق جبروت برسانند.
آنان آمده‏اند با مدیریتی الهی انسان‏ها را که امانت الهی‏اند به‏ سوی حقیقت‏شان سوق دهند.زیرا اگر انسان‏ها در مسیر توحید قرار گیرند صاحب همه ارزش‏های الهی و همه کرامت‏ها می‏شوند. انسان،باایمان و عمل صالح واجد همه ارزش‏ها و بدون آن‏ موجودی خون‏ریز و تباه‏کننده و در خسران و اسفل سافلین است.
«به تحقیق ما انسان را در مقام احسن تقویم،نیکوترین صورت‏ در مراتب وجود آفریدیم،پس به کیفر کفر و گناهانش به‏ اسفل سافلین برگرداندیم مگر آنان که به خداوند ایمان آورده و نیکوکار شوند که به آنها پاداش دائمی،بهشت ابد را اعطا کنیم». (قرآن کریم،سوره مبارکه تین،آیات 6-4).
بدین ترتیب مدیریت در ایجاد اداره و سرپرستی والاترین امانت‏ الهی یعنی انسان است.
هدف پژوهشگر در این مقاله این است که با مدد از آیات‏ کریمه الهی و سیره و سنت نبی اکرم اسلام(ص)و امامان(ع)از یک سو روش‏ها و عملکردهایی را برای اداره کردن جامعه بیابد که‏ در راستای هدف انبیا یعنی فراهم آوردن زمینه رشد و کمال انسان، این اشرف مخلوقات و خلیفه خدا باشد،و از سوی دیگر دریابیم‏ کسی که می‏خواهد این رسالت مهم را عهده‏دار شود چه صفات و خصوصیاتی باید داشته باشد،و چگونه باید عمل کند تا از عهده‏ این مهم برآید.در سوره مبارکه«نساء»آیه 58 خداوند می‏فرماید: «خداوند فرمان می‏دهد که امانت‏ها را به صاحبان‏شان برگردانید و وقتی که میان مردم حکم می‏کنید،به عدالت حکم کنید
ملاحظه می‏شود طبق این آیه کریمه،حاکم و سرپرست و مدیر جامعه«امین»و«نگهبان»جامعه است و حکومت عادلانه هم نوعی امانت است که به وی سپرده شده و باید آن را ادا کند.به علاوه‏ در 247 سوره مبارکه بقره در مورد انتخاب جالوت برای فرماندهی دو خصوصیت را بیان می‏کند:یکی داشتن علم و دیگری جسمی‏ نیرومند.«او را خداوند برگزیده و در دانش و قوت جسم فزونی‏ بخشیده...»زیرا برای حکومتی و مدیریتی که در آن هر فردی باید به کمال شایسته خود برسد نباید کسی و چیزی مانع این کمال شود و برای چنین حکومتی و مدیریتی داشتن دو سرمایه،اول علم به‏ تمامی مصالح و مفاسد حیات جامعه،دوم داشتن توانایی جسمی‏ برای اجرای آنچه که صلاح جامعه است،لازم است.
حضرت امیر المؤمنین علی(ع)به اشعث‏بن قیس کارگزار آذربایجان می‏نویسد:«کاری که در دست توست طعمه و شکار نیست که به چنگت افتاده باشد(ترا حکومت و مدیریت نداده‏اند تا آنچه بیابی از آن خود دانسته بخوری)بلکه امانت و سپرده‏ای‏ است بر گردن تو(که بایستی از آن مراقبت کرده و در راه آن قدمی‏ برخلاف دستور دین برنداری)و باید به فرمان آن کس که بالاتر از توست،حق آن امانت پاس بداری و نگهبان آن باشی(زیرا تو زیر دست امیری هستی که تو را حافظ و نگهبان قرار داده،و ولایتی‏ به تو سپرده که آن را از جانب او انجام دهی)تو را نرسد که به‏ استبداد و دلخواه خود،میان مردم رفتار کنی یا به کاری دست بزنی‏ که به آن فرمان نیافته‏ای،ترا نمی‏رسد که متوجه کار بزرگی شوی مگر به اعتماد امر و فرمانی که به تو رسیده باشد و در دست‏های تو مال‏ و دارایی از مال خداوند بزرگ قرار دارد و تو یکی از خزانه‏داران من‏ هستی تا آن را به من سپاری...»(نهج البلاغه،نامه 5).
ملاحظه می‏شود بدین ترتیب حاکمان و مدیران جامعه،امانتی‏ سنگین بر دوش دارند که باید آن را خوب حفظ نموده و به مقصد برسانند.امام صادق(ع)از پیامبر اعظم(ص)روایت نموده که: «از ما نیست کسی که به امانت پشت کند»(الکافی،ج 5،ص‏ 133)ابوحمزه ثمالی از امام سجاد(ع)نقل می‏کند که به شیعیان‏ خود می‏فرمود:«بر شما باد ادای امانت.به خدایی که‏ محمد(ص)را به حق به پیامبری مبعوث کرد اگر قاتل پدرم حسین‏ بن علی(ع)به من اعتماد کند و شمشیری که پدرم را با آن کشته نزد من امانت گذارد،بدون شک آن را به او برمی‏گردانم»شو به امانت‏ خیانت روان نمی‏دارمش.(وسائل الشیعه،ج 13،ص 225)در جای دیگر می‏فرماید:«به طولانی بودن رکوع و سجود فرد نگاه‏ نکنید،زیرا به آن عادت کرده و اگر ترک کند دچار وحشت می‏شود، ولی به راستگویی و ادای امانت او نگاه کنید».(الکافی،ج 2،ص‏ 105)علاوه بر این‏ها خداوند به ما می‏فرماید که ما باید از چه‏ کسانی در تمام امور الگو و سرمشق بگیریم و چگونه عمل نماییم. در سوره احزاب آیه 21 می‏فرماید:«اقتدا به رسول خدا(ص)اسوه‏ و الگوی شایسته‏ای است برای کسی که به ثواب خداوند در روز قیامت امیدوار باشد و یاد خدا را بسیار کند.در قاموس و چارچوب‏ چنین مدیریتی انتظار می‏رود که مدیران لایق از صفات ذیل‏ برخوردار باشند:
.1
داشتن ایمان و ارتباط با خداوند
.2
داشتن مهر و عطوفت نسبت به مردم
.3
داشتن سعه صدر
.4
داشتن صبر و شکیبایی در برخورد با مسائل‏ 

5.داشتن شایستگی و لیاقت در انجام امور
6.یاست‏طلب و خودکامه نبودن
.7
اطاعت نمودن کارگزاران از مدیر در جایگاه حق سنت الهی این گونه است که هر اندازه رابطه‏ میان انسان و خدا اصلاح شود به همان اندازه‏ رابطه انسان با عالم اصلاح می‏شود
.8
تفویض اختیار و مسئولیت‏خواهی،کنترل و نظارت
.9
شور و مشورت با افراد صالح و شایسته
.10
وفای به عهد
.11
عدم احتجاب و احتراز از فاصله گرفتن از مردم
.12
عدم سوء استفاده مدیر و وابستگان از امکانات
.13
داشتن روحیه انتقادپذیری
.14
برقراری عدالت
.15
قضاوت و داوری
در اینجا به تفضیل هر یک از صفات و ویژگی‏ها تبیین و تحلیل می‏شود.

صفات و ویژگی‏های مدیر لایق و شایسته از دیدگاه اسلام:

داشتن ایمان و ارتباط با خداوند

این مدیریت اصل بر اصلاح رابطه مدیر با خداوند، رابطه‏ای از حق به سوی خلق استوار است و مدیر همه چیز را از این‏ منظر می‏نگرد و بر مبنای آن به اداره امور می‏پردازد.سنت الهی‏ این گونه است که هر اندازه رابطه میان انسان و خدا اصلاح شود به‏ همان اندازه رابطه انسان با عالم اصلاح می‏شود و انسان به هر مرتبه‏ای که در اصطلاح رابطه خود دست یابد به تناسب‏ همان مرتبه به توان اداره عالم می‏رسد و به اندازه تقوای الهیش توان‏ اداره می‏یابد.این توان تابع مراتب قرب الهی و بندگی حق است. میان«عبودیت»و«ربوبیت»رابطه‏ای مستقیم وجود دارد.انسان‏ به میزانی که در مسیر عبودیت گام برمی‏دارد در ساحت ربوبیت بالا می‏رود،هر چه از خود می‏گذرد به توانایی‏های بیشتری می‏رسد و مالک امور می‏شود.
امام صادق(ع)می‏فرماید:«بندگی(حقیقی)جوهره‏ای است‏ که اساس و ذات آن ربوبیت است پس آنچه از مقام عبودیت کم و ناپیدا شود در مقام ربوبیت پیدا و هویدا می‏شود و هر مقداری‏ که از مراتب صفات ربوبیت مخفی و پوشیده شود در مراحل عبودیت جلوه‏گر و آشکار شود.»(مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه،ص 454-453)
انسان فطرتا طالب کمال مطلق بوده و همیشه خواهان آن است‏ که بر خود و جهان تسلط یابد و مدیر مدبر خود و خارج از خود شود،به همین دلیل راه‏های مختلفی را طی کرده و آزموده است؛اما هیچ راهی چون بندگی که راه تذلل،خضوع و فنا در برابر حق که‏ نتیجه آن عزت،قدرت و بقاست،نیست.با رسیدن به مقام بندگی‏ حق،انسان حاکم وجود خویش شده و مدیری لایق نسبت به دایره‏ وجود خود شده و رب خویش می‏شود در ادامه این سیر به امری‏ فراتر از وجود خود،به ربوبیتی فراگیر دست می‏یابد.انسان با بندگی حقیقی خداوند به او نزدیک می‏شود و به سبب همین‏ نزدیکی عنایت‏های خاصی شامل حلش می‏شود،استعدادهای‏ ملکوتیش شکوفا،و در نتیجه این عنایت‏ها به اداره درست خود و خارج از خود نائل می‏شود،چشم و گوش و زبان او الهی می‏شود و با قدرت الهی می‏بیند،می‏شنود،می‏گوید و اداره می‏کند.
آیات 5 تا 10 سوره مزمل می‏فرماید:«ما به تو سخنی دشوار را القا خواهیم کرد،البته نماز شب بهترین شاهد اخلاص(و صفای‏ قلب)قلب و دعوی صدق ایمان است.که کارهای تو در روز بسیار است.و نام پروردگارت را یاد کن و از همه ببر و به او بپیوند. پروردگار مشرق و مغرب،هیچ خدایی جز او نیست.او را کار ساز خویش برگزین و آنچه می‏گویند صبر کن و به وجهی پسندیده از ایشان دوری جوی»
اهل تفسیر ذیل این آیات شریفه نکاتی را آورده‏اند که همگی‏ دال بر همین معنای مذکور است.خداوند مسئولیت سنگین تبلیغ حقیقت این است که توانایی اداره قلب‏ها به میزان‏ توانایی مدیریت انسان بر خودش است و میزان‏ پذیرش مدیر و نفوذ قدرت وی از خدا ترسی او منشأ می‏گیرد
رسالت و پیامدهای آن بر دوش پیامبر(ص)گذاشت که لازمه بر داشتن چنین مسئولیت خطیری عبادت شبانه،جهاد با نفس و ترک‏ آسایش و راحتی است،زیرا شب هنگام از خواب برخاستن‏ هماهنگی دل و زبان را بیشتر و بیان را محکم و استوار می‏سازد. پیامبر(ص)این گونه به پا خاست و 23 سال با بندگی الهی به‏ اصلاح جامعه و اداره آن همت گماشت.این سنت الهی است که‏ انسان از بندگی به مقام ربوبی دست یابد.حضرت علی(ع) می‏فرماید:«هر کس رابطه میان خود و خدا را اصلاح کند خدا رابطه میان او و مردم را اصلاح فرماید و هر کس کار آن جهان را به‏ صلاح آورد خدا کار این جهان را اصلاح کند.»(نهج البلاغه‏ حکمت 89)امام علی(ع)همین طور می‏فرماید:«تقوا کلید صلاح است».(غرر الحکم،ج 1،ص 46)
کسی که به اصلاح رابطه میان خود و خدا توفیق یابد،مقرب‏ درگاه حق شده و به کلیدی دست می‏یابد که گشاینده دل‏ها و بر طرف کننده موانع و مشکلات و اصلاح امور است.مدیر الهی که‏ بر قلب‏ها حکم می‏کند برای جذب دیگران به ریا و ظاهر سازی، فریب و دروغ و تطمیع و تحمیق نیازی ندارد و به تهدید و تجبر و استبداد هم توسل نمی‏جوید.
حقیقت این است که توانایی اداره قلب‏ها به میزان توانایی‏ مدیریت انسان بر خودش است و میزان پذیرش مدیر و نفوذ قدرت‏ وی از خدا ترسی او منشأ می‏گیرد.
پیامبر(ص)با تحول و تغییر جهان بینی و بینش اجتماعی‏ انسان و با دگرگون کردن انسان و اصلاح رابطه او با خداوند که‏ اصلاح روابط او با دیگران نیز هست،مدیریتی خاص و نظمی نو برقرار کرد و مناسبات اجتماعی و مدیریت جامعه را دگرگون نمود. سیر نزول سوره‏های مکی شاهدی استوار بر تحقق این امر است: تأکید بسیار بر اصلاح رابطه انسان با خداوند به منظور تحقق کامل‏ رسالت.اولین سوره‏ای که بر پیامبر(ص)نازل شد،سوره علق این‏ جهت گیری را در برنامه حضرتش مشخص می‏کند.اساس همه‏ اصلاحات،اصلاح رابطه انسان با خداوند و تحول به اسم رب‏ است.امام خمینی(ره)در بیان این آیات می‏فرماید:«اگر برای هر دولتی برنامه‏ای هست،می‏شود گفت که برنامه رسول اکرم(ص) همان سوره‏ای است که در اول نازل شده است...برنامه را هم که آیه‏ شریفه به حسب اعتبار و به حسب احتمال تعیین می‏فرماید،به‏ خود رسول اکرم(ص)خطاب است لکن خطابات قرآن،آن هم که‏ به خود رسول اکرم(ص)است غالبا علم است.از اول که قرائت‏ شروع می‏شود تعیین می‏فرماید که قرائت چه جور باشد،به اسم رب‏ باید باشد،تمام قرائت‏ها،...همه چیز با اسم رب چیز است.همه‏ آغازها از خداست و عالم با اسم رب شروع شده است و با اسم رب‏ ختم می‏شود.شما هم باید با اسم رب شروع کنید و با اسم رب ختم‏ کنید.»پیامبر اسلام(ص)کارگزارانش را به این سو جهت می‏داد که کارها را با نام خدا و برای خدا و در راه خدا و بر آئین رسول خدا و با اخلاص انجام دهند تا عزت و سعادت حقیقی و یاری خداوند شامل حالشان گردد.
پیامبر(ص)زمانی که«معاذبن جبل»را به عنوان فرماندار به‏ یمن فرستاد در دستور العملی به او فرمود«و تو را بدین امور سفارش‏ می‏کنم:تقوای الهی،صداقت در گفتار،وفای به عهد،ادای‏ امانت،ترک خیانت،نرمی گفتار،پیشی گرفتن در سلام،حفظ حقوق همسایه،مرحمت به یتیمان،خوب انجام دادن کار،کوتاه‏ کردن آرزو،توجه و علاقه به آخرت،ترس از حساب،ملازمت بر ایمان،تفقه و تدبر در قرآن،فرو خوردن خشم،ملایمت و رحمت به‏ مردم،توجه بیشتر به نماز که پس از اقرار به دین،نماز سر اسلام محبت بهترین عامل برای اصلاح و اداره و رهبری و هدایت مردم است است»(تحف العقول،ص 19)
حضرت علی(ع)در عهدنامه مالک اشتر(نهج البلاغه،نامه‏ 53)ابتدا او را به تقوا و ترس از خداوند،ایثار و فداکاری در راه‏ طاعتش و پیروی از آنچه که خدا در قرآن به آن امر نموده است، فرمان می‏دهد و به او می‏فرماید که دین خدا را با قلب و دست و زبان‏ یاری کند زیرا خداوند یاری کسی‏دین که او را یاری کند،تکفل‏ کرده است و کسی که او را عزیز بدارد عزیز می‏دارد و نیز به او می‏فرماید که خواسته‏های نابجا نداشته باشد و هنگام وسوسه‏های‏ نفسانی خویشتنداری کند زیرا نفس اماره همواره انسان را به بدی وا می‏دارد مگر این که رحمت الهی شامل او شود
امام خمینی می‏فرماید:«بکوشید پیش از آن که وارد جامعه‏ گردید خود را اصلاح کنید،مهذب سازید...آن روز که اجتماع به‏ شما روی آورد دیگر نمی‏توانید خود را اصلاح کنید...خدا نکند انسان پیش از آنکه خود را بسازد جامعه به او روی آورد و میان مردم‏ نفوذ و شخصیتی پیدا کند که خود را می‏بازد و خود را گم می‏کند... اگر در کارها نیت خالص نباشد انسان را از درگاه ربوبی دور می‏کند.»(نامه‏ای از امام موسوی کاشف الغطاء)ولایت فقیه)، جهاد اکبر245-244
امیرمؤمنان در نهج البلاغه حکمت 70 می‏فرماید:«کسی که‏ خود را در مقام پیشوایی مردم قرار دهد باید پیش از آن که به تعلیم‏ دیگران بپردازد به تعلیم خویش بپردازد و باید تأدیب کردنش پیش‏ از آن که به زبان باشد به رفتار و عمل باشد.با اصلاح رابطه خود و خدا،مدیریت بر قلب به دست می‏آید»

داشتن مهر و عطوفت نسبت به مردم

در قرآن کریم سوره آل عمران،آیه 159 می‏فرماید:»به موجب‏ لطف و رحمت الهی برایشان نرم دل شدی که اگر تندخو و سخت‏دل‏ بودی از پیرامونت پراکنده می شدند پس از آن درگذر و برایشان‏ آمرزش بخواه و در کار با آنان مشورت کن
خداوند سبحان پیامبر اکرم(ص) را این گونه توصیف می‏کند که ایشان در هدایت و رهبری و اداره مردم از نرمی و ملایمت و مدارا برخوردار بوده است که توانسته به وسیله آن موانع و مشکلات‏ عدیده جامعه را رفع و زمینه رشد کمال را فراهم نماید.
«نیروی محبت از نظر اجتماعی نیروی عظیم و مؤثرتری است و بهترین اجتماع،آن اجتماعی است که با نیروی محبت اداره شود. محبت زعیم و زمامدار به مردم و محبت و ارادت مردم به زعیم و مردم،علاقه و محبت زمامدار عامل بزرگی برای ثبات و ادامه حیات‏ حکومت است،تا عامل محبت نباشد رهبر نمی‏تواند و یا بسیار دشوار است که اجتماعی را رهبری کند و مردم را افراد منضبط و قانونی تربیت کند ولو این که عدالت و مساوات را در آن اجتماع‏ برقرار کند.مردم آنگاه قانونی خواهند بود که از زمامدارشان علاقه‏ ببینند و این علاقه‏هاست که مردم را به پیروی و اطاعت می‏کشاند» (مرتضی مطهری،جاذبه و دافعه علی(ع)62 61)
نظام هستی بر اساس رحمت،برنامه‏ریزی شده و بر اساس‏ رحمت اداره می‏شود،پیامبر(ص)نیز پیام‏آور رحمت و محبت‏ است.«و ما تو را جز رحمتی برای جهانیان نفرستاده‏ایم»(سوره‏ انبیاء،107)و جامعه را با قدرت رحمت و محبت اداره کرد و مردم را به سوی کمال سوق داد.زیرا محبت بهترین عامل برای‏ اصلاح و اداره و رهبری و هدایت مردم است.به همین دلیل پیامبر اکرم(ص)طبق آیه‏23 سوره شورا و آیه 47 سوره سبا دوستی‏ اهل بیت خود را مزد رسالت خویش قرار می‏دهد،زیرا دوستی آنان‏ کارسازترین عامل در تربیت امت حضرتش است.
امام صادق(ع)به عماربن احوص می‏فرماید:«بر مردم فشار نیاورید.آیا نمی‏دانی که حکومت داری و روش اداره امور بنی امیه‏ به زور شمشیر و فشار و ستم بود ولی حکومت‏داری و روش اداره مدیری که سعه صدر دارد اهل تدبر و عاقبت‏اندیش بوده و ظاهربین نیست و نسبت به‏ همه انصاف دارد
امور ما به نرمی و متانت و تقیه و حسن معاشرت و پاکدامنی و کوشش است پس کاری کنید که مردم به دین شما و مسلکی که دارید رغبت پیدا کنند»(وسائل الشیعه، ج 7،ص 430)
در آیه کریمه 31 سوره آل عمران می‏فرماید:«اگر شما خدا را دوست دارید،مرا اطاعت کنید(رسول خدا)خدا هم شما را دوست می‏دارد و گناهانتان را می‏آمرزد».زیرا محبت الزام آور و تعهد آور است.کسی که خدا را دوست دارد باید پیامبر را دوست‏ داشته باشد،باید وصی او را دوست داشته باشد.باید کسی که‏ مظهر صفات و کمالات اوست دوست داشته باشد.البته این فقط در قلب باقی نمی‏ماند بلکه در فکر و اندیشه،در اعضا و جوارح، رفتار و کردار و موضع‏گیری‏های او تأثیر می‏گذارد.این کارسازترین‏ عامل تربیتی امت رسول خداست چه این که مزد رسالت حضرتش‏ نیز محبت اهل بیت ایشان است.

داشتن سعه صدر

یکی دیگر از ویژگی‏های ضروری مدیریت،داشتن سعه صدر برای مدیر است،سعه صدر داشتن ظرفیت بسیار و تحمل و حوصله‏ زیاد است.پیامبر اکرم(ص)با سعه صدری شگفت انگیز در اداره‏ و رهبری مردم پایداری نمود و همین مسئله زمینه خروج انسان‏ها از ظلمت و ورود به نور را هموار نمود.کسی که سعه صدر ندارد کم کم کار را بر خود و دیگران آن قدر تنگ می‏کند که زمام کار از دست رفته و اساس کار در هم می‏ریزد.حضرت علی(ع) می‏فرماید:«سعه صدر ابزار ریاست است»(نهج‏البلاغه،حکمت‏ 167).فرد کم حوصله و عصبانی و زود رنج و کسی که زود از کوره‏ در می‏رود نمی‏تواند مدیر باشد.کسی می‏تواند مدیر باشد و دیگران‏ را اداره کند که بر خود حاکم باشد و بتواند خود را نظارت کند.
کسی می‏تواند حافظ حقوق مردم شود که حافظ نفس خود باشد و کسی می‏تواند حافظ دین و حدود الهی در جامعه باشد که با هوای نفس خود مخالفت کند و دین خود را حفظ کند.کسی که‏ خلق را با نظر خلق می‏بیند سعه وجودی پیدا می‏کند و همین سبب‏ عزت نفس و بزرگواری و سعه صدر می‏شود و از خودبینی و خودخواهی و تنگ‏نظری آزاد می‏شود و روح تملق دوستی و تکلف پسندی و نفع‏طلبی و بدبینی در او از بین می‏رود.خداخواهی‏ به او سعه وجودی داده و موجب می‏شود که در مشکلات و سختی‏ سکون و آرامش خود را از دست ندهد در مقابل نعمت‏ها و راحتی‏ها شکر گزار باشد.سعه صدر موجب گشاده‏رویی و نرم‏خویی می‏شود و در نتیجه چنین فردی در مدیریت خود به هیچ وجه با تحقیر و کوچک کردن دیگران کار را پیش نمی‏برد و هرگز در جستجوی‏ لغزش‏ها و عیب‏های مردم نیست.کسی که سعه صدر دارد به دنیا دلبستگی ندارد و آزاد است و این آزادگی در مدیریت او به شکل‏ بردباری و شکیبایی و ظرفیت داشتن بسیار،تجلی می‏یابد. دلبستگی به دنیا و تعلق خاطر دل را تنگ کرده و موجب تباه شدن فرد می‏شود.یکی از عوامل تباه‏کننده مدیرت بر قلب،میل به ماندن و ترس از رفتن است.کسی که تنگ نظر است مسئولیت را طعمه‏ می‏داند و مدیریت را نه امانت که مایملک خود می‏داند.مدیر که‏ سعه صدر دارد تدبر و عاقبت اندیش بوده و ظاهربین نیست و نسبت به همه انصاف دارد.امیر المؤمنین(ع)در نهج البلاغه‏ کلام 244 می‏فرماید:
«چگونه به کسی ستم روا دارم آن هم برای جسمی که‏ تار و پودش به سرعت به سوی کهنگی پیش می‏رود و مدت‏های‏ طولانی میان خاک‏ها می‏ماند
زمامدار و مدیر باید بیش از دیگران عیب پوش باشد و بتواند کینه‏ها،بدبینی‏ها و تنگ نظریهایی که محیط را ناسالم می‏کند با سعه صدر برطرف کند.
کسی که می‏خواهد مسئولیتی را بپذیرد باید شایستگی‏های لازم برای آن مسئولیت را داشته‏ باشد
حضرت علی(ع)در عهدنامه مالک اشتر(نهج البلاغه نامه‏ 53)می‏فرماید:«باید کسانی که نسبت به مردم عیب‏جوترند از تو دورتر باشند زیرا مردم عیب‏هایی دارند که والی در پوشاندن آن‏ عیب‏ها از همه سزاوارتر است.در پی آن نباش که عیب پنهان آن‏ را پیدا کنی بلکه وظیفه تو آن است که آنچه برایت آشکار شده‏ اصلاح کنی و آنچه از تو پنهان است خدا درباره آن حکم می‏کند. بنا بر این تا جایی که توانایی داری عیب‏های مردم را پنهان کن تا خداوند عیوبی را که دوست نداری برای مردم فاش شود، پنهان کند
فردی که سعه صدر دارد هرگز پرده در نمی‏شود و کسی را رسوا نمی‏کند و تا جا که‏ ممکن است عذر مردم را می‏پذیرد و رفتار آنان را حمل بر درستی می‏کند. تا آنان که شایسته هدایت‏ و تربیت‏اند هدایت و تربیت شوند.امیر مؤمنان‏ علی(ع)در نامه 50 نهج البلاغه می‏فرماید: «سزاوارتر است کارفرما را که فزونی یافته و نعمتی که به آن رسیده سبب تغییر حال او بر رعیت‏ و مردم شود و نعمت‏هایی که خدا به او داده او را به بندگان خدا نزدیک و بر برادرانش مهربانی کند

داشتن صبر و شکیبایی در برخورد با مسائل

یکی دیگر از مهم‏ترین صفاتی که در مدیریت ضروری است؛ بردباری و شکیبایی است که بدون آن کار انجام نمی‏شود.از امام‏ حسن(ع)سؤال شد که بردباری چیست؟حضرت فرمود: «فرو خوردن خشم و اختیار خود داشتن»(تحف العقول،158).در مدیریت الهی،خشم به موقع و به جا اعمال می‏شود و هرگز برای‏ مسائل شخصی و وسیله تحقیر و ترساندن مردم نیست،بلکه فقط برای احیاء دین خدا و برداشتن مانع هدایت مردم است.یکی دیگر از ضروریات مدیریت که فقط در سایه سعه صدر حاصل می‏شود انصاف داشتن است.کسی که سعه صدر ندارند و تنگ نظر است‏ نمی‏تواند عدالت و راستی و صداقت داشته باشد،نمی‏تواند احقاق حق کند و برای حق استقامت نماید.امیر المؤمنین علی(ع) در عهدنامه مالک اشتر(نهج البلاغه،نامه 53)می‏فرماید:«در مورد حق خدا و حقوق مردم و شخص خویش و خاندانت و کسانی‏ از مردم که به آنان مهر می‏ورزی،انصاف را رعایت کن،اگر چنین کسی که شایستگی و توانایی‏های لازم را برای‏ پذیرفتن مسئولیت دارد نباید خود را کنار بکشد
نکنی ستم کرده‏ای و هر که به بندگان خدا ستم کند،خدا به جای‏ بندگان خود با او درافتد»
امام صادق(ع)می‏فرماید:رسول خدا(ص)نگاه‏های خود را میان اصحابش تقسیم می‏کرد.به این و آن به طور مساوی‏ می‏نگریست.امیر المؤمنین علی(ع)در نهج البلاغه نامه 46 به یکی‏ از کارگزاران خود می‏فرماید:«در نگاه و اشاره و تحیت و درود میان‏ مردم مساوات را رعایت کن تا زورمندان در تبعیض طمع نورزند و ضعیفان از عدالت تو ناامید نشوند».همه این‏ها در سایه سعه‏ صدر است،زیرا عدم آرامش اضطراب در اداره امور و همین طور سبکی گفتار و رفتار،توان مدیر را در اداره امور از بین برده و هیبت‏ او را به ذلت مبدل می‏کند.عدالت برای تأمین آرامش و اطمینان‏ دل‏هاست و اگر در جامعه‏ای عدالت نباشد افراد آن احساس امنیت‏ و آسایش نخواهد کرد و در نتیجه دچار وحشت می‏شوند و دل‏های وحشت‏زده هرگز به نظام وحشت‏زا گرایش نمی‏یابند. امام سجاد(ع)در بیان حقوق متقابل والی و رعیت،مدیر و حاکم و مردم و ملت می‏فرماید:«حق مردم بر والی آن است که والی باید بداند این نعمت،یک آزمایش است که خداوند سبحان به او دیگر مسئولین داده است.لذا باید عدالت را درباره مردم رعایت کند و نسبت به آنها مانند پدر مهربان باشد و از نادانی‏های بعضی بگذرد و فورا مبادرت به عقوبت آنها نکند»(من لا یحضره الفقیه؛ج 2،ش‏ 3214).امیر المؤمنین علی(ع)به محمد بن ابی بکر(تحف العقول، 119)می‏فرماید:«با مردم به نرمی و ملایمت رفتار کن و همه را به‏ یک چشم نگاه کن و خویش و بیگانه را در حق برابر شمار و میان‏ مردم به عدالت رفتار کن و داد را میان آنان بر پا دار

داشتن شایستگی و لیاقت در انجام کار

یکی دیگر از مهم‏ترین مسائل مدیریت،انتخاب فرد شایسته و بالیاقت و سپردن کارها به آنان است یعنی کسی که می‏خواهد مسئولیتی را بپذیرد باید شایستگی‏های لازم برای آن مسئولیت را داشته باشد.در قرآن کریم سوره بقره آیه 124 می‏فرماید خداوند سبحان حضرت ابراهیم را پس از آزمایش‏های بسیار به مقام‏ پیشوایی مردم منصوب نمود.به علاوه شایستگی افراد باید از روی‏ عملکردشان باشد نه از روی گفتار و حرف،زیرا در میدان عمل‏ است که انسان صفات واقعی خویش را آشکار می‏کند.هم‏چنین در آیات 246-247 سوره بقره خداوند«علم»و«قدرت»را دلیل‏ شایستگی طالوت برای مدیریت و فرماندهی قوم می‏دانند.در سوره‏ نساء آیه 58 نیز می‏فرماید:«خداوند به شما امر می‏کند که امانت‏ها را به اهلش بسپارید و چون میان مردم داوری می‏کنید،به عدالت‏ داوری کنید.»از ظاهر آیه مذکور چنین برمی‏آید که مفهوم‏ «الامانات»در آیه مفهومی عام است که شامل همه امانت‏ها،اعم‏ از مالی و غیر مالی میان مردم و امانت‏های خداوند بر بندگانش اعم‏ از قرآن و سایر اوامر و نواهی و امانت‏های الهی که بر عهده زمام‏داران‏ است،می‏شود.رهبری و پیشوایی نیز امانتی است الهی و زمام‏داران‏ موظفند حقوق رعیت را ادا کنند و عدالت را میان مردم جاری سازند و با آنان از سر لطف و مهربانی رفتار کنند و بر اساس دین و شریعت‏ اسلام آنان را رهبری و حقوق آنان را از صدقات و غنائم بپردازند. پس وقتی مدیریت هم امانتی است سنگین،باید به اهلش سپرده‏ شود.کسانی که بدون داشتن شایستگی‏های لازم در جایگاه اداره‏ امور قرار می‏گیرند و یا آنان که اداره کارها را به افرادی فاقد شایستگی‏های لازم هستند،می‏سپارند مرتکب بالاترین خیانت‏ها می‏شوند که بدون شک مایه هلاکت خود و دیگران شده و در دنیا و آخرت مغضوبند.
البته سپردن مسئولیت و دادن اختیار به افراد بدون سنجیدن و آزمودن آنها از ضعف و بی‏بصیرتی مدیر به حساب می‏آید.در یک نظام کارآ سپردن‏ مسئولیت پس از شناخت افراد و توانایی آنها بر اساس‏ اختیار است.زیرا توانایی انسان‏ها در زمان آزمودن، مشخص می‏شود. در نامه 53 نهج البلاغه به‏ امیر المومنین علی‏ (ع)به مالک‏ می‏فرماید:«پس در کارهای کارگزارانت‏ دقت کند و آنان را با آزمایش و امتحان به‏ کار گمار و آنان را به‏ میل خود و از روی‏ استبداد رأی(بدون مشورت)به کار نگمار،زیرا استبداد و پیروی‏ از میل خود،شاخه‏ای از شاخه‏های ستم و خیانت است و از میان‏ آنان افرادی را که باتجربه‏تر و پاک‏تر و پیشگام‏تر در اسلامند برگزین زیرا اخلاق ایشان بهتر و خانواده آنها پاک‏تر و طمع‏شان‏ کم‏تر و در سنجش عواقب کارها بیناترند
به علاوه امام می‏آموزد که برای سپردن کارها به افراد،آزمون‏ صحیح افراد لازم است و انسان اصلا نباید تنها به زیرکی و دانایی‏ خود اکتفا کند و ضوابط را زیر پا بگذارد و دچار خوش‏بینی و غفلت‏ شده و دچار ظاهربینی شود و بدون بررسی و آزمون با خوش‏خدمتی‏ افراد و تظاهر به داشتن توانایی لازم،یا بر اساس روابط،آنان را به‏ کار گمارد.(نهج البلاغه،نامه 53)
امیر المؤمنین علی(ع)در نامه‏ای به قاضی منصوب از سوی‏ خویش در اهواز(دعائم الاسلام،ج 2،531)می‏نویسد:«بدان ای‏ (به تصویر صفحه مراجعه شود) رفاعه که این حکومت،امانتی است که هر کس به آن خیانت کند لعنت خدا تا روز قیامت بر او باشد و هر کس خائنی را استخدام کند و بر سر کار نهد،محمد(ص)از او در دنیا و آخرت بیزار است». کاری که در دست توست شکار و طعمه نیست که به چنگت افتاده‏ باشد،بلکه امانتی است بر گردن تو(نهج البلاغه،نامه 5).امام(ع) هم‏چنین در خطبه 172 نهج البلاغه می‏فرماید:«ای مردم! سزاوارترین کس به خلافت،قوی‏ترین مردم نسبت به آن و داناترین‏ آنان به فرمان‏های خداست».در نتیجه در هر مدیریتی،و در اداره‏ هر کاری باید فرد شایسته و اهل آن را یافت و کار را به او سپرد. پذیرفتن مسئولیتی بدون داشتن صلاحیت‏های لازم آن،بزرگ‏ترین‏ ضربه را به یک نظام می‏زند.کسی باید مسئولیت قبول کند که از نظر مدیریت قوی‏ترین،مدبرترین،شجاع‏ترین،تواناترین،و قاطع‏ترین،عالم‏ترین افراد در دین باشد.زمانی که افراد ناشایسته کسانی که فرعون وجودشان،حاکم وجودشان‏ شود،این تفرعن را به صورت برتری جویی و ریاست‏طلبی در مدیریت خود آشکار می‏کنند
در مصدر امور قرار می‏گیرند،خیر و برکت را می‏برند،اموال مردم را به خود و خویشان اختصاص می‏دهند و موجب گمراهی و ضلالت می‏شوند،پیوندهای میان مردم را می‏گسلند و نیازهای به‏ حق مردم را تأمین نمی‏کنند و بیت المال را حیف و میل می‏کنند و به‏ ناحق بعضی را بر بعضی دیگر ارجح می‏دارند و در اقامه حق‏ کوتاهی می‏کنند و سیره و سنت پیامبر(ص)را به تعطیلی‏ می‏کشانند.(برگرفته از خطبه 131 نهج البلاغه).مدیران و مسئولان‏ نظام اسلامی نباید چشم‏تنگ و حریص و ستمکار و سست‏اندیش‏ و طرفدار قدرتمندان و ثروتمندان باشند.مسئولین نباید کسانی‏ باشند که برای مستکبران کرنش و به مستضعفان ظلم کنند.به علاوه‏ مؤمن و اهل ایمان خود را با پذیرفتی مسئولیتی که شایستگی آن را ندارد،خوار نمی‏کند.امام صادق(ع)می‏فرماید:«سزاوار نیست‏ که مؤمن خود را ذلیل کند.سؤال شد چگونه خود را ذلیل می‏کند؟ فرمود پذیرفتن کاری که در عهده و طاقت و توانایی او نیست. (وسائل الشیعه،ج 11،ص 425).از سوی دیگر کسی که شایستگی‏ و توانایی‏های لازم را برای پذیرفتن مسئولیت دارد نباید خود را کنار بکشد و نباید بگذارد کاری معطل مانده و خطری متوجه اسلام و جامعه اسلامی و مسلمانان شود.مدیر باید کسی باشد که کارهای‏ بزرگ و مهم،او را درمانده نکند و کار بسیار،مسائل و مشکلات،او را خسته و آشفته نسازد.امام علی(ع)در نهج البلاغه نامه 53 (عهدنامه مالک اشتر)می‏فرماید:«برای هر کاری کسی را انتخاب‏ کن که کارهای مهم،او را مغلوب و درمانده و کثرت کارها او را پریشان و خسته نکند».یکی از اساسی‏ترین و اصلی‏ترین‏ ضعف‏های مدیران ناتوانی در شناخت شایسته‏ترین افراد و به کار گماردن آنان است که موجب می‏شود افرادی‏بر مصدر کار قرار گیرند که توان اداره امور را ندارند.البته عواملی از قبیل رقابت‏های‏ نادرست،دشمنی و خیانت نیز موجب کنار زده شدن افراد شایسته‏ می‏شود.گاهی مسئولان از روی حسادت توان دیدن افراد شایسته را ندارد و از سر نفسانیت خویش،شایسته‏ترین‏ها را کنار می‏گذارند، زیرا آنان از روی کار آمدن انسان‏هایی تواناتر از خود می‏ترسند. بدین ترتیب چنین مدیرانی تنها افرادی را می‏پسندند که ضعیف و مطیع باشند تا حقارت نفسانی‏شان اشکار نشود.به علاوه مناسبات‏ و روابط ناسالم اجتماعی و سیاسی و مدیریتی،نفوذ فرصت‏طلبان‏ نیز موجب کنار گذاشته شدن و کناره‏گیری افراد شایسته مشود.
رسول مکرم اسلام(ص)فرمود:«هر کس کارگزاری از مسلمان‏ را به کار گمارد و بداند که میان ایشان،افرادی شایسته و داناتر از او به کتاب خدا و سنت پیامبرش هست،به خدا و پیامبرش و همه‏ مسلمانان خیانت کرده است»(القضاه،ج 68،1)
امیر المؤمنین علی(ع)می‏فرماید:«چهار چیز نشانه تیره‏بخشی و ادبار دولت‏هاست:واگذاردن کارهای اصلی و اساسی و پرداختن به‏ امور فرعی،به کار گرفتن افراد پست و کنار زدن صاحبان فضل» (غرر الحکم،ج 2،376)
گماردن افراد ضعیف و ناشایست و کوچک،بر کارهای بزرگ و گماردن افراد توانا و لایق و بزرگ بر کارهای کوچک موجب از بین‏ رفتن اقتدار نظام و تباهی و فروپاشی آن می‏شود.

ریاست‏ طلب و خودکامه نبودن

در نظام اسلامی و حق،کسی حق قدرت‏طلبی و خودمحوری‏ ندارد و حق ندارند از سر نفسانیت و به دلخواه خود رفتار کند.در نظام اسلامی مدیران خواستار سلطه و تجبر نبوده و رفتار تصنعی و ریاکارانه را نمی‏پسندند و از شنیدن حق و عدل نمی‏هراسند و خود را بالاتر و برتر از دیگران نمی‏دانند.نزد آنان کسانی جای دارند و ارزشمندند که در گفتن حق صریح‏تر از همه هستند و حق را یاری رفتار هیچ مسئولیتی را از دید مسئول بالاتر نباید پنهان بماند،بر کارها باید نظارتی دقیق‏ صورت گیرد
می‏کنند،و افراد تملق گو و چاپلوس و بله قربان گو نزد آنان جایی‏ ندارند.
بدین ترتیب مردم آنان را با جان و دل دوست داشته و اطاعتشان‏ می‏کنند،زیرا ملاک اطاعت،حق بودن فرمان است.امیر مؤمنان‏ علی(ع)در عهدنامه مالک اشتر می‏فرماید:«سخنش را بشنوید و فرمانش را آنجا که مطابق حق است اطاعت کنید
زاذان نقل کرده است که امیر مؤمنان علی(ع)در دوران‏ خلافتش شخصا در بازارها گردش می‏کرد و گمشده‏ها را راهنمایی‏ می‏نمود و ضعیفان را کمک می‏کرد و از کنار فروشندگان و کاسبان رد می‏شد و آیه 84 سوره قصص را می‏خواند(«سرای آخرت را تنها برای کسانی قرار می‏دهیم که اراده برتری جویی و فساد در زمین را ندارند و عاقبت برای تقوا پیشگان است»)و می‏فرمود:«این آیه‏ درباره زمامداران عادل و متواضع و هم‏چنین سایر مردم صاحب‏ قدرت نازل شده است».بدین ترتیب آن حضرت به همه نشان‏ می‏داد که مدیران و مسئولان پیرو سیره پیامبر چگونه‏اند،آنان‏ حکومت و قدرت و مسئولیت را وسیله برتری جویی و ریاست‏طلبی‏ نمی‏دانند.(رجال البرقی،ص 2)
قدرت و حکومت آزمایش الهی است.ریاست‏طلبی و ریاست‏دوستی،انسان را به نافرمانی حق سوق می‏دهد زیرا ریاست‏دوستی و ریاست‏طلبی از با خدادوستی در یک جا جمع‏ نمی‏شود.به فرموده پیامبر اکرم(ص)(بحار الانوار،ج 73،153) یکی از خصلت‏هایی که موجب می‏شود که انسان گناه کند، ریاست‏طلبی است.کسانی که فرعون وجودشان،حاکم وجودشان‏ شود،این تفرعن را به صورت برتری‏جویی و ریاست‏طلبی در مدیریت خود آشکار می‏کنند.(کسی به موسی ایمان نیاورد جز فرزندان قبیله او آن هم با ترس و خوف از فرعون و اتباعش که مبادا در صدد فتنه و قتل‏شان برآید که فرعون در زمین بسیار غلو و سرکشی داشت و سخت متعدی و ستمکار بود.سوره یونس،آیه‏ 83).چنین فردی همه حد و مرزها را زیر پا می‏گذارد و خود و پیروان خود را هلاک می‏کند(آنگاه فرعون اراده کرد که موسی و قومش را از زمین مصر براندازد ما هم او و همدستانش همگی را در دریا غرق کردیم.سوره اسراء 103).امام صادق(ع)می‏فرماید: «هیچ انسانی گردن‏فرازی یا خودکامگی نکرد مگر به سبب ذلت و حقارتی که در درونش دارد»(کافی،ج 2،312.)

.1طاعت نمودن کارگزاران از مدیر در جایگاه حق

امام علی(ع)در عهدنامه مالک اشتر می‏فرماید:«مبادا بگویی‏ من اکنون بر آنان مسلطم،از من فرمان دادن است و از آنان اطاعت‏ کردن که عین راه یافتن فساد در دل و خرابی دین و نزدیک شدن‏ تغییر و تحول(در قدرت)است
البته نباید فراموش کرد که هیچ نظام و سازمانی بدون‏ فرمانبرداری درست،نمی‏تواند اداره شود و نافرمانی موجب‏ تعطیل شدن بهترین برنامه‏ها و تدابیر می‏شود.حضرت علی(ع)در نهج البلاغه خطبه 4 می‏فرماید«و اما حق من بر شما این است که‏ در تبعیت خود با من وفادار باشد و در آشکار و نهان خیر خواهی را از دست ندهید چون شما را بخوانم،اجابت،و چون فرمانتان دهم‏ اطاعت کنید.»«تدبیر کسی که فرمان،برده نمی‏شود سود نمی‏بخشد»(شرح غرر الحکم،ج 2،414).
اما از آن سو قرآن کریم اجازه نمی‏دهد که مردم چشم و گوش‏ بسته از رهبران خود اطاعت کنند زیرا چنین کاری موجب نابودی‏ زندگی دنیوی و اخروی می‏شود(سوره بقره،170).در سیره‏ پیشوایان الهی هم،اطاعت کورکورانه محکوم است.ابوحمزه‏ ثمالی گوید:امام صادق(ع)فرمود:«از ریاست‏طلبی و دنباله‏روی‏ شخصیت‏ها بپرهیز».به امام(ع)عرض کردم«فدایت شوم مقصود شما را در مورد ریاست‏طلبی فهمیدم ولی منظور شما را در مورد دنباله‏روی نکردن از شخصیت‏ها را نفهمیدم،زیرا دو سوم‏ آنچه که تحصیل کرده‏ام در نتیجه دنباله‏روی از شخصیت‏ها بوده‏ است».امام(ع)فرمود:«منظورم از دنباله‏روی شخصیت‏ها آنچه‏ گمان کرده‏ای نیست،بلکه پرهیز از این که،بدون اجازه عقل و بدون دلیل،شخصی را به عنوان رهبر انتخاب کنی و هر چه گفت‏ بدون چون و چرا و چشم و گوش بسته،بپذیری و تسلیم او شوی». (کافی،ج 2،298)
بنا بر این در عین رعایت این امر که ضامن سلامت هر نظام‏ سازمانی است،جایی که زمامداران و مدیران بر اساس اصول و در چارچوب موازین و ضوابط کار می‏کنند به هیچ وجه نباید نافرمانی‏ صورت گیرد که در این صورت با نافرمانی رعیت آن نظام از درون‏ می‏پاشد و تواناترین مدیران در اداره امور به بن‏بست می‏رسند. حضرت علی(ع)در نهج البلاغه خطبه 27 می‏فرماید:«...به‏ سبب نافرمانی و بی‏اعتنایی به من رأی و تدبیرم را تباه ساختید...

تفویض اختیار و مسئولیت‏ خواهی،نظارت‏ و کنترل

از عوامل دیگر اداره امور و از سنت‏های الهی، تفویض اختیار و مسئولیت‏خواهی و پاسخگویی است. خداوند سبحان پس از آزمون بندگان شایسته خود در بندگی،به آنان مسئولیت می‏داد و بر اساس‏ اختیاری که به آنان می‏داد،مسئولیت‏ می‏خواست.هر چه میزان اختیار بیشتر باشد،میزان‏ مسئولیت‏خواهی نیز بیشتر می‏شود.این مسئله آن قدر بااهمیت‏ است که خداوند رسول گرامیش را که در رسالت صادق است و جای هیچ‏گونه شک و تردیدی هم در آن نیست تهدید می‏کند که اگر در انجام رسالت کوتاهی کند،با او معامله‏ای سخت خواهد کرد(و اگر محمد(ص)به ما سخنانی می‏بست محققا ما او را به دست‏ راست(به قهر و انتقام)می‏گرفتیم و رگ و تینش را قطع می‏کردیم و شما هیچ یک بر دفاع از او قادر نبودید سوره حاقه 47-44). مسئولیت‏خواهی خداوند این گونه است که در مورد برترین‏ فرستادگانش این گونه تهدید می‏کند تا همه بدانند که در انجام دادن‏ مسئولیت‏ها جای هیچ‏گونه خیانتی نیست.مسلم است که پیامبر اکرم(ص)هیچ اراده‏ای جز اراده حق نمی‏کند و خداوند خود در آیات قبل از آیات مذکور بر این امر صحه می‏گذارد:«این‏[قرآن‏] گفتار فرستاده‏ای بزرگوار است...فرو فرستاده‏ای از پروردگار جهانیان»(سوره حاقه 44-40).این آیات علاوه بر محو هرگونه‏ تردید در مورد قرآن کریم رسول گرامی اسلام،درسی است در مورد اصل تفویض اختیار و مسئولیت‏خواهی.داستان حضرت‏ موسی و سپردن مسئولیت قوم به برادرش هامون،هنگام میقات، غیابش و بازگشتش از میقات و مؤاخذه برادرش هارون در مورد قومش و مسئله سامری،همین مسئله را یعنی تفویض اختیار و مسئولیت‏خواهی را به خوبی نشان می‏دهد،در نتیجه رفتار هیچ‏ مسئولیتی از دید مسئول بالاتر نباید پنهان بماند،بر کارها باید نظارتی دقیق صورت گیرد و هر مدیری باید رفتار و عملکرد رده‏های‏ پایین از خود را با جدیت پی‏گیری،و مؤاخذه مناسب و هدایت‏ کند.حضرت علی(ع)در برنامه به امام حسین(ع)(نهج البلاغه،نامه‏ 31)می‏نویسد:«برای هر یک از خدمتگزاران و کارکنان خود،کاری‏ معین کن که او را در قبال آن مسئول بدانی،زیرا این باعث می‏شود کارها را به یکدیگر واگذار نکنند».یکی دیگر از ویژگی‏های مهم‏ یک مدیر توانا و تابع اصول و ضوابط،سپردن مسئولیت به افراد واجد شرایط و شایستگی و سپس مراقبت و پی‏گیری عملکرد آنان و مسئولیت‏خواهی از آنان است.
لازمه مدیریت اصول‏گرا،رعایت اصل شایسته‏سالاری در سپردن کارهاست،اما کافی نیست،بلکه باید به طور دائم بر عملکرد و رفتار کارگزاران،نظارت و مراقبت داشت زیرا سلامت هر نظام در گرو نظارت و مراقبت کامل کارهاست.
البته این به معنای بی‏اعتمادی به کارگزاران نیست.انسان‏ نیازمند مراقبت است نه تنها از درون باید مراقبت کند بلکه باید احساس کند که مراقبتی هم از بیرون وجود دارد که او هر طور خواست نمی‏تواند عمل کند.امام علی(ع)در برنامه 53 نهج البلاغه‏ هم،چنین می‏فرماید:«هرگز نباید افراد نیکوکار و بدکار در نظر تو یکسان باشند زیرا این کار موجب می‏شود که افراد نیکوکار در نیکی کردن بی‏رغبت و بدکاران در عمل بدشان تشویق شوند هر یک‏ را مطابق کارشان پاداش ده
سیره پیامبر(ص)و امیر مؤمنان این بود که برای مراقبت و نظارت بر رفتار و عملکرد کارگزارانشان«چشم‏های مخفی»قرار می‏دادند تا گزارش رفتار و عملکرد آنان را بدهند(سیره نبوی، 310).این امر از مهم‏ترین مسائل مدیریت اسلامی و از عواملی‏ است که مدیریت را مستقیم و کارآمد می‏کند،زیرا گماردن افراد سالم و شایسته بر سر کارها کافی نیست بلکه رسیدگی دقیق به‏ مسئولیت‏ها و حسابرسی به کار آنان باعث می‏شود که در انجام‏ مسئولیت و امانتداری کوتاهی نکنند و اگر کوتاهی کردند مورد مؤاخذه و در صورت لزوم مجازات شوند.سیره پیامبر(ص)و امام‏ علی(ع)نیز چنین بود.
از دیگر مسائل مهم در مدیریت الهی و اصول‏گرا مداومت در امور است نه صرفا شروع کردن کارها.در یک مدیریت منضبط وبا مشورت،عقل‏ها و تجربیات و دیدگاه‏های‏ گوناگون به کمک هم می‏آیند تا مسائل به طور کامل پخته و با نقص کم‏تر و از لغزش و اشتباه‏ دور باشد
جدی با تلاشی همه‏جانبه و همگانی برنامه‏ها آغاز می‏شود و به‏ درستی ادامه می‏یابد و به انجام می‏رسد.مدیر توانمند طوری‏ برنامه‏ریزی می‏کند که کارها در مسیر رسیدن به هدف ادامه یابد و مداومت بر کارها جوهره افراد و مدیریت‏ها را اشکار می‏کند.رسول‏ خدا(ص)می‏فرماید:«ارزش کار به پایان آن است و ملاک عمل‏ خاتمه آن است»(سیره نبوی،351).یک مدیریت کارآمد همه‏ توان و نیرو را در جهت به پایان رساندن برنامه‏ها به کار می‏گیرد و اجازه نمی‏دهد که بی‏انظباتی و عدم جدیت موجب نیمه کاره ماندن‏ برنامه‏ها شود زیرا ارزش،در تمام شدن کار است.سستی و تنبلی از بزرگ‏ترین آفت‏های انضباط و جدیت است.چیزی که مدیریت‏ توانا را ممتاز می‏کند شور و نشاطی است که در مجموعه‏ تحت اداره‏اش جریان دارد و افراد را جدی و منضبط می‏کند،زیرا نشاط،سستی و تنبلی را از بین می‏برد.امام باقر(ع)می‏فرماید: «کسالت و تنبلی به دین و دنیا هر دو زیان می‏زند» (تحف العقول،220)

شور و مشورت با افراد صالح و شایسته

«در کارها با آنان مشورت کن اما زمانی که تصمیم گرفتی‏ (قاطع باش)و بر خدا توکل کن زیرا خداوند متوکلان را دوست‏ دارد»(سوره آل عمران،159).در انجام کارها،تصمیم‏گیری در شرایط مختلف دارای اهمیت بسیاری است.اگر تصمیم‏گیری بر اصول درستی استوار نباشد نظام امور به هم می‏ریزد یا دچار خودمحوری‏ها و استبداد رأی می‏شود.برای تصمیم‏گیری،ابتدا باید به طور دسته‏جمعی مسائل را از همه جوانب مورد مطالعه و بررسی قرار داد و پس از رسیدن به نتیجه و تصویب آن،اراده‏ واحدی باید آن را اجرا کند،در غیر این صورت هرج و مرج به وجود می‏آید.در تصمیم‏گیری‏ها نباید تابع احساسات و یا ملاحظات‏ غیر صحیح اجتماعی و سیاسی شد بلکه باید حق را لحاظ کرد.در سوره اسراء آیه 36 می‏خوانیم:«و در پی آنچه بدان علم نداری، مرو».سیره رسول خدا(ص)این گونه بود که افرادی به نام‏ «عریف»و«نقیب»منصوب می‏کردند تا با گرفتن گزارش‏های لازم‏ از آنان و با اطلاعات کافی،تصمیم‏گیری کند.البته ایشان در تصمیم‏گیری‏هایشان مشورت می‏کردند زیرا مشورت و تبادل نظر در کارها موجب دوری از خودرأیی و استبداد می‏شود.
مشورت در اداره درست یک جامعه،مهم‏ترین مسئله است.با مشورت،عقل‏ها و تجربیات و دیدگاه‏های گوناگون به کمک هم‏ می‏آیند تا مسائل به طور کامل پخته و با نقص کم‏تر و از لغزش و اشتباه دور باشد.لازم به ذکر است که انسان با هر کس نمی‏تواند مشورت کند،باید با کسی مشورت کند که به خداترسی،تقوای‏ الهی،خرد،تجربه،صداقت،رازداری،خیرخواهی،فهم و شجاعت و امثال این‏ها متصف باشد و ترسو،بخیل،حریص، دروغگو،نادان و احساساتی و احمق نباشد و صلاح و فساد امور را به خوبی بفهمد و در زمینه‏ای که با او مشورت می‏کنند،دارای علم‏ و آگاهی باشد.یکی دیگر از اساسی‏ترین مسائل در تصمیم‏گیری‏ دوراندیشی و آینده‏نگری و توجه به عواقب و نتایج کارهاست زیرا موجب می‏شود که از فرو رفتن در مهلکه‏ها و اقدام به کارهایی که‏ نتیجه ندارد جلوگیری و مانع از بین رفتن نیروهای مادی و معنوی و انسانی و اقتصادی شود.
پیامبر(ص)می‏فرماید:«من به تو سفارش و توصیه می‏کنم که‏ هر زمان تصمیم به انجام کاری گرفتی در عاقبت آن کار بیندیش پس‏ اگر عاقبت آن رشد بود انجام بده و اگر گمراهی بود.انجام نده» (کافی،ج 2،149)
احتجاب مدیر و زمام‏دار و دوری کردن از مردم،موجب می‏شود که وی برای اداره امور و حل مشکلات مردم اطلاعات لازم را در اختیار نداشته باشد
یکی دیگر از مسائلی که در اتخاذ بهترین تصمیم مؤثر است، استفاده از تجربه‏های گوناگون است که خود منبعی برای شناخت و فهم بهتر مسائل است و کسی که در تصمیم‏گیری‏هایش از تجربه‏های خود و دیگران به طور صحیح استفاده کند،کم‏تر دچار اشتباه می‏شود.حضرت علی(ع)می‏فرماید:«هر که با تجربه‏ها ]تصمیم خود را[ استوار سازد از تباهی‏ها دور می‏شود» (غرر الحکم،ج 1،169).تواناترین مدیر کسی است که بهترین و مناسب‏ترین راه را برای رسیدن به اهداف پیدا کند زیرا عدم‏ انتخاب راه درست و مناسب،با وجود تلاش بسیار،موجب‏ سرخوردگی و خستگی و شکست و هدر دادن منابع ارزشمند انسانی‏ و اقتصادی می‏شود.
حضرت علی(ع)در عهدنامه مالک اشتر(نهج البلاغه،نامه‏ 53)می‏فرماید:«کاری که بیش از هر کار باید دوست داشته باشی‏ میانه‏روی در حق و همگانی کردن آن در برابری و دادگری است که‏ بیشتر سبب رضایت رعیت(توده مردم)می‏شود(در هر کار آن را اختیار کن که به صلاح حال همه باشد هر چند بر خواص گران آمده‏ از آن راضی نباشند)زیرا خشم همگان رضایت خواص را از بین‏ می‏برد،و خشم چند تن در برابر خشنودی همگان اهمیت ندارد و از رعیت هیچ کس بر حکمران،هنگام رفاه و آسانی گران‏بارتر،و در گرفتاری کم‏یاری کننده‏تر و در انصاف و برابری ناراضی‏تر،و در خواهش پراصرارتر،و موقع بخشش کم‏سپاس‏تر،و هنگام رد دیر عذر پذیرنده‏تر،و در پیشامد سختی‏های روزگار در شکیبایی‏ سست‏تر از خواص نیست،و ستون دین و انبوهی از مسلمانان و آماده برای جلوگیری از دشمنان،همگان از مردم هستند.»در اینجا امام به صراحت می‏فرمایید که چیزی که به نفع مردم و مدیریت‏ است به دست آوردن رضایت عامه مردم است،هر چند،خواص و خویشان و اطرافیان را ناراضی کند،زیرا اساس هر نظامی بر دوش‏ توده مردم است و آنان هستند که دین و جامعه را حفظ می‏کنند. خردمندی نیست که خشنودی گروهی خاص را بر خشنودی مردم‏ مقدم بداریم.

وفای به عهد

«به عهد و پیمان خود وفا کنید که از آن پرسش می‏شود» (سوره اسراء،34)
پای‏بندی به عهد و پیمان از عمده‏ترین اصول مدیریت است، زیرا اساس روابط انسانی و مناسبات اجتماعی و اقتصادی و سیاسی بسته به عهد و پیمان‏هاست و در صورت متزلزل شدن آنها این روابط و مناسبات متزلزل شده و بی‏اعتمادی جایگزین اعتماد، و هرج و مرج جایگزین نظم،و سستی جانشین استواری می‏شود.با از بین رفتن پای‏بندی به عهد و پیمان‏ها پیوند میان مردم و مدیران‏ گسسته می‏شود،زیرا پای‏بندی به عهد و پیمان،عین صداقت و صداقت موجب نفوذ به قلب‏هاست.به علاوه نخستین چیزی که با شکسته شدن عهد و پیمان‏ها شکسته می‏شود عدالت اجتماعی‏ است که انسان از استعمار و استثمار بدان پناه می‏برد.امیر مؤمنان‏ علی(ع)می‏فرماید:«بنیاد دینداری،امانت را به جا آوردن و پای‏بندی به عهد و پیمان است»(غرر الحکم،ج 1،88).در عهدنامه مالک اشتر فرمود:«از این که به مردم وعده دهی‏ و سپس تخلف کنی پرهیز کن زیرا خلف وعده موجب‏ خشم خدا و خلق است»

عدم احتجاب و احتراز از فاصله گرفتن از مردم

احتجاب مدیر و زمام‏دار و دوری کردن از مردم،موجب می‏شود
که وی برای اداره امور و حل مشکلات مردم اطلاعات لازم را در اختیار نداشته باشد و همین مسئله رابطه قلبی میان او و مردم را سست می‏کند.حضرت در عهدنامه مالک اشتر می‏فرماید: «هیچ‏گاه خود را در مدت زمان طولانی از رعیت پنهان مکن!زیرا دور بودن زمام‏داران از چشم رعایا خود موجب نوعی محدودیت و بی‏اطلاعی نسبت به امور است و این چهره پنهان داشتن زمام داران، آگاهی ایشان را درباره مسائل نهانی از بین می برد
امام تأکید می‏کنند که مدیر با مردم ارتباط زیاد داشته باشد و طوری عمل کند که افراد مختلف مردم،بتوانند با او تماس بگیرند و مسائل‏شان را بی‏پرده بگویند.میان مردم بودن مدیر،موجب الفت‏ و دوستی می‏شود.حضرت علی(ع)در نامه‏ای به قثم بن عباس‏ فرماندار مکه می‏فرماید«صبح و شام برای رسیدگی به امور مردم‏ بنشین و...میان تو و مردم نباید واسطه و سفیری جز زبانت و حاجب و پرده‏ای جز چهره‏ات باشد،افرادی را که با تو کار دارند از ملاقات خود محروم مساز!»

نفی سوء استفاده مدیر و وابستگانش‏ از امکانات

از اصول مدیریت،صحیح بستن راه‏های سوء استفاده افراد، به‏خصوص اطرافیان و بستگان است.اگر زمام‏دار و مدیر در جهت‏ منافع شخصی خود گام بردارد دیگر هیچ چیز مانع سوء استفاده‏ اطرافیان و وابستگان نخواهد شد و این مسئله موجب انهدام‏ نظام‏هاست.
نهج البلاغه،نام 53:«بپرهیز از امتیازخواهی و این که چیزی‏ را به خود مخصوص داری که همه مردم در آن یکسانند...»
امام علی(ع)پیوسته می‏فرمود:«ای مردم کوفه،اگر من از شهر شما با چیزی بیشتر از مرکب و بار و بنه مختصر خود و غلامم‏ فلانی،بروم خائن خواهم بود»(شرح ابن ابی الحدید،ج 200،2، سیره نبوی،500)
حضرت امیر(ع)در عهدنامه مالک اشتر می‏فرماید که مدیر باید راه تعدی اطرافیان و وابستگانش را به مردم ببندد و اجازه ندهد که به دلیل نزدیکی وابستگی امتیازی خاص بگیرند و از امکانات‏ عمومی برای منافع شخصی خود استفاده کنند و از نیروی کار و امکانات جامعه به اتکای وی استفاده کنند.مدیر باید ریشه‏ این گونه سوء استفاده‏ها را قطع کند که در غیر این صورت سودش‏ برای آنان و عیب و ننگش در دنیا و آخرت برای مدیر باقی می‏ماند. حضرت علی در نهج البلاغه نامه 41 به یکی از خویشاوندانش که‏ کارگزار ایشان بود و در امانت حکومت خیانت کرده و دست تعدی‏ به بیت المال برگردان که اگر نکنی و خدا به من امکان دهد وظیفه‏ را در برابر خداوند درباره تو انجام خواهم داد و با این شمشیرم که‏ هیچ کس را با آن نزدم مگر این که داخل دوزخ شد بر تو خواهم زد و به خدا سوگند اگر حسن(ع)و حسین(ع)این کار را کرده بودند هیچ پشتیبان و هواخواهی از جانب من نداشتند و در اراده من تأثیر نمی‏گذارند تا آن که حق را از آن بستانم و باطلی را که به ستم‏شان‏ پدید آمده بود،نابود شود.»این نمونه‏ای از برخورد امام و ولی‏ مسلمین است.حضرت علی(ع)پس از بیعت با مردم،برنامه خود را برای اصلاح امور اعلام کرد تا همه نسبت به هدف و برنامه و راه‏ آن حضرت توجیه باشند:عزل کارگزاران ناسالم و آنان که بدون‏ شایستگی در پست‏های بالا قرار گرفته بودند سپردن کارها به افراد صالح و شایسته‏ای که با داشتن شایستگی کنار گذاشته شده بودند؛ مقابله جدی با چپاولگران و فاسدان و آنان که با حق و عدل به ستیز برخیزند و بازگشت به سیره نبی مکرم سلام،بازگرداندن اموال به غارت رفته از بیت المال،اصلاح نظام نظام مالی و قطع مقرری‏ها و بخشش‏های ظالمانه،اصلاح نظام حقوقی و تساوی همگان در برابر قوانین الهی،تقسیم مال به مساوات و غیره.زمام‏دار و مدیر باید مردم را توجیه کند،در غیر این صورت ظلمی به خود او و مردم‏ است زیرا توجیه در امر مدیریت اساس باز کردن گره‏ها و برداشتن‏ موانع و مشکلات،روی کردن دل‏هاست که با توجیه و بیان برنامه‏ها و کارها به وجود می‏آید.

داشتن روحیه انتقادپذیری

وجود روحیه انتقاد و نصیحت و در یک مجموعه،نشان دهنده‏ سلامت مجموعه و مدیرت صحیح است.وجود این روحیه‏ موجب می‏شود که کژی‏ها،و نابسامانی،و ضعف‏ها آشکار شود و توانمندی‏ها و قوت‏ها میدان رشد یابند.بدین ترتیب از انحرافات‏ جلوگیری و راه برای خیرخواهان باز و برای چاپلوسان و خیانتکاران‏ بسته می‏شود.حضرت علی(ع)با آن که معصوم و از هرگونه اشتباه‏ و خطا مصون است؛اما راه نصیحت و انتقاد را باز می‏گذارد تا همگان نیز بیاموزند.در نهج‏البلاغه خطبه 216 می‏فرماید:«از گفتن سخن حق و یا مشورت عدالت‏آمیز خودداری نکنید زیرا من‏ (به‏عنوان یک انسان)خویشتن را بالاتر از آن نمی‏دانم که اشتباه‏ نکنم و از آن در کارهایم ایمن نیستم مگر این که خداوند مرا حفظ کند.شنیدن حق را برای من سنگین نپندارید و نمی‏خواهم مرا بزرگ‏ انگارید زیرا کسی که شنیدن حق برای او سنگین باشد یا نشان دادن عدالت برای او دشوار باشد عمل به حق و عدالت‏ برای او دشوارتر است»
به علاوه امام از مردم می‏خواهند که با ایشان صریح و دور از ملاحظه‏کاری و محافظه‏کاری‏های رایج با زمام‏داران و مدیران‏ ستمگر و مستبد سخن گویند و در رفتار و کردار خود تکلف و تصنع‏ نداشته باشند.
اگر در سازمانی نصیحت و انتقاد با خلوص نیت و خیرخواهی‏ اصل شود،گرمی و نشاط و محبت در آنجا حاکم می‏شود و بدون‏ تردید سلامت و صلابت آن سازمان تضمین می‏شود.حضرت‏ امیر المؤمنین علی(ع)در عهدنامه مالک اشتر می‏فرماید:«باید برگزیده‏ترین ایشان نزد تو کسی باشد که سخن تلخ حق به تو بسیار گوید،و کم‏تر ترا در گرفتار و کردارت که خدا برای دوستانش‏ نمی‏پسندد بستاید اگر چه سخن تلخ و کم‏تر ستودن خواهش و آرزوی تو،موجب دلتنگی‏ات شود.خود را به پرهیزگاران بچسبان‏ و آنان را وادار و بیاموز که بسیار ترا نستایند،و از این که نادرستی‏ به جا نیاورده‏ای ترا شاد نگردانند(تا تو را به خود متوجه سازند)زیرا بسیاری اصرار در ستایش،شخص را خودپسند ساخته و سرکش‏ می‏سازد

برقراری عدالت

امیر مؤمنان علی(ع)در نهج‏البلاغه کلام 131 می‏فرماید: «پروردگارا تو می‏دانی آنچه ما انجام دادیم نه برای این بود که ملک‏ و سلطنتی به‏دست آوردیم و نه برای این که از متاع پست دنیا چیزی‏ تهیه کنیم به خاطر این بود که نشانه‏های از بین رفته دینت را بازگردانیم و اصلاح را در شهرهایت آشکار سازیم تا بندگان‏ ستمدیده‏ات در ایمنی قرار گیرند و قوانین و مقرراتی که به دست‏ فراموشی سپرده شده بار دیگر عملی شود
از این کلام به خوبی معلوم می‏شود که هدف از تشکیل‏ حکومت،برپایی حق و عدالت است که بدین وسیله دین،حاکم‏ می‏شود،کارها اصلاح و امنیت و آسایش برای ستمدیدگان فراهم و قوانین الهی جاری و حاکم می‏شود.
در یک مدیریت صحیح اصل بر پیشگیری است و نه درمان.باید تلاش کرد عواملی که موجب‏ می‏شود افراد به خلاف روی آوردند از بین برود
«عدل نظام‏بخش حکومت است»(غرر الحکم،ج 1،40)
به‏علاوه هدف نزول کتاب‏های آسمانی،از بین بردن اختلاف‏ ناشی از بغی و ستم در جامعه بشری است و این که هر صاحب حقی‏ به حقش برسد و روابط افراد با یکدیگر عادلانه باشد(المیزان،ج‏ 2،117).حضرت رسول(ص)در عهدنامه عمرو بن حزم‏ می‏فرماید:«همانا پیشینیان شما هلاک شدند زیرا اگر فردی بزرگ‏ از ایشان دزدی می‏کرد رهایش می‏کردند و اگر فردی ضعیف‏ دزدی می‏کرد بر وی حد جاری می‏کردند؛سوگند به آن که‏ جانم به‏دست اوست اگر فاطمه دختر محمد(ص)دزدی کرده‏ بود دست او را می‏بریدم»(سیره ابن هشام،ج 4،266-265). امیر مؤمنان علی(ع)در نهج البلاغه نامه 59 به اسود بن قطبه فرماندار حلوان می‏نویسد:«اما بعد،هرگاه میل و خواست زمام‏دار[نسبت‏ به همه‏]یکسان نباشد این روش اغلب او را از عدالت باز می‏دارد. پس باید کار مردم‏[خویش و بیگانه،بالادست و زیردست،توانگر و ناتوان‏]در حق،نزد تو یکسان باشد،زیرا هیچ‏گاه جور و ستم‏ جانشین عدالت نخواهد شد پس از آنچه برای خویش‏ نمی‏پسندی اجتناب کنم»

قضاوت و داوری

یکی دیگر از اموری که مدیر و حاکم،همیشه با آن برخورد دارد،داوری و قضاوت و فرمان دادن است،پس باید آداب قضاوت‏ و داوری را بداند و رعایت کند.
یکی از چیزهایی که موجب قضاوت و داوری نادرست‏ می‏شود،عجله و شتاب در داوری است.برای یک داوری صحیح‏ باید مسائل را در تمام جوانب مورد بررسی و دقت قرار داد و دلایل‏ طرفین را شنید و از عجله هم پرهیز کرد.عجله در حکم کردن از بی‏مسئولیتی،غفلت و از روی حدس و گمان و شایعات،ستم بزرگی‏ بر مردم و نابود کننده مدیریت است.به علاوه از حکم کردن در زمان‏ خشم،غم،ترس،دلتنگی و هر حال دیگری که انسان را از فکر کردن صحیح دور می‏کند،باید خودداری کرد.از ام سلمه روایت‏ شده است که گفت شنیدم رسول خدا(ص)می‏فرمود:«کسی که‏ مسئولیت قضاوت میان مسلمانان را پذیرفت باید در نگاه و جایگاه‏ نشستن و اشاره میان آنان مساوات را رعایت کند و نباید صدای خود را بر یک طرف نزاع بلندتر از دیگری کند»(اخبار القضاه،ج 1،31 و سیره نبوی،589).در اداره امور برای به پا داشتن حق و عدل بیش‏ هر چیز انصاف لازم است که بدون آن نه می‏توان حقی به پا کرد و نه عدالتی را جاری کرد.امام باقر(ع)از امیر مؤمنان(ع)نقل‏ می‏کند:«انصاف مایه پایداری مدیریت و عزتمندی آن است. بدانید که هر که از خود به مردم انصاف دهد خدا جز عزتش نیفزاید» (کافی،ج 2،144). اقتدار هر مدیر،بستگی به میزان انصافی دارد که در مدیریت رعایت می‏کند.بی‏انصافی،دوستان را رنجیده‏خاطر و پراکنده می‏کند و حمایت لازم و شور و شوق تلاش را از بین می‏برد.«انصاف‏کننده دارای یاوران و دوستان بسیار است» (شرح غرر الحکم،ج 2،143)
در یک مدیریت صحیح اصل بر پیشگیری است و نه در درمان. باید تلاش کرد عواملی که موجب می‏شود افراد به خلاف روی‏ آورند از بین برود.یکی از مهم‏ترین اصول در مدیریت‏ تأمین نمودن افراد به شکلی درست است.زمانی که زندگی افراد تأمین شود زمینه خلاف برای آنها از بین می‏رود.در صورت‏ تأمین نبودن،فقط کسانی خیانت می‏کنند که طماع و حریص باشند که در این صورت باید بدون هیچ‏گونه سهل‏انگاری و تسامح‏ مجازات شوند تا دیگر کسی جرأت خیانت به خود ندهد.
امیر المؤمنین(ع)در نهج البلاغه نامه 53 می‏فرماید:«پس روزی آنان را فراخ دار که فراخی روزی،نیروشان دهد تا در پی‏ اصلاح خود برآیند و بی‏نیازی‏شان بود تا دست به مالی که در اختیار دارند نگشایند و...»زیرا اگر کارگزاران،بی‏نیاز باشند،ستم‏ نمی‏کنند،رشوه نمی‏گیرند و در امانت خیانت نمی‏کنند.

نتیجه‏ گیری:

با توجه به مطالب گفته شده می‏توان این گونه نتیجه گرفت که‏ نوع نگاه به کار مسئولیت از مسائل مهم بنیادی در شکل گیری این‏ اخلاق مطلوب در مدیریت و اداره امور است.کسی که مسئولیت‏ و کار را امانت بداند و آن را وسیله عزت و شکوفایی خویش بداند از کار کردن لذت می‏برد.از دید حضرت علی علیه السلام انسان با کار کردن نه تنها نقش اقتصادی و اجتماعی ایفا می‏کند بلکه خود را می‏سازد و رشد می‏دهد.مدیر نه تنها کار را وسیله‏ای برای شکوفایی‏ و بالندگی خود و دیگران بلکه خدمت به بندگان خدا که عیال او هستند،وسیله تقرب به پروردگار می‏داند.
امام علی علیه السلام در عهدنامه خویش به مالک اشتر در مورد رابطه والی و رعیت،مدیر و مردم چنین می‏فرماید:«دلت را نسبت‏ به رعیت پر از لطف و رحمت نما،نسبت به آنان مانند درنده‏ آزارکننده مباش که خوردن آنان را غنیمت شماری»،زیرا محبت، دل‏ها را به یکدیگر نزدیک و پیوند میان آنها را محکم‏تر می‏سازد. امکانات و قدرتی که در دست مدیر است هرگز نباید او را از حیطه انسانیت خارج کند و به سمت حیوانیت سوق دهد که مانند حیوانی درنده نسبت به گله گوسفندان شود که آنها را بدرد زیرا مردم،رعایای او هستند،و او حافظ و نگهبان جان و مال و حقوق و آزادی‏های آنان است.پیامبر اکرم(ص)می‏فرماید:«پیشوا و بزرگ‏ هر قومی خدمتگزار آنان است».این که بدانیم و فراموش نکنیم که‏ همه ما انسان هستیم و خالق همه ما یکی است و همه ما با یک‏ آفرینش خلق شده‏ایم و نیازها و خواسته‏های ما یکسان است و همه‏ ما خواهان رشد و کمال و سعادت هستیم و همگی به یکدیگر نیازمندیم،بهتر عمل کنیم.
پرورش یافتگان مکتب وحی،امانتداران والاترین امانت‏ها یعنی انسان‏ها؛تلاش می‏کنند تا آنان را به مقصدی که برای آن خلق‏ شده‏اند،هدایت کنند و این راه را با مدیریتی الهی که مدیریت بر قلب‏ها که مدیریتی عقلانی و بر اساس پیوند و ارتباط بر قلب‏هاست می‏توان طی نمود،زیرا در مدیریت بر بدن‏ها که‏ مدیریتی غیر الهی است،اداره امور بر استکبار،استبداد، استخفاف،ارعاب و ترس،خودنمایی و فضل فروشی،و ایجاد ابهت دروغین و دوری کردن استوار است.این مدیریت زمانی‏ توانمند است و کارآیی دارد که از آفات خراب‏کننده دل و قلب به‏ شدت دوری کند.در غیر این صورت نمی‏تواند درست عمل کند. بدین ترتیب در نظام اسلامی،مدیریت،با ایمان و ارتباط با حضرت‏ حق آزاد می‏شود و از همان جا هم حرکت به سوی جامعه الهی و اسلامی،جامعه‏ای رشید و بالنده،با افرادی بصیر،آگاه،دانا، خدوم،خیرخواه،ایثارگر،مؤمن،صالح و در یک کلمه بنده خداوند نضج می‏گیرد.با متخلف شدن مدیر به اخلاق الهی و حاکم شدن‏ چنین اخلاقی در کار و در مدیریت است که نه فقط کار کردن‏ لذت‏بخش که عین عبادت می‏شود،و همه استعدادهای عالی‏ بشری و تمامی توان او در راستای رشد و کمال و سیر إلی‏ا...قرار می‏گیرد و همه آحاد مردم دست به دست هم می‏دهند ویده واحده‏ می‏شوند و با عشق و علاقه،برای پیاده کردن برنامه‏ها و پیشرفت‏ کارها و آبادی دنیایشان تلاش می‏کنند و بدین ترتیب دنیای‏ دیگرشان را هم آباد می‏کنند.از همه این‏ها مهم‏تر کسب رضا و خشنودی خالق است که موجب بارش رحمت و برکات الهی‏ می‏شود.چیزی که هر کس و در هر رده شغلی و بالاخص مدیران‏ باید بدانند و باور کنند این است که اولا اولین ناظر و کسی که در همه حال ناضر و شاهد و حاکم بر او و پرسش‏کننده از اوست، خداوند متعال است که«آیا او ندانست خداوند می‏بیند»(سوره‏ علق،آیه 14)،دوما بداند که این موقعیت برای او دائمی و همیشگی‏ نیست بلکه فرصتی است که به او داده شده که از آن؛با خدمت به‏ بندگان خدا برای تقرب الهی استفاده کند که«...این روزگار را با اختلاف،میان مردم می‏گردانیم که مقام اهل ایمان با امتحان معلوم‏ شود تا از شما مؤمنان هر که ثابت در دین است را گواه دیگران کند
و خدا ستمکاران را دوست ندارد»(سوره آل عمران،آیه 140). علاوه بر این‏ها خداوند می‏فرماید اگر در راه خدا تلاش و کوشش‏ نکنید،ما کسانی را می‏آوریم که در راه او و به خاطر او کار و تلاش‏ می‏کنند و او را دوست دارند و خدا هم آنان را دوست دارد و خدا متقین را وارثان و حاکمان زمین قرار می‏دهد.
پس با عمل به دستورات الهی و پیروی از معصومین(ع)که به‏ فرموده خدا بهترین اسوه و الگو برای ما هستند نه تنها زمینه این‏ سعادت را می‏توانیم فراهم کنیم بلکه مبلغان خوبی برای مکتب‏ اسلام شده و رضای خالق را در سایه رضایت بندگانش به دست‏ آورده و نام نیکی هم از خود بر جای می‏گذاریم،که این نام نیک‏ است که همیشه زنده می‏ماند.
خلاصه این که مدیر لایق و شایسته از دیدگاه اسلام حداقل‏ باید این ویژگی‏ها را داشته باشد:ایمان و ارتباط با خداوند،مهر و عطوفت نسبت به مردم،سعه صدر،صبر و شکیبایی در برخورد با مسائل،شایستگی و لیاقت در انجام امور،ریاست‏طلبی و خودکامه‏ نبودن،تفویض اختیار و مسئولیت‏خواهی،مراقبت و نظارت، مشورت با افراد صالح و شایسته،وفای به عهد،عدم احتجاب و احتراز از فاصله گرفتن از مردم،عدم سوء استفاده خود و وابستگان‏ از امکانات،داشتن روحیه انتقادپذیری،برقراری عدالت،قضاوت‏ و داوری بر اساس حق و عدالت.

منابع:

-مطهری،مرتضی،«جاذبه و دافه علی علیه السلام»،انتشارات‏ حسینیه ارشاد،تهران،1341
-
دلشاد تهرانی،مصطفی سیره نبوی«منطق علمی»دفتر سوم، سیره مدیریتی،سازمان و چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی،چاپ اول،زمستان 1373
-
دلشاد تهرانی،مصطفی،ارباب امانت،اخلاق‏داری در نهج البلاغه،انتشارات دریا،چاپ ششم،1379
-
جوادی آملی،عبدا...،اخلاق کارگزاران در حکومت اسلامی، تهران،مرکز نشر فرهنگی رجا،چاپ اول،1366
-
الکلینی،ابو جعفر محمد بن یعقوب،الکافی،صححه و علق‏ علیه علی اکبر الغفاری،دار الکتب الاسلامیه،طهران،1388 ق.
-
فیض الاسلام،نهج البلاغه،چاپ آفتاب،تهران
-
عبد الواحد التمیمی الامدی،غرر الحکم و درر الحکم،مؤسسه‏ الاعلمی المطبوعات،بیروت،1407 ق.
-
ابی شعبه الحرانی،ابو محمد الحسنه بن علی بن الحسین، تحف القول عن آل الرسول(ص)،مکتبه بصیرتی،قم،1394 ق.
-
شرح ابن ابی الحدید
-
خوانساری،جمال الدین محمد،شرح غرر الحکم،انتشارات‏ دانشگاه تهران،1360
-
محمد بن الحسن الحر العاملی،وسائل الشیعه،إلی تحصیل‏ مسائل الشریعه،به تصحیح و تحقیق و تذبیل عبد الرحیم الربانی‏ شیرازی،دار الحیا التراث العربی،بیروت
-
مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه،موسسه الاعلمی‏ المطبوعات،بیروت 1400 ق.حسن مصطفوی،ترجمه و شرح، انتشارات قلم،1363 ش.
-
نامه‏ای از امام موسوی به کاشف الغطا(ولایت فقیه)، جهاد اکبر
-
ابو جعفر محمد بن الحسین بن بابویه القمی(الشیخ‏ الصدوق)،من لا یحضره الفقیه،صححه و علق علیه علی اکبر الغفاری،الطبعه الثانیه،منشورات جماعه المسدرین،قم
-
دعائم السلام و ذکر الحلال و الحرام و القضایا و الأحکام، تحقیق آصف بن علی اصغر فیضی،دار المعارف،القاهره،1389 ق. -رجال البرقی
-
وکیع،محمد بن خلف بن حیان،اخبار القضاه، عالم الکتب،بیروت
-
محمد باقر المجلسی،بحار الانوار الجامعته العلوم الأعمه‏ الأطهار،الطبعه الثالثه،داراحیا التراث العربی،بیروت،1403 ق.
-
سیره ابن هاشم

با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از وبسایت پژوهشکده فرهنگ و معارف قرآن، تاریخ ، کد مطلب: 12795: www.maarefquran.org

اخبار مرتبط
خواندنیها-دانستنیها
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین
پرطرفدارترین