پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۵۶۳۲۲
تاریخ انتشار : ۰۳ فروردين ۱۳۹۶ - ۱۳:۰۹
عمده ی روشنفکران ایران در عصر حاضر نیز به افکار و عقاید اسلاف خود در دوران رضاخان با تغییراتی مبتنی بر مقتضیات زمان وفادار مانده اند و همین روشنفکران با تقلید و ترجمه ی تولیدات فکری غربی رسالت خود را مبنی بر تغذیه ی فکری جناح اصلاحات و پایگاه اجتماعی آن به بجا می آورند.
شعارسال: از اواخر حکومت قاجار قشر جدیدی از روشنفکران در سپهر عمومی ایران پدیدار شد. منبع تغذیه ی فکری این قشر نوظهور که اکثرا از شاهزادگان و اشراف زادگان بودند، تئوریهایی بود که تحت تاثیر تحولات سیاسی و اجتماعی و پیشرفتهای صنعتی اروپا و بویژه انقلاب فرانسه شکل یافته بود. این روشنفکران که با دیدن تمدن رو به رشد اروپا متحیر و از وضعیت داخلی کشورشان سرخورده شده بودند ، تلاش گسترده ای را برای الگوبرداری از این کشورها آغاز کردند. در اروپا آغازگر توسعه ، دولتهای ملی مطلقه بودند که ناسیونالیسم را موتور توسعه و ملت سازی را نقطه ی شروع آن قرار داده بودند. بنابراین در ایران نیز روشنفکرانی که برخی حتی در دوران انقلاب مشروطه به نام آزادی مبارزه می کردند در صف اول طرفداران دیکتاتوری مصلح قرار گرفتند. بدین ترتیب با به شکست کشاندن انقلاب مشروطه که اصالتی ضداستبدادی و ضد استعماری داشت و سربرآوردن مشروطه ی انگلیسی و با حمایتهای این کشور، راه برای تشکیل حکومت دیکتاتوری رضاخان که در تناقضی آشکار با اهداف و آرمانهای انقلاب مشروطه بود، هموار شد. در واقع رضاخان در ایران از نظر این روشنفکران خودباخته، مامور پیاده کردن تمام سیاستهایی بود که اروپا را در مسیر توسعه قرار داده بود غافل از اینکه شرایط تاریخی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی کشورهای اسلامی سنخیتی با کشورهای اروپایی نداشت و تقلید این سیاستها بصورت مصنوعی در ایران و یا هر کشور خاورمیانه ای دیگر به شکستی حتمی خواهد انجامید.

الگوهای توسعه ضرورتا باید از متن جامعه و متناسب با مختصات خاص آن در سیر تکاملی این جوامع شکل گیرد و هر گونه نسخه پیچی و یا الگوبرداری از خارج نتیجه ای نخواهد داشت. از طرف دیگر از نقطه نظر حامیان خارجی رضاخان مجری سیاستهای آنها در ایران و منطقه بود و در واقع روشنفکرانی که اروپا را کعبه آمال خود قرار داده و متحیر از رشد و قدرت گیری روزافزون آنها در صدد کپی برداری از الگوهای اروپایی بودند و در این راه به حمایتهای این قدرتها دل بسته بودند، در دام همان دولتهای استعمارگر گرفتار شدند. طبیعتا دولتی که توسط قدرتی خارجی و در تقابل با انقلابی مردمی روی کار آمده بود، منافع حامیان خارجی و اجرای سیاستهای دیکته شده از طرف آنها را در اولویت قرار خواهد داد چرا که بقای آن در گرو ادامه ی این حمایتها خواهد بود.

رضاخان با تکیه بر تئوریهای روشنفکران نوظهور و با حمایت دولت بریتانیا با شتاب فراوان شروع به اعمال سیاستهای ناسیونالیستی در جهت یکرنگ و یکدست کردن و حذف تمامی تکثرهای فرهنگی و اجتماعی کرد. با کمرنگ کردن تاریخ 1400 ساله ی تمدن اسلامی در منطقه که برای مردم بسیار ملموس و قابل درک بود، خود را وارث امپراطوری های باستانی که به شکل جنون آمیزی پرعظمت جلوه داده می شد ، معرفی کرد. سیاست ملت سازی در راستای تضعیف هویت اسلامی به عنوان عنصر وحدت بخش جامعه و جایگزینی ملیت اروپامدارانه (ملیت با تعریفی که در اروپا شکل یافته بود) به اولویت دولت بدل شد که به دلیل ماهیت ضداسلامی ناسیونالیسم باستانگرا و ایجاد تفرقه و انشقاق در جهان اسلام مورد حمایت تمام قد استعمار پیر بود.

علاوه بر حامیان قدرتمند خارجی مهمترین پایگاه این وارث کوروش بزرگ را همان قشر روشنفکران نوظهور و تکنوکراتها تشکیل میداد. در نتیجه ، سیاست دیگر رضاخان تقویت و گسترش این قشر و تبدیل آن به طبقه ای جدید و فراگیر در جامعه بود. باید توجه داشت که طبقه اجتماعی مذکور به دلیل اینکه ریشه و استمراری در تاریخ نداشته به راحتی هویت و ارزشهای جدید ارائه شده از سوی اروپای متمدن را پذیرا بود و ارزشهای سنتی موجود در جامعه را عمدتا ضد ارزش و عامل اصلی عقب ماندگی قلمداد می کرد.

تلاشهای رضاخان در گسترش طبقه جدید تا حد بسیاری مثمر ثمر بود تا جایی که افرادی از این طبقه پستهای مدیریتی و نظامی کشور را در دست گرفتند و این روند در دوران پهلوی دوم نیز به دلیل قدرت گیری و درآمدهای کلان حاصل از فروش نفت و انقلاب سفید و تبعات اجتماعی آن حتی با شدت بیشتری ادامه داشت.

با قدرت گیری بیش از حد این طبقه و به اقتدار نشستن ارزشهای حاکم بر آن، تاکید و تثبیت هویت ایرانی بر مبنای تاریخ قبل از اسلام با کمرنگ جلوه دادن تاریخ اسلامی (تاکید بر هویت ایرانی که سابقه ی آن به قرنها قبل از اسلام بازمی گردد و تلاش برای زدودن آثار تمدن اسلامی به مثابه یک تهاجم تمام عیار از سوی اعراب که منجر به نابودی تمدن باشکوه ایرانی شد) و به حاشیه رفتن روحانیت و طبقات سنتی بخصوص طبقه متوسط سنتی که عمدتا حامی روحانیت بود اعتراضات و نارضایتی های شدیدی شکل گرفت. البته دلایل مختلف دیگری نیز در ایجاد نارضایتی ها دخیل بود که در این نوشته موضوع مورد بحث ما نمی باشد. با وجود اعتراضات از طرف بخش بسیار بزرگی از جامعه شرایط برای شکل گیری و احیای جریانات مختلف اسلام گرا که هویت و ارزشهای خود را در خطر می دیدند، مهیا شد و سرانجام در سال 57، انقلاب اسلامی به عمر حکومت پهلوی پایان داد.

با پیروزی انقلاب اسلامی و برچیدن رژیم پهلوی برای مدتی طبقه ی حاکم به حاشیه رانده شد و حتی بسیاری از خانواده ها به خارج از کشور مهاجرت کردند. اما طولی نکشید که به بازسازی خود پرداختند و در دوران پس از جنگ 8 ساله ی ایران و عراق با ارتقا سطح رفاه و افزایش جمعیت شهرهای بزرگ به واسطه ی امکانات فراوان و ادامه ی حمایتهای قدرتهای خارجی نفوذ بسیاری در سطح کشور به دست آوردند که تاثیرات بزرگی نیز در سپهر سیاسی ایران بر جای گذاشت.

اکنون طبقه ی متوسط جدید ایران قدرت اجتماعی زیادی نسبت به هر زمان دیگری دارد و به عنوان جامعه هدف برای روشنفکران از خود بیگانه که عمدتا همان هویت و ارزشهای اولیه را حفظ کرده اند، مطرح می باشد. این قشر روشنفکران که طیف گسترده ای از گرایشات ملی گرایانه را شامل می شوند، نیروهای اصلی جناح اصلاح طلبی و اکثر گروههای مخالف نظام را شکل می دهد. این طیف از میانه روهایی که شعار "اسلام برای ایران" و "ما اول ایرانی هستیم و بعد مسلمان" میدهند، گرفته تا افراطی هایی که خواهان زدودن دین اسلام که به گفته آنان دین عرب ها است و با اشغال و به زور به ایران تحمیل شده و حذف تمامی مظاهر فرهنگی اسلامی هستند، را شامل می شود.

دولتهای غربی نیز با حمایتهای همه جانبه بخصوص از طریق رسانه هایی چون bbc، voa، manoto و ... با هدف دیرین تضعیف انسجام و اتحاد اسلامی، هویت و ارزشهای اسلامی و بومی جوامع مسلمان را نشانه رفته اند. همچنان عمده ی روشنفکران ایران در عصر حاضر نیز به افکار و عقاید اسلاف خود در دوران رضاخان با تغییراتی مبتنی بر مقتضیات زمان وفادار مانده اند و همین روشنفکران با تقلید و ترجمه ی تولیدات فکری غربی رسالت خود را مبنی بر تغذیه ی فکری جناح اصلاحات و پایگاه اجتماعی آن به بجا می آورند. به نظر می رسد رسالت روشنفکران جامعه برای عبور از وضعیت موجود نه صرفا تقلید و ترجمه، بلکه تولید اندیشه در جهت دستیابی به الگویی بومی از توسعه و پیشرفت باشد.

با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از پایگاه خبری تحلیلی زیتون، تاریخ انتشار: 25 اسفند 1395، کدخبر: 21616، www.zeytunnews.com

اخبار مرتبط
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین