پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۸۱۱۰۴
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار : ۲۸ شهريور ۱۳۹۶ - ۱۰:۰۴
گفت و گو با «يوگو يلي»؛ مدير گروه زبان و ادبيات فارسي دانشگاه مطالعات زبان هاي خارجي پكن در چين

شعار سال: ايران شناسي در چين بسيار فعال است؛ در پنج دانشگاه چين اين رشته تدريس مي شود و در اين سال ها کتاب هاي زيادي درباره ايران چاپ شده است

نيم نگاه

چيني ها ايران را از سال 1927ميلادي با شاهنامه شناخته اند و آقاي جون جينگ دوآ بود که قسمتي از شاهنامه را در کتاب سه جلدي اش معرفي کرد.

تکنيک هاي زبان فقط در زمينه کاري به بچه ها کمک مي کند اما يادگيري اخلاق و انسانيت در همه زندگي شان به درد مي خورد. ادبيات فارسي اين را بخوبي به ما ياد مي دهد.

من چندان زبان ژاپني نمي دانم و در سطح مقدماتي خوانده ام و به مرحله خواندن ادبياتش نرسيدم اما با اين حال زبان فارسي چيز ديگري است.

نزديک به دو تا سه سال روي موضوع «جلوه هاي نقاشي چيني در ادبيات فارسي» به پيشنهاد دکترغلامرضا ستوده کار کردم چون در منزلم منابع زيادي درباره نقاشي چين داشتم و قرار شد درباره نحوه آشنايي ايراني ها با فرهنگ چين تلاش کنم تا تاثير فلسفه در نقاشي چيني و ارتباطش با ادبيات را نشان دهم يا اينکه روابط چين و ايران چگونه بود

روابط ايران و چين، سابقه اي درازدامن دارد و نشانه هاي اين ارتباط را مي توان در هزاره هاي باستان جست و جو کرد. به نظر مي رسد نخستين ارتباط دو ملت به زماني بازمي گردد که اشکانيان بر ايران و خاندان «هاي» بر چين حکم مي راندند. در دوران اسلامي نيز آن زمان که عباسيان حاکم بر ممالک اسلامي بودند، تداوم يافت. در قرون متاخر نيز ارتباط در دوره صفوي و قاجار، هرچند محدود ادامه پيدا کرد. ايران در سپتامبر 1945 در چين صاحب وزيرمختار و در فوريه 1946 داراي سفير و زنجير اين اتصال محکم شد و به زمانه اکنون رسيد. در فرهنگ و هنر و شعر البته درهم تنيدگي عميق تري به چشم مي خورد. بويژه که در ايران، هم در متون ادبي و هم در آثار تجسمي و هنري مي توان نشانه هاي آن را يافت اما در دهه هاي اخير، دانشگاه هاي چين به ايران شناسي و شناخت و آموزش زبان فارسي، تمايل و گرايش يافته اند که نشان از علاقه آنان - و حتي بيش از ايرانيان نسبت به چين - به آشنايي با ايران دارد. «يوگو يلي» (Yogu Iili)؛ مدير گروه زبان و ادبيات فارسي دانشگاه مطالعات زبان هاي خارجي پکن در چين، يکي از اين ايران شناسان است و گفت و گويي که در ادامه مي خوانيد، هرچند در سطح موردي اما در پي يافتن دلايل و اسباب سمت و سو يافتن يک چيني به شناخت ايران است که هنگام سفر اخيرش به سرزمين ما انجام پذيرفت.

خانم يوگويلي! در ابتدا و براي ورود به بحث از پيشينه خانوادگي تان بگوييد.

من در شمال چين و جايي به نام خي لونگ جانگ متولد شدم. پنج ساله بودم که خانواده ما به شهري به نام شن يانگ رفتند و از آن به بعد در آنجا مقيم شديم. پدرم مهندس زمين شناسي و مادرم مدتي کارمند دولت بود. پدرم خيلي به فرهنگ باستان چين و بخصوص داستان هاي مربوط به آن، مثل شاهنامه در ايران علاقه مند بود و براي همين من با کتاب هاي زيادي در ارتباط بودم. مثل رمان تاريخي «داستان جنگ هاي سه پادشاهي» و قهرمان افسانه اي«داستان حاشيه آب» که کتاب باستاني معروف چيني است. او همچنين به اپرا هم خيلي علاقه داشت و خودش هم مي خواند و هميشه ما را هم به اين کار تشويق مي کرد. به همين دليل وقتي خيلي کوچک بودم با موسيقي آشنا شدم. در دوره دبيرستان به مدرسه خيلي خوبي مي رفتم که البته مخصوص موسيقي نبود و خيلي سخت مي شد آن موسيقي خاص و سنتي چيني را فراگرفت. همه بچه ها براي دانشگاه وارد دانشگاه هاي سراسري چين مي شدند و رشته هايي مثل ادبيات و علوم سياسي و... مي خواندند اما من چون خيلي به موسيقي علاقه مند بودم وارد اين رشته در دانشگاه موسيقي شن يانگ شدم که در چين هم بسيار معروف است. در چين به علت وجود جمعيت بسيار زياد، قبول شدن در دانشگاه بسيار دشوار است و به ندرت اتفاق مي افتد. بعد از گذراندن يکي دو ترم در دانشگاه احساس کردم چندان رضايت ندارم و وقتي به استادانم نگاه مي کردم از خودم مي پرسيدم يعني آينده من اين است؟ در مقاله اي هم که نوشتم به اين موضوع اشاره کردم که کسي که در اين جهان زندگي مي کند بايد به دنبال کسب يک نوع زيبايي باشد تا بتواند احساس رضايت کند. من آن زمان از خودم مي پرسيدم اين زيبايي براي من کجاست؟ در آن دوران 4 ساله نمرات من عالي بود اما احساس خوبي نداشتم و ناراحت بودم. بعد از اتمام تحصيل به عنوان مدرس در همانجا قبول شدم اما باز هم راضي نبودم. يک دوره به کلاس زبان ژاپني رفتم تا با خواندن يک زبان ديگر، با دنيا ارتباط برقرار کنم. سپس به رشته کارگرداني رفتم و چون موسيقي را مي دانستم و به ادبيات هم علاقه مند بودم فکر کردم براي شغلم بهتر است. در امتحان هم قبول شدم تا براي ليسانس در پکن درس بخوانم و قصدم اين بود که براي تحصيل به پکن يا ژاپن بروم که در همان زمان توانستم طي يک فرصت خيلي خوب به ايران سفر کنم.

نخستين بار چه سالي به ايران آمديد؟

سال 1997 براي نخستين بار به ايران آمدم. آن زمان همچنان فکر مي کردم که شغل من و آينده من کجاست و اين سوال مدام در ذهنم بود. با خودم گفتم اگر اينجا هم جواب سوالم را پيدا نکنم به ژاپن مي روم. آن زمان فقط ژاپني بلد بودم و فارسي را ياد نگرفته بودم. من فقط يک مسافر بودم که به ايران آمده بودم و به دنبال پاسخ اين سوالم بودم. فارسي را هم نمي دانستم اما برايم خيلي جالب بود. پوشش ايراني ها را که مي ديدم فکر مي کردم آنها چطور فکر مي کنند و در چه چيزهايي با من فرق دارند؟ چون در کودکي خيلي کتاب مي خواندم، درباره تاريخ و فرهنگ و تمدن ايران اطلاعات کمي داشتم. مثلاً داستان حرکت سليمان با يک فرش در آسمان خيلي به نظرم زيبا و در ذهنم مانده بود. يا در همان کتاب ها خوانده بودم که مردم ايران خيلي خونگرم و علاقه مند به شعر هستند. گوته مي گويد اگر مي خواهي شعر بداني و شاعران را درک کني بايد به کشور شعر سفر کني يعني به کشور آسيايي شعر که اين همه تمدن دارد يعني ايران. من هميشه فکر مي کردم که آريايي ها در آسياي ميانه با آن هواي سرد چه کار مي کردند که کوچ کردند و به فلات ايران رسيدند و به اين فکر مي کردم که حتماً قبل از آريايي ها افرادي در فلات ايران بودند و برايم سوال بود که آريايي ها چگونه با آنها زندگي کردند و فرهنگ و تمدن را به وجود آوردند و چرا اکنون کشور ايران اين گونه شده است. راه هم براي من بسته بود چون نه مي توانستم فارسي صحبت کنم و نه مي دانستم دانشگاه تهران و موسسه دهخدا کجاست. تا اينکه خوشبختانه با فردي به نام مريم آشنا شدم که حتي نام خانوادگي او را هم نمي دانم. نام او براي من مثل نام بهشت است و خيلي دوست داشتم اين بار که به ايران آمدم او را پيدا کنم و ببينم. او که زبان چيني مي دانست مرا به موسسه دهخدا برد و راهنمايي ام کرد. ذهنم پر از سوال و آرزو بود و مي خواستم با کسي حرف بزنم ،که مريم را پيدا کردم و باعث ملاقات من با دکتر غلامرضا ستوده هم شد که آن زمان معاون موسسه دهخدا بود. در سال 2005 موسسه ، تعداد زيادي دانشجوي خارجي پذيرفت و من هم يکي از اين دانشجوها بودم. دکتر ستوده از ما مي پرسيد چرا مي خواهيد زبان فارسي بخوانيد و اين سوال به نظرم خيلي زيبا بود. من در جواب گفتم چون مي خواهم حقيقت را جست و جو کنم و زيبايي را بيابم. مي خواهم فارسي ياد بگيرم چون فرهنگ ايران تمدن بزرگي دارد و دلم را آرام مي کند. با اينکه آن زمان ميان ترم بود دکتر ستوده نامه اي براي من نوشت و گفت مي تواني از فردا بيايي و اينجا درس بخواني و با اجازه و مسئوليت خودش اين کار را کرد.

من باور نمي کردم.

چون زبان ژاپني هم خوانده بوديد اين دو را با هم مقايسه مي کرديد؟

من چندان زبان ژاپني نمي دانم و در سطح مقدماتي خوانده ام و به مرحله خواندن ادبياتش نرسيدم اما با اين حال زبان فارسي چيز ديگري است. وقتي که وارد شدم حتي حروف زبان فارسي را نمي دانستم و با کلاس هاي خصوصي که دکتر ستوده براي من گذاشت توانستم خودم را به بقيه برسانم و ترم را تمام کنم. من 9 ماه زبان فارسي خواندم و بعد وارد دانشگاه تهران شدم. درست است که کمک هاي بسياري از دولت ايران و دکتر ستوده به من شد اما در نهايت اين خواست خودم بود که وارد اين رشته شوم تا حقيقت و زيبايي را درک کنم. بعد هم اتفاقاتي افتاد که براي من واقعاً غيرقابل درک است و هنوز برايم خيلي عجيب است که در آن زمان آزموني برگزار شد و من هم حضور داشتم و توانستم بورسيه بگيرم، در حالي که اين اتفاق در چين خيلي سخت رخ مي دهد. پس من چطور مي توانستم به زبان فارسي علاقه مند نباشم. من در 10 سالي که تا دريافت دکتري گذراندم حتي يک جلسه هم غايب نبودم. خودتان تصور کنيد که 10 سال پاي يک تصميم ماندن چقدر اراده مي خواهد و اين اراده را خداوند به من داد تا بتوانم اين فرصت مطالعاتي را تمام کنم و استاد شوم تا به هدفم برسم.

از چه زماني تدريس را آغاز کرديد؟

در طرح جاده ابريشم با يک چيني ازدواج کردم و بعد هم دخترم متولد شد. جالب است که در همان سال 2006 که فارغ التحصيل شدم، دانشگاه زبان هاي خارجي پکن در تلاش بود تا رشته زبان و ادبيات فارسي را تاسيس کند، اما من تا سال 2009 يعني 12 سال در ايران بودم. دانشگاه مطالعات زبان هاي خارجي پکن در چين (Beijing Foreign Studies University) بسيار مهم است و در واقع مهد تربيت ديپلمات ها به حساب مي آيد. تقريباً 171 نفر از ديپلمات هاي چيني دنيا از اين دانشگاه فارغ التحصيل شده اند. يکي از آرزوهاي من اين بود که بتوانم هميشه با زبان فارسي در ارتباط باشم که با رفتن به دانشگاه پکن اين آرزو برآورده شد و دلم آرام گرفت.

شما که از ليسانس تا دکتراي خودتان را در دانشگاه تهران گذرانديد چيزي از استادانتان به خاطر داريد؟

بله. دکتر ستوده هم در موسسه دهخدا هم در تمام اين مقاطع در دانشگاه تهران استاد من بود و پايان نامه من هم با موضوع «جلوه هاي نقاشي چيني در ادبيات فارسي» با راهنمايي او بود که فعلاً چاپ نشده است. نزديک به دو تا سه سال روي اين موضوع به پيشنهاد استاد کار کردم چون در منزلم منابع زيادي درباره نقاشي چين داشتم و قرار شد درباره نحوه آشنايي ايراني ها با فرهنگ چين تلاش کنم تا تاثير فلسفه در نقاشي چيني و ارتباطش با ادبيات را نشان دهم يا اينکه روابط چين و ايران چگونه بود. کار کردن روي تاثير نقاشي چين روي ادبيات فارسي خيلي سخت بود چون منابع خيلي کم بود. بعد از گشتن هاي بسيار در کتابخانه توانستم بيت هايي را که شاعران ايراني در اين باره گفته بودند پيدا کنم. آن زمان کسب نمره 20 توسط دانشجويان خارجي بسيار سخت بود. نخستين نفري هم که از چين نمره 20 گرفت خانم وان يي دانگ بود که الان هم استاد دانشگاه پکن است. دومين نفر هم فکر مي کنم که من بودم. ديگر استادان من، مظفر بختيار، سيدجعفر شهيدي و سيدمحمد دبيرسياقي بودند.

پس شما سال 2009 به دانشگاه مطالعات زبان هاي خارجي پکن رفتيد؟

بله. بعد هم در سال 2011 با نخستين گروه دانشجوها به ايران برگشتم. دکتر ستوده هم که در دوران تحصيل و براي اتمام پايان نامه من خيلي زحمت کشيده بود براي خوشامدگويي به ما،شعري خواند.

زماني که شما به دانشگاه مطالعات زبان هاي خارجي رفتيد، آنجا زبان فارسي نداشت؟

نه. من درسال 2008 به همراه يکي از همکاران ايراني ام، گروه زبان و ادبيات فارسي را در اين دانشگاه تاسيس کرديم. در نخستين دوره 16 دانشجوي چيني داشتيم و الان در دوره دوم 15 نفر زبان فارسي مي خوانند. در دوره جديد هم

21 نفر هستند. فعلاً تا مقطع فوق ليسانس داريم اما دکتري هم اضافه مي شود.

منابع تدريس شما چيست؟ آيا از ايران برايتان کتاب مي فرستند؟

من هشت سال را فقط در مسير دانشگاه و خانه گذراندم تا بتوانم کتاب هاي درسي بنويسم. جزوه تاريخ ايران و ادبيات فارسي دارم و اين ها همه در دانشگاه علامه چاپ شده است. به عنوان نمونه درانشا خودم داستاني درباره ايران مي نوشتم و به بچه ها مي دادم. در مورد مکالمه هم يک CD در ايران بود که من آن را پياده کردم و متنش را به فارسي نوشتم. همچنين ديکشنري براي آموزش زبان چيني تاليف و کتاب ادبيات چين را به فارسي ترجمه کردم. مثلاً من تهران را حالا بيشتر از پکن مي شناسم چون نزديک به 12 سال در آن زندگي کرده ام و مي دانم مثلاً ميدان فاطمي کجاست، اما در پکن آنقدر جاها را نمي شناسم چون کم بيرون رفته ام و هميشه حس کرده ام وقتم کم است و کارم زياد. حالا فکر مي کنم يک نفر بايد به عنوان نيروي کمکي به گروه بپيوندد تا کار بهتر و بيشتري انجام شود. علاوه بر اينکه هدف ما ياد دادن تکنيک هاي يادگيري زبان و ادبيات فارسي است، به دنبال هدف ديگري هم هستيم که آن آموزش اخلاق و انسانيت است و اين ها به وسيله انديشه و کردار استاد آموزش داده مي شود. تکنيک هاي زبان فقط در زمينه کاري به بچه ها کمک مي کند اما يادگيري اخلاق و انسانيت در همه زندگي شان به درد مي خورد. ادبيات فارسي اين را بخوبي به ما ياد مي دهد.

آيا شما ادبيات فارسي معاصر هم خوانده ايد؟ چقدر به آن علاقه مند بوديد؟ آيا در دانشگاه پکن هم ادبيات مدرن فارسي را تدريس مي کنيد؟

بله در دانشگاه خوانده ام، اما اين حيطه آنقدر وسيع است که من مي توانم بگويم چه در حوزه کلاسيک و چه در معاصر چيزي که من ياد گرفته ام تنها يک قطره از درياي بيکران ادب فارسي است. در ادبيات معاصر کساني مثل شاملو و سيمين و اخوان و فروغ و جمال زاده و سايه را مي شناسم. اما ما در آموزش خيلي نمي توانيم وارد اين حوزه شويم چون وقتمان کم است. تدريس در پکن هم به چند شاعر معاصر خلاصه مي شود.

در حال حاضر در کدام يک از دانشگاه هاي چين زبان فارسي يا ايران شناسي تدريس مي شود؟

سابقه تدريس زبان و ادبيات فارسي در دانشگاه هاي چين به دهه پنجم قرن بيستم برمي گردد. دانشگاه پکن جهت برقراري ارتباط چين با ايران و افغانستان، تاسيس کرسي زبان فارسي را بر عهده گرفت. اکنون دانشگاه پکن ، دانشگاه زبان هاي خارجي لوه يانگ ، دانشگاه زبان هاي خارجي شانگهاي ، دانشگاه مطالعات زبان هاي خارجي پکن ، دانشگاه زبان هاي خارجي سي آن زبان فارسي دارند. در سپتامبر سال ۲۰۱۷ نيز دانشگاه زبان هاي خارجي شي هه زي در پکن تدريس زبان فارسي را تاسيس خواهد کرد.

وضعيت ايران شناسي در چين را چگونه ارزيابي مي کنيد؟

بسيار خوب و فعال است. در چين هشت موسسه پژوهشي ايران شناسي فعال هستند در اين سال ها کتاب هاي زيادي درباره روابط ايران و چين يا اوضاع سياسي ايران چاپ شده است که من همه آنها را پيدا کرده ام. مثلاً دانشگاه جنوب غربي، مرکز ايران شناسي دارد که آقاي جي کي يون مدير آن است و هر سال يک کتاب چاپ مي کند. علاوه بر آموزش زبان به بچه ها وظيفه ديگري هم بر دوش ما سنگيني مي کند و آن دادن شناخت از دو ملت و برقراري رابطه ميان آن هاست تا بتوانيم در سطح جهاني به شکوفايي برسيم.

آيا آثار ادبيات فارسي در چين ترجمه شده است؟

چيني ها ايران را با شاهنامه از سال 1927ميلادي شناخته اند و آقاي جون جينگ دوآ بود که قسمتي از شاهنامه را در کتاب سه جلدي اش معرفي کرد. نفر دوم جان سينگ لينگ بود که در سال 1930 در کتابي به نام گردآورنده اسناد تبادل تاريخ چين با غرب در جلد سوم شاهنامه را معرفي کرد. اگر بخواهم تکتک نام ببرم خيلي هستند. مثلاً يوان وي چي در مورد زرتشت ترجمه کرد. همچنين جانگ هوي، اشعار رودکي، نظامي، خيام و آثاري چون مثنوي، بوستان و قابوسنامه را ترجمه کرد.

چه جذابيتي براي جوانان چيني وجود دارد که به سراغ زبان فارسي مي آيند؟

اين به شانس آن ها در برخورد با گروه زبان فارسي بستگي دارد که با چه چيزي برخورد کنند و آشنا شوند و باهوش ترين بچه ها هستند که مي توانند در اين رشته قبول شوند چون ما براي دوره هاي سه يا چهار ساله تنها 15 تا 20 نفر را قبول مي کنيم و همين کار را برايشان سخت مي کند. بچه ها وقتي با فرهنگ و تمدن ايران آشنا مي شوند دوست دارند آن را به عنوان رشته انتخاب کنند.

سایت شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از بانک اطلاعاتی مگیران، تاریخ انتشار 26 شهریور 96، کد مطلب: -، www. magiran.com


اخبار مرتبط
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
Norway
۲۰:۵۰ - ۱۳۹۷/۰۲/۰۷
0
0
نشون میده می تونیم با توسعه ی صنعت توریسم فرهنگ ایرانی رو در جهان گسترش دهیم
ن.ف83
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین