* او یک کارآفرین شکست خورده است
در بازه زمانی که در انگلستان زندگی میکردم و برای بازدید خانواده به ایران آمدم به یک مشکل یا مسأله پی بردم. مسألهای که شاید از نگاه دیگران مشکل نبود اما از دید من مشکل تلقی میشد و آن جای خالی خریدهای اینترنتی و سوپرمارکتی بود. خب همیشه مادرم را میدیدم که باید چرخ خرید را به دست میگرفت و میرفت از سوپرمارکتها یا بازارها، میوه تهیه و بعد هم تا منزل حمل میکرد اما آن طرف که بودم میدیدم اساساً مردم چنین دغدغههایی ندارند آنها خریدهای روزانهشان را آنلاین سفارش میدهند ساعت تحویل را انتخاب میکنند و در هر زمان که بخواهند کالای مورد نظرشان را تحویل میگیرند و قاعدتا زندگی به این سبک خیلی راحتتر بود. پس تصمیم گرفتم که چنین ایدهای را در ایران پیاده کنم. البته پایههای ایدهام را روی کار محلی گذاشتم و ابعاد کارم را صرفاً در محل زندگی خودم پیگیری میکردم.
پس از آن سیستم فنی ایدهام یا همان برنامه کاربردی را نوشتم. با یکی از سوپرمارکتهای بزرگ منطقه وارد همکاری شدم و وبسایت را لانچ کردیم. در همین زمان به سراغ یکی از استادان دوره لیسانسم رفتم و کار را برایشان توضیح دادم. گفتم در خانه کار میکنم و هزینهای برای تبلیغات کارم ندارم.
در آن زمان همان دوستان یک روزنامهای داشتند که پیشنهاد کردند ایده کارم را که از نظر آنها نو و جالب بود در قالب یک مصاحبه با آن روزنامه مطرح کنم تا ضمن آشنایی مردم با خرید اینترنتی به نوعی به تبلیغات کارم نیز کمک کرده باشند. همان مصاحبه سکوی پرتاب معرفی نخستین استارت آپم شد و بسیاری از روزنامههای کثیرالانتشار از جمله همین روزنامه ایران و شبکههای تلویزیونی داخلی به سراغ من آمدند و درباره کسب و کار ما نوشتند، حتی روزنامه گاردین از ما نوشت در حالی که هیچ کس فکر نمیکرد پشت ماجرای این همه سر و صدا که آنقدر رسانهها به آن پرداختند، یک دختر 24 ساله باشد که در خانه کار میکند و یک پیک دارد و سعی میکند با همین امکانات بیزینس خود را جلو ببرد، منتها همان مصاحبه اولیه باعث شد که ما در یک ساعت اول، 5 هزار سفارش دریافت کنیم از کل تهران اما قاعدتاً ما نمیتوانستیم به این سفارشها پاسخ دهیم چون اساساً چنین زیرساختی نداشتیم.
* سود میلیاردی تجربه شکست
به هر ترتیب ما 9 ماه به همین شکل، بیزینس «میدونک» را ادامه دادیم اما بعد از این زمان به این نتیجه رسیدم که این کاری نیست که من بخواهم آن را ادامه دهم، چراکه فارغ از بحث زیرساختها مهمترین بخش کسب و کار اینترنتی با محوریت خرید، بحث زمان تحویل - دلیوری - است که در آن زمان وجود نداشت، از سیستمهای پستی با شکل و شمایل امروز خبری نبود بنابراین ما بزرگترین المان و مزیت رقابتی بیزینس سوپرمارکت اینترنتی را که همان زمان تحویل است نمیتوانستیم داشته باشیم پس تصمیم گرفتم کار را تعطیل کنم. برای اینکه مثلاً مردم صبح سفارش میدهند و میخواهند برای ناهار داشته باشند پس زمان تحویل بسیار مهم است. هر چند ما همان زمان هم میوه تازه و سبزیجات را هم دلیوری داشتیم و سعی میکردیم این کار را به نحو احسن انجام دهیم و اقبال بزرگی به سمت ما بود. حتی خاطرم هست از برندهای معتبر مواد غذایی با ما تماس میگرفتند که بنرهای سایت را برای تبلیغات محصولاتشان بگیرند. اما توقعی که من از بیزینسم داشتم چیز دیگری بود، برای همین یک روز صبح از خواب بیدار شدم و به مادرم گفتم «میدونک» را تعطیل میکنم، چون بعد از کلی فکر و کلنجار با خودم مطمئن شده بودم که من آدم کاری که در آن فاکتور زمان و تحویل یا دلیوری، رکن اساسی باشد نیستم باوجود اینکه هیچ وقت به سود مالی از «میدونک» نرسیدم اما درسم را از طرح میدونک گرفته بودم.
هرچند میدونک را به خواست خودم و به دلیل مشکلات و موانعی که بود ادامه ندادم اما هرگز خودم را شکست خورده نمیدانستم بلکه این بار امیدوارتر از قبل به فکر کسب و کار جدید بودم. این را هم بگویم وقتی آدم جوانتر است کلهاش پر است از ایده و اگر کمی آدم ریسکپذیری باشد دوست دارد همه اینها را به نوعی جامه عمل بپوشاند و اگر حتی در یکی از آنها موفق شود به نظرم بار خود را بسته است.
* استارت آپ یعنی مسأله و راه حل
من آن زمان خودم را حتی کارآفرین هم نمیدانستم و فقط به دید یک کار در منزل که البته جایی برای خودش در میان کسب و کارها پیدا کرده بود نگاه میکردم، حتی به همه کسانی که میگویند ما میخواهیم استارت آپ خودمان را پیش ببریم میگویم بحث کارآفرینی و استارت آپها دو جنبه دارد و آن اینکه یا شما باید درک کامل و مشخصی از فضای کارآفرینی از طریق استارت آپها داشته باشید یا باید تجربه کار در این مدل کسب و کار را. کارآفرینی و استارت آپ از نظر من یعنی شما یا مشکلات را بدرستی ببینید و برای حل آن راهکار بدهید یا اینکه آنقدر قدرتمند باشید که مشکل بسازید و راه حل ارائه دهید. چه آنکه من در هر دو بیزینسم چنین نگاهی داشتم چه میدونک که در آن شکست خوردم و مشکل را از مادرم رصد کردم چه حالا که مشکل را در نوع تبلیغات صاحبان مشاغل یافتم.
دانش فنی کارآفرینی استارت آپی را من از دانشگاه نیاموخته بودم، تجربه کاریام نیز استارت آپی نبود و شرکتی که در انگلستان برایشان کار میکردم یک شرکت پایدار و با ثبات شده بود به خاطر همین میدونک شد تجربه کاری استارت آپی من که توانستم از آن برای راهاندازی استارت آپ بعدی بهره بگیرم.
بعد از میدونک، مدیریت یک طرح تجارت الکترونیک را به دست گرفتم و در خلال کار یک پیشنهاد کاری از آلمان داشتم و دوباره برای کار به خارج سفر کردم و در یک تیم برنامهنویسی مشغول به کار شدم. در نهایت بعد از یک سال و اندی با یک ایده استارت آپی جدید به ایران آمدم و برای همیشه ماندم و آن ایده «تخفیفان» بود. تخفیفان همانطور که از اسمش معلوم است یک سایت گروهی است که شما کالا و خدمات خود را ضمن تخفیف تبلیغ هم میکنید. به ایران آمدم و ایران را برای محل کسب و کار انتخاب کردم چون اولاً خون میکشد (با خنده) ثانیاً معتقدم آنجا آدمهایی زیادی است که کارها را انجام دهند اما در ایران کم ترند.
* هنوز اکوسیستم کارآفرینی در ایران تشکیل نشده است
راهاندازی هر کسب و کاری در ایران بسیار دشوارتر از خارج است، شاید رقابت کمتر باشد اما درگیریها و مشکلات بیشتر، این چالشها در حوزه آی تی که یک حوزه نو و جدیدتری است خیلی بیشتر به چشم میآید. مهمترین مانع نبود قوانین مدون و درستی در حوزه آی تی است و در دیگر زمینهها چالش نیروی انسانی متخصص . افراد تحصیلکردهای که تجربه و تخصص کافی ندارند و توقعشان بالاست. افراد تحصیلکرده ما باید بدانند سازمان، مسئول گذران زندگی آنها نیست. سازمان فقط موظف است نسبت به خروجی افراد به آنها حقوق و مزایا ارائه دهد نه اینکه تحصیلکردههای ما بدون تجربه و حتی تخصص کافی توقعات سرسامآوری داشته باشند.
این را هم بگوییم که طی دو سال اخیر استارت آپها رشد چشمگیری داشتهاند و این نشان میدهد ایران همان قدر که محل چالش و دشواری هاست، محل فرصتها و پیشرفت هم است. اما به نظر من هنوز سبک زندگی کارآفرینی - لایف سایکل- در آن بسیار مغفول مانده و اکوسیستم استارت آپی شکل نگرفته. به عبارتی حیات و ممات یک استارت آپ به حد زیادی به عوامل محیطی اعم از زیرساختها، بسترهای تخصصی، نیروی انسانی، مربیهای باتجربه، سرمایهگذار و... بستگی دارد. از این زاویه لزوماً هر ایدهای منجر به کارآفرینی نمیشود و مهمترین گام در شروع کسب و کار انتخاب و شناسایی نمونه اولیه است. به عبارت بهتر به تشویقهای اطرافیان و خانواده دلخوش نکنید و ایدهتان را به محیط کاری ببرید که قرار است ایده شما در آنجا فعال باشد و حل کننده. تا بازخوردها، فرصتها، تهدیدها، شکستها و چالشها را بشناسید و با دید واقع بینانه تری دست به پیشبرد ایدهتان بزنید یا در کل بیخیال آن شوید.
قدم بعدی بحث تیمسازی است که برای پیشبرد استارت آپ حیاتی و ضروری است. یک استارت آپ هرچقدر هم که از ایده قوی برخوردار باشد و معتبرسازی یا همان خریداری ایده در بازارش هم خوب باشد اگر از تیم قوی برای اجرا برخوردار نباشد حتماً با شکست مواجه خواهد شد.
* آقایان استعفا کردند چون من یک «زن» بودم
یکی از دغدغههای من آوردن خانمها به حوزه آیتی بود. حوزهای که خودم و هزاران دختر دیگر در آن تحصیل میکنند اما آن طور که باید از علمشان بهرهگیری نمیشود. من همیشه به خاطر «زن بودنم» در محیطهای برنامهنویسی که بیشتر مردانه است زیر نگاههای تبعیضآمیز بودهام و دوست داشتم این موضوع را حداقل برای عدهای حل کنم. خاطرم هست زمانی به عنوان جوانترین و تنها خانم تیم برنامهنویسی شروع به کار کردم و بعد از گذشت دو سال به مدیر گروه تبدیل شدم و آقایانی که قبلاً زیرمجموعهشان بودم از کار استعفا کردند، تنها به خاطر اینکه حالا من مدیر شده بودم و یک زن بودم.
البته این را هم بگویم که با موضوع تبعیض جنسیتی مخالفم و معتقدم هرکس چه «خانم» و چه «آقا» اگر چیزی را بخواهد هیچ کس نمیتواند جلویش را بگیرد. البته فضاهای تبعیضآمیز وجود دارند اما مهم این است که ما نباید به این فضاها تن بدهیم و اهدافمان تحتالشعاع تبعیضها قرار گیرد. اما فکر نمیکنم دلیل اصلی حضور کمرنگ خانمها در عرصههای مختلف موضوع نوع نگاهها باشد چه بسا اگر شما انسان جنگندهای باشید فضا را میسازید و پیش میروید.
* سایت تنها 10 – 5 درصد یک بیزینس است
دوستانی که در این فضا کار میکنند باید بدانند سایت تنها پنج تا 10 درصد در پیشبرد بیزینس مهم است مزیت رقابتی در کسب و کارهای تحت نت و استارت آپها نقشه راه درست و فرآیندهای پشت سایت است که شما بدانید آنها را چطور و چگونه بچینید. نکته مهم دوم اعتماد و اطمینان مشتریان است. به هر حال در شرکتهای اینترنتی مشتری صاحب کسب و کار را نمیبیند و همه چیز در فضای اعتماد شکل میگیرد بنابراین هرچقدر این اعتماد و خدمات پس از فروش و پشتیبانی از مشتری بیشتر باشد اعتماد بیشتر و کسب مزیت رقابتی بیشتر خواهد بود.
* مدل کسب و کارم را در آلمان پیدا کردم
حقیقتش زمانی که در آلمان بودم و با مشاهده مدلهای کسب و کار در این کشور و فکر کردن به ایده خودم برای اجرایی شدن در ایران یک ویدئوی روانشناسی دیدم که یک آقایی میگفت اگر میخواهید به هدفی برسید خود هدف و راههای رسیدن به آن را تا جایی که میتوانید بنویسید. من همین کار را کردم و تمام اهداف و کارهای بزرگ و کوچکی که در ذهنم بود نوشتم و گذاشتم صفحه دسک تاپم. هر روز که کامپیوترم را روشن میکردم خواه ناخواه این اهداف مرور میشد. من هنوز فهرست آن اهداف را دارم و الان با اطمینان میتوانم بگویم به 80 درصد آن اهداف رسیدهام. البته این بدان معنا نیست که رهنمودهای روانشناسی به تنهایی راهگشاست؛ هرگز، بلکه این رهنمودها میتواند برای تنظیم فکر و چارچوبهای زمانی مفید باشد.
با اندکی اضافات و تلخیص برگرفته از روزنامه ایران، صفحه 15 ، تاریخ انتشار: یکشنبه 20 تیر 1395، شماره : 6256 .