شعار سال: درواقع توسعه آموزش نهفقط به سلامت آحاد جامعه بهبود میبخشد، بلکه به نتایج بهداشتی بهتر و درآمدهای بالاتر هم منجر میشود. آموزش فرصتی برای توسعه کشور است. این توسعه در همه بخشها صورت میگیرد و فقط در بخش اقتصادی نیست. درواقع میتواند در حوزه فرهنگ و اجتماع نیز معنادار باشد. در بخش اقتصاد بحث فقر و داشتن رفاه را مطرح میکند. در حوزه اجتماعی، تربیت اجتماعی و بهرهگیری از ظرفیتهای اجتماعی و مشخصا بحث سلامت را میآورد و در بحث فرهنگی هم بحث تعالی انسانی مطرح است. اینکه انسانها چگونه میتوانند به مقام جانشینی خداوند روی زمین برسند. در این حالت، آموزش درواقع هم اقدامی تاریخی برای توسعه و هم ضرورت برای توسعه است. گاهی وقتی میخواهیم موضوع آموزش را مطرح کنیم، ابتدا باید بررسی کنیم ببینیم آیا این بحث توسعه برایش مفید است یا خیر. درواقع این یک پیشنیاز است. بحث دیگر این است که برای تحقق توسعه نیازمند آموزش هستیم. در این حالت، چهار محور بهداشت، آموزش، رفاه اجتماعی و رفاه خانوادگی معنادار میشود. خانوادههایی که از سطح سواد برخوردارند و آموزش لازم را دیدهاند، طبیعتا نوع ارتباطشان با خانواده و فرزندان و جامعهشان کاملا متفاوت با کسانی است که آموزش ندیدهاند و هنوز سواد ندارند. خانوادهها وقتی باسواد میشوند، میتوانند از ظرفیتهای موجود در جامعه بهره گیرند.
آموزش، کالای فراموششده سبد خانوار
والدینی که در کودکی از آموزش محروم بوده و نتوانستهاند از امکاناتی که امروز میتوانسته است بستر توسعه را فراهم کند استفاده کنند، اكنون فرزندانی دارند، بنابراين جای خالی آن آموزش والدین را برای فرزندانشان نهادهای موجود در اجتماع باید پر کنند؛ نهادهایی مانند مدرسه و... . در این حالت خانواده باید هزینه بیشتری صرف این موضوع کند و برای اینکه هزینه بیشتر دهند، نیازمند منابع مالی متناسباند که در دسترسشان نیست و به این ترتیب، چرخه فقر بازتولید میشود. طبیعی است اولین ظرفیتی که در خانوادههای فقیر حذف میشود، بحث آموزش و سواد و فرهنگ است زیرا جزء کالاهای ضروری محسوب نمیشوند. نیازهای اساسیشان خوراک و پوشاک است و بعد از آن موارد فرهنگی است. خانوادهای که نسبتبه کالاهای اساسیاش درمانده است، امکان اینکه برای کالاهایی مثل آموزش سرمایهگذاری کند، ندارد. آموزش یک سرمایهگذاری مضاعف است. توليد آموزش تصاعدی است. شما وقتی که به مادری آموزش میدهید، برای فرزندانش آموزش میبیند و فرزندان برای فرزندانشان و به این ترتیب، آموزش از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود. درواقع بهصورت تصاعدی رشد پیدا میکند بنابراین وقتی شما این آموزش را کسر میکنید، از هزینه خانوار طبق آمار در دهک اول اولین چیزهایی که حذف شده، آموزش و بهداشت است.
بیعدالتی اجتماعی قصوری حقوقی است
آنچه در قانون اساسی آمده، این است که مکلف هستید شرایط آموزشی همه شهروندان و همه اتباع ایرانی را بهطور مجانی فراهم کنید. وقتی به هر دلیلی گروهی از آموزش حذف شوند، درواقع عدالت اجتماعی درباره این افراد رعایت نشده است. پس بهلحاظ حقوقی قصور داریم. نهادهای غیردولتی و اجتماعی نیز میتوانند کمک کنند اما ظرفیت آنها به دلیل محدودبودن منابعشان است. دولتها معمولا با کمک سازمانهای مردمنهاد سرمایهگذاری مشترک کرده و شکاف بهوجودآمده از نظر آموزشی را پر میکنند. در کشور ما این بعد بسیار کمرنگ است. سازمانهای مردمنهاد میتوانند آموزش خانه به خانه داشته باشند و دولت میتواند در بخش حاکمیتی آموزش دهد. درواقع با تخصیص بودجه لازم کار اجرا را در اختیار سمنها میگذارد. در بلندمدت اگر این اتفاق منجر شود که آموزش و بهداشت از دهکهای پایین حذف شود، این مسئله هزینهای مضاعف را بر جامعه تحمیل میکند. شیوع بیماریهای واگیردار و پایینبودن سطح تغذیه و... باعث میشود جامعه دچار افتوخیزهایی جدی باشد. تا زمانی که نتوانید در این دو حوزه سرمایهگذاری کنید، نمیتوانید ادعا کنید کاری انجام شده است. در بخش حاکمیتی به این جمعبندی نرسیدهایم که از نهادهای مدنی و سمنها استفاده شود. دولت به تشکلهای غیردولتی نیاز دارد تا در جاهایی که خود نمیتواند ورود پیدا کند از این بخش کمک بگیرد زیرا این تشکلها مردمیاند. دولت باید از سازمانهای مردمنهاد حمایت کند. درواقع باید ساختارها را تقویت کند تا افراد داوطلب بیشتری به اینها بپیوندند تا بتوانند موفق عمل کنند؛ مانند تجربهای که در گذشته درباره نهضت سوادآموزی وجود داشت.
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از روزنامه شرق، تاریخ انتشار 4 اسفند 98، شماره: 3654