شعار سال: در نظر بگیرید از فردا -۲۹ مرداد- کنکور سراسری بعد از کلی کشوقوس بالاخره قرار است برگزار شود، اما آیا دانشآموزانی که بر روی صندلی آزمون مینشینند از فرصتها و موقعیت آموزشی یکسانی برخوردار بودهاند یا این که اصطلاحاً گروهی دوپینگ کردهاند؟ مسئله سهمیهها برای ورود به دانشگاه امری جدی است که البته مسئله مورد نظر این گزارش نیست. اما آنچه اینجا قرار است به پرسش گذاشته شود وجود یک دوگانه به نام مدارسِ خصوصی و دولتی است که میتواند در سرنوشت ورود دانشآموزان به دانشگاه با این شیوه برگزاری کنکور بسیار تعیینکننده باشد. به تعبیر یک کارشناس آموزش «در تمام سالهای برگزاری کنکور یک فضای مشخصی برای این آزمون بهوجود آمده، مانند همین کتابهای کمک درسی و آموزشگاههای خصوصی کنکور، بنابراین دانشآموزانی هم که در این فضای آموزشی قرار میگیرند طبیعتاً نتایج بهتری میگیرند.»
آموزش خصوصی یا دولتی؟
از طرفی دیگر «مهدی بهلولی» معتقد است «بزرگترین مشکل کنکور این است که به آموزشوپرورش خط میدهد، یعنی آموزش را به تست تقلیل میدهد، من که معلم ریاضی هستم وقتی دارم به دانشآموز درس میدهم طوری آموزش میدهم که برای تست سر جلسه کنکور به کارش بیاید و این یعنی کنکور دارد به آموزشوپرورش خط میدهد.» این صحبتهای کارشناس آموزشوپرورش سبب شد ایده وجود یک دوگانه به نام آموزش خصوصی و دولتی را با او درمیان بگذاریم، اینکه وجود چنین امکانی اگر آسیب محسوب میشود، چه آسیبهایی برای آموزش و همچنین برای دانشآموزان به همراه دارد و در نهایت اینکه در سرنوشت قبولی آنها در دانشگاه چه تاثیری میگذارد. «بهلولی» در شروع گفتگو با روزنامه «همدلی» از این سخن میگوید که یک برآورد اشتباه در طراحی برنامه دوم توسعه سبب شد مجوزهایی برای راهاندازی مدارس خصوصی داده شود. او دراینباره میگوید: «از مقطع پس از انقلاب ۵۷ تا سالها مدرسههای خصوصی به این صورتی که الان هست و البته به این گستردگی وجود نداشت. بیشتر مدرسهها همان مدرسههای دولتی بودند، و این تنوعی هم که الآن درباره مدرسههای دولتی وجود دارد آن موقع وجود نداشت.» وی ادامه میدهد: «اما بعد از آنکه جنگ تمام شد، مسئولین وقت آمدند شروع کردند به مطالعه و ارزیابی کردن برای نوشتن برنامه دوم توسعه، در همان اوایل دهه ۷۰ که رشد جمعیت در کشور بسیار بالا بود، ما حدود ۱۹ میلیون دانشآموز داشتیم که ارزیابیهای آنها نشان میداد ما تا سال ۸۰ حدود ۳۰ میلیون دانشآموز خواهیم داشت. چون آن موقع رشد جمعیت زیاد بود و برنامهریزها فکر میکردند این سرعت رشد جمعیت حفظ خواهد شد؛ بنابراین تمام برنامهریزیها بر پایه یک برآورد غلط انجام شد، طوری که وقتی به سال ۸۰ رسیدیم تعداد دانشآموزان ما حدود ۱۲ میلیون شده بود. به استناد همان ارزیابی غلط آنها گفتند دولت توان آموزش به چیزی حدود ۳۰ میلیون دانشآموز را ندارد، بنابراین به مدارس و آموزش خصوصی مجوز دادند.» مجوزهایی که این کارشناس حوزه آموزش معتقد است فلسفه وجودی آن چیزی جزء توجیه کردن نیست. «بهلولی» بیان میکند: «شما اگر هم نگاه کنید هنوز هم طرفداران مدارس خصوصی بهویژه مقامات رسمی از همین توجیه استفاده میکنند و معتقدند تعداد دانشآموزها زیاد هست و دولت نمیتواند همه آنها را پوشش دهد، درحالی که این طور نیست. به هیچ عنوان دانشآموزان ما زیاد نیستند و دولت هم میتواند هزینه آنها را تامین کند، اما به جای اینکه برای آموزش و پرورش هزینه کند، جایی دیگر هزینه میکند.» به عقیده این عضو کانون صنفی معلمان ایران در پشت توجیه زیاد بودن دانشآموز ایدههای دیگری وجود دارد که علناً رسانهای نمیشود. او معتقد است که «توجیه ظاهری آقایان این است که دانشآموز زیاد است در حالی که پشت قضیه آنها به تئوریهای خصوصیسازی برای مدرسه و آموزش معتقد هستند، اما این حرفها را چندان در رسانهها مطرح نمیکنند؛ بنابراین با این دیدگاههایی که وجود دارد بخش زیادی از آموزشوپرورش خصوصی شد طوری که بخش خصوصی در کشور ما از آمریکا هم جلوتر افتاد، چرا که آنجا حدود ۱۰ درصد دانشآموزان در مدارس خصوصی هستند، اما در ایران حدود ۱۴ الی ۱۵ درصد از دانشآموزان ما در مدرسههای خصوصی تحصیل میکنند.»
آسیبهای خصوصیسازی آموزشوپرورش
«بهلولی» معتقد است که خصوصیسازی آموزش با آسیبهای جدی همراه است؛ و آنها را به دو دسته آسیبهای «آموزشی» و «غیرآموزشی» تقسیم میکند. او در توضیح آسیبهای آموزشیِ مربوط به این خصوصیسازی به «همدلی» میگوید: «پیامدهای آموزشیِ خصوصیسازیِ آموزشوپرورش پیوند خیلی سفت و سخت آن با «کمی» سازی شدن آموزش است. وقتی یک سرمایهدار در زمینِ آموزشوپرورش وارد میشود و سرمایهگذاری میکند، این بنده خدا نیامده که ۱۲ سال هزینه کند برای اینکه یک شهروند شایسته برای زندگی نوین تحویل جامعه دهد. او آمده که با نمرههای آزمونی و کنکور، با قبولی گرفتن در این المپیاد و آن مسابقه، مدعی شود که من کارم را بلد هستم تا مشتری جذب کند؛ بنابراین وقتی دنبال مشتری گرفتن است مجبور میشود که بیلانِ کاریِ «کمی» تحویل دهد. مجبور هست که به خانوادهها نمره تحویل دهد و به آنها بگوید که «ببینید ما چند نفر قبولی کنکور داشتیم». نهایتِ این نگاه به آموزشوپرورش این هست که از اهداف اصلی خودش دور شده، و بر تاکید بیش از حد بر روی نمره و آزمون خلاصه میشود؛ بنابراین بهجای اینکه مدرسه بیاید یک شهروند خوب تحویل جامعه دهد، در بهترین حالت این است که یک «تست زن» خوب تحویل جامعه میدهد.» این کارشناس درباره پیامدهای غیرآموزشیِ مربوط به سیاستهای خصوصسازی در آموزش بیان میکند: «چنین رویکردی پیامدهای غیر آموزشی زیادی دارد، جامعه را تکه تکه میکند. به جای این که آموزشوپرورش بیاید و امکان جابهجایی طبقات را فراهم کند، خودش عاملی میشود در برابر این جابهجایی، طوری که خیلیها باید بروند در مدرسههای دولتی که خوب تامین بودجه نمیشوند درس بخوانند و احتمالاً این بچهها اغلب جاهای خوبی هم برای دانشگاه قبول نمیشوند. بعد بچههای پولدار میروند جاهای خوب درس میخوانند و دانشگاه هم رشتههای خوبی قبول میشوند. همچنین منتقدان آموزشوپرورش خصوصی معتقدند چنین رویکردی دموکراسی را تضعیف میکند و همبستگی ملی را از بین میبرد.»
تاثیر خصوصیسازی آموزش در ورود به دانشگاه
«بهلولی» با این تفسیر که برگزاری آزمون ورود به دانشگاهها به شیوه رایج، به تعبیری به دنبال پروبال دادن به آموزش خصوصی است، عنوان میکند که «در تمام سالهای برگزاری کنکور یک فضای مشخصی برای این آزمون بهوجود آمده، مانند همین کتابهای کمک درسی و آموزشگاههای کنکوری، بنابراین دانشآموزانی هم که در این فضای آموزشی قرار میگیرند طبیعتاً نتایج بهتری میگیرند.» وی با اشاره به یک مورد مطالعاتی در این زمینه یادآور میشود: «در سالهای گذشته مطالعاتی که روی ورودیهای کنکور شد مشخص شد کسانی که در رتبههای خوب قرار گرفتند و دانشگاههای خوب قبول شدند آنهایی بودند که در مدرسههای دولتی خاص مثل تیزهوشان و مواردی مانند این درس خوانده بودند؛ و بعد از آن دانشآموزانی بودند که از مدرسههای خصوصیِ با کیفیت بالا فارغالتحصیل شده بودند. اینها همگی جزء آن دسته از مدارس هستند که امکان گزینش دانشآموز دارند، و رمز و راز موفقیت مدارس هم گزینش دانشآموز هست که اگر این امکان را از آنها بگیرید با سایر مدارس چندان فرقی ندارند.» وی با انتقاد از شیوه فعلی آزمون ورود به دانشگاهها از دو روش کلی در خصوص آموزش نام میبرد، یکی روش آزمونمحور و دیگری روشی است که متکی به آزمون نیست، به «همدلی» میگوید: «ما دو سرمشق آموزشی داریم، یکی سرمشقی که بر آزمون تاکید دارد که از درون این ایده کنکور هم بیرون میآید، مانند چین که کنکورهای سخت و بدجوری دارد و آموزشوپرورش این کشور محل نقد بسیاری از کارشناسان حوزه آموزش در جهان هست. دیگری سرمشقی که به آزمون تاکید ندارد مانند کشور فنلاند که سرمشق آموزشوپرورش کیفی جهان محسوب میشود.» این عضو کانون صنفی معلمان ایران در پایان درباره برگزاری کنکور عنوان میکند: «برگزاری کنکور غلط است و باید کنار گذاشته شود، چرا که الآن هیچ دلیلی برای برگزاری آن وجود ندارد. امروز در بسیاری از دانشگاهها بدون کنکور هم دانشجو گرفته میشود که در بسیاری از مواقع صندلیهای آنها خالی هستند. فقط میماند دانشگاههای دولتی، آن هم فقط بر روی یک سری رشتههای خاصی که رقابت وجود دارد، بنابراین مانند همه جاهای دنیا خود این دانشگاهها میتوانند برای آن رشتههای خاص یک آزمون جداگانه ورودی برگزار کنند که معدل هم در آن لحاظ شود.
با این رویکرد درست هست که هنوز آزمون برای بعضی از دانشگاهها و بعضی از رشتهها باقی میماند، اما تب کنکور را به شدت پایین میآورد، اما متاسفانه به قول آقای بطحایی (وزیر سابق آموزشوپرورش) مافیای کنکور اجازه نمیدهند.»
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از روزنامه همدلی، تاریخ انتشار: ۲۷ مرداد ۱۳۹۹، کد خبر: ۸۰۰۰، www.hamdelidaily.ir