پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۲۹۵۶۸۱
تاریخ انتشار : ۳۱ مرداد ۱۳۹۹ - ۱۹:۱۳
عبدالحمید ضیایی در یادداشتی بیان می دارد که؛ به نظر من حیات پس از مرگ، حیات فردی نیست. در واقع حیاتِ نوعیِ آگاهی هست. اگر تعبیر ابن عربی را بپذیریم، ما در قوس نزول،هبوط کرده ایم و از خیال و آگاهی خداوند، فاصله گرفته ایم و سپس در قوس صعود دوباره به آگاهی خداوند ملحق می شویم.
شعار سال:احتمالا چیزی که در حیات بعدی از ما باقی می ماند، اثرآگاهی ماست. حتی خود آگاهی هم از پس از مرگ از دست می رود. من نام آن وجه ماندگار را اثر آگاهی می گذارم چون کاربرد و مفهوم کلماتی مانند ادراک در طول زمان تغییر کرده اند.

اثر آگاهی مثل این است که کسی دستی روی شانه شما بگذارد؛ آن دست برداشته می شود اما اثردست باقی می ماند.

آگاهی به قدری مهم است که کسی مثل ملاصدرا در اسفار اربعه و ابن عربی در فتوحات مکیه، به این اصل معتقدند که کسانی که در این زندگی به حد نصاب آگاهی دست پیدا نکنند، با مرگ برای همیشه نابود خواهند شد.

 در کل، نظر این عارفان بزرگ این است که کسانی که آگاهی ای نسبت به خودشان پیدا نکنند، کسانی که حائز نصاب آگاهی نشوند  آگاهی به خوبی ها اصلا روح ندارند؛ جان ندارند و مثل سنگ ها یا نباتات  با مرگ دچار فروپاشی ابدی می شوند و احتمالا معنی خالدین فیها ابدا در مورد جهنمی ها، همین است. و چه دردی بدتر از این که  انسانی بعد از مرگش ، هیچ شکلی از حیات نداشته باشد.

بعضی ها ممکن‌است بگویند هیتلر که  اینهمه آدم کشته است، وقتی با مرگ نابود شود، خوش به حالش می شود.

 الان چون نسبت به ابدیت آگاهي نداریم و نمی دانیم جاودانگی به چه معنایی ست، این  چهار روز زندگی را خیلی مهم می بینیم. ولی بعد که وارد ابدیت شدیم و آن حیات جاودانه را دیدیم،  می فهمیم چه آگاهی محضی در عالم هست! چه حیف که دیگر ما نیستیم تا آن همه زیبایی و درخشش و شکوه ابدی را ببینیم؛ می فهمیم که چقدر خوب بود اگر فضلیتهای نظری یعنی آگاهی و فضلیتهای عملی یعنی خیر اخلاقی رو میتوانستیم به دست بیاوریم .

دوستان این مساله دقیقا شبیه سقط جنین است. جنینی که نتواند جان پیدا کند،آن سر و دست و پا به هیچ کارش در این عالم نخواهد آمد.

احتمالا بسیاری از ما هم اگر که نتوانیم استقلال روحی پیدا کنیم، نتوانیم حد نصاب روح را به دست آوریم، با مرگ جسم برای ابد نابود خواهیم شد.

من فکر میکنم هیچ تجسم اعمالی از این زیباتر نخواهد بود. اصلا دخالت خدا یا داور بالا سر را هم نیاز ندارد.
مثلا جهنم در نگاه عین القضات همدانی به معنی وجود فاصله از کانون آگاهی، از نقطه مرکزی هستی یعنی خداوندست.

هر چه فاصله از خداوند بیشتر باشد، این جهنم بیشتر احساس می شود؛ یعنی آگاهی  شماست که باعث نزدیکی شما  می شود. به همین خاطر اگر ما بپذیریم خداوند محضِ آگاهی و مطلقِ آگاهی ست، احتمالا فقط کسانی  به دیدار او راه پیدا می‌کنند که از جنس آگاهی باشند.

 آگاهی از جنس پرسش است، آگاهی از جنس شک است؛پرستش یعنی پرسشگری. به هر میزانی که شما سوال داشته باشید (از) و (درباره) خداوند، مشغول پرستش هستید.

می‌بينيد که این نگاه، نقطه مقابل نگاه شریعت مدار عامیانه قرار می گیرد که مدعی ست باید براساس آن چه که ما ارائه می کنیم، عمل کنید و سوالی نپرسید. اگر هم سوالی به ذهن تان رسید فراموشش کنید یا اسم سوال را شبهه می گذارند و شما را آدم شبه ناکِ شبه داری میدانند. این نگاه کجا و نگاهی که خداوند را آگاهی میداند  و پرسش را عین ایمان به خداوند تلقی میکند، کجا؟ به همین خاطر به هر میزانی که پرسشگری در شما نمرده باشد، به همان میزان موحدتر و مومن تر خواهید بود.

 از هیچ پرسشی نترسید‌؛ هیچ پرسشی بی آبروتر از تقلید و تعبد نیست. هیچ پرسشی آن اندازه کم اهمیت نیست که  مطرح نشود. سوال بپرسید و مطلقا هم توجهی نکنید به اینکه این پرسش مرا به کجا می‌برد . جایی که پرسش شما را خواهد برد، بهتر از ورطه های تسلیم خواهد بود. پرسش، نیازمندِ یک جان آگاه و بصیر و داناست که از  بازیهای زبانی و بازیهای ذهنی بیدار شده باشد و بپذیرد که آن چیزی که مهم است، پرسشگری است.

به نظر من حیات پس از مرگ، حیات فردی نیست. در واقع حیاتِ نوعیِ آگاهی هست.  اگر تعبیر ابن عربی را بپذیریم، ما در قوس نزول،هبوط کرده ایم و از خیال و آگاهی خداوند، فاصله گرفته ایم و سپس در قوس صعود دوباره به آگاهی خداوند ملحق می شویم.

یکی از معناهای توحید که عارفان ما بسیار بر آن تاکید دارند، یگانگی ما با خداوندست.معنای یگانگی آن نیست که ما یکی هستیم و خدا هم یکی ست؛بلکه معنای آن یکی شدن ما و خدا در قالب آگاهي ست و این آگاهی در واقع به شکل یک آگاهی مطلق جمعی و نوعی عمل میکند نه به شکل فردی.

 ممکن است راجع به تداوم روانشناختی هویت پرسش شود. من ضمن احترام و علاقه ای که به کتابهای مقدس دارم  و البته رد نمیکنم، حقیقتا برای این پرسش، پاسخی ندارم .
 

پایگاه تحلیلی- خبری شعار سال، برگرفته از فضای مجازی
اخبار مرتبط
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین
پرطرفدارترین