پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۳۲۷۰۶۷
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار : ۲۲ بهمن ۱۳۹۹ - ۱۹:۰۹

الاکلنگ گردشگری بدون گرانیگاه متعادل‎کننده

مازندران یکی از این استان‎ها بوده است که مدیران آن تلاش داشته‎اند تا گام‎های عملیاتی را در جهت صنعتی‎سازی این استان بردارند. در فضای کنونی، اگرچه مدیران کلان استان ‎ برای گردشگری برنامه‎های پراکنده، موردی، موضعی و نقطه‎ای دارند، اما هیچ‎گونه برنامه مدون و نقشه راه برای بهره‎برداری از اقتصاد فضا ترسیم نکرده‎اند تا راهنمای آن‎ها در ارتباط با زنجیره گردشگری باشد که خود تهدیدی جدی برای این مهم محسوب می‎شود. از آن‌سوی، گردشگران برای خود برنامه‎ریزی‎های کوتاه‎ و بلندمدتی برای بهره‎برداری از فضا و تغییر جهت اقتصاد فضا به سمت خود (تولید منافع برای گردشگران) دارند که این مهم با سرمایه‎گذاری‎های شکل‎گرفته در زمین و مسکن مشهود است.

شعار سال:(دورنمای آثار سیاست‎ها و برنامه‎های گردشگری هوشمند بر تاب‎آوری اقتصادی استان مازندران) 

مقدمه

 در طول سال‎های گذشته بسیاری از استان‎ها با ایجاد کریدورهای سیاستی بلندمسیر تلاش‎های گسترده‎ای داشته‎اند تا استان خود را به سمت صنعتی شدن سوق دهند. مازندران یکی از این استان‎ها بوده است که مدیران آن تلاش داشته‎اند تا گام‎های عملیاتی را در جهت صنعتی‎سازی این استان بردارند هرچند این گام‎ها تاکنون نتوانسته است تأثیر چندانی بر ارزش‌افزوده آن داشته باشد زیرا اولاً بخش کشاورزی همچنان به‎عنوان یک بخش بزرگ با ارزش‌افزوده بسیار بالا و پیشران در آن خودنمایی می‎نماید و به‎عنوان یک عامل بازدارنده برای گرایش به سمت صنعتی شدن عمل می‎نماید، ثانیاً مدیران استان به‎جای گرایش شدید به سمت صنایع مرتبط با محصولات کشاورزی، به سمت صنعتی شدن در سایر حوزه‎ها حرکت‎های بطئی را داشته‎اند که خود باعث ضرر و زیان‎های شدید به‎ویژه به منافع کشاورزان شده‎ است به‎گونه‎ای که بسیاری از محصولات کشاورزی به دلیل نبود صنایع پسین کشاورزی دچار ضایعات شده است و کشاورزان نتوانسته‎اند از تولید منافع حداکثری داشته باشند، ثالثاً در کنار توجه به بخش صنعت، تلاش‎های اندکی برای برنامه‎ریزی در جهت بهره‎گیری هدفمند و مدیریت‌شده و نه رهاشده طبیعی از فضای استان مازندران صورت گرفته است به‎گونه‎ای که همه شواهد مدیریت فضا نشان از آن دارد که تاکنون ارزش فضا در استان مازندران درک نشده است. درواقع، با وجود و حضور گردشگران در استان به‌ویژه در بهار و تابستان (نقاط اوج) و نیز سرمایه‎گذاری‎های چند هزار همتی (هزار میلیارد تومانی) آن‎ها در بخش مسکن، هنوز مدیران کلان استان (محلی) ارزش اقتصادی فضا را در مناطق مختلف استان درک نکرده‎اند و در نیافته‎اند که فضا دارای اقتصاد با ارزش بسیار بالا است و می‎توان آن را نه‌تنها در ردیف صنعت مورد مطالبه 40 ساله بلکه بسیار بالاتر از آن در نظر گرفت یعنی صنعت فضا دارای ارزش‎افزوده‎ای به‎مراتب بسیار بالاتر نسبت به صنعت است. به‌بیان‌دیگر، صنعت فضا در صورت مدیریت می‎تواند اقتصاد استان مازندران را به‎گونه‎ای تغییر دهد که به بزرگ‎ترین اقتصاد استانی کشور تبدیل و سرریزهای آن به سمت سایر استان‎ها سرازیر شود. موضوعی که کمترین توجه مدیران کلان استان را به سمت خود داشته است به‎گونه‎ای که در دو فصل دارای اوج گردشگر‎پذیری تنها 9 درصد کل گردشگران را توانسته است جذب نماید.

 امروزه حتی با سرمایه‎گذاری صورت گرفته از سوی گردشگران در بخش مسکن که آن‎ها را به شهروندان موقت استان تبدیل کرده است نیز می‎توان با مدیریت هوشمند بر فضا، درآمدزایی پایدار و زایایی را از این‎گونه سرمایه‎گذاری‎ها داشت هرچند برخی اعتقاد دارند این سرمایه‎گذاری‎ها اقتصاد فضای استان را تهدید می‎کند و عملاً اجازه مانور برنامه‎ریزی برای کسب درآمد از صنعت فضا را کم‎رنگ کرده است اما نویسنده بر این باور است که اگر برنامه‎ریزی و مدیریت هوشمند اقتصادی بر صنعت فضا در دستور کار جدی مدیران کلان استان قرار گیرد و سیاست‎گذاری و تصمیم‎گیری‎های هوشمندانه مورد توجه باشد می‎توان چشمه‌‎های درآمدزایی موجود را کشف و یا احیاء کرد به‎گونه‎ای که چهره استان مازندران را تغییر دهد، شهرها و روستاهای استان به شهرها و روستاهای ثروتمند تبدیل شوند، کشاورزی به‌ شغل درآمدزای دوم تبدیل شود و اقتصاد استان را به یکی از تاب‎آورترین اقتصادها در بین مجموعه استان‎ها تبدیل کند تا حدی که استان را به لحاظ تأمین مالی فعالیت‎های مختلف خوداتکا نماید. به همین دلیل لازم است ابعاد و مؤلفه‎های مدیریت هوشمند فضا به‎ویژه در ارتباط با زنجیره گردشگری در استان مازندران مورد بررسی قرار گیرد تا در نهایت بر اساس آن بتوان توصیه‎های سیاستی مطلوبی را ارائه داد.

در ساختار موجود مدیریت، اگرچه یک نهاد به‎عنوان متولی فضا، کارکردهای جزیره‎ای و پراکنده‎ای را دارد و در این مسیر مدیریت کلان محلی تلاش دارد هماهنگی‎های لازم را داشته باشد تا گردشگران بتوانند کمترین چالش‎ها را در استان داشته باشند اما باید بیان کرد مدیریت فضا به‌ویژه در بُعد گردشگری پدیده‎ای تک‌بعدی و ایستا محسوب نمی‎شود که با یک‌بار سیاست‎گذاری و یا حتی سیاست‎گذاری و برنامه‎ریزی‎های تکراری بتوان کارکردهای مطلوب و مورد انتظار را از آن داشت زیرا فضا یکی از عناصر پویا محسوب می‎شود که به‌سرعت تغییر می‎یابد و تأثیر و تأثرهای خاص خود را دارد، خواه این تغییر با توجه به مجموعه ترجیحات گردشگران و مجموعه کنشگران تعریف‌شده در فضا باشد و خواه با توجه به مجموعه اقدام‎ها و برنامه‎های جذب در سایر استان‎ها باشد. اقتصاد فضا نه‎تنها از گردشگران تأثیر می‎پذیرد که مقصد نهایی آن‎ها مازندران است و در این راستا باید از مجموعه متنوعی از برنامه‎ها و سیاست‎ها متناسب با ترجیحات این‎گونه گردشگران و نیز ترجیحات تمام ذینفعان و کنشگران در این جغرافیا که بسترها و خدمات لازم را برای این‎ گروه فراهم می‎آورند، استفاده کرد بلکه از حضور گردشگرانی تأثیر می‎پذیرد که از استان مازندران به‎عنوان یک کریدور ارتباطی برای دستیابی به سایر استان‎ها به‌ویژه خراسان رضوی استفاده می‎نمایند و توقف کوتاه‎مدتی را در مازندران دارند و می‎توانند فضا و به‌تبع آن اقتصاد فضای استان مازندران را متأثر سازند.

متأسفانه تجربه مدیریتی کلان و خرد محلی در استان مازندران در ادوار گذشته نشان می‎دهد که کلیه برنامه‎ریزی‎ها در چارچوب ساختارهای سنتی انجام شده است و عملاً اقتصاد فضا در برنامه‎ریزی‎های مرتبط با زنجیره گردشگری از جایگاه چندانی برخوردار نیست. بخش‎های مختلف داخل در زنجیره گردشگری با ساختارهای سنتی و بدون هماهنگی بین واحدها و نیز مدیریت کلان، اقدام به ارائه خدمات به گردشگران می‎نمایند که بسیاری از این خدمات از ویژگی یک‌بارمصرف برخوردار می‎باشند به‎گونه‎ای که پیامدهای منفی را بر میزان ماندگاری و تکرار سفرهای کوتاه‎مدت و نیز بعد تبلیغاتی دارا است و به‌نوعی می‎توان گفت خدمات زنجیره گردشگری بیش از تولید منافع اقتصادی، تولید هزینه‎های اجتماعی و جنبی می‎نماید که با روند کنونی، جبران این هزینه‎ها در بلندمدت نیز به‌سادگی امکان‎پذیر نخواهد بود. این مهم بدان علت است که اقتصاد فضا در برنامه‎ریزی‎های زنجیره گردشگری جایگاه چندانی ندارد و مدیریت کلان محلی نتوانسته است یک نوع همگرایی و هم‎افزایی در برنامه‎ریزی را برای هماهنگ‎سازی کنشگران زنجیره گردشگری داشته باشد و به‎جای این‎که در فضا فعالانه عمل کرد منفعلانه عمل می‎نماید و هرگونه اقدام بازدارنده پس از شکل‎گیری فعل گردشگران رُخ می‎دهد. گردشگری یک جریان درآمدزای پایدار است و در صورت بهره‎برداری نامطلوب از این چشمه زایای طبیعی برگرفته از فضای استان، به‌جای تزریق ثروت پایدار، فقر پایدار تزریق می‎شود و کل فضای اقتصادی استان را تحت تأثیر قرار می‎دهد.

ساختار کنونی گردشگری نشان می‎دهد اگرچه گردشگران برای سفر خود هدف داشته و برنامه‎ریزی‎ زمانی برای توقف و ماندگاری در استان و هزینه‎کرد در این جغرافیا و به‎تبع آن بازگشت دارند اما مدیریت گردشگری هیچ‌گونه شناختی از نیازها، برنامه‎های گردشگران، مدت توقف و هزینه‎کردهای آن‎ها ندارند به همین دلیل مشاهده می‎شود که در اوج سفرها به استان مازندران فضای استان کشش جذب این همه گردشگر و در نتیجه درآمدهای جریان‎یافته از سوی آن‎ها را ندارد و عملاً خود گردشگران اقدام به لانه‎گزینی در مناطق مختلف استان می‎نمایند. درواقع صندوق‎های توسعه‎یافته‎ای برای جذب این جریان درآمدی در سطح استان شکل‎نگرفته است و هم‎اکنون نه‎تنها تصویر روشن و شفافی از گردش مالی گردشگران وجود ندارد بلکه درجه اثرگذاری این جریان درآمدی بر توسعه استان نیز نامشخص است. همچنین، در چنین ساختاری هیچ‎گونه تصویری از لانه‎گزینی‎ها و کمیت و کیفیت خدمات دریافتی و واکنش‎های آن‎ها در زنجیره گردشگری وجود ندارند و عملاً مدیریت در این حوزه رهاشده است. به‌بیان‌دیگر، برداشت عمومی در اوج‎های سفر این است که سیلی رخ‌داده است و ماهی‎های زیادی را با خود به فضای استان آورده است و هر کسی با ابزارهای مختلف سنتی و یا حتی مدرن و یا بدون استانداردهای لازم ماهیگیری تلاش دارند از این سیل، ماهی خود را صید نمایند که بزرگ‌ترین آسیب را به اکوسیستم گردشگری استان وارد می‎نمایند و پیامدهای جبران‎ناپذیری را در بر خواهند داشت زیرا هیچ‎گونه هماهنگی و همکاری بین زنجیره‎های مختلف در عرصه گردشگری وجود ندارد. به‎بیان‎دیگر، مدیریت‎های نقطه‎ای و یا جزیره‎ای بدون داشتن استانداردهای لازم نمی‎توانند فضای موجود را به سمت یک صنعت درآمدزا تبدیل نمایند و عملاً صنعت فضا و به‎تبع آن، اقتصاد فضا ناشی از گردشگری رُخ نخواهد داد و این زنجیره بسیار بزرگ به عرصه‎ای رهاشده و بدون مدیریت تبدیل می‎شود که نمی‎تواند ارزش‎افزوده‎ لازم را برای استان داشته باشد. در صورت عدم مدیریت، حتی این فرایند می‎تواند به ابزاری ضدتوسعه اقتصادی استان تبدیل ‎شود و تخریب‎هایی را در فضای استان داشته باشد که جبران این کارکردهای منفی امکان‎پذیر نخواهد بود.

نتیجه این‌که در فضای کنونی، اگرچه مدیران کلان استان ‎ برای گردشگری برنامه‎های پراکنده، موردی، موضعی و نقطه‎ای دارند اما هیچ‎گونه برنامه مدون و نقشه راه برای بهره‎برداری از اقتصاد فضا ترسیم نکرده‎اند تا راهنمای آن‎ها در ارتباط با زنجیره گردشگری باشد که خود تهدیدی جدی برای این مهم محسوب می‎شود. از آن‌سوی، گردشگران برای خود برنامه‎ریزی‎های کوتاه‎ و بلندمدتی برای بهره‎برداری از فضا و تغییر جهت اقتصاد فضا به سمت خود (تولید منافع برای گردشگران) دارند که این مهم با سرمایه‎گذاری‎های شکل‎گرفته در زمین و مسکن مشهود است. این نوع‎ برنامه‎ریزی کاملاً منفک از برنامه‎های کوتاه‎مدت نقطه‎ای، پراکنده و جزیره‎ای بدون هدف مدیریت کلان استان است و هیچ‎گونه نقطه تلاقی بین این دو و یا راهبردهایی برای بهره‎برداری از رفتارها و کارکردهای شکل‌گرفته در حوزه سرمایه‎گذاری زمین و مسکن وجود ندارد که خود این رویکرد ناپایداری اقتصاد فضا را در جغرافیای استان مازندران تشدید می‎کند و عملاً با رشد این‌گونه سرمایه‎گذاری‎ها، فضاها اشغال می‎شوند اما سرمایه‎گذاری‎های کلان در زیرساخت‎ها و خدمات مورد نیاز گردشگران رشد منفی خواهد داشت و این‎گونه اشغال فضاها هیچ‎گونه ارزش‎افزوده پایدار و پایایی را برای استان ایجاد نخواهد کرد و تاب‎آوری اقتصادی استان را به‌شدت تهدید و تحدید می‎کند و عملاً اقتصاد فضای استان را به سمتی هدایت می‎کند که نه‎تنها زایایی درآمدی نخواهد داشت بلکه مسیر اشتغال‎زایی پایدار پاسخگوی بیکاری موجود در استان را نیز تحدید می‎نماید و نمی‎توان از این فرایند انتظار اشتغال‎زایی مورد انتظار از فضای استان را داشت زیرا در صورت مدیریت درست فضا و به‎تبع آن اقتصاد فضای استان و شکل‎گیری کسب‎و‎کارهای نوین مبتنی بر یک نقشه راه جامع و کامل در طول زنجیره گردشگری، انتظار می‎رود نه‌تنها این فضا پاسخگوی بیکاری موجود استان باشد بلکه بخش مهمی از بیکاری استان‎های مجاور را نیز پاسخگو باشد.

شبکه سوم مدیریتی مرتبط با فضا، مدیریت زنجیره گردشگرپذیران بر فضا است که دارای دایره مدیریتی و سیاست‎های خلق‎الساعه و سنتی خود بدون برخورداری از پشتوانه‎های علمی می‎باشند. این حوزه مدیریتی غیرسیستماتیک اگرچه به نظر می‎رسد خدمات ویژه‎ای انجام می‎دهند اما نوع و سطح خدمات‎دهی هیچ‎گونه تناسبی با صنعت گردشگری به لحاظ استانداردهای خدمات گردشگری  و تولید ارزش‎افزوده و به‎تبع آن نقش‎آفرینی مثبت بر توسعه ندارد. به نظر نویسنده بیشترین تهدیدها و خسارت‎ها از همین نوع مدیریت‎های به‌ظاهر مطلوب بر صنعت گردشگری وارد می‎شود و اقتصاد فضا را به‌شدت در مرزهای ناکارآمدی و سقوط قرار می‎دهد. شبکه چهارم مدیریتی به مدیریت کلان ملی بر فضا ارتباط پیدا می‎کند که اگرچه بر سه مدیریت پیش‎گفته محاط است اما ارتباط ارگانیکی حداقلی را با مدیریت کلان محلی داشته و عملاً هیچ‎گونه ارتباطات ارگانیک و ساختاریافته‌ای با مدیریت‎های گردشگران و گردشگر‎پذیران بر فضا ندارد که خود آسیبی جدی محسوب می‎شود و به‎نوعی نشان می‎دهد این حوزه صنعتی بزرگ در استان رهاشده و به‎نوعی بدون متولی دارای اشراف بر فضا است.

 افزون بر همه، توجه به ارتباطات بین سه مدیریت کلان محلی، گردشگران و گردشگر‎پذیران نیز برای تولید ارزش‎افزوده اقتصادی از فضا از اهمیت بالایی برخوردار است. بررسی ارتباطات بین مدیریت کلان محلی و مدیریت گردشگران بر فضا مؤید این نتیجه مهم است که علاوه بر وجود ارتباط ساختاری بسیار ضعیف بین این دو، برنامه‎های این دو مجموعه در دو مسیر متضاد عمل می‎کنند که خود علت بسیاری از بی‎نظمی‎ها و آشوب‎های موجود در فضای گردشگری استان است. به‎بیان‎دیگر، در سطح مدیریت کلان محلی مجموعه اقدام‎ها در یک مسیر غیرشفاف، نامنظم و مبهم و کاملاً متضاد با رفتارها و اقدام‎های شفاف، منظم و هم‎افزای مدیریتی گردشگران بر فضا رُخ می‎دهد. این ساختار، شرایط عمومی بهره‎برداری از فضا را به سمتی هدایت می‎نماید تا اقتصاد فضا برای توسعه اقتصادی استان در حاشیه قرار ‎گیرد و کمترین اثرگذاری را بر توسعه اقتصادی استان داشته باشد. در صورت عدم مدیریت ارتباطات بین این دو، به ابزاری ضد توسعه تبدیل خواهد شد. نکته بحرانی‎تر این است که مدیریت سنتی گردشگر‎پذیران و گردشگران بر فضا دارای ارتباطات غیرساختاری بسیار قوی بدون جهت و غیرهدفمند است درحالی‌که هیچ‌گونه ارتباطی بین مدیریت گردشگر‎پذیران و مدیریت کلان محلی بر فضا وجود ندارد که این موضوع از یک‌سوی مدیریت کلان محلی بر فضا و اثرگذاری سیاست‎ها و برنامه‎های موضعی این سطح از مدیریت را بی‎اثر و یا کم ‎اثر می‎نماید و حتی در بسیاری از موارد برای اثرگذاری سیاست‎های حداقلی و سنتی موجود بر فضا تولید مانع می‎نماید. در سطح گردشگرپذیران نیز عملاً هیچگونه جهت و مسیر از پیش‎طراحی شده‎ای وجود ندارد. از سوی دیگر این ارتباطات غیرساختاری علاوه بر عدم نظارت شایسته و استاندارد بر فضا، موجبات آشوب در سازوکارهای مالی و اقتصادی مرتبط با فضا را رقم خواهد زد که خود برای اقتصاد استان تهدید محسوب می‎شود و عملاً امکان رصد و ردیابی تراکنش‎های مالی گردشگران در فضای استان مازندران را غیرممکن می‎سازد (شکل 1). به همین دلیل باید در برنامه‎ریزی‎های مدیریتی مبتنی بر فضا، این مهم در ساختاری هوشمندانه و با تحلیل هزینه‎ها و منافع مورد توجه قرار گیرد که خود نیازمند مدیران هوشمند با نگاه آینده‎نگرانه برای ساخت اقتصاد هوشمند فضا در چارچوبی است که علاوه بر مدیریت هوشمند، محیط هوشمند، ذینفعان هوشمند و فناوری هوشمند بر مدار داده‎های بزرگ هوشمند برگرفته از ردیابی تراکنش‎های مالی و سایر رفتارهای گردشگران در فضا باشد.


محمد قربانی. استاد دانشگاه فردوسی مشهد


اختصاصی  پایگاه تحلیلی -خبری شعار سال

خبرهای مرتبط
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۲۰:۳۰ - ۱۳۹۹/۱۱/۲۲
0
0
گردشکری در ایران بعد از دوللت روحانی تازه داشت رونق میگرفت که متاسفانه با اومدن کرونا به گل نشست
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین