شعار سال: جمعی از دوستداران مهدی گلشنی، استاد بازنشسته دانشگاه صنعتی شریف، پس از سخنرانی این استاد دانشگاه در مراسم رونمایی از کتاب «رابطه علم و دین از منظر چهار حکیم مسلمان معاصر»، به این سخنان واکنش نشان دادند که در ادامه میخوانید.
مسئله علم دینی و پروژه علوم انسانی اسلامی، به عنوان یک جریان علمی و پژوهشی یکی از نیازهای امروز جامعه ما است. این جریان علمی و تفاوت و اختلاف آرا و دیدگاههای مرتبط با آن ریشه در سالهای پیش از انقلاب دارد و البته پس از انقلاب هم به دلیل طرح انقلاب فرهنگی و سپس نیاز به تحول علوم انسانی، بیش از پیش مطرح و محل اختلاف آرا شد.
با وجود اینکه باید از سیاسیکاری در همه مسائل علمی و این مساله پرهیز کرد، اما وجود برخی طرفداریهای سیاسی در این خصوص دلیل آن نمیشود تا از اصل مسئله علمی و پژوهشی درباره آن غافل شده و نقاط قوت و ضعف دیدگاههای مطرح را در دانشگاهها و مراکز پژوهشی به بحث نگذاشت یا مانع طرح علمی و پژوهشی مسائلی از این دست در محیطهای علمی شویم. این اشتباه به معنای مانعتراشی برای جریان آزاداندیشی علمی در دانشگاهها خواهد بود.
در گزارش خبری در خبرگزاری ایکنا مورخه ۲۳/۱۱/۱۳۹۹ آمده بود که استاد اندیشمند جناب آقای دکتر گلشنی به مناسبت چاپ کتاب جدید و ارزشمند رابطه علم و دین از منظر چهار حکیم مسلمان معاصر، در مراسم رونمایی شرکت کرده و به درستی از فضای فرهنگی و علمی دانشگاهها انتقاد نموده و اشاره کردند که بخشی از فضای آشوبناک دانشگاهها متأثر از عدم تعامل مناسب حوزه و دانشگاه است، اما بخش زیادی از این قصور بر گردن وزارت علوم و تحقیقات و وزارت آموزش و پرورش است، چرا که وزارت علوم رویکرد غربگرایانه دارد. ایشان اضافه کردند گزارشی از ۱۲ دانشگاه به شورای عالی انقلاب فرهنگی دادم، ولی پاسخ مناسبی دریافت نکردم و صرفاً آماری به من تحویل دادند که این تعداد نمازخوان در دانشگاهها داریم، در صورتی که ما باید بحث رابطه علم و دین و تولید «علوم انسانی اسلامی» را رواج دهیم.
این استاد اندیشمند که خدمات فراموشناشدنی به علوم انسانی کشور کرده و به تصریح برگزارکنندگان این مراسم، دکتر گلشنی مایه افتخار حوزه و دانشگاه هستند و امیدواریم جامعه علمی از وجود ایشان بهرهمند باشند که واقعاً چنین است و این آرزوی به حق همه دوستداران ایشان است، ضمن پذیرش سخنان ایشان، صحبت بر سر جمله پایانی است که فرمودند بایستی بر سر تولید «علوم انسانی اسلامی» کار علمی و پژوهشی شود.
پرسشی که در اینجا مطرح میشود این است که چگونه است که دکتر گلشنی اطلاع ندارند در پژوهشگاهی که خود ایشان سالها ریاست آن را برعهده داشتند، از سال ۱۳۹۰ و در مجموعه شورای بررسی متون (که خود ایشان مؤسس آن بودند)، گروه پژوهشی با عنوان گروه «مطالعات روششناسی علوم انسانی اسلامی» تأسیس شد و پس از دو سال فعالیت مؤثر با دعوت از استادان معتقد به تحول علوم انسانی و دارای سابقه علمی و پژوهشی آشکار در این زمینه، اما با روی کارآمدن رؤسای فعلی پژوهشگاه، مسئول این گروه را از کار برکنار کرده و حتی اجازه حضور استادان معتقد به جریان علوم انسانی اسلامی را نداده و در نهایت این گروه پژوهشی را تعطیل کردند و «النهایة» اجازه فعالیت در این زمینه علمی (آنهم در مهمترین پژوهشگاه علوم انسانی کشور که قاعدتاً جای کارهای پژوهشی پیرامون نیازهای علمی جدید است)، داده نشد.
آیا دکتر گلشنی از این واقعه و نمونههای بسیار اینچنینی در همین سالهای گذشته در پژوهشگاه اطلاع دارند؟ اگر بله چرا هیچ عکسالعملی از ایشان مشاهده نمیشود، به خصوص که در این سالها بارها در جلسات مختلف پژوهشگاه با حضور همین رؤسای فعلی حضور بهم رساندهاند؟ و اگر خیر که از ایشان تقاضا میکنیم، هماکنون علت این تصمیم ضدعلمی از سوی روسای فعلی پژوهشگاه را جویا شوند و لوازم تعطیلی چنین دغدغههای ملی در مهمترین پژوهشگاه علوم انسانی کشور را که برخلاف سخنان صریح رهبر معظم انقلاب اسلامی بوده (که بارها تأکید بر کار علمی بر روی علوم انسانی اسلامی داشتهاند) و البته مورد توجه خود دکتر گلشنی به عنوان یک صاحبنظر علم دینی نیز هست، در شورای عالی انقلاب فرهنگی دنبال کنند.
جالب اینجاست که دکتر گلشنی در همین ایام و در مورخه ۲۳/۱۱/۱۳۹۹ در گفتگو با سایت دیدهبان در خصوص تعطیلی مرکز فرهنگی آسیا از مراکز وابسته به پژوهشگاه علوم انسانی انتقاد کرده و این تصمیم وزارت علوم برای از بین بردن استقلال «مرکز اسناد فرهنگی آسیا» و ادغام آن به عنوان زیرمجموعهای از پژوهشکده رسانه و ارتباطات را «جاهلانه» و «عجولانه» توصیف کردند. با وجود اینکه همین عکسالعمل دغدغهمندانه ایشان نیز جای تقدیر دارد، اما مشخص نیست چرا درباره مصادیق فوقالذکر که در حوزه کارهای پژوهشی ایشان مانند کتاب از علم سکولار تا علم دینی و سایر دیدگاههای نظریهپردازانه وی هست.
هیچ موضعی در پذیرش یا عدم پذیرش تغییر و تحولات موجود در بزرگترین مرکز پژوهشی علوم انسانی کشور از ایشان مشاهده نمیشود، به ویژه که هم از نظر ایشان و نیز نویسندگان این یادداشت، مسئله علوم انسانی اسلامی از دغدغههای پژوهشی و ملی انقلاب اسلامی به حساب میآید و نمیتوان به سادگی از کنار آن گذشت. از ایشان و سایر اعضا شورای عالی انقلاب فرهنگی باید سؤال کرد که چرا مسائل مطرح و اتفاقات ریز و درشت درسازمانهای علوم انسانی که مؤثر بر سرنوشت این کشور و آینده آن است را رصد نکرده و دنبال نمیکنند؟ آیا این امر مهم از وظایف حقوقی آنان نیست؟
از دکتر گلشنی باید پرسید که اگر جنابعالی حذف و زیرمجموعه قرار دادن مرکز فرهنگی آسیا در پژوهشگاه علوم انسانی را کاری جاهلانه میدانید و آن را ظلم تلقی میفرمایید، مشابه چنین وقایعی سالهاست در این بزرگترین پژوهشگاه علوم انسانی رخ داده و بازهم در حال وقوع است. همین اتفاق برای شورایی با سابقهای بیش از بیست سال، به نام شورای بررسی متون و کتب علوم انسانی افتاده است، چرا ایشان عکسالعملی از خود نشان ندادند؟ همین اتفاق در ماجرای حذف پژوهشکده حکمت از ساختار این پژوهشگاه و نیز حذف گروه روششناسی علوم انسانی اسلامی و نیز حذف گروه حکمت متعالیه و همچنین گروه عرفان و ... افتاده است. چرا از ایشان انتقادی شنیده نشد؟
اصولاً این پرسش فراتر از دکتر گلشنی است، بلکه پرسش اصلی از اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی در کلیت آن و به ویژه عناصر ارشد علمی آن است که در باب مسائل علوم انسانی متخصص و صاحبنظر بوده و قاعدتاً دغدغه آن را دارند، مانند دکتر داوری، رشاد، پارسانیا، کچوییان، واعظی، حدادعادل، اعرافی و دیگران که چرا نسبت به مسائل و روند حرکت پژوهشگاههای علوم انسانی کشور بیتفاوت و فاقد موضع هستند؟ آیا این مسیر و روند با فلسفه تأسیس شورای عالی انقلاب فرهنگی سازگار است؟
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از ایکنا، تاریخ انتشار ۴ اسفند ۹۹، کد خبر:۳۹۵۵۰۶۰، iqna.ir