شعار سال: رواج بی اخلاقی در جامعه امروز باعث عدم مدارای اجتماعی و افزایش بی اعتمادی دربین مردم شده است. بی اخلاقی اجتماعی مصادیق فراوانی دارد که از تملق و چاپلوسی گرفته تا تهمت و شایعه پراکنی را در بر میگیرد و هرکدام آنها داستان مفصلی دارند.
در ماراتن ارتقا سیاسی، اداری، اقتصادی و اجتماعی شاهد سیر نزولی رفتار اخلاقی هستیم. دروغ، تملق و دورویی جایگزین صداقت، درستی و صفات ارزشمند اخلاقی شده است. البته بی اخلاقی در تمام جوامع وجود دارد، ولی به قول دکتر سریع القلم آن چه نگران کننده است «فرهنگ و رفتارِ مسلط است» که آن را در ساختار غالب اداری و فرهنگی جامعه مشاهده میکنیم. آن هم در کشوری که مبتنی بر حاکمیت دینی متصور است. این بی اخلاقی ها، بی عدالتی و عدم ثبات اجتماعی به بار میآورد. بطوریکه دیگر نمیتوان توقع دموکراسی، آزادی فکری، پیشرفت و ارتقا فرهنگ در جامعه داشت.
جای تعجب دارد که در نگاه بسیاری ، راستگویی اگر با منافع شخصی در تعارض باشد، عملی نکوهیده و تاحدی به بزدلی و ترس تلقی میشود و دروغ با تبصره «مصلحت» توجیه میشود. سخن سعدی را هم فکت میآورند که «دروغ مصلحت آمیز به ز راست فتنه انگیز!» این توجیهات چیزی جزء افزایش چنین بی اخلاقیهای تنیده شده با ما نیست.
این بی اخلاقی محصول ساختارهای ناکارآمد است. در کشوری با پیشینه فرهنگی چند هزارساله این سیر نزولی ارزشها و هنجارهای اخلاقی بسیار بحرانی و جای نگرانی دارد و عادت به بی اخلاقی نیز تبعات جبران ناپذیری به همراه خواهد داشت. البته که این مباحثی است که بسیاری بدان اعتراف دارند. ولی جدا از بحث ریشه یابی، باید توجه داشت که اشکال از این ساختار غلط است که گوش شنوایی برای آن نیست. به قول رودکی «روی به محراب نهادن چه سود؟» وقتی بستر رذایل فراهم گردیده است.
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از سایت حکایت گیلان، تاریخ انتشار: ۱ اسفند ۱۴۰۱، کدخبر: ۱۴۰۹۰، hekayatgilan.ir
سلام و عرض ادب
ادبیات نگارشی شما بشدت متاثر از یک سوگیری سیاسی نسبتا آشکار است. همچنین بعضا از منطق استدلال در حوزه اثبات عقلانی دین فاصله گرفته و برخلاف قلم وزین تان، بعضا وارد حوزه های سطحی نگری شده اید.
درنگاه مادی به دین ، زایش پذیری و کارکردهایش( که البته در انتها با نگاه معنوی عجین می شود) ، خواستگاه دین را باید در نیاز انسان به حمایت در شرایط سخت و غیرقابل کنترل با همراهی یک نیروی قادر مطلق ، معنادار سازی زندگی و ایجاد حس امید دانست.
تجلی این نیروی حامی از بت ( امر کاملا مادی) شروع شده به ماه و ستاره و خورشید و باد و آتش و .... رسیده است. کم کارکردی و عدم توان حساب کردن دائمی روی این نیروهای حامی در رفع نیاز انسان ها باعث شده که بشر اقدام به تغییر تدریجی و گذر از مقدس پنداری آنها نماید و در انتها ، خداوندگار خود را در قالب الهه و اله و الله در آسمان ها تصور نموده و در آسمان های دور از دسترس، مخفی کند.
برای باورپذیری کردن این وجود حمایت گر، انسان از دو نیروی معنویت( فرا روندگی از خود) و الهیات ( اله شناسی) استفاده کرد. الهیات به انسان در قالب تجربه زیستی آموخت که برای بهره گیری از حمایت الله ، نیازمندی به همراستایی و قراردادن اراده خود در مسیر اراده الله وجود دارد. این همراستایی بسترساز ایجاد تقوا( پرهیزگاری ) شد ( بحثی مجزا در دو سطح فردی در قالب تربیت انسان اجتماعی و سطح اجتماعی در قالب بروز و ظهور عرفان و مکاتب عرفانی دارد که از ورود بدان خودداری می کنیم).
پیش فرض این است که اگر این همراستایی اراده ها وجود داشته باشد، الله در قالب یاور مشهود ، متجلی می شود و اگر نباشد ، ممکن است کمکی از طرف الله دیده نشود. ممکن است سوال شود که مبنای تقوا چه چیزهایی می تواند باشد که در پاسخ باید گفت وجدانیات در هر جامعه ( ترکیب ارزش ها، اخلاق، فرهنگ).
همانگونه که مشاهده می شود تا این مرحله، افراد بیش از اینکه وارد دین شوند، در حال تربیت و سیر عرفانی هستند. در این سیر عرفانی ، تاکید می شود که شما خداوندگار خود را نمی توانید با چشم ظاهر مشاهده کنید( فرقی نمی کند که خداوند را هستی هوشمند فرض کنیم یا امر مطلق ) و برای نزدیکی به خداوند نیازمند نزدیکی به اسما و صفات او هستید( سلبیه و ثبوتیه).
تقابل تقوا پیشگی مبتنی بر وجدانیات با منظومه اسما و صفات برای شناخت خداوند ، بستر را برای تجلی الله بربنده فراهم می سازد. فرد اراده خود را در راستای اراده خداوند بر اساس وجدانیات قرار داده و از طرف دیگر ، خدای خود را دارای اسما و صفات خاص می بیند که باید پاسخگو به نیازهای انسان گرایش پذیر به سمتش باشد.
حضرت حق متجلی شده، از حوزه الهیات خارج شده و وارد حوزه دین و مذهب می شود. مناسک معنادار می شود، حلال و حرام و قواعد فقهی و شرعی معنادار می شود و ..... . در کل ، اصول و فروع دین معنا پیدا می کند و انسان از فردی نیازمند حمایت و شناخت گرا، تبدیل به فردی نیازمند حمایت و مکلف ، می شود.
ممکن است در اینجا این سوال ایجاد شود که برخی بدعت ها،انحرافات،سلیقه گرایی ها ، تفسیربه رای ها ، باعث ایجاد انحرافاتی چند در دین می شود. بله درست است ، اما دو عامل باعث تطهیر دین خواهد شد. هرچقدر عقلانیت در زایش دین قویتر ظاهر شده باشد، امکان انحراف کمتر است. در صورت وقوع انحراف ( توصیه شده در مذهب شیعه در اسلام) ، فقه پویا باید جایگزین فقه سنتی شده و اقدام به پایش کند.
سوال ما از شما نویسنده محترم کامنت : آیا هنوز معتقدید که دین خرافات است و صرفا بر اساس مشتی باورهای پوچ بنا شده است ؟ آیا هنوز اعتقاد به تکفیر دین بخاطر برخی ناملایمات سیاسی دارید؟
به احترام تان قلم زدیم تا از یکطرف حفظ کرامت شما را کرده باشیم و از طرف دیگر ، پاسخگو به وظیفه شرعی و حرفه ای خودمان باشیم.