شعار سال: ورای نگاه و رویکرد طنز به این تصویر، دو برداشت کلی نیز می توان از آن داشت. آیا پدیده دانش آموز سالاری و دانشجو سالاری آنقدر رشد نموده( خصوصا در بخش غیرانتفاعی) که نمی توان دیگر انتظار جهت گیری و جهت دهی و ارتقا کیفیت داشت و آموزشگران در لاک دفاعی خود فرو رفته اند؟ یا اینکه، ورای سطح فراگیران (دانش آموزان و دانشجویان) شاهد حضور اساتید و معلمانی کم سواد و غیرمتعهد در نظام آموزش عالی و آموزش و پرورش کشور هستیم و در نتیجه چنین وضعیتی ، مشاهده چنین چالش و پیامدهایی را (کم سوادی دانش اموز) می بایست طبیعی دانست.
تشویق و تقدیر عمومی و مناسبتی را شاید بعنوان رعایت چارچوب ادب، برای همه معلمان تجویز کنیم. اما باور بفرمائید که تقدیر اختصاصی مقام معلم، صلاحیت اثبات شده می خواهد و تشخیص سره از ناسره.آسیب شناسی و کندوکاو بنیادین در آموزش و پرورش را نیاز دارد و تفکیک آموزش و پرورش سازنده از آموزش و پرورش سرکوبگر و نابود کننده.
دماغ قرمز دانش آموز و معلم، چه پیامی برای انتقال دارد؟
آسیب شناسی تعلیم و تربیت در ایران، آقا/ خانم معلم لطفا توجه کنید، شما نادانسته و ناخواسته مقصرید:
توانایی های فردی هر شخص وابسته به توازن دو مولفه توسعه توانمندی ها و مقابله با ناتوانایی هایش است. توسعه توانمندی ها اموری نسبتا طولانی مدت با قواعدی تقریبا مشخص بوده که توسط تعلیم دنباله گیری می شود و کاهش و مقابله با ناتوانایی ها که عموما شرایطی وضعیتی- موقعیتی و وابستگی بالا به ظرفیت روانی تک تک افراد دارد ، توسط تربیت.
اما در ایران برای توسعه توانایی ها وابسته به جریان تعلیم، اقدام به فراموشی جریان تربیت و یا حتی تشدید ناتوانایی ها و ایجاد ترس برای مثلا به خط کردن و در مسیر قرار دادن فراگیر و دنباله گیری جریان توسعه توانایی های او می شود(نادیده گرفتن و سرگوب بعد تربیت به روش هایی مثل کم توجهی به تفاوت های فردی و شخصی ، کم توجهی به سامانه های غریزی و انگیزشی و و نیازمندی های فردی، تنبیه ، تحقیر، فضای پادگانی، کم توجهی و تبعیض ،برچسب زنی،نگاه تک بعدی حافظه محور، وابسته سازی شخصیتی ، پوسته گرایی ایدئولوژیک و سیاسی و .....).
آقا/ خانم معلم عزیز ، روزت مبارک ،رسالت تو تمدن سازی بواسطه تمرکز تعلیمی و تربیتی روی مهمترین عامل موثر بر تابع تحقق تمدن یا انسان است، اما می دانی با حساسیت پائین به بعد تربیتی،چه جنایتی را نادانسته مرتکب شده ای؟ سلام بر دو بال مجزا و در عین حال همبند. سلام بر تعلیم و سلام بر تربیت. سلام بر معلمی که حساسیت کافی به این دو بال دارد.
انسان پرورش یافته با مختصات تمدن سازی یا انسان دارای تعلیم و تربیت درست، توان فعالیت در فضاهای چندگانه حرفه ای، فرهنگی- اجتماعی ، مدیریتی ، سیاسی، حاکمیتی و ..... ، دارد و جهت دهنده و تقویت کننده جریان تمدنی می شود. اما جریان ناصحیح تعلیم و تربیت و غفلت از بعد تربیتی ، بخش زیادی از استعدادها را در ابتدا سرکوب کرده و مابقی افرادی را که جان سالم بدر برده و توانمند شده اند را به بردگی و خدمت به جریان استعمار داخلی و استثمار خارجی می کشاند.
به در معلم زدیم تا نظام آموزش و پرورش بشنود:
در متن بالا با نوعی نگاه واقع گرای کانون محور، مقصر غیرهم بند بودن جریان تعلیم و تربیت را، معلم دانستیم. اما در رویکرد سیستمی نمیتوان معلم را مقصر دانست و یکی از مشکلات اصلی بر بی قاعدگی نظام آموزش و پرورش قرار دارد. وقتی با دکتر یوسف نوری (وزیر سابق آموزش و پرورش) مخالفت میکردیم، دوستانی بودند که خرده میگرفتند و میگفتند این بنده خدا که ادم خوبی است. بله آدم خوبی است، اما قبای وزارت برایش گشاد بود. توانمندی راهبری راهبردی نداشت. توان تشخیص و تفکیک و درک حساسیتها و اولویتهای دو حوزه تعلیم و تربیت را نداشت.
ناگفته نماند که باید بشدت مراقب بود که این مقصر پنداری معلم، تبدیل به جریان بنیادگرای ایده ال خواهانه از معلم و وظیفه مندی های کاری او نشود. مقصر قلمداد کردن معلم در متن بظاهر طنز بالا، نوعی به در گفتن است تا دیوار بشنود. نظام آموزش و پرورش بیدار شود. امور پرورشی با اردو و مسابقات کتابخوانی، معادل پنداری نشود (هرچند انها هم لازم است).
این تصویر یعنی مرگ معلم و سایر همکلاسی های دانش آموز گلدان بدست:
به تصویر زیر دقت کنید، دانش آموز برای تبریک روز معلم، هدیه ای مثلا بزرگ را تقدیم معلم کرده و معلم غیرتامین و دارای انواع کم توجهی های اقتصادی در نظام آموزش و پرورش کشور، لبخند رضایتی خاص می زند. معلم هم مثل من و شما یک انسان است. می دانید پیامد این هدیه چیست؟ جهت گیری معلم و تبعیض نانوشته و همچنین مرگ سایر همکلاسی های دانش اموز گلدان بدست.
اختصاصی پایگاه تحلیلی خبری شعار سال
بدبخت خود معلم هم از این جریان اطلاع ندارد
در همه حال دست بوس معلمان و مدرسان متعهد و شایسته هستیم .