پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
شنبه ۱۹ مهر ۱۴۰۴ - 2025 October 11
کد خبر: ۳۹۸۷۸۸
تاریخ انتشار : ۱۹ مهر ۱۴۰۴ - ۰۷:۱۳

سوپر مارکت یا دروازۀ فریادها؟! + چرا کسی به فکر قدرت خرید مردم، کاهش ارزش پول ملی و موضوع تورم نیست؟

بهای اقلام خوراکی چنان روز رو به فزونی گذاشته که فریاد در گلو خفۀ خریدار را که کارمند و کارگر و معلم یا بازنشسته و به هر حال حقوق بگیر است در می‌آورد. البته با این تفاوت که ملوان‌ها و خانواده‌ها می‌دانستند یا امید داشتند پس از گذشتِ در نهایت یک سال یا دوسه سال دوری، روز بازگشت و وصال می‌رسد و می توانند عزیزان‌شان را در آغوش کشند.

شعارسال: گویا در کشور «هلند» دروازۀ مشهوری وجود دارد که به آن «دروازۀ فریادها» لقب داده‌اند. دلیل این نام‌گذاری و اصطلاحاً وجه تسمیه این است که زمانی در آن مکان، ملوانان در آغاز سفر‌های دریایی یک یا دو سه ساله از خانواده‌شان خداحافظی می‌کردند و هنگام همین وداع برخی فرزندان و همسران یا خود ملوانان که از غمِ محروم شدن از دیدار عزیزان فریاد برمی‌کشیدند و این مکان از این رو به "دروازه فریاد‌های خداحافظی" مشهور شد و البته بعدتر "خداحافظی" آن افتاد و همان "دروازۀ فریادها" باقی ماند.

سوپر مارکت یا دروازۀ فریادها؟! + چرا کسی به فکر قدرت خرید مردم، کاهش ارزش پول ملی و موضوع تورم نیست؟

حالا برای ما، اما دروازۀ فریاد‌ها نه یک جای خاص و مشخص که انگار همۀ سوپرمارکت‌ها و به تعبیر مدرن‌تر امروزی هایپرمارکت‌ها یا همان فروشگاه‌های زنجیره‌ای و خوار‌وبار فروشی‌هاست!

تنها بهای اقلام خوراکی چنان روز رو به فزونی گذاشته که فریاد در گلو خفۀ خریدار را که کارمند و کارگر و معلم یا بازنشسته و به هر حال حقوق بگیر است در می‌آورد. البته با این تفاوت که ملوان‌ها و خانواده‌ها می‌دانستند یا امید داشتند پس از گذشتِ در نهایت یک سال یا دوسه سال دوری، روز بازگشت و وصال می‌رسد و می‌توانند عزیزان‌شان را در آغوش کشند.

در سوپر مارکت‌های ما، اما هیچ روشن نیست خداحافظی با شانۀ تخم‌مرغ و لوبیا و حبوبات ولبنیات تا چه زمانی ادامه دارد خواهد شد و چه زمانی به امنیت غذایی خواهیم رسید؟

امنیت غذایی امری بسیار دامن‌گستر است. فقدان یا کافی نبودن آن از آن دست مشکلات است که می‌تواند نه تنها بر جسم که بر روان عمومی یک جامعه اثراتی بسیار منفی برجای بگذارد.

همین تازگی شنیدیم معدل پایین دانش‌آموزان نقل رسانه‌ها شد و هر که در پی دلیلی بود و بیشتر تأکید بر این نکته که بچه‌ها علاقه به درس را از کف داده‌اند و دیگر مانند مثل قدیم و ندیم برای درس و مدرسه تره خُرد نمی‌کند!

اما این یگانه دلیل نیست و از تأثیر مواد غذایی نباید غافل شد. ویتامین‌ها و پروتئین‌ها در توانایی ذهنی بچه‌ها نقشی بنیادین دارند و وقتی قیمت تخم‌مرغ و گوشت قرمز و جگر گاو و گوسفند و لوبیا سر به آسمان زند، چگونه می‌توان دانش آموزان محروم انتظار داشت تمرکز و انرژی لازم را برای درس خواندن داشته باشند.

وقتی وضع تغذیه چنین باشد، از آموزگار هم نمی‌شود توقع داشت که در کلاس شق‌القمری کند و سطح علمی خود و دانش آموزان را بالا ببرد.

در تاریخ ما و به خصوص در ادبیات ما شکم را به «بی‌هنرِ پیچ‌پیچ» تشبیه کرده‌اند، اما واقعیت جاری امر دیگری است. زیرا برای کار فکری و بازدهی بالا باید دستی بر سر و رویِ سفرۀ مردم کشید.

لئو تولستوی داستانی دارد به نام «مرگ ایوان ایلیچ»؛ حکایت مرد خانواده‌دار و نسبتا مرفهی که دچار بیماری می‌شود. در طول داستان نشان داده می‌شود وضع تغذیه نامناسب ناشی از کم اطلاعی پزشکان آن موقع از مواد غذایی زیان‌آور و کمبود مواد ضروری برای بهبود جسم چگونه بر خُلق‌و‌خوی قهرمان داستان تاثیر می‌گذارد. حال مردِ بیمار با خوردن برخی غذا‌ها دگرگون می‌شود و بدخلقی خود را مثلا بر سرِ آشپز یا اعضای خانواده سرریز می‌کند.

شاید اگر مرد در روزگاری پا به دنیا می‌گذاشت که شکم را پدیده‌ای بی‌هنر و همیشه در حال پیچ و واپیچ نمی‌دانستند، احتمالا عمر بیشتری می‌کرد و کامِ خود و اطرافیان را تلخ نمی‌کرد.

امروز، اما علم آن‌قدر‌ها پیشرفت داشته که بداند فقدان «آهن» که در گوشت قرمز و میوه‌ها و چه و چه ذخیره شده، نیاز یک انسان متمدن است که روزانه باید در حوزۀ عمومی با شهروندان دیگر سر‌و‌کله بزند و نیاز است تا خلق و خوی او تا حدود زیادی با ویتامین‌ها و پروتئین‌های مناسب کنترل شود.

شاید اغراقی در این گزاره نباشد که بدخلقی‌های برخی از ما نسبت به یکدیگر در برخی جا‌ها مثل مترو و اتوبوس و جا‌های دیگر، افزون بر آلودگی هوا و مشکلات اقتصادی دیگر، برآمده از جسمی است که به سبب محروم بودن از برخی مواد مغذی و مورد نیاز، با در پرخاش و تُرش‌رویی بروز می‌کند.

اگر از جوانی انتظار داریم جای خود را در مترو یا اتوبوس به مرد یا زن سال‌مندی بدهد، آیا نباید نخست به این نکته بیندیشیم که جوان کذا آیا از نظر جسمی قادر است چند دقیقه‌ای رویِ پا بایستد و آیا اصلا از نظر جسمی توانایی چنین مهربانی‌هایی را دارد یا نه؟!

یا وقتی توقع داریم دانش‌آموزان مان در عرصه‌های زندگی بدرخشند، نباید اول به این فکر کنیم که صبح چگونه از سر سفره برخاسته است و جسم او مواد مورد نیاز برای تمرکز و تفکر دریافت داشته یا نه؟

شاید اگر گوش تیزی می‌داشتیم یا اگر به دستگاهی مجهز بودیم که می‌توانستیم فریاد‌های در گلو و بغض‌های در سینه را در سوپر‌مارکت‌ها بشنویم، چه بسا با محشر کبرایی در فروشگاه‌ها رو در‌رو می‌شُدیم...

با اندکی اضافات و تلخیص برگرفته از عصرایران، 17مهر1404، 1101971، www.asriran.com

خبرهای مرتبط
خواندنیها و دانستنیها
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین