شعار سال: علی اسدزاده معلم عشایری است که در حین خدمت و از شدت سرما یک پایش را از دست داد. حالا نوبت ماست دست در دست هم پر کنیم این جای خالی را... پس این گوی و این میدان.
این متن کوتاه و برای من تاثیر گزار آغاز یک همیاری در یک گروه تلگرامیبود. گزارشی در روزنامه ایران با عنوان «آقا معلم شرمندهایم» سبب شد تا چند معلم گرد هم آیند و دست به کاری شبیه معجزه برای خانواده اسد زاده بزنند. همتی جمعی و چند روزه آنها و خواست افرادی که در ادامه راه به آنها پیوسته بودند سبب شد که مبلغی نزدیک به ۳۷ میلیون تومان توسط معلمانی که فاطمه دختر معلم عشایر آنها را فرشتههای بی بال خدا بر روی زمین نامید، جمع شده و در چند دیدار با آن خانواده تقدیمشان شد. لطف این قضیه از دید همراهان این همیاری این بود که عده ای معلم دور هم جمع شدند تا در حد توان دستی بگیرند و با اعتماد به نام یک تشکل فرهنگی و چند فعال صنفی فرهنگیان لبخند امیدواری را بر لبان خانوادهای و لبخند رضایت را بر لبان خود جاری سازند.
اندوه نشسته بر چهره چاک خورده زمین از منجیل و گسستن تاج زیتون تا بم و کمر خم کردن نخلهایش و این روزها کرمانشاه،سر پل ذهاب و زیر سوال رفتن ایستادگی زاگرس؛ این تمام لرزه ایست که مام وطن را لرزاند و من فقط بغض کردم یا این بغض را پنهان کردم یا ناتوان از فروخوردن آن .
اما این بار گلایه داشتم از خدایی که میشنود صدای که غریبی نیست، لالایی مادری است که چشمش فرزندش را صدا میکند و هر چند دقیقه یکبار عروسک دخترش را سخت به سینه میفشارد. گلایه داشتم از خدایی که تکرار میکند نظاره گر بودن پدری در کنج ویرانه خانهاش که مات و مبهوت قاب عکس کج شده خانواده اش بر روی دیوار را به تماشا نشسته است.
باد میوزد سوز سرما استخوانش را میسوزاند اما داغ بر دل نشسته اش آتشی را در جانش روشن کرده است که به این زودیها خاموش نخواهد شد او هنوز گرم است و هنوز خوب نمیداند که این بهت و سکوت زمانی که بشکند چه بر سرش خواهد آورد.
اینجا است که باز دستانی مهربان شوری همگانی میآفرینند تا گرما بخش زندگانی هموطنانی باشند که داغ ویرانی و سیاهی قلبهایشان رافشرده میکند.
بعد از خبر زلزله کرمانشاه ،انچه که مایه امیدواری بود، کمکهای خودجوشی بود که از سراسر کشور جمع آوری میشد. در میان این کمکها ،همچون گذشته معلمان نیز به صحنه آمدند. گروهی به صورت فردی و جمعی به صورت یک فعالیت تشکیلاتی. درست فردای روز خبر زلزله، شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان، با تشکیل یک گروه تلگرامی و اعلام شماره حساب، معلمان را دعوت کرد که با این شور همگانی به صورت تشکیلاتی همراه شوند. حرکتی که بیش از هر چیز نشانهای است از پیوند یک نهاد مدنی با مطالبات اجتماعی، و در گرماگرم ضعف نهادهای دولتی و حکومتی در جمعآوری کمکها و امدادرسانی، میتواند نشانهای از چهرهای جدید از فضای اجتماعی ایران باشد.
علاوه بر فرهنگیان، گروهها و نهادهای مدنی متعددی نیز در این چند روز آن کاری را انجام دادند که به نظر میآید نهادهای دولتی قادر به انجام ان نبوده اند. حتی در این میان چهرههای هنری، ورزشی و سیاسی نیز بسیار بیش از متولیان اصلی امدادرسانی توانستند اعتماد عمومی را جلب کنند. اینکه چرا و به چه دلیل نهادهای دولتی و حکومتی، اعتماد عمومیرا از دست دادهاند، باید مورد تحلیلهای اجتماعی قرار گیرد و چرایی آن بررسی شود، اما این که نهادهای مدنی میتوانند اینگونه موجد یک کار عظیم همگانی شوند نشانهای است بیشک از نوعی توسعه یافتگی .
به نظر میآید جامعه مدنی ایرانی، به مرور درحال ایفای نقشهای بیشتری در سپهر اجتماعی است و همین مایه امیدواری است.
سایت شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از سایت مردم سالاری ، تاریخ انتشار 29 آبان 96، کدمطلب:4466، www.mardomsalari.net
برخی هم در خانه هایشان جلوی بخاری پشت لپ تابشان تز های روشنفکری میدهند
ا.ف75