شعار سال: چرا عده ای نگران شدند مخصوصاً پدران و مادرانی که فکر میکنند فرزندشان باهوش و بااستعداد است؟ چرا از بودن فرزندشان درکنار سایر دانش آموزان هراس دارند.
نگاهی میاندازیم به ورودی و خروجی این مدارس.
ابتدا به آمار وزارت آموزش وپرورش نگاه میکنیم: «یک میلیون دانش آموز راهی پایه هفتم میشوند، تنها دویست و پنجاه هزار نفر جواز حضور دراین امتحان راپیدا میکنند و در نهایت شانزده هزار نفر راهی مدارس خاص میشوند.»
این آمار وحشتناک است، آن هم در دوره بلوغ دانش آموزان و دوره نوجوانی.
پذیرفته شدگان با استرس فراوان وارد این مدارس میشوند، کسانی هم که پذیرفته نشدهاند عملاً اولین شکست سخت دوران زندگی و نوجوانیشان را تجربه میکنند و ۷۵ درصدی هم که همان ابتدا نتوانستند جواز حضور در این ماراتن را کسب کنند عملاً از گردونه خارج و برچسب کم استعدادی خورده و راهی مدارس عادی میشوند.
برمی گردیم به پذیرفته شدگان که دوره نوجوانی و بلوغ و بحران را باید باید با استرس فراوان در این مدارس طی کنند، اثری از بازی، کودکی، وتفریح به چشم نمیآید. آنها چشم انداز خوبی برای آینده هم ندارند.
بلافاصله باید خودشان را برای یک آزمون دیگر ((دبیرستانهای خاص)) آماده کنند آن هم بعداز مدت کوتاه، فقط سه سال.
حال و روز این نوجوانان چه خواهد شد آیا آنها مهارت زندگی اجتماعی را به دست آوردهاند؟ آیا نظام آموزشی حاکم براین مدارس فرصت باهم بودن را به آنها میدهد؟ آیا به مقدار لازم میخندند و از دوره نوجوانی لذت میبرند؟ قطعاً پاسخ به این سؤال نزد همان دانش آموزان است.
حال، دانش آموزانی که پذیرفته نشدهاند چه وضعی دارند؟ جامعه و خانواده چه دیدگاهی نسبت به این فرد دارند؟ آیا پذیرش آنها به راحتی صورت میپذیرد؟ یا برچسب ناتوانی میخورند و عملاً آنها هم توانایی مهارت زندگی را پیدا نمیکنند؟
قسمت دوم ماجرا مافیای کنکور است آنانی که سالها پول خانوادهها را به بهانه کلاس کنکور وروشهای تست زنی و یا اعتماد به نفس، صاحب میشدند. آنان نگران حذف این مدارس هستند، چون درآمدشان صفرخواهد شد. پس یقیناً خانوادهها رانگران خواهندکرد.
استرس وارد شده از پایه چهارم ابتدایی بر دانشآموزان قطعاً مورد تأیید هیچ روانشناس و جامعه شناسی نخواهد بود حال این استرس زود هنگام همراه میشود با یک سری سؤال غیر استاندارد و خالی از اعتبار که بازهم در جداسازی این عزیزان ناتوان است.
در عین حال میبینیم افرادی از مدارس عادی به راحتی رتبه خوبی به دست میآورند و عرصه را بر همان دانش آموزان مدارس خاص تنگ میکنند. و این دیگر برای دانش آموزان مدارس خاص پذیرفتنی نیست.
قطعاً خانوادهها خواهند گفت راه حل شما برای این مسأله چه خواهد بود.
چندسال است طرحی با عنوان طرح شهاب روانه مدارس شده است و هدفش کشف استعداد در همان دوران کودکیست بدون اینکه دانش آموز بداند مورد کشف قرار گرفته است در یک محیط طبیعی به فعالیت میپردازد و این میشود شروع راهی که استعدادش را خدای مهربان در وجودش قرار داده است.
البته این طرح هم خالی از اشتباه نیست ولی نباید ما عجولانه قضاوت کنیم بلکه باید به طرح اجازه داد تا در طی زمان نواقصش برطرف و ایدهال ما بشود.
پس بهتر است جدا از تفکر سیاسی و اینکه شخص خاصی این پیشنهاد را مطرح کرده است، این رویداد بزرگ را فال نیک بگیریم و مسئولان راکمک کنیم تا این طرح به خوبی پیاده شود.
یقیناً متخصصان وکارشناسانی درتصویب این طرح مداخله داشتهاند و هدفشان هم کاهش فشار روحی و روانی بر پیکر نحیف این نوجوانان است.
باید کاری کنیم از همان دوران کودکی استعدادها شناخته شود و هر دانش آموزی بر اساس استعدادی که خدای مهربان در وجودش قرار داده شناخته و شکوفا شود. ماهنرمندان کوچک، مهندسان کوچک، ورزشکاران کوچک، ماهران فنی کوچک داریم که هیچ گاه این نبوغ رشد نکرده و به تاریخ خواهد پیوست.
دست در دست دهیم به مهر میهن خویش راکنیم آباد
فریدون بابایی- کارشناس تعلیم وتربیت
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از پایگاه خبری تحلیلی پایتخت ما، تاریخ 25 بهمن 96، کد مطلب: 27211: www.payetakhtema.ir