پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
شنبه ۱۶ تير ۱۴۰۳ - 2024 July 06
کد خبر: ۱۱۴۱۷۶
تاریخ انتشار : ۱۴ اسفند ۱۳۹۶ - ۰۹:۳۳
طرح شهاب یکی از بهترین طرح‌های ارائه شده از جانب سیستم رسمی آموزشی ایران است. هر چند باید گفت همچون بیشتر طرح‌ها این طرح هم زاییده ذهن ایرانی نیست و کپی طرح‌های خارجی است

شعار سال: پیش نیازهای نرم افزار ی و سخت افزاری یک آموزش و پرورش راستین هنوز به خوبی مهیا نیست؛ یعنی هنوز ذهنیت ما ذهنیت آموزش‌های مکتب خانه ای است

من آموزش و پرورش کشور را بیشتر به عنوان سازمانی که در تعیین راهبرد اصلی خود راه را گم کرده است، می بینم.

تراکم دانش آموزان در مدارس دولتی، مانع از آموزش و پرورش طبیعی و کارآمد است

آموزش کیفی در مدارس ابتدایی هم از جمله این مسائل است که از مرز تبدیل نمره به جایگزین غیردقیق دیگری نگذشته است

مدارس غیر انتفاعی یکی از تجارب و برنامه‌های ناموفق نظام آموزشی در ایران است

تازمانی که نگاه دولت و شهروندان و به خصوص والدین، نگاه ابزاری و انتفاعی به حوزه فرهنگ و آموزش فرزندان است، بعید می دانم بتوان به تغییرات مثبت، جدی، کیفی و اساسی در آموزش و پرورش امیدوار بود

وقتی از عدالت آموزشی صحبت می شود، دامنه بحث بسیار گسترده تر و البته عمیق تر از نحوه ، مکان یا ارگان متولی آموزش است

همه جای جهان بخش خصوصی واقعی و رقابت جو، به عنوان کمک دست و همکار بخش فروده و متورم دولتی در میدان عرضه و تقاضا حضور دارد

آموزش و پرورش همگانی نسل جوان چیزی نیست که بشود با نگاه صرف انتفاعی- اقتصادی به آن نگریست بلکه باید نگاهی فراگروهی، فرا مکانی وزمانی و فرا نسلی به آن داشت

بعد از انقلاب 1357 تا کنون آنچه بر آموزش و پرورش کشور گذشته ، متاسفانه روندی بوده که نتوانسته است در چارچوب قوانین موضوعه در زمینه تامین آموزش و پرورش رایگان برای همه شهروندان لازم التعلیم فراهم آورد

تشخیص افراد با استعداد فقط بر مبنای آزمون ها امکان پذیر نیست بلکه عوامل موثر دیگری نیز بر آن تاثیر دارد که نیازمند گذشت زمان است

هدف طرح شهاب، استعدادسازی و هدایت استعدادهاست

فشارهای برون‌مدرسه‌ای و تعلقات فامیلی-عاطفی معلمان با شاگردان، طرح شهاب را با مشکل روبه‌رو می‌کند

به صرف مداخله والدین و نقش پذیری‌شان در فرآیند آموزش بچه ها نمی توان سخن از انحراف طرح یا شکست آن به میان آورد

دیوار ناعدالتی مدارس خاص در کشور بعد از سال‌ها استرس‌زایی در ذهن دانش آموزان، تربیت نظم ذهنی آزمونگرا برای ورود به مدارس خاص وفاصله گذاری تیز هوشی وناتیزهوشی، سرانجام در نظام آموزشی آموزش و پرورش دولت دوازدهم فرو ریخت و روبان قرمز تستگرای این مدارس خاص با نماد -بر چسپ زن تیزهوشی- همیشه قیچی شد. این خبر چند بُعدی هم موجب خرسندی شد و هم دوباره اولیا را با مطرح کردن اجرای طرح شهاب دچار شوک کرده است. شمار زیادی از معلم‌ها بر این باورند که اجرای طرح شهاب که چون شهاب سنگ از آسمان ذهن آموزش و پرورش بر سر مدارس خاص فرود آمده است، روی کاغذ تئوری بافی شکیل و زیباست اما در اجرا و عملی کردن با توجه به پخته نبودن راهکارهای اجرایی، شایعه و گمانه زنی گرایش آموزش و پرورش به سمت توسعه مدارس غیر انتفاعی ، آموزش ندیدن آموزگاران و احتمال دخالت فامیلی-عاطفی و نفوذ رانت مادی درارزیابی استعدادهای دانش‌آموزان در گویه‌ها و گزاره‌های مطرح شده فرم‌ها، ابتر و ناکارآمد است. «روزنامه قانون» در ادامه بررسی و تحلیل مزایا و معایب حذف مدارس خاص در نیمه دوم سال تحصیلی و رسانه‌ای شدن طرح تولد ناقص‌الخلقه شهاب در میزگردی با چهار نفر از کارشناسان دانش آموخته جامعه‌شناسی،این مساله مهم آموزشی را به نقد و تحلیل کشیده و راهکارهای برون رفت از چالش های فراروی اجرای طرح شهاب نیز پیشنهاد شده است که می‌تواند برای سیستم آموزش و پرورش مفید واقع شود. چهره‌های مصاحبه شونده در میزگرد، سال‌ها تجربه تدریس در نظام جدید و قدیم را در کارنامه کاری دارند و هم اکنون افزون بر کسوت معلمی در دانشگاه‌ها و مراکز علمی نیز تدریس می‌کنند.

میزگرد تحلیلی ( دکتر خالد توکلی، معلم جامعه‌شناس، عبدالعزیز مولودی، دانشجوی دکتری جامعه‌شناسی سیاسی استاد دانشگاه، دکتر رشید احمدرش، دانش آموخته جامعه‌شناسی توسعه معلم واستاد دانشگاه فرهنگیان و حمزه محمدی، کارشناس ارشد جامعه شناسی در کسوت معلم ) را در سه مقطع تحصیلی می خوانیم.

مدارس خاص که از منظر شمار زیادی از کارشناسان نظام آموزشی ، روان‌شناسان و جامعه شناسان باعث دو قطبی شدن و ارتفاع دیوار بی‌عدالتی در نظام آموزشی بود، نهایت با تصمیم وزیر دولت دوازدهم برداشته شد و بازتاب این خبر در رسانه‌ها موجب شادکامی دانش‌آموزان که مدام در استرس آزمون برای قبولی در مدارس خاص بودند، شده است. اما حذف مدارس خاص و آزمون ورودی برای قبولی در این مدارس کام شیرین چندین ساله شماری از آموزشگاه ها را تلخ کرد؛ شما حذف مدارس خاص را از دستاوردهای خوب آموزش پرورش می‌دانید چرا؟

عبدالعزیز مولودی: آموزش و پرورش کشور را من بیشتر به عنوان سازمانی که در تعیین راهبرد اصلی خود راه را گم کرده است، می بینم. بعد از انقلاب 1357 تا کنون، آنچه بر آموزش و پرورش کشور گذشته متاسفانه روندی بوده که نتوانسته است در چارچوب قوانین موضوعه در زمینه تامین آموزش و پرورش رایگان برای همه شهروندان لازم التعلیم فراهم آورد. وجود فیلترهایی برای گزینش بعدی دانش آموزان برای دانشگاه‌ها، از همان اوایل زمینه عدالت آموزشی را در کشور با تهدید مواجه کرد. بسیاری از ورود به دانشگاه ها منع شدند در حالی که از جمله استعدادهای کشور بودند که می‌توانستند در جای خود برای کشور مفید باشند. وجود شرایط و امتیازات خاص برای کسانی که ممکن است توانایی لازم را نیز نداشتند، برای استخدام نیز در دوره‌ای که مدارک دانشگاهی با اشتغال به کار و استخدام رابطه ای داشتند، در عمل به نابرابری موقعیت‌ها انجامید. به نظر می‌رسد وضعیت کنونی آموزش و پرورش ما که تنها به مسیری برای دیپلم دادن به افراد تبدیل شده است و به شکوفایی استعدادها برای ورود به جامعه و اشتغال به کار مطابق استعداد و توان دانش آموزان نمی انجامد، به جایی رسیده است که حتی دیگر با سرانه آموزشی نيز از سوی دولت که موظف به تامین آموزش رایگان برای همه است، مورد حمایت قرار نمی‌گیرد. به‌وجود آمدن مدارس خاص، با توجه به همین عدم تامین مالی آموزش رایگان از سوی دولت، شأن وجودی پیدا کرد و با تحمیل بار مالی آموزش به خانوارهایی که قادر به تامین آن نبودند، جامعه آموزشی کشور را دو قطبی کرد. آن‌ها که توان مالی داشتند، در موقعیت آموزش مناسب قرار گرفتند و در نتیجه توانستند مراحل و درجات آموزشی را طی کنند و در مقابل اکثریت جامعه با تحمل شرایط ناهموار آموزشی در مدارس دولتی، ناچار از پذیرش موقعیت ضعیف‌تر آموزشی برای فرزندان خود شدند. اجرای طرح های آموزشی کارشناسی نشده در آموزش و پرورش، استعدادهای زیادی را در کشور به هدرداده است و در بهترین شرایط، تنها به مهاجرت نخبگان به خارج منجر شده است. از این نظر، با وجود اينكه در واکنش به طرح‌های یادشده اعتراضات کارشناسان و صاحب نظران آموزش و پرورش مطرح شده ولی به آن در عمل توجهی نشده است. از این رو، اگرچه حذف مدارس خاص را می توان امر مثبتي ارزیابی کرد اما به این معنا نیست که به آموزش و پرورش ما مجالی برای تصمیم‌گیری منطقی می‌دهد تا نابسامانی‌های حاکم را حل نماید. در واقع، آموزش و پرورش رایگان نوعی سرمایه گذاری غیرمستقیم در هر سیستم سیاسی و اجتماعی است که فرد را برای ورود به جامعه آماده می‌کند. در کشور ما با تصمیم‌سازی‌های نامربوط این حوزه با بحران روبه‌رو شده است. با هدف مقابله با مدرک دانشگاهی که در ظاهر برای دارندگان آن حق اشتغال ایجاد می‌کرد، به شکل محافظه‌کارانه‌اي مراکز دانشگاهی که بیشتر شبیه دبیرستان بودند، گسترش یافتند. غافل از اینکه این تصمیم تنها نتیجه‌اش این بود که دارندگان مدارک دانشگاهی را تکثیر کرد و توقعات را نیز افزایش داد. این امر به ایجاد یک شکاف میان تحصیل و فرصت اشتغال برای فرد انجامید و زمان لازم برای کارآموزی و اشتغال به حرفه ای را در بازار از او گرفت.

خالد توکلی : من با کلیت مدارس خاص و توجه به افراد خاص و در نظرگرفتن تفاوت‌های فردی در امر آموزش مخالف نیستم و فکر نمی‌کنم جامعه را به سوی دوقطبی‌شدن ببرد. مشکل از آنجا آغاز می‌شود که ابتدا جامعه دوقطبی شده باشد، آنگاه برای حفظ وضع موجود نهادسازی و قانونگذاری در پیش گرفته و مدارس خاص ایجاد شود. در واقع می‌خواهم بگویم که این حادثه را به فال نیک می‌گیرم اما نباید فراموش کنیم که افراد نخبه و دارای ضریب هوشی بالا حق و حکومت نیز به نوبه خود وظیفه دارد که نهادها و قوانین لازم را ایجاد و تدوین کنند تا از هوش و استعداد بالای بعضی از افراد در جهت منافع جامعه بهره گرفته شود.

حمزه محمدی : هرچند این اقدام آموزش و پروش بسیار ارزشمند بوده و تا حدودی می‌توان آن را نوعی کودتا بر علیه آموزشگاه‌ها در نظر گرفت، با این حال به دلیل نبودن پشتوانه تئوری و عملی، احتمال موفقیت آن اندک است. من بر خلاف دیدگاه شما معتقدم در وضعیت کنونی هرگز کام آموزشگاه‌ها تلخ نخواهد شد. من معتقدم آموزشگاه‌های خصوصی را نمی‌توان فقط در عینیت و وجود خارجی آن‌ها در نظر گرفت. بر همین اساس باید با رویکرد نظری این پدیده را تحلیل کرد. آموزشگاه‌ها با بهره‌گیری از سیستم تبلیغاتی وسیع به گفتمان‌سازی و برساخت نوعی ایدئولوژی دست زده‌اند. آن‌ها چنین القا کرده‌اند که آموزش وپرورش رسمی قابلیت کشف و شکوفایی استعدادهای دانش‌آموزان را نداشته و دستیابی به موفقیت تنها از طریق آن ها امکان‌پذیر است. این رویه باعث شده آموزشگاه‌ها از قالب ابزار کمکی و تکمیلی آموزش خارج شده و با هژمون خاصی، آموزش و پرورش رسمی را تحت تاثیر قرار دهند و از وضعیت پیرامون نظام آموزشی کنده‌شده و به طرز معجزه‌آسایی به مرکز تبدیل شده‌اند. بنابراین آن‌ها به نوعی مرتکب خشونت نمادین شده‌اند و با بازسازی الگوی موفقیت نو، والدین را مجبور به تبعیت خودخواسته از الگوی خود می‌کنند. در حال حاضر این ایده که موفقیت بدون ارجاع و وابستگی به سیستم آموزشگاهی خصوصی امکان‌پذیر نیست به ملکه ذهن والدین و فرزندان بدل شده است. بنابراین درخواست برای خدمات این گونه آموزشگاه‌ها تابع منطق لیبرالی بازار است. بازار خدمات آموزشی خصوصی تابع منطق عرضه و تقاضاست. یعنی تا زمانی احساس نیاز و تقاضا وجود داشته باشد، آن‌ها هم سرمستانه خواهند تاخت. این سیستم توانسته است با تسخیر فضای ذهنی خانواده‌ها ماندگاری خود را تنظیم کند. بازار پررونق خدمات آموزشی آموزشگاه‌ها به نوعی تضمین ماندگاری آن‌هاست. همچنین باید از منظر کلی‌ و کلان به فعالیت آموزشگاه‌های خصوصی نگریست. این آموزشگاه‌ها با رویکرد ابزاری و تولید نیروی متخصص به فرآیند آموزش نگریسته و دانش‌آموزان را در مقاطع مخالف به دنبال خود کشانده تا در نهایت آن‌ها را ورود به مسابقه فوق بزرگ کنکور آماده کنند. با این حساب هدف نهایی آموزشگاه‌ها آماده‌سازی فراگیر برای مبارزه با غول کنکور است. در واقع بازنمایی کنکور در قالب غول تسخیرناپذیر هم از فرآورده‌هایی ذهنی و ایدئولوژیک آن‌هاست؛ پس این میدان مبارزه و تقابل خصومت آمیز به یک ناجی و معجزه گر نیاز دارد. از سوی دیگر اتصال این نهادها به بدنه دولت و نظام آزمون‌سازی رسمی انکارناپذیر است. مقامات عالی رتبه سیاسی و آموزشی بارها بر این امر صحه گذاشته‌اند. ريیس دانشگاه آزاد در همین خصوص معتقد است:«برگزاری آزمون و مسائل اینچنینی دارای هشت ‌هزار ‌میلیارد تومان گردش مالی است که افرادی اجازه نمی‌دهند کنکور حذف شود. باید ببینیم چه کسانی و به چه دلایلی نمی‌گذارند کنکور حذف شود». در همین حال، چندی پیش علی لاریجانی، ريیس مجلس نیز با بیان اینکه تا زمانی که سازمان سنجش منحل نشود، مساله کنکور حل نخواهد شد، بیان کرده بود: «تا آن‌ها هستند، نمی‌توانند بگذارند این مشکل حل شود. (سایت فرارو، آذر96) بازار خدمات کنکور چنان داغ است تا جایی‌که خود کارکنان سازمان سنجش هم با تاسیس تعاونی آموزشی تلاش می‌کنند در سود بادآورده این بازار سهیم شوند.

پروژه حذف کنکور از سال 86 در مجلس کلید خورده اما با این حال تا کنون اقدام جدی و عملیاتی در این زمینه صورت نگرفته است. بنده معتقدم در هر حالت آموزشگاه‌های خصوصی در مقاطع مختلف تحصیلی حتی در صورت تغییر ساختار رسمی آموزشی، به دلیل تقاضای بازار همچنان حضور خواهند داشت و در قالب‌های بازسازی شده خود را بر ساحت آموزشی ایران تحمیل خواهند کرد.

رشید احمدرش : توجه به تغییرات در یک سیستم عریض، طویل و البته تاثیر گذار و گسترده ای مانند آموزش و پرورش بدون مساله آسیب شناسی نهاد های آموزشی و حتی بررسی جایگاه این دست از نهاد ها در فرآیند جامعه توسعه کشور، در واقع کاری سطحی و دم دستی خواهد بود. از این رو بر این اعتقادم که آموزش‌های رسمی ما که آموزش و پرورش متولی اصلی آن است، مدت زمان زیادی است که به تعبیری از ریل خارج شده و در حقیقت با ماهیت زندگی و آنچه در زیست جهان فرد ایرانی به‌ويژه کودک و نوجوان ایرانی می‌گذرد و آنچه که در گستره تجارب زیسته او روی می‌دهد، بیگانه شده است. در واقع چنان شده که می توان از مثل معروف بگذار تا تحصیلات مانع زندگیم نشود، استفاده كرد!

فرد بهترین و طلایی‌ترین دوران زندگی خود را تحت تاثیر قوانین، منابع، آموزش ها، دستور العمل ها و ... خشک و سفت و سخت و ناکارآمد و البته به دور از گود اجتماع سپری می‌کند، بدون اینکه به کنه و ظرافت‌های زندگی اجتماعی در ابعاد مختلفش آشناسی پیدا کرده و به اصطلاح ورز بخورد! البته توضیح و تبیین چرایی این واپسماندگی و در خودماندگی نظام آموزشی از حوصله این مصاحبه(میزگردی) مختصر خارج است!

باری، حذف آزمون مدارس خاص هرچند اقدامي به جا و لازم است ولی به هیچ روی کافی نیست! در حقیقت این یک تغییر کوچک تاکتیکی است که باید با اقدامات تکمیلی دیگری از جمله تغییر نگرش به نهاد آموزش و پرورش و کارکردهای فرهنگی و اجتماعی آن تغییر محتوای آموزشی، ترفیع و تکریم واقعی نقش معلمی و ... مسائلی از این دست تکمیل شود. البته تحقق چنین امری مستلزم یک تلاش همگانی توسط همه دستگاه های فرهنگی، سیاست‌گذاری و حتی اقتصادی سیاسی است! بدون لحاظ کردن نگرش یک‌پارچه سیستمی بعید می‌دانم با حذف صوری یک نوع خاص از آزمون بتوان به این ارزیابی رسید که آموزش وپرورش در مسیر واقعی خود پیش می رود یا حتی آن را به تنهایی اقدام قابل تقدیري ارزیابی كرد. باید دید که اقدامات عملی دیگر ونه اقدامات بخشنامه ای، چه خواهد بود. آیا ما به دنبال تولید آدم های ماشین نما با خرواری از محفوظات و اطلاعات هستیم یا خواهان برساختن شهروندان مطلوبیم که بناست زندگی را زندگی کرده و به خود، جامعه و طبیعت پیرامون‌شان از سر تکلیف و تکریم تعامل رفتار كنند. تا زمانی که مزایای سه گانه اجتماعی ثروت، قدرت و منزلت در جامعه عادلانه توزیع نشود، سخن گفتن از عدالت آموزشی آن هم بر اساس یک تغییر جزئی تاکتیکی که هنوز کم و کیف آن ناپیداست، ارزیابی شتاب زده‌اي خواهد بود!

شماری از والدین که از ابتدای مهر برای پذیرش فرزندان خود در مدارس خاص هزینه کرده‌اند، به نوعی از تصمیم وزیر برای برداشتن مدارس خاص حمایت می کنند اما زمان اعلام این تصمیم در نیمه دوم سال تحصیلی را غیر کارشناسی مي‌دانند و می‌گویند که این تصمیم باید اول مهر اعلام و رسانه ای می شد تا هم از نظر مالی والدین هزینه ای را متحمل نمی شدند و هم اینکه دانش‌آموزانی که خود را برای قبولی در مدارس خاص آماده کرده بودند دچار شوک و بی انگیزه گی نمی شدند، نظر شما چیست؟

خالد توکلی : در این مورد حق با والدین دانش‌آموزان است و برنامه‌ریزی آموزشی باید از اول مهر اجرایی شود در غیر این صورت هم والدین، هم دانش‌آموزان و هم مدارس و معلمان دچار سردرگمی می‌شوند.

عبدالعزیزمولودی: عرض کردم که این عرصه با تصمیم گیری‌های کارشناسی نشده، همواره در معرض بحران قرار دارد. در این مورد هم بله؛ شاید بايد قبل از آغاز سال تحصیلی اعلام می شد تا خانواده‌ها متحمل هزینه و استرس اضافی نشوند. فشار خانواده‌ها برای پیوستن فرزندان‌شان به مدارس خاص که از طریق آزمون به دستچین افراد با استعداد و در مواردی تنها به پذیرش افراد با استعدادی که توانایی تامین هزینه های تحصیل را نیز داشته باشند، می پرداخته اند، به نظر من عدالت آموزشی را در کشور به مخاطره افکنده است.

حمزه محمدی: به نظرم این تصمیم نه تنها باعث بی‌انگیزگی نمی‌شود، بلکه استرس و ترس از احساس شکست را از تعداد زيادی از فراگیران دور خواهد کرد. تغییر سیستم از کمی به کیفی، نیازمند روند همساز و یکسان است. دانش‌آموزانی که تا کنون با سیستم ارزشیابی کیفی خو گرفته‌اند، طبیعی است در مواجهه ناگهانی با آزمون‌های «شبه کنکور» دچار شوک می‌شوند. آزمون‌هایی که هرگز به منظور سنجش میزان سواد و دانایی فراگیر طراحی نشده و فقط در پی مچ‌گیری و وادارکردن فراگیر به اشتباه کردن است. به نظر من، فرد(مصاحبه شونده) رهایی ذهنی-روانی فراگیر از آزمون‌های کمی بسیار مهم تر از اندک ضرر مادی خانواده‌ها بابت شهریه امسال است. هر چند ناگفته پیداست که روند تصمیم‌سازی و عملیاتی کردن آن در ایران تابع اصول عقلانی و زمان‌مند نبوده و اعلام رسانه ای رسمی این تصمیم مهم باید در شهریور صورت می‌گرفت. دوباره تاکید می‌کنم، ماهیت و فلسفه این تصمیم دارای کارکردهای مثبت خواهد بود. آموزشگاه‌ها با نگرش ابزاری و تولید نیروی کار آن‌هم برای بازار کاری که مدت‌هاست دچار رکود شده و ظرفیت پذیرش بسیار اندکی دارد، بیشترین شوک و استرس را بر فراگیران تحمیل می‌کنند. آن‌ها با «انسانیت‌زدایی» و «مکانیکی» کردن فرآیند آموزش، فراگیران را به وادی «تک‌ساحتی» بودن روانه کرده و با استعمار فرآیند آموزش، نشاط و سرزندگی را از آموزش و فراگیر به تاراج برده‌اند.

رشید احمدرش: این اقدام آموزش و پرورش را بايد در ارتباط با سایر اقدامات آن وزارتخانه و حتی دستگاه های نوتلی آموزش و فرهنگ در جامعه ارزیابی کرد ونه به صورت تنها و منفصل! ممکن است انتقاداتی بر زمان اعلام وارد باشد ولی نقد محتوایی اساسی تر از انتقادات صوری به این اقدام است.

تازمانی که نگاه دولت و شهروندان و به خصوص والدین، نگاه ابزاری و انتفاعی به حوزه فرهنگ و آموزش فرزندان است، بعید می دانم بتوان به تغییرات مثبت، جدی، کیفی و اساسی در آموزش و پرورش امیدوار بود.

گفته می‌شود که حذف مدارس خاص با جایگزینی طرح شهاب به نفع رشد مدارس غیر انتفاعی است و این تصمیم بدتر از مدارس خاص خواهد بود و رشد مدارس غیر انتفاعی باز هم ضربه مهلکي به نظام آموزشی و نابرابری عدالت آموزشی است؛ تحلیل شما چیست؟

خالد توکلی : مدارس غیر انتفاعی یکی از تجارب و برنامه‌های ناموفق نظام آموزشی در ایران است. امكان دارد بخشی از دانش‌آموزان مدارس خاص به مدارس غیرانتفاعی بروند و این کار را بیش از پیش بدتر می‌کند و ممکن است هزینه‌های خانواده‌ها را افزایش دهد و در مقابل، انتظارات آن‌ها را نیز برآورده نسازد.

عبدالعزیز مولودی: معضل مدارس غیر انتفاعی هم البته موضوع دیگری به شمار مي‌رود و بخشی از بحران آموزشی در کشور است. در حالی که تراکم دانش آموزان در مدارس دولتی، مانع از آموزش و پرورش طبیعی و کارآمد است، در مدارس غیرانتفاعی با وجود زمینه مناسب برای آموزش به علت کاهش دانش آموزان از نظر کمی، به لحاظ کیفی از چنان شرایطی برخوردار نیست که بتواند وجود این مدارس را مورد حمایت قرار دهد. رابطه پرداخت شهریه و موفقیت تحصیلی؛ از جمله ظن هایی است که به آن‌ها می‌رود. مگر اینکه شرایط به گونه ای باشد که نظارتی بر این مدارس توسط اولیا برقرار شود که بسیار کم اتفاق می افتد. هر چند ادعا می‌شود در سال‌های اخیر بیشتر کسانی که در دانشگاه های دولتی پذیرش شده اند، از بین این مدارس بوده است.اگر با حذف مدارس خاص، شرایط برای ایجاد یک وضعیت خاص دیگر فراهم می‌شود، به نظر می‌رسد که نمی‌توان از این ایده حمایت کرد. نخبگی امری است که نظام آموزشی باید نسبت به پرورش آن در طول تحصیل بیندیشد. همه در این تعبیر امکان نخبه شدن دارند اما در یک نظام آموزشی توانمند؛ نه در شرایط فعلی کشور که آموزش و پرورش ما به اصل کار که دانش آموزانند بی توجه است. آموزش مبتنی بر تفکر، انتقادی است که به ایجاد نخبگان واقعی کمک می کند که جای آن در نظام آموزشی حتی در دانشگاه‌های گسترده کنونی خالی است.

حمزه محمدی : برای پاسخگویی به این سوال در ابتدا باید به یک سوال اساسی‌تر پاسخ داد: آیا نظام آموزشی کشور، نظامی برابرگرا و عدالت‌محور است؟ با کمال تاسف باید گفت وضعیت کنونی نه تنها نرمال نیست بلکه به شدت «نابرابرگرا» ست. بررسی اجمالی آمارها و شاخص‌های آموزش در همه‌ ابعاد (سرانه‌ فضای آموزشی، پوشش تحصیلی، ...) گویایی نابرابری و نبودن عدالت آموزشی در بالاترین سطح است. با وجود تصریح قانون اساسی در اصل 30 بر آموزش رایگان تا مقطع متوسطه، اکنون شاهد آن هستیم دولت آشکارا قانون را نقض کرده و با شگردهای مختلف در تلاش برای پولی کردن خدمات آموزشی رایگان دولتی است. ایجاد مدارس هیات امنایی از این دست فعالیت‌هاست. همچنین روزانه از گوشه و کنار کشور شنیده می‌شود که مدارس دولتی از دانش‌آموزان شهریه‌هایی سنگین می‌گیرند تا جایی‌که از این لحاظ به رقیب جدی برای آموزشگاه‌ها و مدارس خصوصی بدل شده‌اند. روسای آموزش و پرورش مدیرانی را که بتوانند شهریه‌ بیشتری از دانش‌آموزان بگیرند تشویق می‌کنند و آن‌ها را مدیران خلاق می‌نامند. بنابراین مدارس دولتی هم با شیب ملایم در حال تبدیل شدن به مدارس نیمه دولتی و غیر انتفاعی هستند. در خصوص مدارس غیر انتفاعی کنونی هم باید گفت، بنا به تعریف این مدارس باید شهریه اخذ شده از شاگردان را برای تامین هزینه‌های مدرسه و ارائه خدمات مطلوب به‌کارگیرند. با وجود این تعریف قانونی، موسسان این گونه مدارس فقط با رویکرد درآمدزایی اقدام به فعالیت می‌کنند. بنابراین باید گفت نخست نابرابری در سطح وسیعی در نظام آموزشی وجود دارد، دوم مدیریت کلان سیستم آموزشی به طور سیستماتیک تلاش می‌کند نظام آموزشی را به سوی خصوصی و غیر انتفاعی شدن و سایر سبک‌های دیگر سوق دهد. به این ترتیب ستمدیدگان همچنان در حاشیه خواهند ماند.

رشید احمدرش : نکته اول در این باره این است که وقتی از عدالت آموزشی صحبت می‌شود، دامنه بحث بسیار گسترده‌تر و البته عمیق تر از نحوه و مکان یا ارگان متولی آموزش است. لازم است عدالت آموزشی در همه فرآیندهای آموزش و تعلیم و تربیت هم از نظر کمیت و هم کیفیت و نیز فرصت هاي شغلی، اجتماعی و اقتصادی مترتب بر آن مورد توجه قرار گیرد.

نکته دوم نیز این است که امروزه در همه جای جهان بخش خصوصی واقعی و رقابت جو، به عنوان کمک دست و همکار بخش فروده و متورم دولتی در میدان عرضه و تقاضا حضور دارد. البته ماهیت ومکانیسم این حضور قابل بحث است. اما باید توجه کرد که عرصه آموزش نیز مانند امور اقتصادی دیگر تابع مکانیسم‌های عرضه و تقاضاست و درواقع، همیشه گروه‌ها و طبقات اجتماعی خاصی در جامعه وجود دارند که بنا به دلایل خاص خود و جایگاه و منزلت اجتماعی اقتصادی و طبقاتی‌شان درصدد «تمایز یافتگی»خود از سایر اقشار هستند. از این رو اقبال آنها از مدارس غیر انتفاعی ( یا بهتر بگوییم انتفاعی) درباره امر طبیعی است. نکته قابل توجه این است که مافیای پشت پرده اقتصاد چندین میلیارد تومانی کنکور و کلاس های انتفاعی به همین سادگی که فکر می کنیم دست از یقه نهاد آموزش وپرورش برنخواهند داشت.

اما نکته سوم این است که من معتقدم آموزش و پرورش همگانی نسل جوان چیزی نیست که بشود با نگاه صرف انتفاعی- اقتصادی به آن نگریست. بلکه باید نگاهی فرا گروهی، فرا مکانی وزمانی و فرا نسلی به آن داشت. طبق اصول مصرح قانون اساسی، آموزش رایگان همگانی حق هر شهروند ایرانی است و دولت باید در این زمینه وظیفه خود را انجام دهد. بنا بر اين ضروری است که ابتدا این نگرش انتفاعی اقتصادی به آموزش وپرورش تغییر پیدا کند. پویا سازی، همگانی کردن و بازگرداندن شور ونشاط آموزشی به همه فرآیندهای آموزش وپرورش یک رسالت همگانی اعم از دولت و ملت است.

در طرح شناسایی و هدایت استعدادهای برتر شهاب که با همکاری بنیاد ملی نخبگان و وزارت آموزش و پرورش هم اکنون نیز در پایه های چهارم و پنجم ابتدایی تعدادی از مناطق آموزشی کشور اجرا می شود، مقیاس ارزیابی استعداد دانش آموز براساس ارزیابی آموزگار در تایید یا عدم تایید چهار گویه( گزاره‌ها) کاملا موافقم، موافقم، مخالفم و کاملا مخالفم طراحی شده است که آموزگار باید با پر کردن این چهار گزاره استعداد کلامی، هنری،فضایی،حرکتی- ورزشی، اجتماعی،فرهنگ دینی وعلوم تجربی را ارزیابی کند و در نهایت نظام آموزشی بر اساس اعلام نظر آموزگاران در دوره‌های مذکور استعداد دانش آموز را شناسایی ودر جهت توانمندی هدایت کند؛ به نظر شما این طرح نیز با توجه به احتمال نفوذ والدین در شیوه نمره گذاری معلم به بیراهه می رود و به نوعی فساد در نظام آموزشی ایجاد می شود؟

عبدالعزیزمولودی: چنانکه تاكنون به‌جای مقررات دقیق، مبنای تشخیص و تصمیم گیری، نظر و تفسیر شخصی افراد مسئول از امور آموزشی و غیر آن بوده است، در اینجا نيز تصمیم گیری شخصی و در نتیجه بدون ضابطه خواهد بود. آموزش کیفی در مدارس ابتدایی هم از جمله این مسائل به شمار مي‌رود که از مرز تبدیل نمره به جایگزین غیردقیق دیگری نگذشته است. به نظر من چون این طرح هم مانند دیگر طرح هاست که به صورت کارشناسی نشده انجام شده اند، بخشی از استعدادهای کشور را ممکن است به هدر دهد.

در روزهای اخیر کتاب «از سرد و گرم روزگار» را که خاطرات دوران نوجوانی و جوانی احمد زیدآبادی است خواندم. شما در نظر بگیرید با وضعیتی که در آموزش و پرورش ما حاکم است و با برخوردی که با دانش‌آموز با استعدادی چون او صورت می گیرد- که کم‌وبیش همان برخوردهاست- چگونه معلم می تواند نخبه ای چون او را تشخیص دهد، شناسایی کند و مورد حمایت قراردهد؟ بسیاری از نخبگان در دوره اولیه تحصیلات و حتی دوره ثانوی هم اراده، استعداد، توان و انگیزه لازم برای موفقیت خود را بروز نمی‌دهند. در این صورت آیا می‌توان امیدوار بود همه استعدادها را تشخیص داد؟ علاوه بر آن به نظر من، تشخیص افراد با استعداد فقط بر مبنای آزمون‌ها امکان پذیر نیست بلکه عوامل موثر دیگری نیز بر آن تاثیر دارد که نیازمند گذشت زمان است. فقط تشخیص نخبگی هم به تنهایی مهم نیست؛ مهم این است که نخبگان تشخیص داده شده در بستری طبیعی تربیت شوند، مجال رشد یابند و بتوانند از توانایی خود در چارچوبی انتقادی بهره گیرند. جامعه ما و به خصوص در بخش سیاسی، تاکنون بیشتر نخبه کش بوده است. نخبه‌کشی، امر رایج نظام های اقتدارطلب است. بسیاری از افراد در کشور به‌‌دليل ویژگی نخبگی آن‌ها، مورد بی مهری و تبعیض قرار گرفته‌ یا با محدودیت‌های زیادی مواجهه شده اند. مگر اینکه منظور از تشخیص نخبگان و استعدادهای برتر، جذب آن‌ها در ایدئولوژی مسلط و استفاده ابزاری از آن‌ها در جهت تثبیت وضع موجود باشد که در این صورت موضوع بحث تغییر می یابد.

حمزه محمدی : در ابتدا باید گفت طرح شهاب یکی از بهترین طرح‌های ارائه شده از جانب سیستم رسمی آموزشی ایران است. هر چند باید گفت همچون بیشتر طرح‌ها این طرح هم زاییده ذهن ایرانی نیست و کپی طرح‌های خارجی است. این طرح فواید متعددی دارد و در صورت ایجاد بستر مناسب و تدوین راهکارهای عملیاتی کارآمد، بسیار موثر خواهد بود. هدف طرح نه استعدادسازی بلکه هدایت استعدادهاست. به‌این معنا این طرح همه‌ فراگیران را شامل شده و زمینه هدایت مناسب تحصیلی را در متوسطه دوم فراهم می‌کند. از سوی دیگر با توجه به فرآیند محور بودن طرح و ارزیابی توانایی فراگیران در یک دوره تحصیلی طولانی، میزان دقت و هدایت صحیح تحصیلی فراگیران در سطح بالایی است. در این طرح بر استعداد ترکیبی(ذاتی-اجتماعی) ابعاد انسانی-اجتماعی آموزش تاکید می‌شود. به اين معنا که فراگیران باید به عنوان شهروندانی مسولیت‌پذیر و کارآمد نه نخبگان جعلی و مکانیکی وارد جامعه شوند. حذف مدارس خاص به حذف رقابت منفی و به‌دست آوردن موفقیت با هر شیوه‌ ممکن خواهد انجامید. سرایت کردن این رویکرد به ابعاد و لایه‌هایی زندگی اجتماعی باعث غرق شدن جامعه در انواع آسیب‌هایی اجتماعی شده است.

فواید مذکور تنها در اجرای مطلوب طرح دست‌یافتنی است. در هر حال با وضعیت کنونی نظام آموزشی و فراهم نبودن امکانات سخت‌افزاری و نرم‌افزاری، طرح شهاب با چالش‌های متعددی مواجه خواهد شد. مهم‌ترین چالش نوع ارزیابی معلمان است. معلمان ما برای اجرای این طرح آمادگی کامل ندارند و همچنین امکان مداخله ذهنی-عاطفی معلم ممکن است ارزیابی را خدشه دار کرده و کلیت طرح را با چالش جدی مواجه کند. از سوی دیگر به دلیل تغییر معلمان پایه‌های مختلف، رویه‌ امتیازدهی یکسان و دقیق نخواهد بود. در نهایت فشارهای برون‌مدرسه‌ای و تعلقات فامیلی-عاطفی معلمان با شاگردان طرح را با مشکل روبه‌رو می‌کند. با این حال معتقدم می‌توان با راهکارهای علمی بر چالش‌های مذکور فایق آمد. بیشتر نگرانی از این جهت به‌وجود خواهد آمد که بیشتر والدین بر اساس ترجیعات بازار کار در وضعیت کنونی،تمایل خواهند داشت فرزندان‌شان امتیاز بیشتری در علوم‌تجربی گرفته تا با ورود به رشته تجربی و پزشک شدن همه‌ اعضای جامعه و بیماران را همچون کیسه‌ پول در نظر آورند‍! تداوم این نگرش باعث اتلاف و هدررفت بیشترین میزان استعدادهای چندگانه فراگیر ایرانی خواهد شدو بعید نیست در آینده برای ساخت ساده‌ترین وسایل از کشورهای خارجی مهندس وارد کنیم و برای علوم انسانی نيز مراسم ختم گذاشت. در مجموع باید گفت در صورت اجرایی دقیق، طرح شهاب می‌تواند نظام آموزشی ایران را از بن‌بست و فروپاشی نجات دهد.

رشیداحمدرش : در واقع از کم و کیف طرح شهاب خیلی مطلع نیستم. اما به صرف مداخله والدین و نقش پذیری‌شان در فرآيند آموزش بچه‌ها نمی‌توان سخن از انحراف طرح یا شکست آن به میان آورد. بحث من این است که متاسفانه نوعی نگرش مکانیکی به فرآیند کلی آموزش و به خصوص پرورش دانش آموزان بر آموزش وپرورش سایه انداخته است. براساس این رویکرد آموزش و پرورش افراد چیزی است که می شود آن را با تست و آزمون‌های کمی و عددی و نمره و ...سنجید و ارزیابی كرد. در بطن این نگاه، شور ونشاط و پرورش همه جانبه استعدادهای افراد و به ويژه اینکه هدف اساسی و اصلی آموزش و پرورش ایجاد زمینه مناسبي براي شکوفایی استعدادهای دانش آموزان به مثابه نسل نوین جامعه است. این امرخود مستلزم سلامت جسم و روان، یاددهی و یادگیر ی مهارت های عمده اجتماعی است. مهارت‌هایی نظیر، چگونه صحبت کردن، خندیدن، پذیرش دیگران، رعایت اصول هم زیستی و رقابت سالم، نگاه غیر ابزاری به خود، جامعه و طبیعت، شادی و طراوت و سرزندگی و...که لازمه توسعه راستین و پایدار همه جانبه و ضامن آینده کشور و جامعه است، در آموزش های ما کم ترین جایی دارند. پیش نیازهای نرم افزار ی و سخت افزاری یک آموزش پرورش راستین هنوز به خوبی مهیا نیست. یعنی هنوز ذهنیت ما، ذهنیت آموزش های مکتب خانه‌ای است. هنوز ما به دنبال ساکت کردن بچه ها، کلاس های تنگ و تاریک و پر ازدحام، محیط های نه چندان شاداب، معلمان گرفته وپکر، متون آموزشی نه چندان استاندارد و ... هستیم.

بر اساس فرم ابلاغی وزارت آموزش و پرورش در اجرای طرح شهاب، شماره گویه های استعداد کلامی از 1تا 10، ریاضی 11 تا 20، هنری 21 تا 30، فضایی 31 تا 40، حرکتی ورزشی 41 تا 50، اجتماعی 51 تا 60، فرهنگ دینی 61 تا 70 و استعداد علوم تجربی 71 تا 80 تدوین و تبیین شده است که به هریک از استعدادها 10 ماده از پرسشنامه اختصاص یافته است. حاصل جمع امتیازات مربوط به هر استعداد را بر تعداد گویه های مربوط به آن استعداد (عدد 10) تقسیم کنید تا میانگین امتیاز دانش آموز در آن استعداد به دست آید ؛ در صورتی که آموزگار در مقابل یک یا تعدادی از گویه ها، هیچ گزینه‌ای را علامت نزده باش، د این تعداد ( با عنوان داده های گم شده یا گویه‌های سفید) از مخرج کسر کم می‌شود. اگر بیش از چهار گویه مربوط به یک استعداد علامت نخورده باشد، محاسبه امتیاز برای آن استعداد مجاز نیست؛ تحلیل شما چیست؟

خالد توکلی : محاسبه استعداد یک دانش‌آموز باید در فرآیندجدی‌تر و علمی‌تری صورت بگیرد. چون تعداد دانش‌آموزان در بيشتر کلاس‌ها بسیار بیشتر از استاندارد است، معلمان حتی نام تمامی دانش‌آموزان را فرانمی‌گیرند چه برسد به اینکه بتوانند استعدادهای خاص آن‌ها را بشناسند و با یکدیگر مقایسه کنند. علاوه بر این به دلایل مختلف که ذکر آن‌ها در اینجا ضرورتی ندارد،‌ بخشی از معلمان نمی‌توانند کارشناس خوبی برای تشخیص استعدادها باشند.

عبدالعزیز مولودی: این امر البته از دید ارائه دهندگان طرح پنهان نبوده است و به آسیب‌های آن واقف بوده و هستند. با این وصف، نمی دانم چرا اصرار بر این است که اجرایی شود.

حمزه محمدی : به این ابزار یا تکنیک اندازه‌گیری طیف لیکرت گفته می‌شود که در چارچوب مقیاس ترتیبی قرار می‌گیرد. «مقایس لیکرت، یکی از رایج‌ترین مقیاس‌های اندازه‌گیری در تحقیقاتی است که براساس پرسشنامه انجام می شود و توسطرنسیس لیکرت (۱۹۰۳-۱۹۸۱) ابداع شده است. در این مقیاس یا طیف محقق با توجه به موضوع تحقیق خود، تعدادی گویه را در اختیار شرکت کنندگان قرار می‌دهد تا براساس گویه‌ها و پاسخ‌های چندگانه، میزان گرایش خود را مشخص کنند». (سایت مادسیج،1392) در این طیف ارزیابی کننده پاسخگو ارزیابی خود را در خصوص یک مساله بیان می‌کند. در این طیف پاسخ‌ها به صورت پنج يا هفت گزینه‌ای ارائه می‌شوند. فرم ارزیابی طرح شهاب به صورت چهارگزینه‌ای ارائه شده است. می‌توان گفت تقلیل گزینه‌ها از دقت و عینی‌سازی ارزیابی می‌کاهد. از سوی دیگر این مقیاس به مقیاس مجموع نمرات شهرت دارد و باید کمترین و بیشترین امتیاز محاسبه شود و شیوه ارزیابی مجریان طرح منطقی و عادلانه به نظر نمی‌رسد.

رشید احمدرش: باید منتظر ماند و دید نخست جزيیات طرح چیست و دوم آنکه چگونه آن را اجرا می کنند!!

در نهایت پیشنهاد شما به عنوان کارشناس برای نظام‌آموزشی درست و سالم نه به مثابه و مشابه کشورهای توسعه یافته بلکه در حد کشورها در حال توسعه چیست؟

خالد توکلی : قبل از هر چیز باید نگاه جامعه و حکومت نسبت به امر آموزش تغییر یابد و ضرورت آن را درک کنند. داشتن انتظارات ایدئولوژیک و حداکثری از آموزش و پرورش منجر به بی‌انگیزگی دانش‌آموزان و معلمان و دوری از تربیت و پرورش می‌شود این نگرش باید دچار دگرگونی شود. علاوه بر این امکانات آموزشی در مدارس تا حدودي در حد صفر است و با این امکانات هیچ کاری نمی‌توان کرد. بسیاری از مسئولان وقتی که سخن از تحول در نظام آموزشی به میان می‌آید، سطح انتظارات را بالا می‌برند؛ در حالی که مشکل اصلی آموزش و پرورش فقدان امکانات آموزشی در مدارس است.

نکته آخر این است که گزینش معلمان هم به صورت مستقیم و هم به صورت غير مستقیم باید دگرگون شود. ضوابط گزینش معلمان باید متناسب با نیازهای آموزشی و سطح فرهنگ و اطلاعات امروزی دانش‌آموزان و اولیا باش. از سوی دیگر باید معلمی برای مردم و جوانان جویای کار دارای جذابیت و از اولویت‌هاي آنان باشد. در حال حاضر برای بسیاری از جوانان جویای کار، «معلمی» در اولویت نیست و برای در اولویت قرار گرفتن اين شغل باید تلاش شود و تبعیض‌ها و کمبودهای کنونی را رفع کرد.

عبدالعزیز مولودی: با توجه به تجربه ای که در زمینه آموزش دارم و با دقت در طرح های مختلفی که در چند دهه اخیردرآموزش و پرورش برای تغییر نظام آموزشی به اجرا درآمده اند، معتقدم که به‌جای بازکردن روش های ایجاد تفاوت و شکاف در میان دانش آموزان و تفکیک هایی چون استعداد برتر و ... که به نابرابری در میان آن‌ها می انجامد و عدالت آموزشی را از بین می برد، شرایط آموزش و پرورش رایگان را برای همه به طور کامل فراهم آورند، اجازه دهند استعدادها در بستری طبیعی رشد کنند و خلاقیت خود را نشان دهند. بعد بدون در نظر داشت اینکه آیا به طبقات یا گروه های خاصی بستگی دارند، آن‌ها را در مسیر تحصیلات دانشگاهی و نه از مجرای آزمون کنکور حمایت کنند. نشاط دانش آموزان در سیستم آموزشی به فراهم شدن امکانات و شرایط تحصیل مناسب بستگی دارد، در مسیر آموزش با استفاده از آزمون‌های مختلف، استعداد دانش آموزان را مورد سنجش قرار دهند و با توجه به نتایج به‌دست آمده در همان سیستم آموزشی و نه طرحی دیگر یا تفکیک از دانش آموزان دیگر او را هدایت و برای پذیرش مسئولیت آماده كنند.

حمزه محمدی: نظام آموزشی ما با چالش های متعددی مواجه است. واقعیت امر این است نظام آموزشی ما از نبود فلسفه تعلیم و تربیت رنج می‌برد. اهداف و فلسفه‌ این سیستم در سند تحول بنیادین به صورت کلی، واپسگرایانه، ارزشگرایانه، مبهم و قومگرایانه تدوین شده است. همچنین در این سند به هیچ وجه موازی یک فرهنگی اقوام ایرانی درنظر گرفته نشده و به لحاظ فرهنگی-زبانی «تک‌ساحتی» است. دموکراتیزه کردن سیستم آموزشی از چالش های اساسی آن است. در سوی دیگر نحوه گزینش نیروی انسانی به منظور بنیاد نهادن یک سیستم مطلوب بسیار ضروری محسوب مي‌شود. تغییردرمکانیسم به‌کارگیری و استخدام نیروی انسانی براساس صلاحیت اخلاقی و حرفه‌ایی نه گرایش سیاسی اهمیت حیاتی دارد. تغییر شیوه تدریس از شیوه‌ «بانکی»به تعبیر فریره به شیوه‌ « مساله محور» توانایی فراگیران را به طور قابل ملاحظه ای افزایش می‌دهد. ایجاد وضعیت مطلوب در گرو تغییرات ساختاری در مدیریت کلان سیستم آموزش و پرورش است.

رشید احمد رش : بازگشت به آموزش وپرورش راستین از طریق تغییر نگرش به کل نهاد آموزش و پرورش می‌تواند پیشنهادی هر چند مشکل ولی اساسی باشد. ما ناگزیر از پذیرش متعهدانه این اصل هستیم که هزینه کردن برای آموزش و پرورش، نوعی و شايد مهم‌ترین نوع سرمایه گذاری است. نمی شود با بودجه‌های صدقه ای و نگرش هزینه‌ای و ... انتظار تغییرات اساسی را داشت. معتقدم که باید با سینه و جیبی گشاد به نهاد آموزش و پرورش نگریست!

چشم‌ها را باید شست... .

ارسال دیدگاه شما

شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از روزنامه قانون، تاریخ انتشار 9 اسفند 96، شماره: 97825


اخبار مرتبط
خواندنیها-دانستنیها
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین