شعار سال: فکر نکنید خیلی
وقت است محسن از درس و مدرسه رها شده، مثل خیلی از ماها که الان این گزارش را میخوانیم
و فکر میکنیم چندان از متن کتابهای درسی یادمان نمانده. محسن تازه دیپلماش را
گرفته: «کسرهای ریاضی البته یادم مانده، همانها که کلی زحمت کشیدم یادشان بگیرم.
البته از زمینشناسی هم یک چیزهایی یادم میآید ولی بقیه نه. تاریخ و جغرافیا هم
بود، یک چیزهایی توی ذهنم هست ولی شفاف نیست. انگار فقط حفظ کردیم و امتحان دادیم.
من ریاضی را هم حفظ میکردم.»
حتماً شما هم یادتان میآید برای یاد گرفتن اینکه آینهای مقعر است یا
محدب چقدر وقت گذاشتیم. اینکه بفهمیم تصویر در آینههای کوژ چطور است؟ کانونش
کجاست؟ آینه کاو چه ویژگیهایی دارد؟ خیلی از ما بدون اینکه بفهمیم معنای اینها
واقعاً چیست، حفظ کردیم و نمره گرفتیم. هیچ وقت از خودتان پرسیدهاید اگر در عمل
با اینها آشنا میشدیم، الان شاید دستکم چیزهایی یادمان مانده بود. شاید هم
بگویید اصلاً اینها در زندگی واقعی مهم نبوده و نیست. شاید شما هم از خودتان این
سؤالها را به زبان ساده پرسیده باشید؟ چقدر از کتابهای درسی و محفوظاتشان به
کارمان آمدند. اصلاً چقدر درس زندگی به ما دادند؟ چقدر آن چیزی را به ما آموختند که
این روزها از آنها با نام آموزههای شهروندی نام میبرند؟ چقدر حفظ کردیم و چقدر
کار عملی انجام دادیم؟ چقدر کنار یکدیگر کار جمعی تمرین کردیم؟
شاید باورتان نشود که هنوز هم در بر همان پاشنه میچرخد و با اینکه
مسئولان آموزشی ما بارها اعلام کردهاند محتوای کتابهای درسی عوض شده، این
محتواها کمتر اجرا میشود. برای پاسخ دادن به این سؤالها بد نیست به کتابهای
درسی این سالها هم سری بزنیم. آنهایی که بیش از بقیه مدعیاند بچهها را درگیر
کار عملی کردهاند.
«یک عدد شیشه
ساعت، مقداری هیدروکلریک، اسید، قطره چکان، یک قطعه سنگ گرانیت.» تهیهاش به
نظرتان آسان است یا سخت؟ اینها ابزارهایی است برای آزمایش هوازدگی شیمیایی در کتاب
علوم تجربی پایه هشتم یا همان دوره اول متوسطه اما وقتی لاله 14 ساله دانشآموز
سال گذشته به این جملات میرسید، خیلی زود از آنها میگذشت و میرفت، صفحه بعدی:
«اینها پیشنهاد تحقیق و آزمایش است وقتی به این صفحهها میرسیدم، خوشحال میرفتم
صفحه بعد. میفهمیدم از حجم درس کم شده. این آزمایشها باعث خوشحالی ما دانشآموزهاست
که زود درس را تمام کنیم. بعضی آزمایشها را هم البته انجام
میدادیم اما بیشتر معلممان میگفت بروید خانه خودتان انجام دهید.» لاله بیش از
هر چیز از تعداد زیاد کتابهای درسیاش گلایه دارد؛ اینکه آنقدر تعدادشان زیاد است
که خواندنشان کلافهاش میکند.
برای نمونه تنها در کلاس اول دبستان پنج کتاب درسی وجود دارد و میانگین
آنها در شش سال دبستان نزدیک هشت کتاب در هر پایه است. خیلیها معتقدند همین
فراوانی کتابهای درسی و در نتیجه فشردگی زنگهای آموزشی، یکی از علتهای خستگی و
بیزاری و گریز دانشآموزان از درس و مدرسه است اگر همه دلیلش نباشد.
«سه قطعه استخوان
مشابه مرغ، چراغ الکلی، سرکه. این آزمایشی است برای امتحان کردن استحکام استخوانها
که در فصل حس و حرکت علوم سال هشتم آمده. اینکه دانشآموزان باید قطعات استخوانها
را در سرکه بیندازند و بگذارند چند روزی بماند. قطعه دیگر را روی شعله نگه دارند
تا بسوزد و قطعه سوم را هم بدون تغییر نگه دارند اما چقدر این کارها انجام میشود؟
محمد میگوید: «ای بابا کی حوصله دارد؟ ما اینها را جدی نمیگیریم.» البته سارا میگوید
در یک مدرسه دولتی بزرگ با آزمایشگاههای مجهز درس میخواند و خیلی از این آزمایشها
را انجام میدهند: «برخی دوستانم که به مدرسه غیرانتفاعی میروند، آزمایشگاه مجهز
ندارند، اما ما داریم.»
کتاب کار و فناوری چند سالی است به کتابهای
درسی افزوده شده. یاد
کتاب حرفه و فن خودمان میافتم که بیشتر مجبور بودیم حفظش کنیم هرچند تعدادی کار
عملی هم مجبور بودیم در قالبش انجام دهیم. دستکش و شال گردن ببافیم یا جوشکاری
کنیم و از این کارها. کتاب کار و فناوری پایه هشتم ابتدایی (دوره اول متوسطه) را
ورق میزنم. در بخش سخنی با دبیران کتاب آمده: «دانشآموزان کارهای مشخص را باید
در کلاس یا کارگاه به صورت فردی یا در گروههای دو تا چهار نفره انجام دهند. کار
غیرکلاسی هم باید با امکانات و ویژگیهای خانواده، مدرسه یا منطقه و با راهنمایی
دبیر و بزرگترها انجام شود و پس از انجام کار غیرکلاسی گزارش کار و سندهایی مانند
عکس تهیه شود.» در سخنی با دانشآموزان هم مؤلفان کتاب سعی کردهاند
مراحل یک پژوهش ساده را به دانشآموزان آموزش دهند. همان مراحلی که سالهای بعد در
دانشگاه کاملترش
را به دانشجویان برای پژوهش میآموزند. مراحلی مثل طرح مسأله، برنامهریزی، بررسی
اطلاعات، انتخاب راه حل نهایی و...
بگذارید درباره فصلی از کتاب حرف بزنیم که همهمان این روزها با آن
آشنا هستیم؛ «شهروند الکترونیک» که در واقع در این
فصل همان اتصال به شبکه و پست الکترونیکی به دانشآموزان آموزش داده میشود. در
بخش بارش فکری از دانشآموزان خواسته شده در جدولی به سؤالات مربوط به این بخش
پاسخ دهند. مثلاً در بخش پست الکترونیک یا همان ایمیل از بچهها خواسته شده در
مورد ویژگیهای سرویس دهنده پست الکترونیک با هم حرف بزنند و بعد سرویس دهندههای
پست الکترونیکی خارج از ایران و داخل ایران را لیست کنند. در پایان این فصل کلی
کار عملی، پژوهش و کار کلاسی و غیر کلاسی پیشبینی شده.
حتماً به نظر شما هم هیچ کدام از این پیشنهادها بد نیست اما امیرمهدی
دانشآموز برایم میگوید چون مدرسهشان امکانات کافی نداشته، بیشتر اینها را حفظ
کرده. شاید بگویید اینکه نشد ضعف کتابهای درسی، این ضعف سیستم آموزشی ماست.
امیرمهدی میگوید: «ما این آزمایشها را انجام ندادیم. مثلاً در قسمت کار با فلزات
که مدرسهمان اصلاً امکانات نداشت و مجبور شدیم همه را حفظ کنیم.»
مهدی بیگی، کارشناس آموزشی میگوید: «آموزش و پرورش ما بیشتر تئوریک
است تا مبتنی بر تجربه و آزمون. مثلاً قبلاً حرفه و فن بود و الان هم کار و فناوری
اما عملاً بیشتر اسماند. مثلاً در کتاب کار و فناوری کار با چوب توصیه شده ولی در
عمل مدارس کارگاهی ندارند و بچهها مجبورند باز هم فقط حفظ کنند. گاهی کتابها
بدون امکانات مدارس طراحی میشوند مثلاً مدرسه کلاس کافی ندارد بعد کار با
کامپیوتر توصیه میشود. در این کتابها گاهی الگوهای درستی ارائه میشود. مثل علوم
و همان کار و فناوری اما بدون امکانات تبدیل به کتابهایی بدون کارایی شدهاند. ما
در کتابهایمان همه چیز داریم اما در عمل چیزی نداریم. چون معمولاً خیلی از مباحث
کاربردی اجرا نمیشود.»
اما بد نیست کتاب مطالعات اجتماعی یکی از مقاطع تحصیلی را هم ورق
بزنیم، همان کتابی که بین کتابهای درسی تا اندازهای دارای آموزههای شهروندی است.
این کتاب از سال سوم دبستان در برنامههای درسی دانشآموزان آورده شده. این کتاب
با فصل «من بزرگتر شدم» آغاز و با فصل «از خانه تا مدرسه» پایان مییابد.
درونمایه کتاب به شخصیتسازی و جامعهپذیری کودکان توجه نشان داده اما آن طور که محمدرضا
نیک نژاد، معلم یکی از مدارس تهران و کارشناس آموزش و پرورش میگوید: «درباره
تغییر کتابهای درسی باید گفت چند سال گذشته اتفاقات خوبی افتاده و روند تغییر
مثبت بوده اما در بخش اجرا چه در مدرسه و چه در سطحهای بالاتر اداری و وزارتخانه
با این تغییرات هماهنگ نشدهاند. این تغییر گام مثبت نخست است و در ردههای بعدی
نیز امیدواریم این هماهنگی اتفاق بیفتد. در کتابها با توجه به مشاورانی که با
ساختارهای نوین آموزشی آشنایی دارند متون خوبی اضافه شده. حجمشان کم شده و
محتواهایی که مبتنی بر حافظه محوری است کم شدهاند و فعالیتهای عملی در کتابها گنجانده
شده. اما امکانات واقعی برای اجرایشان وجود ندارد و تا وقتی فرهنگ نمره و کنکور
محوری از ذهنشان خارج نشود، مسئولان مدرسه هم کاری نمیتوانند بکنند.»
او درباره درس مطالعات اجتماعی هم توضیح میدهد: «فرهنگ آموزشی
نمره محور و نگاه افراطی به درسهایی مانند ریاضی و علوم رونق این درس را کم کرده
و معلمها و خانوادهها آن طور که باید و شاید به این دروس توجه ندارند. روش آموزش
هم معمولاً یک سویه است یعنی روش آموزش با مفاهیمش سازگاری ندارد. مثلاً اگر واژه
همکاری مطرح میشود، دانشآموزان باید همکاری را به گونهای تجربی و در برخورد با
دیگران بیاموزند و با تکرار آنها را نهادینه کنند. درحالی که معمولاً این مفاهیم
را از بر میکنند و امتحانش میدهند و پس از زمان کوتاهی هم فراموش میکنند. در ساختارهای
قوی آموزشی این گونه مفاهیم در چارچوبی
معین در کلاسها و زنگها و به شکل کنشهای گروهی متناسب تدریس میشود. زنگهایی
مانند زنگ گفتوگو، زنگ کتابخوانی یا زنگ شهروندی تعریف میکنند و دراین کلاسها آموزش
این مفاهیم پیگیری میشود.» در کتاب مطالعات اجتماعی پایه هشتم در سر فصلهایی
مانند تعاون در محله، این مفهوم و مفاهیمی از این دست به دانشآموزان آموزش داده
میشود و در پایان فصل هم دو خیر مدرسهساز معرفی میشود و از دانشآموز خواسته میشود
با همکلاسیهایش انجمن نیکوکاری تشکیل دهند و وظایفی را برای اعضا تعیین کنند؟ اما
چقدر دانشآموزان به صورت عملی این مفاهیم را تمرین میکنند؟ مثلاً چقدر از نزدیک
یک سازمان مردم نهاد و داوطلبانش را میبینند.
نیکنژاد دراین باره هم میگوید: «مثلاً در کتاب مطالعات اجتماعی از
انجمنهای غیردولتی نام برده شده و بچهها از نظر نظری با سازمانهای مردم نهاد
آشنا میشوند اما امکانات کافی برای آشنایی با این نهادها وجود ندارد. آموزش و
پرورش هم اصلاً اجازه ورود این نهادها را به مدارس نمیدهد و ورود آنها چه به لحاظ
کمکهای نیکوکارانه و چه آموزشی با یک نوع بیاعتمادی و پیشداوری سفت و سخت روبهروست.
وقتی شما اجازه ورود این نهادها و اجازه تجربه عملی دانشآموزان را در این زمینه نمیدهید،
نمیتوانید انتظار تجربههای عملی از دانشآموزان داشته باشید. چون مسئولان مدرسه هم در این
زمینه بیتجربهاند و فشردگی درس و نمرهگرایی هم به این روند کمک میکند. خانواده
و جامعه هم باید بدانند سواد فقط خواندن و نوشتن نیست. یک بخش مهم که این روزها در
همه دنیا مورد توجه است، همین توجه به انجمنهای غیردولتی است. باید آموزش این
مفاهیم در عمل پیگیری شود. مثلاً در آموزشهای نوین آموزش اعمالی مانند پاکیزه
کردن کلاس و مدرسه، نگهداری از گل و گیاه، برگزاری مراسم ملی و آیینی در مدرسه با
حضور پررنگ دانشآموزان در جایگاههای مدیریتی و اجرایی، دیدار با شخصیتهای سیاسی
و اجتماعی و آشنایی با روندهای سیاسی درمدرسه، شهر و کشور، دانشآموزان را در
موقعیتهای تجربی با این گونه مفاهیم قرار میدهند. در این کنشها دانشآموز در
فرآیندی گروهی و تجربه محور مفاهیم ارزشمند شهروندی مثل راستگویی، احترام و همدردی
یا دلسوزی، پاسخگویی و شجاعت را به عنوان پنج جانمایه شهروندی آموزش میگیرند.»
اینها فقط برخی از نکاتی بود که در کتابهای درسی مدارس به صورت گذرا
به آنها اشاره کردیم اما اگر بخواهیم میتوانیم ساعتها درباره این کتابها حرف
بزنیم و بنویسیم مثلاً سؤال کنیم که دقیقاً در این کتابها چه میگذرد؟ ما به
کودکان درباره نقشهایشان چه آموزشهایی میدهیم و از همه مهمتر چقدر این آموزشها
و مفاهیم در عمل اجرا میشود. آن طور که برخی پژوهشها به صورت دقیق تحلیل جنسیتی
هم از این کتابها ارائه دادهاند مثلاً در یک تحقیق مشخص شد زنان در کتابهای
درسی منفعل و خانهدار و مردان نانآور و رئیس خانواده معرفی شدهاند. آیا همین
آموزشها و نهادینه شدنشان در ذهن کودکانمان نمیتواند در آینده از آنها انسانهای
متفاوتی بسازد؟ اینکه چقدر آنها با مفاهیم مهم شهروندی آشنا میشوند و چقدر کار
جمعی را میآموزند. شاید همینها موجب شود فرزندانمان در آینده اصلاً آن چیزی که
توقعش را داشتهایم، بار نیایند.
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از روزنامه ایران، تاریخ انتشار 10 مهر97، شماره: 483991