شعار سال: اما حالا رائد فریدزاده، بهعنوان مدیر جدید در بخش بینالملل فارابی حضور یافته است. در گفتوگو با او سعی کردیم از دیدگاهش درباره سینما بیشتر بدانیم .
پیش از اینکه وارد بنیاد سینمایی فارابی
شوید، در زمینه بینالملل چه کارهایی انجام داده بودید؟
من در دانشگاه شهید بهشتی، عضو هیئت علمی دانشکده ادبیات و علوم انسانی
هستم. ادبیات
آلمانی و فلسفه تدریس میکنم. آشنایی و الفت با تاریخ، ادبیات و هنر در طول دوران
تحصیل در آلمان و اتریش برای من حاصل شد. پس از اتمام دوره دکترا در رشته ادبیات و
فلسفه آلمانی و بازگشت به وطن شروع به تدریس در دانشکده کردم. دوستان لطف کردند و
چندی پیش به بنده پیشنهاد دادند که در بنیاد سینمایی فارابی در خدمتشان باشم. پیش
از آن هم در اوایل دهه ۸۰ شمسی؛ آن زمان
که در ایران تحصیل میکردم، همکاری خود را با بخش بینالملل انجمن سینمای جوانان
ایران شروع کردم و حدود یکی، دو سال آنجا بودم و در دو دوره جشنواره بینالمللی
فیلم کوتاه تهران حضور داشتم و بخش هیئت داوران را سرپرستی میکردم. پس از ادغام
انجمن با مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی مدتی هم در بخش بینالملل مرکز فعالیت
کردم که خوشبختانه این همکاری ادامه پیدا کرد و در دورههای اول و دوم جشنواره
«سینما - حقیقت» با جشنواره همکاری کردم. پس از آن فعالیت خود را در بخش بینالملل
بنیاد سینمایی فارابی شروع کردم. آن زمان امیر اسفندیاری، مدیر بینالملل بودند و
من در بخش جشنوارهها با بنیاد همکاریام را شروع کردم و قبل از اینکه از ایران
بروم، تقریبا به مدت دو سال با بنیاد همکاری داشتم. سپس برای ادامه تحصیل به اتریش
و آلمان رفتم، اما همچنان همکاری من با سینمای ایران در جشنواره برلین ادامه داشت.
اخیرا در برخی از کانالهای تلگرامی و
فضای مجازی از شما به مثابه «ژن خوب» یاد میکنند که از بستگان آقای خجسته هستید.
آیا اینگونه است؟
من متأسفانه جناب آقای خجسته را تاکنون ملاقات نکردهام و با ایشان هم
نسبتی ندارم. امکانات فناوری نوین و پیشرفتهای تکنولوژیک وقتی در خدمت دروغپردازی
قرار گیرد، کار دروغپردازان را سهل میکند. این افراد اگر کوچکترین زحمتی به خود
میدادند و از بیان اینگونه مطالب کذب پرهیز میکردند. در مورد تعبیر «ژن خوب»
تکرار مکرر و طوطیوار این تعبیر نه لطفی دارد و نه در ساخت و پرداخت آن اندک هوشی
و سر سوزن ذوقی به کار رفته است! قبل از هر چیز گویای بیبضاعتی هولناک ذهن و زبان
کسانی است که اینگونه تعابیر را برای تخریب اشخاص به کار میبرند! به این حرفها
نباید پاسخ داد. فقط میتوان برای کسانی که مشغول ضرب این سکههای قلب هستند
دلسوزی کرد.
آیا برخلاف تحصیلات وارد امور غیرمرتبط
شدهاید؟
نه. از زمان فارغالتحصیلی تا به امروز به کار تدریس و تحقیق مشغول
بودهام و در کنار آن با دوستانی که اشاره کردم همکاری میکردم.
شایدنمیدانند پدرمبدع و طراح «مرکز بینالمللی
گفتوگوی تمدنها» دولت اصلاحات بود؟
رابطه من با پدرم فارغ از پدری- پسری، بیشتر از نوع معلمی- شاگردی است
و من پیش ایشان تلمذ کردهام. البته همینجا باید صادقانه بگویم که شاگرد درخشان و
تیزهوشی نبودهام. ایشان شاگردان خیلی بهتری نسبت به من دارند و من هم در حد وسع و
توانم سعی کردهام جزء شاگردان تنبل نباشم.
الان پدر چه میکند؟
ایشان که بازنشسته شدند. از زمان بازنشستگی هیچ پست و مقام دولتیای
ندارند. ۱۲ سال در عرصه
عمومی و فرهنگی دیگر نیستند. فقط جایی را بهعنوان کتابخانه شخصی اجاره کردهاند و
بیشتر وقتشان را صرف مطالعه و تحقیق میکنند.
حتما بهتر از من میدانید که ترکیب
واژگانی «ژن خوب» توسط حزب نازی مطرح شد و اساسا هیتلر معتقد به برتری ژن بود. آیا
کسی که در آلمان زندگی میکند میتواند چنین نگاهی به خود در رسانههای عمومی
داشته باشد؟
اگر شما این ادبیات را در جایی مثل آلمان مطرح کنید، قطعا مشمول یکسری
تنبیهات میشوید و تحت پیگرد قضائی قرار خواهید گرفت.
چون کاملا نگاه نژادپرستانه دارد؟
کاملا و بهراحتی میتوانند از شما شکایت کنند. اگر کسی به ژن برتر یا
ژن خوب اشاره کند، مخصوصا با آن سابقه ناسیونال-سوسیالیسم که آلمانیها به آن حساساند،
بدون شک با تبعات فراوانی مواجه میشود. دستکم کسانی که با فرهنگ و ادب سروکار
دارند، بهتر است از بهکارگیری این واژگان سخیف امتناع کنند.
وقتی خبر انتصاب شما را شنیدم برایم عجیب
بود. چون سالها آقای امیر اسفندیاری حضور داشت. چطور پیشنهاد این سمت را به شما
دادند؟
من هم مانند شما در جریان تغییرات نبودم. انصافا آقای اسفندیاری در این
سالها و آقای شجاعنوری در دهه ۶۰
منشأ خدمات زیادی در سینمای ایران بودند. بخش زیادی از اتفاقاتی که در عرصه بینالملل
افتاد، به همت ایشان و تیم خیلی خوبی بود که با ایشان در این سالها همکاری
داشتند؛ از اینرو باید همینجا از زحمات زیادی که ایشان کشیدهاند، قدردانی کرد.
ما باید بیاموزیم از مدیرانی که عالمانه و صادقانه فعالیت کردهاند -چه در زمان
مسئولیتشان و چه پس از آن- سپاسگزاری کنیم. به نظرم تغییرات صورتگرفته را باید
معلول تغییر رویکرد سازمان سینمایی و فارابی در این حوزه دانست.
این تغییرات در کجاها اتفاق افتاده است؟
بنا بر تغییر رویکرد و افق بینالملل سینمای ایران دو اتفاق افتاد؛
نخست اینکه شورای عالی بینالملل طراحی شد که بنا شد مرجع عالی تصمیمگیری، نظارت
و سیاستگذاری در حوزه بینالملل باشد که متشکل از اشخاص حقیقی و حقوقی است و رئیس
سازمان سینمایی، دبیران جشنوارههای ملی و جهانی فجر، مدیران عامل مؤسسات و
سازمانهای تابعه سازمان سینمایی و همچنین افراد حقیقی که سالها در عرصه بینالمللی
فعالیت کردهاند در این شورا حضور دارند. از سویی دیگر، جهان بخش بینالملل
سینمای ایران را با لگو و نشان فارابی میشناسد. پس باید از این ظرفیت استفاده کنیم. از سویی در این
سالها سعی شده حوزه فعالیت بنیاد سینمایی فارابی را محصور و محدود به یکسری
فعالیتهای مشخص کنند.
در دوره مدیریت قبلی سازمان سینمایی شاهد بودیم کسی را بر مسند بینالملل سینما نشاندند که ربطی به سینمای ایران نداشت وبعدهم خودشان جلوی فعالیتش را گرفتند. با این حال موجبات محدودشدن فعالیت فارابی را فراهم کردند!
بههرحال و بنا به هر دلیلی تصور میکردند که فارابی باید کوچکتر و حوزه فعالیتش کم شود. اما نام و نشان فارابی در عرصه بینالمللی کاملا شناختهشده است. در مذاکراتی که با دوستان داشتیم بنا را بر این گذاشتیم تا ساختار جدیدی را طراحی نکنیم.
چه جالب! چرا؟
چون در کشور ما مدام سازمان و نهاد جدیدی تأسیس میکنند و نمیدانند
بخشی از هر نهاد و سازمانی به سابقه و سنتی که پشت سرش دارد، برمیگردد! در آلمان
یک کافه یا شکلاتفروشی با افتخار مینویسد مثلا تأسیس شده در سال ۱۸۹۸ میلادی؛ یعنی تاریخی را پشت سر گذاشته
و به اینجا رسیده است. متأسفانه در کشور ما خیلی به این نکته توجه نمیشود که هر
نهادی سابقهای دارد و بهراحتی نمیشود آن را از سنت و تاریخش منقطع کرد. به نظر
میرسد اگر قرار است اتفاقهای جدیای در عرصه بینالملل بیفتد، نیازمند محملی
است. معاونت بینالملل فارابی چنین جایگاهی داشت که بخشی از این ظرفیتها دوباره
به فعل رسد و بخشی از کارهایی که در این سالها کنار گذاشته شده بود دوباره احیا
میشد.
در واقع خود را مقید نکردید که باید طرحی
نو دراندازید؟
خیر. البته طرح نو درافکندن خوب است. اما قرار نیست راه رفته را دوباره
برویم.
عادت کردهایم که مدیران ما هر سال چرخ را دوباره اختراع کنند!
به هر حال، نهاد و صنف تشکیل شده ، نمیشود آن را نادیده گرفت و تازه هر نهاد تازهتأسیسی هزینهبر است.
البته چنین بدیهیاتی در حوزه علوم انسانی شرح داده شده است! اما عامل به آن کم داریم!
در حوزه علوم انسانی برای نگاه به هر موضوع، باید سیر تحقق تاریخی را بررسی کرد. نمیتوانید امری را به دور از ظرف تاریخی در نظر بگیرید. باید تحقق و پیدایش مسئله را در ظرف مکانی و زمانی خودش در نظر بگیرید. نمیتوانید از ریشههای تاریخی و فرهنگی جدایش کنید؛ به همین دلیل در حوزه علوم انسانی و اجتماعی نمیتوان مانند آزمایشگاه عمل کرد. آزمایشگاه این حوزه، عرصه کل زندگی است و تکرارناپذیر. مخصوصا در حوزه هنر که با لحظاتی سروکار دارد که تجربه زیستهشده است و تکرارپذیر نیست؛ پس این میراث را باید حفظ کنید. مسیر آمده را باید نقد کنیم، اما از نکات کسبشده باید بهره ببریم و نباید حتما راه جدید را بدون درنظرگرفتن تجربیات گذشته برگزینم. چون در این صورت معمولا مسیر برگزیده به بیراهه و به ناکجاآباد ختم میشود.
تاکنون در کدام بخش بیشتر متمرکز شدهاید؟
در بدو ورودم فرصتی پیدا شد تا فضا را بهتر شناسایی کنیم. این امکان
محقق شد تا از بیرون نظری بر وضع موجود بیفکنیم تا بررسی کنیم سینمای ایران با این
عقبه درخشان به چه موقعیت و جایگاه تاریخیای دست یافته است و چگونه میتوان
مختصات آن را ترسیم کرد. پیشتر از بزرگان آموختهام که بسیاری از مسائل را در گفتوگو
میتوان درک و فهم کرد. بنابراین شروع به رایزنی با افراد مختلف کردم. فرقی هم نمیکرد
این افراد چه نگاهی داشته باشند. فکر میکردم هرچه بیشتر مستمع باشم، میتوانم
نکات بیشتری را بیاموزم. از تجارب دوستانی که در اینجا فعال یا کسانی که دور
بودند، استفاده کردم. با بخش خصوصی و با کسانی که به نوعی درگیر حوزه سینمای ایران
در عرصه بینالمللی بودند، جلسه داشتیم. چون نیاز داریم بدانیم چه تغییر و تحولاتی
در دنیا رخ میدهد و اینکه آینده نزدیک خودمان چه خواهد بود و تغییرات تکنولوژیک،
سیاسی و اجتماعی چقدر در فرایند تولید سینما تأثیرگذار است و چه تأثیری بر کار ما
دارد. چون تا به امروز به این منوال بوده که وقتی فیلمی تولید میشود، به ما عرضه
و سعی میشد تا برای آن بازار و مخاطب پیدا کنیم. اما در جاهای دیگر دنیا اینطور
است که شما به عنوان کسی که در عرصه بینالمللی قرار است فیلم را پخش کنید، از
ابتدای طرح حضور دارید و میدانید طرح قرار است کجا کارکرد داشته باشد و مخاطبش چه
کسانی هستند. برای چه حوزهای قرار است ساخته شود، چه جشنوارهها و بازارهایی
متناسب با آن وجود دارد. با چه تهیهکنندهها و توزیعکنندههایی میتوان وارد
مذاکره شد. شما از اول این پروژه را همراهی میکنید و متناسب با آن حتی میتوانید
در فیلمنامه دخالت کنید. اگر قرار است فیلمنامه برای مکان مشخصی نوشته شود و
کارکرد ویژهای را ایفا کند باید کسانی به عنوان مشاور در کنار فیلمنامهنویسها
قرار گیرند تا با نگاه بینالمللی خود سمتوسوی نگارش را اصلاح کنند تا این اثر
بتواند جنبه عمومیتر داشته باشد و فرهنگ مشخصی را مخاطب قرار دهد. مسئله مهم دیگر
این است که بدانیم نقاط قوت و ضعفمان کجاست.
به نظر شما نقطه قوت ما در این بخش
کجاست؟
خوشبختانه سابقه و تاریخ سینمای ایران در حال حاضر در همهجا شناخته
شده و مخاطب بینالمللی همیشه این توقع را دارد که وقتی فیلم ایرانی ببیند غافلگیر
و با فیلمی خلافآمد عادت مواجه شود. از طرف دیگر سینمای ایران در این سالها از
لحاظ فنی توانسته موفقیت فراوانی به دست آورد و به عرصههای بینالمللی ورود پیدا
کند و در مقابل خیلی از کشورها حرفی برای گفتن داشته باشد. شاید به این مسئله خیلی
توجه نشده که اتفاقا ما میتوانیم صادرکننده عوامل، خدمات فنی و تکنیکی سینمایی
باشیم. کمااینکه برخی از پروژههای بینالمللی مثل ترکیه، گرجستان، جمهوری
آذربایجان از عوامل ایرانی بهره گرفتهاند. از طرف دیگر اختلاف ارز که به نوعی
برای بخش ما هم تهدید و تحدید است، این فرصت را فراهم میكند که هزینه تولید در
ایران نسبت به جاهای دیگر پایینتر شود.الان برای کسانی که به همکاری با سینمای
ایران علاقه دارند فرصتی پیش آمده با هزینه پایینتر ولی با کیفیت بهتر در ایران
فیلمسازی کنند.
تحلیلی وجود دارد که سینمای ایران بیشتر
جشنوارهای و توجه فارابی روی جشنوارهها است و بحث اکران عمومی را جدی نمیگیرد.
در حالی که درآمدزایی در اکران یکی از جنبههای مهم سینماست مثل سینمای آمریکا یا
هند. نظرتان چیست؟
به نکته درستی اشاره کردید. در
این طرح کلان قطعا جشنواره نقش خیلی مهمی برای عرضه و دیدهشدن فیلم دارد و البته
جشنواره همیشه با بازار پیوند خورده است. اینکه چگونه میتوانید در این بازارها
محصولی را عرضه کنید که مخاطب خودش را پیدا کند، نیازمند مطالعات و بررسی شرایط
است. بخش زیادی از این کار باید از سوی بخش خصوصی انجام شود. میتوانیم به عنوان
دولت زمینهساز تحقق این مسائل شویم. برای
مثال، غرفه سینمای ایران را در بازارهای مختلف برپا و در ذیل آن این امکان را
فراهم کنیم تا محصولات عرضه شوند. یا اگر در حوزه تولید مشترک تفاهمنامههای
فرهنگی و مختص تولید مشترک را با کشورهایی که این امکان را دارند منعقد کنیم،
حداقل چارچوب حقوقی ماجرا فراهم میشود و زمانی که بخش خصوصی میخواهد وارد این
عرصه شود به پشتوانهای که وجود دارد، کار خود را پیش ببرد. البته بخشی از این
کارها محقق شده. درباره اکران محصولات سینمایی در کل دنیا رقابت خیلی سخت و
فرسایشی است. ضمن اینکه اکران هم صرفا سینمایی نیست. اکران میتواند تلویزیونی، شبکههای
اینترنتی، اکران فرهنگی مانند سینماتک و... باشد. الان به نوعی هنوز نیازمند این
هستیم که از لحاظ حقوقی بررسی شود که وقتی درباره اکران صحبت میکنیم، قرار است
کجا و چگونه عرضه صورت گیرد. یک مزیت نسبی سینمای ایران این است که فیلمهایی را
که جزء فیلمهای هنری محسوب میشوند، تولید میکند؛ ولی گاهی فراموش میکنیم تولید
و عرضه این نوع سینما خودش یک صنعت است.
خب در بخش هنری مخاطبان خودش را دارد؟
بله و وقتی به بازگشت سرمایه نگاه میکنید، در قیاس با هزینهای که
صورت گرفته، توانسته بخش زیادی از هزینهاش را تأمین کند.
حالا برسیم به بحث این روزها که فیلم
«بدون تاریخ و بدون امضا» به اسکار معرفی شد. آیا واقعا آقای ترامپ با شما تماس
گرفت؟!
(میخندد) طرح
این مسئله نشان از ضعف استدلال و رویکرد غیرمنطقی دارد. وقتی شما در عرصهای وارد
گفتوگو میشوید، باید قاعده بازی گفتوگو را رعایت کنید. به هر حالت هیئتی یک فیلم را انتخاب کرده است؛ پس یاد
بگیریم به عقاید هم احترام بگذاریم. این بد است که شما پیشفرض خود را قطع یقین میگیرید
که قرار است فیلم «بدون تاریخ، بدون امضا» چهره ایران را تخریب میکند. در حالیکه
ممکن است کسی بگوید بر چه اساسی و با چه قطعیتی این حکم را صادر میکنید؟ اگر از
زاویه دیگری بنگرید، شاید به نتایج دیگری برسید. این دعوایی است که در این سیوخردهای
سال وجود داشته که به نظرم خیلی نخنما شده است!
یک جورهایی شبیه توهم «داییجان ناپلئونی»!
متأسفانه اینگونه است؛ اما فارابی باید زمینهساز شود که باب گفتوگو
در داخل و خارج گشوده شود. در گفتوگوی سینمایی با خارج باید دیدار بخش خصوصی
ایران با کشورهای دیگر فراهم شود و باید به این سمت و سو برویم که امکان وصلشدن
بخش خصوصی و تولیدات را به چرخه عرضه جهانی فراهم کنیم. این زمانی است که محصول از
ابتدا برای کارکرد مشخص محلی نباشد. موضوع ممکن است بومی باشد؛ اما بیان و شیوه
ارائه مطلب باید در وجه بینالمللی باشد.
نگاهی از جنس توسعه پایدار؟
بله. ممکن است ماجرایی در منطقه دور ایران اتفاق بیفتد؛ اما مخاطبان
جهانی آن را بهعنوان مسئله خودشان بپذیرند. در واقع بیان شما از مسئله به گونهای
است که او هم خودش را در ارتباط با موضوع میپندارد. برای خلق اثر هنری وجه زبان و
کارکرد آن تغییر مییابد. یک نبود استمرار روزمرگی و انقطاع از فضای مأنوس ایجاد
میکنید که منِ تماشاگر با این اثر در سیاق دیگری مواجه شوم. این همان کارکرد اصلی هنر انجام است.
این غافلگیری است که مخاطب توقع دارد؟
کاملا. هر
اثر هنری دعوت به ورود به جهان اختصاصی خود میکند. اجابت این دعوت یعنی پیرویکردن
از قواعد وضعشده آن اثر. این قواعد الزاما رابطه مستقیمی با قواعد طبیعی ندارد.
اثر هنری در ادامه روزمرگی نیست؛ بلکه در آن خلل ایجاد میکند.
چرا برخیها این را سیاهنمایی ارزیابی
میکنند؟
به نظرم این تلنگر است تا سیاهنمایی. درصورتیکه تلنگری که بهعنوان
سیاهنمایی نام میبرند، تلنگری است که شما را از مسیر مشخص روزمره خارج میکند و
در سیاق دیگری قرار میدهد و به گونهای این مسئله بیان شده که شما بهعنوان
مخاطبی که خیلی آن زبان و فرهنگ را نمیشناسید، تبدیل به مسئله خودتان میشود. به
این معنی مسائل داخلی و محلی را میتوان به صورت جهانی مطرح کرد. تلخی یک فیلم به
معنای سیاهنمایی نیست. در تلخی هوشیاری نهفته است که آن هوشیاری و معرفت حاصل از
آن شیرین است. تلخی شیرین.
با هجمهها علیه فارابی چه میکنید؟
تاجاییکه منطقی باشد، خیلی علاقهمندم که بحث شود. تا کلام مخالف
نباشد، انسان معایبش را نمیشناسد؛ ولی وقتی چارچوب بحث و گفتوگو کنار میرود و
شما به لجنپراکنی و توهین متوسل میشوید، به نظرم دیگر نمیتوان کاری کرد جز
سکوت. اینکه شما خودتان را طوری حق مطلق بدانید و ادعا کنید دیگران مثل شما تعهد و
علاقهای به میهن و ارزشهای دینی و اعتقادی ندارند، سخت قابل هضم است. نخست این
مدعا باید ثابت شود. با نگاهی منصفانه شاید کل ماجرا از اساس شکل دیگری به خود
بگیرد.
درحالحاضر فارابی فعالیتی در بخش
جشنواره جهانی فیلم فجر ندارد؟
فارابی بهعنوان دبیرخانه شورایعالی بینالملل تعاملاتی با جشنواره
جهانی فیلم فجر دارد و بخش زیادی از همکاران در فارابی در بینالملل جشنواره جهانی
فجر همکاری میکنند.
اما شما حضور مستقیم ندارید؟
قرار بر این است که شورای بینالملل خطمشیهایی را که هرکدام از
مؤسسات و سازمانهای تابعه انجام میدهند، بررسی کند. جشنواره جهانی فجر هم برنامهاش
را عرضه میکند. دوست عزیزم جناب آقای میرکریمی که دبیر محترم جشنواره هستند، بهعنوان
شخص حقوقی در این شورا حضور دارند و وقتی برنامهها را عرضه کنند، به بحث گذاشته
میشود. حتی پیشنهادهایی داده میشود که امسال تمرکز روی چه کشوری باشد و چه فیلمهایی
عرضه شود. این دست از مباحث مورد تبادلنظر قرار میگیرد. باید به سمتی برویم که
خطکشیها را برداریم و در حوزه بینالملل بیشتر به هم کمک کنیم تا افق مدنظر قابل
دسترس باشد.
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از وبسایت بنیاد سینمایی فارابی، تاریخ 24 مهر 97، کد مطلب: 1458،www.fcf.ir