شعار سال : افلاطون در رساله "فایدون" توصیفی حماسی از مرگ سقراط دارد ، آن هنگام که سقراط به جرم تشویق جوانان به تردید در اعتقادات خرافی و نقد جامعه خفته و پرفساد محکوم به مرگ با شوکران " می شود :
آن گاه که جلاد جام شوکران را به سقراط داد ، گفت برخیز و مقداری راه برو تا در پاهایت احساس سنگینی کنی ؛ چون اندک زمانی بگذشت ،سقراط دیگر توان راه رفتن نداشت و نشست . جلاد پاهای او را معاینه کرد و آنها را سرد و کرخ یافت ، پس به حضار گفت :" این سرما همین گونه انتشار می یابد و بالا می رود و چون زهر به قلب سقراط برسد ، مرگ، او را خواهد ربود و همین گونه هم شد !(۱) "
این روزها جامعه پزشکی و کادر بهداشت و درمان چنین مرگی را تجربه می کنند !
به ویژه که بدنه و پایه جامعه پزشکی نخستین قربانیان تنگ نظری های مدیران بی کفایت و متعصب این سیستم هستند .
از روزی که جام شوکران "طرح تحول سلامت " را مشتی خودرای در حلقوم " سقراط " بهداشت و درمان ریختند تا به امروز که این قربانی رو به احتضار است ، مصائب بسیاری بر پزشکان و کادر پزشکی رفته است !
نخست، اثر این زهر بر جامعه پزشکان عمومی ظاهر شد که حکم ستون ها و خط اول بودند و رخوت و فلج این "سم مهلک" ابتدا آنها را فراگرفت .
مطبهای خصوصی رو به ورشکستگی نهادند ، "نظام ارجاع" که عقلای قوم بر آن تاکید داشتند ، عقیم ماند و اساسا نیتی برای اجرای آن نبود .
لابی ها در وزارت فخیمه برای محدود سازی پزشکان عمومی شروع شد ، در حالی که مداخله گران طب بیداد می کردند ، مدیران در " برج عاج " خویش لاف پیروزی می زدند و سخن دلسوزان را که این شوکران ، شما را نیز قربانی خواهد کرد به سخره می گرفتند .
غافل از اینکه ...
اندک اندک زهر در این بدن نحیف پخش می شد ....
در این بین مداخله گران و مدعیان دروغین طب نیز بیکار ننشستند و توده مردم ناآگاه را فریب دادند تا این بدن نحیف و مسموم را سنگسار کنند !
هر چند کلوخهای آنها در برابر قلوه سنگ هایی که عده ای به اصطلاح مدیر و ومتولی، نثار پیکر جامعه پزشکی نمودند ،هیچ نبود !
و زهر همچنان در حال نفوذ به سایر اعضا بود ....
کار به جایی رسید که نابخردان به جای جستجوی درمان و پادزهر ، سخن از قطع عضو به میان آوردند و بر طبل اختلافات بین رشته ای کوبیدند و خیانتکارانه ، دو سه روزی طلب عمر بیشتر کردند
و شوکران همچنان یک یک اعضای این پیکر را نابود می کرد ، از سلولی به سلول دیگر و از عضوی به عضو دیگر و به قلب نزدیک می شد ....
این بار ، نقاب عوامفریبی بر چهره شان گذاشتند و خطابه ها در حمایت از مردم که خود تحت فشار بودند خواندند.
در رسانه های خودفروخته و تریبونهای عدیده شان فریاد وا مظلوما ! سر دادند؛
مدیران و منصوبان چاپلوس و ریاکارشان را وارد صحنه کردند تا مجیزشان را بگویند اما دیگر دورویی شان بر همه هویدا شده بود ...
در حالی که هر روز خبری از حمله و خشونت علیه بدنه کادر درمان و پزشکان بی پناه منتشر می شد ، این مدیران مردمی ! مهر سکوت بر دهان زده و خناق گرفته بودند ....
دیگر نزدیک است زهر به قلب برسد ولی باز هم از پادزهر خبری نیست ....
اما چه پادزهری نیکوتر از اتحاد و پرهیز از تفرقه در جامعه پزشکی ؟!
در این دوره تزویر ، خود نوشدارو باشیم پیش از آنکه این زهرِ تفرقه ، تمام اعضای این بدن نحیف را مسموم و فلج کند .
این بار نگذاریم سقراطِ سلامت این مرز و بوم " قربانی " تفرقه ی دوستانِ عافیت اندیش و دسیسه منفعت طلبان گردد !
ﺣﺠﺮﻩ ی ﺧﻮﺩ ﮔﺮ ﺑﺪﻳﻨﺴﺎﻥ ﺳﺎﺧﺘﻢ
ﺧﺎﻧﻪ ﺍی ﺩﺭﺧﻮﺭﺩ ﻳﺎﺭﺍﻥ ﺳﺎﺧﺘﻢ
ﺑﻴﺶ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﮔﺮ ﻳﺎﺭ ﻳﻜﺪﻝ ﺩﺍﺷﺘﻢ
ﺑﺎﻡ ﺧﻮﺩ ﺗﺎ ﻋﺮﺵ ﻣﻲ ﺍﻓﺮﺍﺷﺘﻢ
ﺟﻤﻠﻪ ﺧﻮﻳﺸﺎﻧﺪ ﻭ ﻳﺎﺭﺍﻥ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ
ﺟﻤلگی ﺑﻴﮕﺎﻧﻪ ﺭﻭﺯ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ
شعارسال، بااندکی اضافات و تلخیص برگرفته از کانال خبری تحلیلی پزشکان