شعارسال : فیلمی که پیش از این توانسته بود تندیس بهترین
فیلم مستند را از سیوسومین جشنوارۀ فیلم فجر و تندیس بهترین فیلم بخش بینالملل
را از هشتمین جشنوارۀ سینما حقیقت دریافت کند و بسیاری جوایز دیگر را هم بگیرد،
چندی پیش موفق شد در جشن خانهی سینما هم خوش بدرخشد و مهمترین جوایز این رویداد
مهم سینمایی را از آن خود کند.و نکتهی خیلی قابل توجه برای ما کرمانیها این است
که فیلم مستند «آتلان» اثری از یک سینماگر جوان کرمانی است؛ «معین کریمالدینی» که
سال 1358 در سیرجان متولد شده، فارغالتحصیل رشتهی کارگردانی فیلم از دانشگاه
صداوسیما، نویسنده، کارگردان، تهیهکننده، تدوینگر و پژوهشگر است.
فیلم مستند «آتلان» در گروه سینمای «هنر و تجربه» اکران
عمومی هم داشت و بسیار مورد توجه منتقدان و مخاطبان و تماشاگران قرار گرفت. چند
وقت پیش هم در سینما شهرتماشای کرمان اکران و با استقبال سینمادوستان کرمانی مواجه
شد.
موفقیتِ اخیر این فیلم که در جشن خانهی سینما رقم خورد،
بهانهای شد برای انتشار گفتوگویی با «معین کریمالدینی» دربارهی فیلم موفقِ
«آتلان»؛ گفتوگویی که زحمت آن را «علیرضا فدایی کرمانی» نویسنده و منتقد سینما
کشیده است.
*آقای کریمالدینی! برای شروع گفتوگو بگویید از کی و چگونه
وارد عرصهی فیلمسازی شدید؟
اواسط دورهی دبیرستان بود که عاشق سینما شدم. سینما برای نسل من در شهری مثل
سیرجان، با مطبوعات و کتاب آغاز شد و با مطبوعات و کتاب ادامه پیدا کرد. چون ابزار
دیگری برای ارتباط با سینما وجود نداشت؛ یعنی جایی به نام سینما که تو بتوانی بروی
و بنشینی و فیلمهای اکران روز را ببینی، نبود. البته الان هم وجود ندارد، اما
الان راههای دسترسی به فیلمهای روز داخلی و خارجی آنقدر زیاد است که تو در
دورافتادهترین روستاها هم میتوانی نیازهایت را برآورده کنی.
من سال 76 وارد دانشگاه صداوسیما شدم تا در رشتهی
کارگردانی فیلم، تحصیل کنم. از همان اوایل تحصیل، کار حرفهای را شروع کردم. پایاننامهی
خیلی از بچهها را مونتاژ میکردم و در واقع، با مونتاژ وارد حرفهی سینما شدم. آنروزها
سعی میکردم به هر نحوی فقط تجربه کنم. مدتی فیلمبرداری کردم، آن هم با دوربینهای
16 میلیمتری نگاتیو. مدتی دستیاری کردم و حتی منشی صحنه هم بودم. یادم است در
اولین تجربهی کارگردانیِ بهرام توکلی، منشی صحنه بودم. تدوین را به صورت حرفهای
ادامه دادم. حدود 10سال پیش بود که در جشن خانهی سینما اولین جایزهی سینماییام
را گرفتم و تندیس این جشن برای تدوین مستند «تینار» نصیب من شد. در همان سال، در
جشنوارهی «سینما حقیقت» دوباره برای گرفتن تندیس بهترین تدوینگر سینمای مستند،
روی سن رفتم. زمانی که ریاست هیأتمدیرهی موسسهی آفتاب هنر را بر عهده داشتم
فیلم «آرام باش و تا هفت بشمار» به کارگردانی رامتین لوافیپور در این موسسه تهیه
شد. این فیلم توانست جوایز جهانی زیادی را، از جمله ببر طلای رتردام هلند، استعداد
جوان شانگهای، بهترین فیلم جشنوارهی رم و چندین جایزهی دیگر را بهدست آورد. سال
90 فیلم مستند سینمایی «وقتی ابرها پایین میآیند» را در کشور هندوستان ساختم. این
فیلم توانست جایزهی بهترین کارگردانی را در جشنوارهی «سینما حقیقت» بهدست
بیاورد و نامزد بهترین فیلم هم بشود و در جشنوارهی فیلم فجر، جایزهی بهترین
تصویربرداری را بگیرد و نامزد بهترین تدوین هم بشود. سال بعد هم، داوری جشنوارهی
«سینما حقیقت» را بر عهده گرفتم.
و آخرین فیلمم مستند «آتلان» است. این فیلم توانست در جشنوارهی «سینما حقیقت»
چهار جایزهی اصلی را بگیرد؛ تندیس بهترین فیلم بینالملل، تندیس بهترین
کارگردانی، تندیس بهترین تصویر و تندیس بهترین تدوین، و سپس در جشنوارهی فیلم فجر
جایزهی بهترین فیلم مستند را از آن خود کرد.
*بهانهی گفتوگوی ما هم آخرین موفقیت این فیلم در جشن
سینماست. چه شد که سراغ ساخت فیلم «آتلان» رفتید؟ کمی در مورد فضای فیلم توضیح
بدهید؟
من ترکمنصحرا را برای اولینبار در دوران دانشجویی دیدم.
آنموقع دانشجو بودم و برای یک تمرین کلاسی به ترکمنصحرا سفر کرده بودم. سودای
فیلمسازی در آن جغرافیای سحرانگیز، از آنموقع در ذهنم ایجاد شد. رابطهی عاطفی و
در عین حال طبیعتگرای یک مربی و اسبش، چیزی بود که تمام ذهنم را پر کرده بود. اینکه
یک اسب چهطور میتواند در روند زندگی عاطفی، اجتماعی و اقتصادی یک انسان
تاثیرگذار باشد. برای به تصویر کشیدن چنین رابطهای، نیازمند مربی و اسبی بودم که
بتوانند بار درام این
رابطه را بر دوش بگیرند. یک دهه بعد از اولین سفرم به ترکمنصحرا، پژوهش «آتلان»
را آغاز کردم و بعد از مصاحبه با حدود 37 مربی، شخصیت فیلمم و اسبش را پیدا کردم و
تولید فیلمم آغاز شد. ساخت «آتلان» از مرحلهی پژوهش تا پایان صداگذاری، حدود 3سال
طول کشید.
*یکی از مشکلات سینمای ما، بهخصوص سینمای مستند، عدم پژوهش
و تحقیق قبل از آغاز کار است. به نظر میرسد که فیلم «آتلان» از این قاعده
مستثناست. برای ساخت این مستند، چه میزان به این موضوع اهمیت داده شد؟
پژوهش فیلم من دو مرحله داشت؛ مرحلهی اول پیدا کردن
کارکتر مورد نظرم بود و مرحلهی دوم، پیدا کردن خط روایت زندگی شخصیت فیلم. هر
مرحله حدود دوماهونیم تا سهماه طول کشید.
ببینید؛ پژوهش خون رگهای یک فیلم مستند است. تو وقتی برای فیلمت یک پژوهش کامل و
تمامعیار داری، میتوانی روابط علی و معلولی را خوب کنار هم قرار بدهی. میتوانی
داستان را خوب تعریف کنی. میتوانی روایتت را درست طراحی کنی. فکر میکنم
فونداسیون «آتلان»، یعنی پژوهش آن، اصولی ریخته شد.
*شما از جمله کارگردانهایی هستید که برای فرم و ساختار بصری اهمیت ویژهای قائلید؛ لطفاً در
این خصوص برای ما بگویید.
خب، ساختار بصری هم یکی از عناصر فیلم است. در واقع، اهمیت
دادن به ساختار بصری یک فیلم، جزو اولین وظایف یک کارگردان است که متاسفانه خیلیها
راحت از کنار آن میگذرند. ما با پکیجی به نام «سینما» طرف هستیم. این پکیج در
کلیت میتواند
مخاطب را روی صندلی سینما قرار دهد. داستان من فقط در کنار یک فرم بصری درست و
استاندارد است که میتواند خوب تعریف شود. در کنار طراحی صدای اصولی است که میتواند
خوب شنیده شود. در کنار ساختار درست است که میتواند تبدیل به یک فیلم خوب شود. آنچه
مسلم است درآوردن یک ساختار بصری خوب، سخت است و «آتلان» واقعاً فیلم سختی بود.
از لحاظ فنی هم، فیلم «آتلان» اثر شاخصی است؛ تعداد زیاد دوربین، گروههای
صدابرداری و... لطفاً در مورد شرایط ساخت فیلم و کمیت و علت استفاده از این حجم
امکانات در فیلم توضیح بدهید.
«آتلان» زندگی یک مربی اسب ترکمن و اسبش است. قسمتی از این زندگی در کورس میگذرد
و ثبت دقیق یک کورس، نیازمند یک پروداکشن قوی است. طول زمانی یک کورس حدود یک
دقیقه است و ما برای ثبت این یک دقیقه به حداقل هشت گروه تصویربردار و سه گروه صدابردار نیاز داشتیم
و در طول تولید این فیلم باید حدود پنج کورس را فیلمبرداری میکردیم.
دلیل تعداد زیاد دوربین در این کار، فقط همین است، وگرنه
تعداد زیاد دوربین دلیل خوب یا بد بودن یک کار نیست. در پلانهای دیالوگدار اما،
همیشه دو دوربین وجود داشت تا قسمتی از صحنه یا عکسالعمل یکی از آدمها از دست
نرود. در کل، سعی کردم استانداردهای فنی سینما در «آتلان» رعایت شود؛ تصویر خوب،
صدای خوب، موسیقی درست، تدوین اصولی؛ و سعی کردم از آدمهای حرفهای استفاده کنم؛
از تصویربردارم گرفته تا صدابردار و صداگذار و آهنگسازم که آریا عظیمینژاد بود و
موسیقی شاهکارش برای این فیلم، ماندگار شد.
*به نظر شما مشکل عمدهی سینمای مستند ما در چیست و چرا هنوز به طوری که در شأن آن
باشد، نتوانسته مخاطب خود را بهدست بیاورد؟
مشکل عمدهی سینمای مستند ما بازار است. ما در کشوری زندگی
میکنیم که به لحاظ اقلیم، جغرافیا، فرهنگ و مردمشناسی، ظرفیت عظیمی برای
مستندسازی دارد. وقتی پتانسیل تولید وجود دارد، باید پتانسیل توزیع، فروش و
بازاریابی هم فراهم شود و این، وظیفهی سیاستگزاران سینمای ایران است. سینمای
مستند ما از نبود بازار منطقی و نداشتن چرخهی اقتصادی مناسب رنج میبرد. البته
باید فیلم خوب هم ساخته شود؛ جریان فیلمسازی جدی در سینمای مستند باید جا بیفتد، بساط مستندسازی راحت و بیدردسر و سرسری و شلخته
باید برچیده شود و جذب مخاطب بهعنوان یک شاخص مهم، در مستندسازی رعایت شود. این
خیلی مهم است که تو بتوانی فیلم مستندی بسازی که مخاطب حاضر باشد برای دیدنش پول
بدهد و بلیت بخرد و تا آخر با رغبت روی صندلی سینما بنشیند و بعد از دیدن فیلم به
آشنایانش هم سفارش کند که بروند و فیلم را ببینند.
*فیلم «آتلان» فیلم موفقی است؛ هم در جشنوارهی فجر عنوان بهترین فیلم مستند را بهدست
آورد و تحسین منتقدان را بهدنبال داشت و هم تا حدود زیادی مورد توجه
تماشاگران قرار گرفته است. علت اصلی موفقیت فیلم خود را در چی میدانید؟
فکر میکنم موفقیت این فیلم، به دو دلیل است؛ اول از دلیل
دوم شروع میکنم و آن، همهی مواردی است که در سوالهای قبلی توضیح دادم و سعی
کردم مواردی را رعایت کنم و فیلم «آتلان» را در ساختاری استاندارد تولید کنم. اما
دلیل اول، شیوهی داستانگویی فیلم است. «آتلان» داستانش را خیلی خوب، ساده و بیتکلف
تعریف میکند و فکر میکنم همین موضوع است که باعث شده حتی مخاطبی که به صورت حرفهای
و تخصصی دنبال فیلم مستند نیست هم، فیلم را دوست داشته باشد. یکی از موفقیتهای
بزرگ «آتلان»، جذب مخاطب عمومی سینماست. این فیلم به خیلیها یاد آوری کرد که میشود
رفت سینما و فیلم مستند دید و تا آخر فیلم، از آن لذت برد.
خب اگر موافقید سری هم به کرمان بزنیم؛ چهقدر با فضای
فیلمسازی و فیلمسازان کرمان آشنا هستید؟
چند سال پیش قرار بود یک سریال تلویزبونی براساس یکی از شاهکارهای هوشنگ مرادی
کرمانی تهیه کنم. ما حتی وارد نگارش فیلمنامه هم شدیم و هفت قسمت آن نوشته شد و
همکاری خوبی با آقای مرادی کرمانی داشتیم. خوشبختانه آقای مرادی هم خیلی از فیلمنامهی
کار خوششان آمده بود، اما متاسفانه به دلایل خیلیخیلی تأسفباری این پروژه
نتوانست ادامه پیدا کند و تلویزیون همراه خوبی برای این پروژه نبود.
با دوستان کرمانی دیگر که در سینما مشغول بهکار هستند کموبیش آشنایم، اما همکاری
مشترکی نداشتهایم.
*با توجه به حرکت درخور تحسین «سینمای هنر و تجربه» و اکران فیلمهای برتر مستند و
ارتباط نزدیکتر و بیشتر تماشاگران با این گونهی سینمایی، چه چشماندازی را برای
سینمای مستند ایران متصور هستید؟
«سینمای هنر و تجربه» خدمت بزرگی به سینمای مستند کرد. حالا خیلیها متوجه شدهاند
که چهقدر ضرر کردهاند که نتوانستهاند این چند سال بروند سینما و فیلم مستند
ببینند. تا پیش از این، شمایل سینمای مستند برای مخاطب عام، شمایلی بود که در
تلویزیون و یا گزارشهای خبری دیده شده بود. حالا مردم به سینما میروند و فیلمهایی
میبینند که از اول تا آخر فیلم با شخصیتهای آن میخندند، گریه میکنند، عصبانی
میشوند، نگران میشوند و میتوانند یک دنیای جدید را تجربه کنند. «سینمای هنر و
تجربه» فرصت دیدهشدن قسمتی از بدنهی اصیل و فرهیختهی سینما را که تا حالا دیده
نمیشد، فراهم کرد. امیدوارم پای «سینمای هنر و تجربه» به کرمان هم باز شود.
البته این تازه ابتدای راه است. فیلم «آتلان» پیشقراول
این مسیر است و کاستیهای خیلی زیادی وجود دارد که باید به مرور زمان از بین برود.
من فکر میکنم اگر این مسیر با همین سرعت و قدرت ادامه پیدا کند سینمای مستند
روزهای پرشکوهی را در گیشهی سینمای ایران تجربه خواهد کرد.
با اندکی اضافات و تلخیص برگرفته از وب سایت کرمان شهر آنلاین ، تاریخ انتشار چهارشنبه 15 مهر 1394 ، کد مطلب :
9407167 : www.kerna.ir