شعار سال: روی کاناپه مقابل تلویزیون دراز کشیده است و کنترل در دست، شبکهها را بالا و پایین میکند تا سریالی او را از بیحوصلگی این روزها درآورد. اما آنچه میبیند، انبوهی است از سریالهای تکراری چند دهه قبل. تکرار هزارانباره جومونگ، قصههای جزیره و... چند سالی است که جز سریالهای مناسبتی و چند نمونه انگشتشمار، سریال پرمخاطب و جذابی با استاندارهایی که منتقدان را هم راضی کند در صدا و سیما ساخته نشده است و شبکههای مختلف به سریالهای موفق چند دهه پیش بازگشتهاند. اما دلیل این رجوع به سریالهای پرمخاطب چند دهه گذشته چیست؟ آیا تنها به قصد خاطرهبازی این سریالها بازپخش شده یا پخش چندبارهشان حکایت از دست خالی تلویزیون دارد؟
بیشتر متولدین دهه ۶۰ به قبل، به خوبی خاطرات چهارشنبهها شبها و دیدن سریال همسران را به خاطر دارند. «سبز سبزم ریشه دارم» یادآور روزهای خوش خانه سبز است. خاله اولوویا در قصههای جزیره، پاورچین و... سریالهایی هستند که یادآور ایامی خوشاند و تقریبا همه ما با آنها خاطره داریم و دوباره دیدنشان برایمان آن روزها را زنده میکند.
رقابت بین کاهش سطح سلیقه
پخش سریالهای تکراری اتفاق تازهای در تلویزیون نیست، اما تکرار هزارباره جومونگ، همسران، حلقه سبز و... این پرسش را در ذهن ایجاد میکند که علت این اتفاق چیست؟ در این روزها که شبکه نمایش خانگی هر روز شاهد پخش یک سریال تازه است، چرا صدا و سیما با بودجه کلان، گوی سبقت را رها کرده و دست به دامن پخش چندباره سریالهای گذشته شده است؟ محمدرضا خالقیزاده، منتقد سینما و تلویزیون، درباره روند سریالسازی در شبکه نمایش خانگی و صدا و سیما میگوید: به نظر من در این دو بخش افراط و تفریط صورت گرفته است. یک طرف دچار سانسورهای عجیب و محدودیتهای بیش از حد است و در طرف دیگر احساس میشود از آن سوی بوم افتادهاند. در شبکه نمایش خانگی سریالهایی میبینیم که نه قصه دارند و نه ساختار و نه حتی حرفی برای گفتن. چند مثلث عشقی تشکیل میشود و حتی دیگر مخاطبی هم که به دنبال این موضوعات بوده، این سریالها را نمیپسندد. آنقدر کیفیت این سریالها نازل شده که شاید مردم مشتاق باشند چندین بار «قهوه تلخ» را نگاه کنند، اما سریال «دل» را نگاه نکنند.
او ادامه میدهد: من هر بار تصمیم گرفتم با سریالهای نمایش خانگی بیگانه نباشم، نتوانستم بیش از دو سه قسمت را تحمل کنم. هر روز رقابتی وجود دارد که سلیقه مخاطب و سازنده پایینتر بیاید. وقتی چنین اتفاقی در جامعه اپیدمی میشود نباید جز این هم توقع داشت. امیدوارم حالا که به دلیل کرونا بسیاری مجبور به خانهنشینی شدهاند، نویسندههای خوب ما بنویسند و تهیهکنندههای ما کمی فکر کنند که چه چیزهایی ساخته میشود. چرا نویسندههای خبره که قصههای خوبی دارند، تهیهکنندگان خوبی پیدا نمیکنند؟ من نمیدانم قرار است این ماجرا به کجا برسد.
خالقیزاده با اشاره به این موضوع که چندین سال است دیگر شاهد ساخت سریالهایی قوی و پرمخاطب نیستیم، میگوید: در دو سه سال اخیر سریال قویای ساخته نشده است. تنها یک «پایتخت» بود که آخرین سری از آن هم بسیار ضعیف بود. حتی در گذشته سریالهای مناسبتی هم قویتر ساخته میشدند. در سالهای گذشته شاهد حضور رضا عطاران و مهران مدیری بودیم. اگر نگاهی هم به سریالهای ماه رمضان امسال بیندازیم، میبینیم که هیچ سریال قویای ساخته نشد. آقای جلیل سامان در گذشته کارهای غیرطنز، اما استاندارد میساختند، اما سریال «زیرخاکی» اصلا خوب نبود. شاید مردم هم از سر اجبار و نبود سریال «زیرخاکی» را نگاه میکردند. با این قصهها و ساختارهایی که میبینیم حتی بازیگران را هم خراب میکنند و از کیفیت کار آنها کاسته میشود.
شکست صدا و سیما در سیاستگذاریها
این منتقد درباره علت پخش چندباره سریالهای پرمخاطب دهههای گذشته از تلویزیون نیز میگوید: تلویزیون ظاهرا خودش هم میداند که بد عمل میکند. وقتی برای یک مناسبت چند سریال بد ساخته میشود، یعنی میتوان یک کار خوب هم تولید کرد. به نظر من حتی برای یک سریال بد به اندازه یک سریال خوب هزینه صرف میشود. آیا با هزینه «زیرخاکی» نمیشد یک سریال مشابه «متهم گریخت» ساخت؟ معمولا سریالهایی که مورد استقبال مخاطب قرار میگرفتند، سریالهای گرانی نبودند بلکه کارهایی ارزان و آپارتمانی بودند. اینکه سریالهای پرمخاطب گذشته تکرار میشود تنها یک دلیل دارد و آن این است که مردم این کارها را دوست دارند و تنها راهی که برای صدا و سیما با فضایی که برای خودش ساخته این است که کارهای قدیمی و مورد استقبال را چندباره پخش کند، چون بعضی از این آثار حتی با وجود چندین بار پخش خستهکننده نیستند. سریالهایی مثل «خانه سبز»، «همسران»، «وضعیت سفید» و... سریالهای خوبی بودند و به لحاظ قصه، بازیگری، کارگردانی و کارهای فنی قابل مقایسه با سریالی مثل «ستایش» نیستند.
او ادامه میدهد: صدا و سیما پذیرفته که در سیاستهایش شکست خورده، اما در حال لجبازی است.
لیست سیاه را حذف کنید
اما راهکار خروج از وضعیت کنونی چیست؟ آیا هنوز هم امکان ساخت سریالهای قوی، چون سالهای دور وجود دارد؟ خالقیزاده میگوید: به نظر من تنها راه خروج از این وضعیت این است که لیستهای سیاه حذف شوند و تهیهکنندگان آغوششان برای فکرها، آثار و افراد تازه باز باشد. شاید رضا عطاران دیگر به تلویزیون بازنگردد و برایش هم به صرفه نباشد برای صدا و سیما کار کند وقتی میتواند با انرژی کمتر در سینما دستمزد بالاتری بگیرد. اما هنوز افراد جوان و تازهکاری هستند که شاید بسیار بهتر از رضا عطاران عمل کنند. بالاخره هر کسی باید از جایی آغاز کند و فضا برایش فراهم شود. اما فضا در صدا و سیما بسته است، اگر هم قرار باشد فرد جدیدی وارد شود، از طیف خاصی است که متاسفانه کارنابلد هم هست. باید فضا را باز گذاشت.
او ادامه میدهد: در تلویزیون چه اتفاقی افتاده که مهران مدیری مجبور میشود چند بار افراد تکراری را به برنامه اش دعوت کند؟ چرا باید خوانندهای به این برنامه بیاید که حتی نتواند به خوبی پلیبک اجرا کند؟ این اتفاقها جای تامل دارد. من نمیدانم مهران مدیری چرا چنین سقوط آزادی میکند؟ چرا در این برنامه که قرار است بهترینها حضور داشته باشند، اصغر فرهادی، بهرام رادان، شهاب حسینی و... حضور ندارند؟
این منتقد در پایان میگوید: به نظر من دلیل اصلی سقوط سینما و تلویزیون این است که برخی افراد کاربلد را حذف کردهاند. فرمول سختی نیست. ببینید با تیم محسن تنابنده چه میکنند. کاری میکنند که چند سال دیگر خودشان حسرت بخورند که دیگر «پایتخت»ی هم وجود ندارد. به همین سادگی!
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از روزنامه ابتکار، کد خبر:157053، تاریخ انتشار: 11خرداد 1399، www.ebtekarnews.com